صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۹۵۳۴۶۷
تعداد نظرات: ۷۰ نظر
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۷ - ۰۴ فروردين ۱۴۰۳ - 23 March 2024

ما دهه شصتی‌ها بزرگ نمی‌شویم؛ یعنی دوست نداریم بزرگ شویم!

ما دهه شصتی‌ها وقتی از یکی از خودمان پستی را قبول می‌کند و یا در انتخاباتی برنده می‌شود، با تعجب به همدیگر نگاه می‌کنیم که مگر می‌شود ما هم در این کشور مسئول شویم، ما که هنوز بزرگ نشده‌ایم.

عصرایران ؛ مصطفی داننده - متولدین دهه شصت که نگارنده این مرقومه هم یکی از آنهاست، ویژگی‌های عجیب و غریبی دارند که در نسل‌های بعد و قبل از آنها نمی‌شود مثل آن را پیدا کرد. یکی از این ویژگی‌ها این است که متولدین این دهه، دوست ندارند که بپذیرند بزرگ شده‌اند.

بزرگ‌ترین متولد دهه شصت یعنی کسی که در سال 60 به دنیا آمده است الان 43 سال دارد و کوچک‌ترین متولد این دهه که در سال 69 به دنیا آمده 34 سال دارد.

متولدین دهه‌های قبل از شصت وقتی در این سن‌ها بودند یک خانواده را اداره می‌کردند و شبیه مردان جاافتاده‌ای بودند که سال‌ها تجربه دارند. به طور مثال قیافه مرحوم حسن جوهرچی در سریال «در پناه تو» را به یاد بیاورید. یک جوان دانشجو که قشنگ شبیه مردان جاافتاده بود.

دهه شصتی‌ها در برابر این بزرگ شدن مقاومت می‌کنند و اگر میان آنها باشید می‌بینید که هنوز در این سن و سال دوست دارند، بازی کنند، شوخی کنند و به اصطلاح ادای جوانان 20 یا نهایتا 25 ساله را در بیاورند.

شوخی‌هایی که 20 سال پیش شما از یک مرد یا زن 34 ساله و یا 43 ساله شاهد نبودید. مثلا در یک مهمانی آنها جدی می‌نشستند و حرف‌های جدی می‌زدند و به فرزندان خود می‌گفتند این کار را بکن یا نکن. همان کارها را بعضی وقت‌ها همین الان در برخی مهمانی‌ها انجام می‌دهیم که فرزندان‌مان با خود فکر می‌کنند که چه پدر یا مادر سرخوشی دارند.

ما دهه شصتی‌ها وقتی از یکی از خودمان پستی را قبول می‌کند و یا در انتخاباتی برنده می‌شود، با تعجب به همدیگر نگاه می‌کنیم که مگر می‌شود ما هم در این کشور مسئول شویم، ما که هنوز بزرگ نشده‌ایم.

شاید این ویژگی به خاطر این است که ما وقت کافی برای جوانی کردن نداشته‌ایم. ما همیشه از کودکی با محدودیت بزرگ شده‌ایم. رفتیم مهمانی دست به میوه‌های نزنید. وقتی مهمان‌ها رفتند اگر شیرینی ماند، آن وقت شما هم شیرینی بخورید. تو جمع بلند نخندید. نرید تو حیاط با بچه‌ها بازی کنید و لباس‌های عیدتان را کثیف کنید.

در جوانی‌ها که مدام در صف بودیم. صف کنکور، صف کار، صف سربازی و ... شاید جوان‌تر‌های امروزی باور نکنند اما ما برای کنکور دفترچه فیزیکی پر می‌کردیم و صف می‌ایستادیم تا از طریق اداره پست، آن را پست کنیم.

ما در این سن و سال با همه مشکلاتی که داریم، هنوز هم می‌توانیم برای جام رمضان تیم بدهیم و فارغ از دنیا، فوتبال بازی کنیم.  در جمع‌های متولدین دهه شصت، مدام حرف از خاطرات است. مدام حرف از محدودیت‌هاست.

همه اینها باعث شده است تا ما دهه شصتی‌ها در برابر بزرگ شدن مقاومت کنیم. هیچ نسلی مثل ما، پیگیر دیدن کارتون یا همان انیمیشن نیست. هیچ نسلی مثل ما نمی‌توانددر 40 سالگی  با یک کنسول بازی و یک فوتبال شب را به صبح برساند.

خیلی دوست دارم و ببینم که 50 و 60 سالگی ما چگونه است. یا در آن زمان هم همچنان به دنبال جوانی کردن هستیم یا نه؟ که فکر می کنم هستیم و آن زمان هم شبیه میان سال‌ها و پیرمردان نخواهیم بود.

ما متفاوت هستیم و این تفاوت هم به خاطر سختی‌هایی است که کشیده‌ایم. ما تا آخر عمر هم دوست نداریم قبول کنیم که بزرگ شده‌ایم.

 

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۷۰
در انتظار بررسی: ۱۶۱
غیر قابل انتشار: ۰
فاطمه
۱۸:۳۵ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۵
خیلی قشنگ بود
من یه دهه شصتی ام واقعا حرف دلمو فقط اینجا تونستم پیدا کنم
کاربر
۱۸:۲۱ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۵
مصطفی جان، مطلب قشنگی بود کاش بیشتر در موردش می‌نوشتی.
رهگذر
۱۸:۰۰ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۵
متولد ۱۸ / ۱ / ۶۰
متن جالبی بود
خیلی لذت بردم و کلی خاطره
سپاس از نویسنده
ناشناس
۲۲:۲۳ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
افرین صدافرین واقعا حرف دلمو زدی ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
حامی
۲۱:۵۴ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
۴۴ سالمه
ولی باور میکنید تمام کارتونا رو میشینم با دختر ۵ سالم میبینم خیلی هم با ذوق میبینم اون خسته میشه پا میشه من تا آخر میبینم??
ناهید
۲۱:۵۳ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
ای حرف دل من زدین . واقعا همینطور . این مملکت جوونی مون رو تا ابد به ما بدهکاره
Mirsoltan
۲۱:۲۸ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
جالب بود، واقعن هم همینطوره ک گفتین، من با اینکه 37 سالمه نه تنها رفتارم به سنم نمیخوره بلکه از نظر ظاهری هم 7_8 سال جوونتر به نظر میرسم،با اینکه زندگی شاد و خوبی هم نداشتم، همیشه ام عجیب بود که چرا!
ناشناس
۲۱:۲۲ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
به عنوان یه دهه شصتی که تازه به اروپا مهاجرت کرده، وقتی از جلوی مدرسه ای که نزدیک خونم هست ، رد میشم، به شدت نظرم به تفاوتهایی که ما در اون سن با اینا داشتیم، جلب میشه و با خودم میگم کاشکی میتونستم دوباره برم مدرسه و سرکلاس اینا بشینم.
مجتبی
۲۱:۰۴ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
سلام.من الان 45سالمه و بابای دوتا بچه ام.دقیقا همین حس رو دارم وهنوز که هنوزه عاشق گیمم و هر کنسولی که میاد سریع میخرمش اصلا میانسالی و بزرگ شدنمو باور نمیکنم هر چند بعضی جاها ادای بزرگترها رو در میارم
زهرا
۲۰:۳۸ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
با سلام به همه ی دهشصدی زدین به هدف من 62واقعلا کلن اخلاقم همین که گفتید دم شما گرم
حسنی
۲۰:۱۷ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
بستگی داره توی چه خانواده ای بزرگ شده باشیم.ولی درکل دهه شصتیها بخاطر راحت طلبیشون اکثرا به چیزایی که خواستن نرسیدن و علتش رو توی دیگران و شرایط جستجو میکنن
حسین
۲۰:۰۴ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
با احترام به نظرات همه آنچنان هم ما نسل سوخته نیستیم.خودم متولد ۵۹ هستم حاضرم ۱۰ سال از عمرم کم بشه ولی یکی از اون عید نوروزهای اون زمان رو بهم بدن.پیک نوروزی به دنیا ارزش داشت.صفا.صمیمیت و....
عیسی
۲۰:۰۰ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
توزمان بندی اشتباه کردین.شماخصوصیات متولدین دهه پنجاه روزدین به حساب متولدین دهه شصت
مهدی ۵۹
۱۷:۵۰ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
چقدر خوب گفتید دقیقا همینطور است
محمد
۱۷:۲۶ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
یه ویژگی دیگه که دهه شصتی ها دارن اینه که خیلی غر میزنن. زمان ما اینطور بود زمان ما اونطور بود. قبل از شما هم مردم سختی دیدن در جریان باشید
ناشناس
۱۷:۱۴ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
صف نان
صف نفت
صف کوپن قند و شکر و ...
صف شیر یارانه ای (شیشه ای...)
و صف و صف و صف ...
و فیلمهای نوستالژیک سالهای دور از خانه (اوشین), از سرزمین شمالی، و. ... در اواخر دهه ۶۰ و سربداران، دلیران تنگستان، ... در اوایل دهه ۶۰
kral
۱۷:۰۰ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
من هنوزم حس میکنم 20 سالمه با اینکه 37 سالمه و موهام سفید شدن
ناشناس
۱۶:۱۸ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
سلام
چقدر توصیف حال من بود.
پیکان جوانان
۱۶:۱۴ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
به عنوان یک دهه شصتی،متن خیلی دلچسب و واقعی بود.یک دهه شصتی ام با ۲۵ سال سابقه کار ، ولی فکر میکنم دو سه ساله استخدام شدم و هنوز خیلی مونده بازنشست بشم . یک دهه شصتی نمیتونه قبول کنه که دیگه جوان نیست.بله نصف عمر ما در صف گذشت،وقتی بچه هفت ساله برای ۲۰ عدد نان لواش مصرفی خونه باید از صبح میرفتی نونوایی لواشی سنتی و چهار ساعت صف میایستادی توی کوچه..صف نفت،صف کوپن ارزاق،برنامه کودک فقط روزی ۲ ساعت،کانال ۱ از ساعت ۱۷ الی۱۸و کانال ۲ از ۱۸ الی ۱۹.در ادامه هم صف روزنامه کنکور از چهار صبح جلوی دکه روزنامه فروشی که نکنه دیر بریم و تمومه بشه...
عباس
۱۶:۰۵ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
واقعا همینه من هنوزم کارتون و انیمیشن میبینم یعنی عاشقشم نمیتونم ازش دل بکنم ?درود به مرامت درود به شرفت درود...
ناشناس
۱۶:۰۰ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
فدای هر چی دهه شصتی هست
ناشناس
۱۵:۵۸ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
من را بردی به دوران جوانی زنده باد هر چی ۶۰
رضا
۱۵:۵۰ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
یادش بخیرامکانات نبودولی دلهابه هم نزدیک بود.دوستیهاواقعان دوستی بود.
علی
۱۵:۳۹ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
بنده خودم متولدسال ۶۱ هستم و بواسطه شغلم با تاریخ تولدافراد سرو کار دارم متولدین دهه ۶۰ تا اونجایی که من دیدم از لحاظ ظاهری هم یه مقدار جا افتاده تر به نظر میرسن انگار ۱۰ سال پیرترن ،در حالی که من متولدین دهه ۵۰ زیادی دیدم که از ده شصتیا از لحاظ ظاهر جوونترن.
ناشناس
۱۵:۳۹ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
چه جالب گفتید. فکر میکردم فقط من نمیخام بزرگ بشم و باورم نمیشه حوالی ۴۰ سالگی رسیدم و هنوز که هنوزه در دلم حس پانزده سالگی هست
محمد
۱۵:۱۹ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
دهه شصت زیباترین دهه ایران بود و هست واقعا دوست نداریم بزرگ شویم کاش تمام نمی شد خاص ترین دهه ممنون از نویسنده که به خوبی ترسیم کرده فقط یه دهه شصتی میفهمد چه گفته ای
ناشناس
۱۵:۱۴ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
دهه شصتی اون موقع اجازش دست پدر ومادر حتی دایی وعموش بود والان هم اجازش دست زن وبچه اش است
اون موقع از سر ادب به بزرگترها احترام میذاشت اما الان اون احترام رو از کوچکتر ها نمی بینه
ناشناس
۱۴:۵۱ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
با سلام خدمت نگارنده عزیز .باید خدمت شما عرض کنم من متولد ۶۰هستم وتمام مطالبی که شما نوشتید برام عین واقعیت من هنوز احساس میکنم ۲۵سال سن دارم دوسدارم کارتن ببینم .مرغ و خروس داشته باشم و کلی از خاطرات گذشته مو بیاد دارم و یادآوری میکنم .خلاصه ما دهه شصتیا ی جورایی خاص هستیم انگار همه با هم خواهر و برادریم .دوستون دارم ??
فریدونی
۱۴:۲۹ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
درود بر شما خیلی جالب بود
سالم
۱۴:۲۱ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
سلام درود بر همگی..واقعا گل گفتید من این طوری هستم ۴۱ سالم هست اما دوست دلرم مثل ۲۰ ساله ها شاد باشم..
ناشناس
۱۴:۲۱ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
به همین تلخی.با حسرت. تا اخرین نفس
امین
۱۴:۰۳ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
اتفاقا بهترین زمان شادی را ما داشته ایم مگر به امکانات واقعا شادی بازی با توپ پلاستیکی در خیابان ها کجا و بازی کردن با تبلت کجا
ناشناس
۱۳:۵۳ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
درود بر شما
بسیار عالی
فکر میکردم خودم اینجوریم و هر وقت بهم میگفتن مثلاً یکم جدی باش میگفتم خوب من نمیتونم و اینجوریم دیگه دست خودم نیست.هنوز یه سکه مسی پنج تومانی دارم که زمان خودش خیلی بود برای ماها.
یاد باد آن روزگار که بی شیله پیله تر هم بودیم...
بقول مرحوم فتحعلی اویسی الان که نیمه عمر رو رد کردیم دوس داریم از ثانیه ثانیه عمرمون به بهترین شکل استفاده کنیم...
بنده خدا
۱۳:۴۹ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
واقعا باورکردنی نیست اما حقیقت
حسن
۱۳:۴۸ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
درسته، متن خوب و دوست داشتنی صادقانه. از این دست نوشته ها جاش تو عصر ایران خالیه
ستاره
۱۳:۳۷ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
شایدباورتون نشه ولی من یه خاطره چندش دارم که حالم بد میشه یادش میوفتم ...اون هسته های کوچیکی که داخل تمبر هندی ها بود یادتونه؟؟؟؟وقتی میشکوندی داخلش یه آب ترش مزه داشت من اونا رو از تو کوچه جمع میکردم و میخوردم ? چقدر هم خوشحال بودم?
حمیدرضا
۱۳:۲۸ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
من الان که میروم لوازم التحریر و مداد و جامدادی برای بچه ام بخر دوست دارم برای خودم هم بخرم. ان روزها فقط یک مداد و یک پاک کن به ما میدادند و می گفتند همین براتون کافیه
سعید
۱۳:۲۲ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
اشکم در اومد..
ناشناس
۱۳:۲۰ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
نوع نگاه نویسنده هم به گونه ایی است که چه بسا خیلی از دهه ی شصتی ها هم شاید موافق با آن نباشند. از طرفی هم ممکن است که در نسلهای دهه های قبل و بعد هم موافق و نا موافقانی ، هم مسیر و نا هم مسیرانی هم داشته باشد.
اما در کل با توجه به این که شاید بدون دستکاری غیر عادی به رشته ی تحریر آمده بود مطالب و مفاهیم منتشر شده دارای ارزش و قابل تقدیر هستند
بنابراین، جای گفتن دست مریزاد برای نویسنده محترم را دارد.
تندرست و موافق باشند.
داوود
۱۳:۱۸ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
سلام
بله واقعا درسته. دقیقا همینه که نوشته شده. بنظرم چون یه دهه شصتی مقاله را نوشته درست حرف دل خودش و همه ی ما را زده
ناشناس
۱۳:۱۸ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
من دهه شصتی ام اتفاقا برای من و خواهران و برادرانم همین گونه بود منتها من نسبت به بعضی این اتفاق ها حس بدی ندارم بلکه اتفاقا برام خوشایند بود. درسته که محدودیت یا محرومیت بود ولی برای من حس خوشی دارد نه حس بدی. مثلا به خاطر فقر مالی من کفش های خواهرم رو می پوشیدم درسته که دوست داشتم خودم کفش نو داشته باشم ولی از اینکه می تونستیم تو سختی زندگی کنیم و به هم محبت کنیم و هوای همدیگر رو داشته باشیم احساس رضایتمندی قلبی دارم. یا مثلا مداد رنگی هایم رو طوری استقاده می کردم که تا ۲۰ ۲۵ سالگی داشتمشون. ولی خواهرزاده ها و برادرزاده هایم به چند هفته یا چند ماه نکشیده مداد رنگی ها و وسایل هاشون خراب و گم می شدند و باید نو می خریدند. سلیقه ما بهتر بود و اهل اسراف نبودیم. ولی امروزی ها به شدت اهل اسراف اند. محبت و کمک کردن به یکدیگر بین ما بود و بخل کمتر بود. الان رو نمی دونم ولی صمیمت قبلا بیشتر بود.
میثم
۱۲:۳۵ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
متن قشنگی بود. البته آقای داننده من متولد ۵۶ هستم ولی همین حس را دارم شاید این محدودیت را متولدین نیمه دهه پنجاه مثل متولدین ۵۵ به بعد بیشتر از خالد ۶۹ درک کند کمبودهای دهه ۶۰ را ما متولدین دهه ۵۰ بیشتر درک می کنیم چون کل کودکی ما در دهه ۶۰ گذشت‌ و این دهه را با گوشت و پوست و خونمان درک کردیم
دهه شصتی
۱۲:۳۵ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
ما دهه شصتی ها فقط حسرت میخوریم
حسرت همه چی، من اول فروردین ۴۱ ساله شدم ولی نفهمیدم کی اینقدر بزرگ شدم، یهو چشم باز کردم دیدم جزو میانسال ها شدم، همش استرس بمباران، جنگ، امتحان، کنکور، دنبال کار گشتن
واقعا چی کشیدیم ما. باور کنید توی کهن‌سالی هم استرس جا گیر آوردن توی خانه سالمندان داریم. حیف شدیم ما
بهزاد
۱۲:۳۳ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
با سلام و وقت بخیر
سال نو مبارک.
چقدر زیبا. به نظرم میشه در مورد دهه شصتی ها ساعت ها صحبت کرد و مطلب نوشت. ممنون از عصر ایران.
ناشناس
۱۲:۱۵ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
کودک درون دهه شصتی ها تمایل دارد شاداب و باطراوت باقی بماند
مهری
۱۲:۰۹ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
حقیقت است. کاملا درسته... و از بالا رفتن سن و سال خودمان رنجیده می شویم.
ناشناس
۱۲:۰۵ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
موافقم.
" ما دهه شصتی‌ها بزرگ نمی‌شویم؛ یعنی دوست نداریم بزرگ شویم!
'ما دهه شصتی‌ها وقتی از یکی از خودمان پستی را قبول می‌کند و یا در انتخاباتی برنده می‌شود، با تعجب به همدیگر نگاه می‌کنیم که مگر می‌شود ما هم در این کشور مسئول شویم، ما که هنوز بزرگ نشده‌ایم.'"

موافقم
متولد ۶۵
۱۱:۵۶ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
دقیقا همینجوریه ... واقعا نه بچگی کردیم نه جوونی، سالمندی هم شاید سالمندان
ناشناس
۱۱:۵۵ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
راست گفتی
من متولد شصتم برادرم بیست سال ازم بزرگتره همیشه انگار اون یه مرد جاافتاده بود و من کودک
هنوز دلم درس خوندن می خواد با اینکه دکترا دارم هی رشته عوض می کنم هنوز دنبال رویاهای کودکی ام
هم استادم هم دانشجو دل نمی کنم از درس خوندن
تو کلاسمون از بچه های دهه هفتادی و هشتادی شیطون ترم همکلاسیام میگن تو نباشی کلاس خوش نمیگذره
ناشناس
۱۱:۴۹ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
خوب الان چی کار کنیم
۱۱:۴۴
۱۱:۴۴ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
درود بر آقای داننده واقعا همین‌گونه هستیم ما دهه شصتی ها
ناشناس
۱۱:۴۰ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
دنیا بزرگ است و آدمها بسیار. همه را با خودت مقایسه نکن!
رادین
۱۱:۴۰ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
تازه واسه بهشت زهرا هم باید تو صف بایستیم
ناشناس
۱۱:۳۹ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
والا ما دهه پنجاهیا هم همین ویژگی ها رو داریم. دهه شصت که دیگه بماند.
ناشناس
۱۱:۳۷ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
درود به شما درست حرف دل مارو زدی من الان ۴۸سال سن دارم فکر میکنم ۲۰سالمه
ناشناس
۱۱:۳۱ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
مرسی حرف دلم رو زدی، فکر کردم فقط منم که قبول نمیکنم بزرگ شدم، دائم فک میکنم همون حدود بیست ساله هستم و جونی هایی که نکردم و گفتن زشته نکن ، جای مهمونا سرسنگین باش و .... . الان همش دوس دارم بچه بازی کنم و به قول شما سرسنگینی رو بگذارم کنار و جوونی و نوجوونی کنم . بی خیال که بقیه چی فکر میکنن .....
ناشناس
۱۱:۲۶ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
چقدر قشنگ نوشتی و توصیف کردی آقای داننده. واقعا لذت بردم از خوندنش
ناشناس
۱۱:۱۱ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
یه مطلبی که بیانش سخت بود را جناب داننده خیلی شدنی گفتی،
این حرفهای شما دقیقا احساس درونی خیلی از دهه شصتی هاست که به زبان آوردن و بیانش یکمی سخته
ناشناس
۱۱:۰۳ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
یکی از خوراکی های خوشمزه ما دهه شصتی ها که سر کلاس نوش جان میکردیم خوردن ته مداد سیاهمون بود!!
حامی
۱۰:۴۴ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
ممنون جناب داننده عزیز. ما کودکی نکرده بزرگ شدیم و جوانی نکرده پیر شدیم. حالا در سالیان میانسالی، کفاره آن شادی های فروخورده را بجا می‌آوریم و انگار با تاثیرات حسرت‌های زندگی نزیسته‌مان زندگی می‌کنیم. گروهی در حال جبران و گروهی کماکان در حسرت
احسان
۱۰:۱۷ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
فک میکردم فقد من اینطوریم
پاسخ ها
غفار خضری
| |
۲۱:۲۰ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
منم
ناشناس
۱۰:۱۰ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
والا من اینقدر قبول نکردم بزرگ شدم که هنوز راضی به ازدواج هم نشدم!
ناشناس
۰۹:۵۷ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
ما کفش که میخریدیم تنگ اگر بود، باید استفاده می کردیم حتی به قیمت زخم شدن پا تا له اصطلاح به مرور جا باز کند. هیع روزگار
ناشناس
۰۹:۵۱ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
الان یکی میاد میگه این‌ برای همه دهه شصتیا صادق نیست.
خب اون منم?
ناشناس
۰۹:۵۰ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
درود بر شما
سال نو مبارک و پر از تبسم های نوستالژیک
امیدم کودک درون تمامی بانوان و آقایان سرزمینم در هر سن و سالی همینطور بازیگوش و شاد بماند
دهه شصت ، دهه خاصی در تاریخ سرزمین ماست ، روزگار جنگ و بمب و مشقات اجتماعی و کوپن و.... و نسلی که تا چشم باز کرد ، کودکی نکرده ، جوان شده بود و چه ها که بر دوره گذشت
روز و روزگار بیشتر بکام تون بشه آن شاالله و شادی و سلامتی و خیر افزون ،???
محسن
۰۹:۴۴ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
واقعا همه چی برامون غیر مجاز بود،ولی الان برای بچه هام تلافی میکنم، من خودم عاشق جامدادی بودم ولی دریغ از جامدادی حتی کیف هم نمیخریدن یا باگونی برنجی یا یه کش مینداختیم دور کتابهانون
پاسخ ها
مهدی
| |
۱۲:۰۶ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
تلافی؟؟ کلمه تلافی خیلی چیزا رو نشون میده. اگر تهیه وسایل برای فرزندانتون، در ذهن شما تلافی نام دارد، شما در واقع برای خودتون خرید می کنید نه برای اون ها
ناشناس
۰۹:۳۰ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
جالب بود درود بر عصر ایران
ناشناس
۰۹:۱۳ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
قشنگ بود. ممنون
تعداد کاراکترهای مجاز:1200