عصر ایران_ صادق وفایی
پاي درس استاد امجد:*در عالم حقيقت و تکوين هيچ چيزي شر نيست. شر در عالم تشريح مطرح مي شود و نسبي است. به عنوان نمونه شيطان يکي از زيبائيهاي عالم خلقت است چرا که مي توان در مخالفت با شيطان رشد کرد!
*مسئله نماز اول وقت موضوعيت ندارد ؛ آن چيزي که موضوعيت دارد اهميت دادن به فرمان خدا براي رضاي او است. بايد به عمق مسئله نگاه کرد. حتي گاهي ممکن است ضرورت ايجاب کند که نماز را به خاطر کاري ضروري قطع کنيم. مسئله اصلی اهميت به کاري است که رضايت خدا در آن است.
اگر انسان بي دليل نمازش را در اول وقت نخواند٬ به نماز که ذکر خدا است اهميت نداده و اين درست نيست. نمازي موثر است که با حضور قلب خوانده شود. نماز بدون حضور قلب اثري ندارد. نماز معيار اصلي است. اين نماز بالاترين و شيرين ترين ذکر است. برترين چيز است. همه چيز تابع نماز است و بايد سعي کنيم اين نماز را درست کنيم. ... نماز به منزله کعبه است و نمازگزار با تکبير از باب تکبير به حرم الهي داخل و با سلام از باب تسليم خارج مي شود.
*بعضی ها می گویند ما متکبر نیستیم یا می گویند الحمدالله که ما غیبت نمی کنیم این الحمدالله از صدتا کفر بدتر است؛ چرا؟ برای اینکه می گوییم ما از دیگران منزه تر هستیم، هروقت خودمان را بزرگ دیدیم ساقطیم بزرگترین شخصیت اگر احساس کند که از کسی بهتر است ساقط گردیده است.
*انسانی که درنده باشد جایش جهنم است حالا هی علی علی بگوید.
بگوید پنجاه سال منبر رفتم می گویند برو پی کارت ، تو چرا پاچه مردم را می گرفتی؟ تو عقرب و افعی هستی تو بشر نیستی !
*نبايد نسبت به بندگان خدا حتي اگر گناهان آشكار دارند بدبين بود. ممكن است اين افراد متحول شوند و از اولياي خدا شوند! همه قابل احترام هستند. حضرت حر(س) مگر اينچنين نبود؟! حضرت زهير چطور؟! ... در دستگاه حسين بن علي(ع)، در يك لحظه، با يك جذبه مي شود از قعر جهنم به اوج آسمان رسيد و از اين صحنه هاي زيبا در كربلا بسيار است! و مارايت الا جميلا ... خدايا چقدر زيبا است!
*بايد دقت كرد. كار مردم واجب تر است از نماز غفيله! تعداد دفعات مكه رفتن هم مهم نيست! چيزهايي كه در درون انسان هست، اهميت دارد.
*ما حق نداريم با يك انسان مست برخورد تند داشته باشيم چه برسد به تجسس در امور افرادي كه آبرو دارند.
* بايد در مسير باشيم! مثل براده هاي آهن باشيم! ما بايد خورد شويم! ... ماجراي پورياي ولي را كه همه شنيده ايم درس بزرگي دارد! يك لحظه تصميم گرفت تا براي استجابت دعاي آن مادر پير بازنده ميدان باشد! ... آيا مي تواني در ميدان شهر، در مقابل همه مردم و حتي مقامات كشوري و لشكري و در ميدان مسابقه اي كه همه از تو انتظار برتري دارند، خود را در مقابل ضعيف تر از خودت براي رضاي خدا بشكني؟! مي گويند ملكوت آسمانها و زمين برروي پورياي ولي گشوده شد! كو؟ آيا ما مي توانيم؟
پاي درس استاد فاطمی نیا:* تا پاکیزه نباشی، پاکیزه نمی دهند. ظرفی که برای آب خوردن انتخاب می کنی باید پاک باشد. اگر من ظرف باطنم آلوده باشد این توقع درستی نیست که از خدا پاکیزه بخواهم. اول باید باطن را پاکیزه کنم.
حالا چه کار کنیم در قدم اول باطنمان پاک شود؟ با خودت قرار بگذار به کسی پرخاش نکنی، غضب را در همین مجلس دفن کنی و بروی! الان ما زیارت می رویم، نماز جماعت می خوانیم، ماه رمضان روزه می گیریم پس چه می شود که توفیق نداریم و پیشرفت نمی کنیم؟
وقتی بررسی کنیم می بینیم ریشه تمام مشکلات زبان است. با حرف کسی را می زنیم یا غضب و پرخاش می کنیم.
آیت الله بهاالدینی می فرمودند: پرخاش برکات زندگی را می برد.
جوان عزیز، خدای نکرده به مادرت تند بگویی! روی رستگاری را نمی بینی؛ به پدر تندی کنی رستگار نمی شوی.
حلیم(صبور) بشویم! اگر بخواهیم از نعمت های باطنی بهره مند شویم باید ظرف درونمان پاکیزه باشد و ظرف درونمان وقتی پاک می شود که آلودگی ها را کم کنیم.
* کسی به خواجه نصیر نامه نوشته بود. اول نامه خطاب به خواجه نصیر گفته بود: ایها الکلب، یا ایها الکلب ابن کلب( ای سگ، یا ای سگ فرزند سگ) فلان مساله علمی چه طور است؟ خواجه نصیر هم در جواب نوشته بودكه جواب مساله این است و در آخر نامه نوشت: اما صحبت تو درباره سگ؛ سگ حیوانی است که چهاردست و پا راه می رود و بدنش از پشم پوشیده است. من دوپا هستم و آن طور نیستم و... والسلام. تمام. نه پرخاشی نه غضبی! ما بودیم می نوشتیم خودتی!
*یکی از علمای تهران برای من می گفت: کتاب فروشی بود که کتب اولیای خدا را چاپ می کرد. کتاب افرادی چون آقامیرزا جواد ملکی تبریزی و شیخ محمد بهاری و امثال اینها را چاپ می کرد. این کتاب فروش گفت: در محل ما یک مرد صالحی بود که چند نفر پشت سرش نماز می خواندند. کمی درس دین خوانده بود و آدم خوبی بود. کتاب آقامیرزا جواد ملکی تبریزی را که چاپ کردیم، گفتم این مرد صالحی است و یکی از این کتاب ها را دادم ایشان بخواند. فردا آمد و کتاب را طوری گرفته بود که العیاذبالله انگار نمی خواهد دستش آلوده بشود. کتاب را انداخت روی میز و گفت این ها چیه شما چاپ می کنید؟ دیدم عجب این آدم کشش کتاب آقامیرزا جواد را ندارد. حالا می خواهد اسرار اهل بیت را متحمل بشود؟