عصر ایران - لئو نیکلایِویچ تولستوی، در ۹ سپتامبر ۱۸۲۸ در یاسنایا پالیانا (۱۶۰کیلومتری جنوب مسکو) در خانواده ای اشرافی زاده شد. او مادرش را در 2 سالگی و پدرش را در 9 سالگی از دست داد و پس از آن سرپرست او عمهاش تاتیانا بود. او در سال ۱۸۴۴ میلادی در رشتهٔ زبانهای شرقی در دانشگاه قازان نامنویسی کرد، ولی پس از سه سال به رشته حقوق رفت ولی دانشکده حقوق را نیز رها کرد و به زادگاهش بازگشت.
تولستوی در 20 سالگی
او سپس در سال ۱۸۵۱ تولستوی در ارتش نامنویسی میکند و به مأموریت قفقاز که در آن زمان تازه به دست روسها افتاده بود رفت. در تابستان همان سال، اثر خود «کودکی» را نوشت.
تولستوی جوان، همزمان که درجات نظامی می گرفت و ترفیع می یافت نویسندگی را نیز به طور جدی پی می گرفت به طوری که وقتی به درجه سروانی رسید، «حکایتهای سواستوپُل» را نوشت.
تولستوی در این داستانها تلاش کرده با بهرهگیری از دریافتهای خود که در جنگ تجربه کرده، چهرهای دیگر از آن را نشان دهد.
تولستوی در آخرین سال خدمت در ارتش
وی در سال ۱۸۵۶ از ارتش کنارهگیری و سفری ششماهه را به کشورهای فرانسه، انگلستان، آلمان، ایتالیا و سوییس آغاز کرد تا با شیوه زندگی، فرهنگ و باورهای مردم این کشورها آشنا شود. در سال ۱۸۵۸ میلادی داستان «سه مرگ» را منتشر کردو در سال ۱۸۵۹ دبستانی برای کودکان و دهقان زادگان زادگاهش، یاسنایا پالیانا ساخت.
لئو با نگاه ویژهای که به آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان داشت، به مدت پنج سال از کشورهای اروپای غربی و با چهرههای سرشناس اروپا مانند چارلز دیکنز، ایوان تورگنیف، فریدریش فروبل و آدلف دیستروِگ، دیدار کرد. پس از بازگشت به کشورش، براساس تجارب نو آموخته، دست به یک رشته نوآوریهای آموزشی زد و در همین راستا به پیروی از ژان ژاک روسو، به پایهریزی دبستان در روستاها پرداخت.
تولستوی از سال ۱۸۵۵ پیدرپی در زادگاه خود یاسنایا پالیانا، مسکو و سنپترزبورگ زندگی میکرد. لئو در نامهای به یکی از خویشاوندانش که سرپرستی کارهای دربار و پیشکاری زمینهای تزار روسیه را بر دوش داشت، چنین نوشتهاست:
«هرگاه به مدرسه پا میگذارم، با دیدن چهرههای آلوده و تکیده، موهای ژولیده و برق چشمانِ این کودکان بینوا، دستخوش ناآرامی و بیزاری میشوم و همان حالتی بهمن دست میدهد که بارها از دیدن شرابخواران مست، بر من مستولی شدهاست. ای خدای بزرگ! چگونه میتوانم آنها را نجات دهم؟ نمیدانم به کدام یک کمک کنم. من آموزش و پرورش را تنها برای تودهها میخواهم و نه کسی دیگر، مگر بتوانم پوشکینها و لومونوسفهای آینده را از غرق شدن رهایی بخشم.»
تولستوی هیچگاه با کودکان برخورد جداگانه نداشت و دانشآموزان برتر را از دیگران جدا نکرد تا درخورِ توان و آمادگی هر کودک، آموزش مناسب را به آنها ارزانی دارد.
تولستوی در 1876
پس از اینکه مدارس از سوی اداره سلطنتی تزار تعطیل شد، تولستوی به فعالیتهای فرهنگی و اهداف تربیتیِ مورد علاقهاش ادامه داد. او با انتشار کتابهای سرگرمکننده با ترکیبی از علوم طبیعی و انسانی، همچنین داستانهای آموزشی بهویژه داستانهای ازوپ، کودکان را با ارزشهای اخلاقی، اجتماعی و معنوی آشنا کرد. میلیونها کودک روسی تا دهه دوم قرن بیستم با آموزش الفبای تولستوی، سال اول دبستان را آغاز نمودند. با اتخاذ این روش، تولستوی توانست در جنبش اصلاحات آموزشی و ایجاد مدارس آزاد به گونه سامرهیل، مؤثر واقع شود.
تولستوی در سال ۱۸۶۲ با دختر هجده سالهای با تبارِ آلمانی، به نام سوفیا آندره یِونا برس (۱۸۴۴ - ۱۹۱۹)، ازدواج کرد و رمانهای جاودانهای به نام "جنگ و صلح" و "آنا کارنینا" را نوشته و منتشر ساخت. پشتیبانی همسر جوانش از کارهای ادبی تولستوی که به روایتی ۱۴۰۰ صفحه از پیشنویس جنگ و صلح را بیش از هفت بار پاکنویس کردهاست، بسیار ارزشمند است.
دست نویس جنگ و صلح
پیوند این دو عاشقانه، ولی پرتنش بود چون دفترچه یادداشتی که تولستوی در دوران پیش از زناشویی داستان زندگی خود را در آن مینوشت به دست سوفیا افتاد. در این دفترچه یادداشت گزارش خوشگذرانیها و هوسرانیهای تولستوی نوشته شده بود. بازتاب این نوشتهها بر سوفیا سنگین بود به گونهای که مینویسد این دوران زننده و ناخوشایند و زندگی او در آن زمان نپذیرفتنی است. غرق شدن تولستوی در مسایل فلسفی در سالهای آینده نیز دردسرهای فراوانی برای این دو به همراه داشت. آنها با یکدیگر ۱۳ فرزند داشتند که ۴ تا از آنها در کودکی مردند.
تولستوی و همسرش سوفیا - دو ماه بعد از گرفتن این عکس، تولستوی درگذشت
رمان جنگ و صلح ، شاهکار معروف تولستوی است که در آن بیش از ۵۸۰ شخصیت به خوبی بازگو شدهاند. چند سال پیش نسخهٔ کوتاه شدهای از این رمان به زبان انگلیسی منتشر شد. در این نسخه ۶۰۰ صفحه از نسخهٔ اصلی که ۱۵۰۰ صفحه داشت، حذف شدهاست. این حذف شامل بحثهای فلسفی کتاب است که به یکدستی داستان آسیبی نمیزند. دلیل این کارها ارائه یک نسخه گیرا و پرشور از کتاب است که به فراخور جوانان امروزی نیز باشد. شاهکار تولستوی، جنگ و صلح، یکی از برترین منابع پژوهش و بررسی در تاریخ سیاسی و اجتماعی قرن نوزدهم روسیه است. همچنین حماسهٔ ایستادگی روسها را در برابر حملهٔ ناپلئون بازگو میکند. منتقدان آن را یکی از بزرگترین رمانهای جهان و فراتر از آن یک رمان در بردارنده دیدگاههای فلسفی نویسنده دربارهٔ زندگی و تاریخ میدانند.
چاپ اول جنگ و صلح 1869
تولستوی در پایان ۳۴ سالگی نوشتن رمان جنگ و صلح را آغاز کرد که شش سال زمان بُرد. این رمان واقعیتهای درون جامعه روسیه را در قرن نوزدهم به خوبی روشن میکند. دورانی که تولستوی برای رمان خود برگزید، زمان جنگهای ناپلئون بود و اوج داستان حمله ناپلئون به روسیه، آتشسوزی مسکو و عقبنشینی و نابودی ارتش مهاجم وی را گزارش میکند.
تولستوی، در اوج سرشناسی، دچار سرگشتگی و ناامید از بهبود وضعیت جامعه شد و در مرز نابودی فکری و شکست روانی قرار گرفت. او بهعنوان عضوی از اداره کل آمار و سرشماری در مسکو در سال ۱۸۸۲ میلادی با فقر روزافزون کارگران که در برابر محرومیت روستاییان گستردهتر بود، آشنا شد. با بازتاب پذیرفتن از این رخداد تلخ، برای کمکرسانی به کشاورزان و پیشگیری از مهاجرت گروهی آنان به شهرها، دست به ایجاد سازمانی زد که پشتیبانی از روستاییانی که محصولاتشان بدنبال پیشامدها و آفتهای طبیعی آسیب دیده بود، در دستور کار خود گذاشت. او خود نیز با ترک سیگار و الکل و کنارهگیری از سرگرمیهای ویژه مانند شکار جانوران، همدردی خود را نشان داد و اعتراف کرد: «چه خوشیهای ظالمانهای!»
دو نویسنده بزرگ روسی در یک قاب: تولستوی و آنتوان چخوف
از جمله کارهای اجتماعی تولستوی، پشتیبانی از زندانیان سیاسی، دینی و سربازان فراری بود. از سال ۱۸۸۱ میلادی به بعد، با بررسیها و پژوهشهای بیشتر در زمینه دینهای گوناگون، گرایش و وابستگیهای دینی وی نیز بیشتر شد و از همین رو به ترجمه دوبارهٔ انجیل به زبان روسی دست زد.
اشتهار تولستوی هرچه بیشتر در خارج از روسیه وسعت مییافت، به همان نسبت نیز در داخل روسیه مورد طعن و لعن و انزجار دستگاههای دولتی و مراجع ارتدوکس قرار میگرفت. نوشتههایش پیش از انتشار توقیف و شایعه روانی بودن او به سرعت پراکنده میشد. پلیس تزاری کوچکترین حرکت وی را زیر نظر گرفته بود. هنگامی که به پشتیبانی از مریدانش برخاست و برای آزادی آنها از بازداشت، تمام مسئولیتها را که بهعنوان مدرک جرم مطرح بودند به عهده گرفت، به او گفتند: «جناب کنت، جاه و جلال شما به قدری بزرگ است که زندانهای ما گنجایش آن را ندارد!»
انتشار رمان رستاخیز بهانهای بود در دست مرجع عالی کلیسای ارتدکس، تا در تاریخ ۱۹۰۱ میلادی به دلایل زیر، تولستوی را بهعنوان مرتد معرفی نماید:
- تکذیب وحدت تثلیث مقدس در وجود خدای واحد.
- تکذیب بکارت مریم مقدس، قبل و بعد از تولد مسیح.
- تکذیب رستاخیز مسیح، و ضدیت با مظهر لاهوتی ـ ناسوتیِ مسیح پسر خدا.
- تکذیب وقوع معجزه در مراسم عشای ربانی.
اتاق کار تولستوی
در سال ۱۹۰۷ میلادی (۱۲۸۶ خورشیدی) استیون بونسال گزارشگر معروف روزنامه «نیویورک تایمز» به روسیه سفر کرد و با لئو تولستوی دیداری داشت.
پس از بازگشت به آمریکا، از توماس ادیسون خواست یک دستگاه ضبط صدای گرامافون (فونوگراف) داد تا برای تولستوی بفرستد.
ادیسون در ژانویه ۱۹۰۸ دستگاه را به تولستوی هدیه کرد و از او درخواست کرد صدای خود را به زبانهای مختلف روی استوانههای مومی ضبط کرده و برای او بفرستند.
تولستوی از ادیسون تشکر کرد و علاوه بر اجابت درخواست وی و ضبط صدای خود به زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسه و روسی، که تعدای از آنها موجود است، گاهی به جای نامهنگاری با دوستان یا برای ثبت افکار و نظراتش، صدای خود را ضبط میکرد. تعداد کمی از این صداها که به دو سال آخر عمر وی مربوط می شوند باقی مانده است.
اتاق خواب تولستوی
اواخر عمر تولستوی، بسیار سخت گذشت. علاوه بر فشارهای حکومت، سختگیریهای پلیس تزاری و ضبط پیشنویس رمانهایش در سال ۱۹۰۸، مشکلات خانوادگی هم عرصه را نویسنده کهنسال تنگ کرده بود. تولستوی، در آخرین روزهای حیات خود، بهاتفاق پزشکِ خانوادگی و دختر کوچکش، همسر خود را ترک و بهسوی جنوب روسیه سفر کرد. آخرین سفر تولستوی در تاریخ 20 نوامبر ۱۹۱۰ در ایستگاه راهآهن آستاپوفو به پایان رسید.
دو روز بعد، تولستوی در همان جایی که به دنیا آمده بود، به خاک سپرده شد.
به یکدیگر محبت کنید، مترجم سید عبدالرحیم خلخالی
حرص باعث هلاکت است، مترجم سید عبدالرحیم خلخالی
جنگ و صلح، ترجمهٔ کاظم انصاری، تجدید چاب با ترجمهٔ سروش حبیبی
رستاخیز، ترجمه سروش حبیبی، نشر نیلوفر/ ترجمه مجلسی. محمد، نشر دنیای نو، تهران ۱۳۸۳ / پرویز شهدی، نشر مجید، ۱۳۹۵/ ترجمه علی اصغر حکمت، انتشارات نگاه، چاپ دوم، ۱۳۹۸/ترجمهٔ محمدعلی شیرازی
تریلوژی کودکی، نوجوانی، جوانی، ترجمهٔ غلامحسین اعرابی، انتشارات سمیر
آناکارِنینا، ترجمهٔ محمدعلی شیرازی، تجدید چاپ با ترجمهٔ جواد امیرانی، منوچهر بیگدلی خمسه، سروش حبیبی و فازار سیمونیان
قزاقان، ترجمهٔ مهدی مجاب، تجدید چاپ با عنوان قزاقها ترجمه عباسعلی عزتی (تهران چشمه، ۱۳۹۴)[۹]
حاجیمراد، ترجمهٔ رشید ریاحی (چاپ قبلی با ترجمهٔ حسین صادقاوغلی)
مرگ ایوان ایلیچ، ترجمهٔ سروش حبیبی، همچنین لاله بهنام و کاظم انصاری (طبق شرح فوق)
سونات کرویتزر (موسیقی مرگ)، ترجمهٔ عبدالله شاه سیاه، با نام «سونات کرویتْسِر»، در کتاب مرگ ایوان ایلیچ و داستانهای دیگر (شامل سه داستانِ بابا سرگئی (پدر سرگی)، مرگ ایوان ایلیچ و سونات کرویتْسِر) ترجمهٔ کاظم انصاری، انتشارات جامی
سونات کرویتسر، ترجمهٔ بنفشه جعفر، انتشارات روزگار
کوپن تقلبی، ترجمهٔ رضا علیزاده
سعادت زناشویی، ترجمهٔ سروش حبیبی
سعادت خانوادگی و داستانهای دیگر (شامل دو سوار و زمیننورد)، ترجمهٔ حسین تفرشیان و گامایون، انتشارات جامی
موسیقی مرگ و مرگ ایوان ایلیچ و پدر سرگیوس) ترجمه هوشنگ اسماعیلیان
سرگیوس پیر (پدر سرژیو/ بابا سرگئی/ پدر سرگی)، ترجمهٔ امیرهوشنگ آذر و کاظم انصاری (طبق شرح فوق)، همچنین سروش حبیبی و مهناز صدری
ارباب و نوکر، ترجمهٔ مهران محبوبی (ارباب و بنده، ترجمهٔ سروش حبیبی، نشر چشمه)
طبل میانتهی و هفت داستان دیگر، ترجمهٔ منوچهر ضرّابی
سه پرسش، ترجمهٔ پریسا خسروی سامانی، تجدید چاپ با ترجمهٔ جمال میر خلف، مهدی عاملی
داستانهای سواستوپول، ترجمهٔ پرویز نظامی
پولیکوشکا، ترجمهٔ سیداحمد عقیلی، انتشارات امیرکبیر
دو سوار
شیطان، ترجمهٔ سروش حبیبی انتشارات چشمه و مهرداد ارغوانی انتشارات نوین کوشان
در پانسیون اعیان
فقر و ایمان
بار دانش، ترجمهٔ عباسعلی عزتی، نشر چشمه، ۱۳۹۱.
نوری در تاریکی میدرخشد و پتر خباز (دو نمایشنامه)، ترجمهٔ عباسعلی عزتی، انتشارات افراز، ۱۳۹۲.
هنر چیست؟ ترجمهٔ کاوه دهگان
فیلیپ کوچولو، ترجمهٔ عباس اصلی خوش، نشر عصر زندگی
داستانهایی برای بچهها، ترجمهٔ آرش محرمی
اعتراف و سرشماری در مسکو، ترجمهٔ اسکندر ذبیحیان، اعترافات، ترجمهٔ هوشنگ فتح اعظم و ترجمهٔ سعید فیروزآبادی با عنوان اعتراف من، انتشارات جامی
پول و شیطان، ترجمهٔ رضا علیزاده
عید پاک، ترجمهٔ محسن سلیمانی
مورچه و کبوتر، ترجمهٔ باقر محمودی
بهترین داستانهای کودکان و نوجوانان، ترجمهٔ مریم خالقی، تجدید چاپ با ترجمهٔ مجید رزاقی، نسرین مهاجرانی، س. صارمی
خداوند حقیقت را میبیند اما صبر میکند، ترجمهٔ پریسا خسروی سامانی، تجدید چاپ با نام جدید: سرانجام حقیقت آشکار خواهد شد، ترجمهٔ صادق سرابی
جوانی بربادرفته، ترجمهٔ کامران ایراندوست
بیستوسه قصه، ترجمهٔ همایون صنعتیزاده، انتشارات قطره
محکوم بیگناه، ترجمهٔ احمد نیک آذر
عشق بیپایان، ترجمهٔ حسین نوشین و گامایون
نامههای تولستوی، ترجمهٔ مشفق همدانی
زمیننورد، ترجمهٔ ابراهیم یونسی، با عنوان داستان یک اسب، انتشارات فردا
قدرت جهل
منبع: ویکی پدیا با تغییر و ویرایش