صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۹۱۳۸۳
تاریخ انتشار: ۰۰:۳۰ - ۰۲ خرداد ۱۴۰۲ - 23 May 2023

امروز با حافظ : عمر بگذشت به بی‌ حاصلی و بوالهوسی

امروز با حافظ و حسرت او که عمر را به بی حاصلی سپری کرده است... و اگر حافظ چنین می گوید، حال ما و عمر رفته مان چگونه است؟!

 عمر بگذشت به بی‌ حاصلی و بوالهوسی
ای پسر جام می‌ام ده که به پیری برسی

چه شکرهاست در این شهر که قانع شده‌اند
شاهبازان طریقت به مقام مگسی

دوش در خیل غلامان درش می‌رفتم
گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی

با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود
هر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسی

لمع البرق من الطور و آنست به
فلعلی لک آت بشهاب قبس*

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
وه که بس بی‌خبر از غلغل چندین جرسی

بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن
حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی

تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم
جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی

چند پوید به هوای تو ز هر سو حافظ
یسر الله طریقا بک یا ملتمسی**

*  برق از كوه طور درخشيد و من دیدمش ؛ شايد براي تو از آن برق، گُل ِ آتشي بياورم.

**  اي آن که التماس دیدارش را دارم، خداوند راه رسيدن به تو را سهل و آسان گرداند.


 



ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200