حالا که فصل سرما نزدیک است، این شهر و آدمهایش و آسمان همیشه سفید و پُر ابرش و رودخانه چشمهکیله همه آماده پذیرایی از میهمانان جدید هستند، کاکاییهایی که برای زمستانگذرانی از سیبری به تنکابن میآیند. انگار آنها هم زیبایی این شهر را فهمیدهاند که این همه راه را از روسیه تا اینجا پرواز میکنند.
به گزارش اطلاعات آنلاین، رودخانه آرام است و باوقار، درست مثل مردمان شهر. با طمأنینه و خرامان میآید. از کوههای بالادست. به کجا میرود؟ میرود تا که به دریا برسد. کدام دریا؟ خزر در چند قدمی شهر؛ شهری که در آن از آبیِ آسمان خبری نیست.
اینجا آسمان همواره پوشیده از ابر است و آبستن باران. سفیدی یکدستی که دارد سخاوتش را به رخ میکشد. اینجا گاه و بیگاه باران میآید، اول نمنم، کمی که میگذرد شرشر! وقت باران، هر از گاهی صدای رعد و برق هم از این سو و آن سوی شهر میآید، غرّشی بلند و برای غریبهها کمی هولناک. صدایی دارد مثل فروریختن آسمانخراشی غولپیکر بر زمین!
آغوش رودخانه شهر همواره به روی باران باز است. این رودخانه از «سیالان و میانلات و شلفرود و گرمارود و مرانرود» سرچشمه گرفته است. همه این آبها از کوه پایین آمده و راهی دریا هستند. پیش از آن که به شهر برسند، در جایی که به آن «چالدره» میگویند به هم پیوند خورده و رودخانه «چشمهکیله» را شکل داده و بعد وارد شهر تنکابن شده و از کنار ساختمانها و خیابانها و آدمها و درختان بیدمجنون و توسکاها و در جایی از مسیر، از زیر هشت دهانه پلی قدیمی و از زیر چرخ ماشینهای روی پل عبور میکند. هربار هم که باران از راه آسمان میرسد، بر دوش این رودخانه سوار شده و همگی به سوی پاییندست پل روان میشوند.
شهر آرام است، مثل رودخانه. در آن نه از صدای گاه و بیگاه بوق خودروها خبری است و نه از غیژغیژ گوشآزار موتورسیکلتها. اینجا میشود بیهیچ درنگی «هیجانها را پرواز دهیم» .
در نزدیکی پل و در چندقدمی رودخانه چشمهکیله به تماشا ایستادهام. رقص یک جفت پرنده سفید در بالای سرم نگاهم را به سمت خود میکشاند. صدایی میشنوم: «اگر روی پل بایستی، آبیِ دریای خزر را بهتر میبینی.» نگاهم را از نمایش پرندهها برگرفته و به هوای دیدن دریا به سمت پل سر میچرخانم که ناگهان متوجه چیزی میشوم. جریان رودخانه بر سطحی صاف روان نیست، بلکه در هر چند قدم، پردههای آب از پلکانهایی به پایین میغلتد، شبیه پلکانهایی که آب روان میان باغ شازده ماهان از آن فرو میریزد. حیرتانگیز است.
نگاهم را از کف رودخانه بالا میگیرم که خزر را از دوردست ببینم. در همین هنگام است که دو هنرمند توجهم را جلب میکنند؛ بوم و سهپایه و رنگهایشان را در کنار رودخانه چشمهکیله گذاشته و در حال نقاشی از این طبیعت زیبا هستند. حسرتبرانگیز است.
کمی آنسوتر، پیرمردی کتوشلوار پوشیده با موهایی آراسته روی یکی از سکوهای کنار رودخانه باوقار شهرش نشسته است. ناگهان باران شروع به باریدن میکند. او روزنامه را میبندد و زیر کُتش میگیرد تا خیس نشود. سپس رو به رودخانه به تماشا مینشیند. بر تو گوارا باد. این را با چشمانم به او میگویم.
مردم این شهر، همچون رودخانهشان با باران رفیق هستند. وقتی میبارد از آن نمیگریزند. از خانه که بیرون میآیند با خود چتری به همراه ندارند. به گمانم زندگی را خوب بلدند.
کاکایی، گونهای پرنده است که دستهجمعی زندگی میکند. رنگ گردن، سینه، سطح شکم و دم آن سفید و روی بالهایش خاکستری است. پاهای پردهداری به رنگ زرد دارد. رنگ پای برخی از آنها صورتی و قرمز است. آنطور که صنم جمالی، از راهنمایان گردشگری منطقه میگوید، بالغ بر هفت هزار کاکایی در فصل سرما به این رودخانه میآیند. البته تنها نیستند، «باکلان» که به آن «دارغاز» هم گفته میشود و حواصیل هم در این فصل از سال در رودخانه چشمهکیله به وفور مشاهده میشود.
یکی از شهروندان تنکابنی میگوید: ما به دیدن کاکاییها در پاییز و زمستان عادت کردهایم. اگر کمی دیر کنند نگرانشان میشویم. نمیتوانم شهر را بدون کاکاییها و باکلانها تصور کنم. تصور کنید در حین رانندگی، یک دسته پرنده در نزدیکی شیشه ماشینت پرواز کنند یا در حال پیادهروی با دستهای از پرندههای زیبا محاصره بشوید.
این خانم جوان ادامه میدهد: وقتی کاکاییها میآیند ساحل رودخانه خیلی شلوغ میشود. نه این پرندهها مزاحمتی برای مردم دارند و نه مردم کاری به آنها دارند. کاکاییها شکار نمیشوند. در رودخانه چشمهکیله غذا هم به اندازه کافی وجود دارد. به همین خاطر، شهر ما زیستگاه امن و خوبی برای این پرندهها شده است. من خودم وقتی کاکاییها میآیند سعی میکنم هرطور که شده هر روز به کنار رودخانه بیایم. برخی از مردم برایشان غذا میریزند.
آزاده رحیمنظری، راهنمای گردشگری اهل تنکابن اما تأکید دارد که نباید به پرندگان غذا داد. او با یادآوری این که هر پرنده، رژیم غذایی مخصوص به خود را دارد، امیدوار است با اطلاعرسانی گسترده از سوی نهادهای متولی، رسم غذادهی به میهمانان زمستانی تنکابن برچیده شود.
رحیمنظری با بیان این که رودخانه چشمهکیله، یکی از جاذبههای زیبای شهر تنکابن است، میگوید: این رودخانه به چند دلیل اهمیت ویژه دارد. یکی این که چشمهکیله یکی از چهار رودخانه پرآب شمال ایران است که هرساله طرح شیلات برای تکثیر ماهیهای آزاد و سفید در آن اجرا میشود. اهمیت دیگر آن بهدلیل وجود پلی تاریخی بر روی این رودخانه است که در زمان پهلوی اول و با طراحی مهندسان روس و آلمانی ساخته شده است.
یکی دیگر از دلایلی که به این رودخانه جایگاه ویژهای داده، مهاجرت و زمستانگذرانی دستههای کاکایی است که هر سال از آسیای میانه و سیبری میآیند و در نیمه دوم سال مهمان شهر ما هستند. آنها از اوایل پاییز تا اوایل بهار در ساحل رودخانه چشمهکیله میمانند.
امسال شرایط دمایی به گونهای بود که هوا در آسیای میانه و سیبری زودتر سرد شد و در نتیجه، کاکاییها از هفته آخر شهریورماه به مناطق پاییندست مثل سواحل شمال ایران و رودخانه چشمهکیله آمدند.
از هشت گونه کاکایی که وارد ایران میشوند، حدود شش گونه آن به این رودخانه میآیند. این پرندهها در سواحل شنی و صخرهای، لانهسازی و تولیدمثل میکنند و به دلایل فیزیولوژیکی و امنیتی که در تنکابن برای آنها وجود دارد هر سال به شهر ما میآیند.
این فعال گردشگری میافزاید: چندین سال است که در فصل کوچ کاکاییها جشنواره کاکایی را در تنکابن برگزار میکنیم و در این رویداد، همه گروههای سنی را با این پرندهها آشنا کرده و آموزشهای لازم را میدهیم؛ مثلا این که نباید به کاکایی و هیچ حیوان وحشی دیگری غذا بدهند.
به بهانه جشنواره، نمایشگاههای خوراک و صنایعدستی هم برگزار میکنیم، رویداد شعرخوانی بومی و محلی هم داریم. یکی از شاعران بومی در وصف کاکاییها شعری سروده و برای آن آهنگ هم ساخته شده تا کودکان از طریق آن بیشتر با این پرنده زیبا آشنا شوند. بازیهای بومی و محلی هم از دیگر بخشهای جشنواره کاکایی است.
او از همه گردشگران و کسانی که به پرندهنگری علاقه دارند دعوت میکند تا برای شرکت در این جشنواره و تماشای کاکاییها به شهر تنکابن سفر کنند؛ شهری که اکثر مردم آن، همان نام سابق یعنی شهسوار را برای آن بهکار میبرند.
شهر ساحلی تنکابن در غرب استان مازندران واقع شده و با دریای خزر و جنگلهای هیرکانی و رامسر و عباسآباد و چالوس همسایه است. این شهر ۲۰ متر پایینتر از دریاهای آزاد قرار دارد. بارندگی سالیانه آن ۱۱۰۰ تا ۱۵۰۰ میلیمتر است و در طول سال حدود ۲۰ روز یخبندان را تجربه میکند. این منطقه را پایتخت مرکبات ایران میدانند، چون هرجا که سر بچرخانید درخت پرتقال میبینید.
تنکابن را خاستگاه کیوی هم میدانند. میگویند چند دهه پیش، نخستین درخت کیوی از نیوزیلند به این منطقه آمده و کاشته شده است. در روستاهایی از جمله جلچلاسر، باغات آباد کیوی چشمنوازی میکند.
برنج و چای از دیگر محصولات تنکابن است. رحیمنظری، راهنمای گردشگری میگوید: خیلیها لاهیجان را بهعنوان شهر اول چای میشناسند اما همزمان با لاهیجان، چای در تنکابن هم کشت شده است. چون محمدولی خان خلعتبری تنکابنی، معروف به سپهسالار اعظم یکی از افراد مؤثر تاریخ تنکابن در آن زمان حاکم گیلان بوده و تا از کاشت چای در لاهیجان باخبر میشود در این منطقه نیز بذر آن را میکارد.
علاوه بر محصولات کشاورزی، گونههایی از جمله ماهیسفید و ماهی آزاد نیز در بازار ماهیفروشان شهر تنکابن در نزدیکی رودخانه چشمهکیله بهراحتی یافت میشود. شهرداری تنکابن در پیرامون این رودخانه، دو پارک هنرمندان و مشاهیر را احداث و امکان توقف و استراحت و حضور بیشتر گردشگران و شهروندان را در جوار این رودخانه چشمنواز فراهم کرده است.
تماشای کاکاییها، رودخانه آرام چشمهکیله، دریای خزر، جنگلهای هیرکانی و زندگی روزمره مردم باصفای تنکابن از فراز پل تاریخی چشمهکیله، تجربهای بیمانند است. بنا به گفته صنم جمالی، راهنمای گردشگری اهل این منطقه، دستور ساخت پل روی این رودخانه در سال ۱۳۰۹ خورشیدی از سوی رضا شاه داده شد و دو سال طول کشید تا ساخت آن به پایان رسید. طول پل ۱۱۲ متر و عرض آن هفت متر است و پنج متر ارتفاع دارد.
این پل با رودخانهاش، در نگاه اول هر بینندهای را به یاد زایندهرود و اصفهان میاندازد اما جریان و جوشش رودخانه چشمهکیله و پایههای همیشه نمدار پل تاریخی شهر تنکابن کجا و زایندهرود خاموش کجا!