عصر ایران؛احمد فرتاش- آندرس اینیستا در سن ۴۰ سالگی کفشهایش را آویخت و با دنیای فوتبال وداع کرد. او قطعا یکی از بهترین هافبکهای تاریخ فوتبال و از حیث کسب جام نیز سومین بازیکن پرافتخار فوتبال از آغاز ابداع این ورزش تا به امروز بوده.
با این حال اینیستا هیچ گاه نتوانست بازیکنی مثل میشل پلاتینی یا حتی لوتار ماتیوس شود. یعنی او نه در تیم ملی اسپانیا نه در بارسلونا، مرکز ثقل تیم نبود.
اینکه اینیستا محور اصلی این دو تیم نبود، علتش این بود که او در بارسایی توپ میزد که مسی را داشت، در تیم ملی هم در کنار ژاوی بازی میکرد. اگر مسی و ژاوی نبودند، اینیستا بیشتر به چشم میآمد ولی قطعا این همه افتخار تیمی نصیبش نمیشد.
البته در تیم ملی اسپانیا دو بازیکن دیگر هم بودند که حضورشان مانع از آن بود که اینیستا در تیم ملی، جایگاهی شبیه مارادونا و پلاتینی و ماتیوس و زیدان پیدا کند. آن دو نفر کاسیاس و کارلوس پویول بودند. بویژه ایکر مقدس که نقشی بسیار مهم در تیم ملی اسپانیا داشت.
علاوه بر اینها، اینیستا چندان جذاب نبود. هیچ حاشیه و جنجالی نداشت. چهرهاش سرد بود و غوغاسالار هم نبود و کاملا برای تیم بازی میکرد. یعنی که در سیستم تیکیتاکای بارسا و اسپانیا حل شده بود و برخلاف بازیکنانی مثل روبرتو باجو یا رونالدینیو یا کریس رونالدو، بازی درخشانش فراتر از سیستم بازی تیم نمیرفت.
علت دیگر این بود که او پارهای از ویژگیهای جذاب یک فوتبالیست را چنانکه باید، یعنی در بالاترین سطح فوتبال دنیا، نداشت. مثلا برخلاف پلاتینی یا جورجینیو، در زدن ضربات آن قدرها متبحر نبود که زنندهی همهی ضربات آزاد تیمش باشد. و یا مثل روبرتو کارلوس یا رونالد کومان شوتزن قهاری نبود. و یا مثل مسی و مارادونا دریبلزن بینظیری نبود. و البته مثل زیدان باشکوه بازی نمیکرد.
با این حال او قطعا جزو ده هافبک برتر تاریخ فوتبال است. او مثل قهرمانان رشتههای پنجگانه و دهگانه در دوومیدانی بود که اگرچه در هیچ یک از آن پنج یا ده رشته (مثلا دوی ۱۰۰ متر یا پرش طول) بهترینِ نیستند در دنیا، ولی در مجموع این رشتهها بهتریناند. اینیستا بهترین دریبلزن و شوتزن و کاشتهزن و پاسور دنیای فوتبال نبود، ولی عالی دریبل میزد و پاس میداد و خوب شوت میزد.
شاید بتوان گفت او در بازیِ تکضرب، که لازمهی تیکیتاکای گواردیولا بود، بهترین یا جزو دو سه بازیکن برتر دنیا در فاصلهی سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۸ بود. از این حیث، از ژاوی هم بهتر بود و فقط شاید مسی را بتوان بالاتر از او دانست.
از دیگر نقاط قوت او، دید عالی و اشرافش بر زمین بازی بود. پاسها و همکاریهای سریع و دقیق او به مسی در تنگنای ناشی از تراکم مدافعان حریف، انبوهی از زیباترین صحنههای تاریخ فوتبال را رقم زده. کافی است برگردیم و دوباره بازیهای بارسلونای آن سالها را تماشا کنیم.
اینیستا یکی از سه بازیکن محوری تیمی بود که برخی از کارشناسان معتبر فوتبال، آن تیم را بهترین تیم تاریخ فوتبال میدانند. یعنی بارسلونای گواردیولا. و البته که بارسای پس از پپ. دست کم تا فینال ۲۰۱۵ چمپیونزلیگ.
اینیستا اگرچه مثل گارینشا یا جرج بست اسطوره نشده، ولی ۴ قهرمانی چمپیونزلیگ، ۹ قهرمانی لالیگا، ۲ قهرمانی در جام ملتهای اروپا، قهرمانی در جام جهانی (۲۰۱۰) و ۲۲ قهرمانی دیگر در کارنامهاش هست.
او به چیزی دست یافت که پلاتینی و کرایف آرزویش را داشتند: قهرمانی در جام جهانی. اگرچه بازیکنان متوسط زیادی در ۲۲ دورهی گذشتهی جام جهانی موفق شدهاند این جام را بالای سر ببرند، ولی اینیستا با درخشش و گلزنی در فینال توانست جام جهانی را بدست آورد.
یوهان کرایف که حتی قهرمانی در جام ملتهای اروپا را نیز تجربه نکرد؛ جامی که اینیستا دو بار آن را بالای سر برد؛ کاری که حتی بکنبائر و فانباستن هم از عهدهاش برنیامدند.
بسیاری معتقد بودند که توپ طلای سال ۲۰۱۰ حق اینیستا بود که فصلی عالی را در بارسا سپری کرده بود و گل قهرمانی اسپانیا را هم در فینال جام جهانی زد. ولی دُن آندرس بدشانس بود که مسی هم در آن سال در بارسا فصلی فوقالعاده را پشت سر گذاشته بود.
اگر مسی در بارسا نبود، اینیستا احتمالا یکبار به توپ طلا میرسید ولی معلوم نبود از آن ۹ قهرمانی لالیگا و ۴ قهرمانی چمپیونزلیگ، چقدرش به اینیستا و رفقای اسپانیاییاش میرسید. حتما سهمشان خیلی کمتر میشد.
اینیستا ویژگی دیگری هم داشت که در تاریخ فوتبال کمنظیر است. اگرچه زوجهای موفق زیادی در تاریخ فوتبال داشتهایم، ولی زوج اینیستا-ژاوی دیگرگونه بود. این دو نفر چیزی بیشتر از یک زوج فوتبالی بودند. اصلا انگار نمیشد یکی از آنها را بدون دیگری تصور کنیم. در کنار هم "یک پدیده" بودند؛ پدیدهای که شاید تا سالهای سال در سطح اول فوتبال دنیا تکرار نشود.
اینیستا متولد ۱۹۸۴ است. او در ۱۸ سالگی به تیم بزرگسالان بارسا پیوست و شانزده سال پرافتخار را با این تیم تجربه کرد. در ۳۴ سالگی از بارسا جدا شد. این تونی کروس که در همین سن از رئال مادرید جدا شد. ولی اینیستا شش سال دیگر هم در دنیای فوتبال باقی ماند. پنج سال در لیگ ژاپن، یکسال هم در لیگ امارات.
آیا اگر همان سال ۲۰۱۸ با فوتبال وداع میکرد، بهتر و باشکوهتر نبود؟ قطعا. ولی او تصمیم گرفت لذت فوتبال بازی کردن را چند سال دیگر هم تجربه کند. اگر میخواست، حتما میتوانست دست کم دو سال دیگر در یک تیم درجهدوی فوتبال اروپا توپ بزند. مثلا در لیگ فرانسه یا پرتغال. ولی انگار ترجیح میداد در سطح سادهتری به فوتبالش ادامه دهد. حتما شرق دور هم برایش جاذبههایی داشته. وگرنه بعید بود که نتواند مثل مسی به آمریکا برود.
در واقع دُن آندرس به راه بوفون رفت. یعنی چندین سال اضافی در دنیای فوتبال و در سطحی پایینتر از نام بلندش باقی ماند چراکه دلش نمیآمد به آسانی با این ورزش جذاب وداع کند. او به فوتبال معتاد بود ولی بالاخره در چهل سالگی موفق شد فوتبال را کنار بگذارد.
او چهار بار جام جهانی را تجربه کرد. یکبار قهرمانی جهان را تجربه کرد، دو بار حذف در یکهشتم نهایی را (۲۰۰۶ و ۲۰۱۸)، یکبار هم حذف تلخ در مرحلهی گروهی را (۲۰۱۴). با این حال همان یک قهرمانی کافی بود که جام جهانی برایش خاطرهی شیرینی باشد.
روبرتو باجو سه بار در جام جهانی بازی کرد. در ۱۹۹۰ با ایتالیا سوم شد، در ۱۹۹۴ در فینال مغلوب شد با آن پنالتی از دست رفته، در ۱۹۹۸ هم ایتالیا در یکچهارم نهایی به قهرمان جام باخت و حذف شد. هر بازیکنی ترجیح میدهد که در جام جهانی همسرنوشت دُن آندرس باشد تا بودای کوچک. یک پیروزی بزرگ بهتر از چند شکست باشکوه است.