عصر ایران؛ جلیل بیات* - در روزهای اخیر برخی گزارش های غیر رسمی به جزئیات پیش نویس توافق احیای برجام پرداخته که بر اساس آن گفته می شود ایران از درخواست خود برای خارج کردن سپاه از لیست سازمانهای تروریستی خارجی وزارت خارجه امریکا (FTO) عقب نشینی کرده است. بحث دریافت غرامت از امریکا به دلیل خروج ترامپ از برجام در سال 2018 نیز اساسا مطرح نشده و ظاهرا موضوعی بوده که صرفا به دلیل مصرف داخلی از سوی طرف ایرانی در ابتدای مذاکرات بیان شده بود.
اما به نظر می رسد درخواست دریافت غرامت در صورت خروج مجدد امریکا از برجام مهم ترین بند اضافه شده به پیش نویس نهایی از سوی ایران است که به عنوان تضمین پایبندی امریکا به این توافق مطرح شده است. اما فارغ از اینکه امریکا چنین موضوعی را می پذیرد یا خیر، این پیشنهاد حداقل با دو مشکل اساسی مواجه است.
مشکل اول: تضمینی برای بازدارندگی یا تنبیه؟
مشکل اساسی چنین پیشنهادی این است که خروج مجدد امریکا از برجام را مفروض گرفته است. با توجه به شرایط داخلی امریکا و محبوبیت پایین بایدن این احتمال وجود دارد که ترامپ یا جمهوری خواهی دیگر در انتخابات سال 2024 پیروز شود و به تبع آن امریکا دوباره از برجام خارج شود. اما این دلیل نمی شود که تیم مذاکره کننده ایران نیز با چنین نگاهی مذاکرات را هدایت کنند.
در واقع آقای باقری کنی و همکاران ایشان نباید پیشنهادات خود را در راستای بروز چنین اتفاقی مطرح کنند؛ بلکه می بایست ایده هایی را مطرح کنند که امکان خروج مجدد امریکا از برجام را کاهش دهد. فلسفه دریافت تضمین می بایست بر مبنای بازدارندگی باشد نه تنبیه. یعنی باید پیشنهاداتی داد که هزینه خروج مجدد امریکا از توافق را آنقدر بالا ببرد که امریکا اساسا به این سمت نرود.
اما به نظر می رسد تیم مذاکره کننده ایران به شرایط بعد از خروج امریکا می اندیشد. این موضوع می تواند دو علت داشته باشد. اول آنکه وقتی فرد یا افرادی به یک توافق یا اساسا مذاکره اعتقادی نداشته باشند نتیجه ای بهتر از این بدست نمی آید. آقای باقری کنی از مخالفان برجام است، طبیعی است که مخالف یک توافق نمی تواند به حفظ آن توافق بیاندیشد.
علت دوم هم تجربه تیم مذاکره کننده قبلی است که بعد از خروج ترامپ از برجام با موجی از فشارها و تهمت ها از بی کفایتی تا خیانت روبرو شدند. آقای باقری کنی و همکاران ایشان نمی خواهند بعد از خروج مجدد امریکا از برجام (که به این اتفاق باور دارند) با این تجربه مواجه شوند. بنابراین تلاش کردند نشان دهند به عهدشکنی مجدد امریکا آگاه بوده و برای آن تنبیه مقرر کردند، ولو آنکه چنین تنبیهی اساسا قابلیت اجرا نداشته باشد.
حتی فرصت زمانی سه سال و یک ماه هم که تیم مذاکره کننده ایران برای خروج شرکت های غربی از ایران بعد از خروج مجدد امریکا از توافق پیشنهاد کردند نشان می دهد آقای باقری کنی و همکاران ایشان عمدتا به شرایط بعد از عهدشکنی امریکا فکر کرده اند. هرچند که همین پیشنهاد نیز بی فایده است که توضیح آن فرصت دیگری می طلبد.
مشکل دوم: تضمینی که ضمانت اجرا ندارد
اما مشکل دوم چنین پیشنهادی به امکان اجرای آن برمی گردد. اگر قرار باشد امریکا از توافق خارج شود، چه دلیلی دارد به یک بند از این توافق (پرداخت غرامت به ایران) پایبند باشد؟! در واقع ما با یک تناقض روبرو هستیم. یعنی تیم مذاکره کننده ایران به این موضوع فکر نکرده اند؟
به نظر می رسد چنین پیشنهادی صرفا نمادین بوده و مصرف داخلی دارد تا بعد از خروج احتمالی امریکا از توافق و البته عدم پرداخت غرامت به ایران، آقای باقری کنی و همکاران ایشان و سایر امریکاستیزان با صدای بلندتری عهدشکنی امریکا را فریاد بزنند. اما آیا چنین فریادهایی منافع ملت ایران را تامین می کند؟
{$sepehr_rl}
الفبای حقوق و روابط بین الملل می آموزد که هیچ توافقی ابدی نیست و هیچ ضمانت اجرای قطعی نیز برای آن وجود ندارد. با این حال هرگونه ضمانت اجرایی باید اولا بر مبنای بازدارندگی باشد (بازدارندگی از عهدشکنی نه تنبیه عهدشکنان) و دوم اینکه ضمانت اجرای توافق متکی بر توانایی های داخلی باشد. یعنی ایران باید ضمانت اجرای توافق یا همان عدم خروج امریکا از برجام را بر مبنای اراده و توانایی های خود قرار می داد.
به طور مثال نگارنده در یادداشتی که در سایت عصر ایران منتشر شده است پیشنهاد داده بود در متن توافق این بند اضافه شود که خروج امریکا یا متحدین اروپایی آن از برجام به منزله اعطای مجوز قانونی به ایران برای ساخت سلاح هستهای باشد. به این ترتیب هزینه خروج رئیسجمهور بعدی امریکا از برجام بسیار بالا خواهد رفت و تقریبا چنین تصمیمی را غیرممکن میسازد. یعنی اولا تضمین، جنبه بازدارنده دارد و دوم اینکه اجرای آن بر عهده ایران خواهد بود.
در حالی که آقای باقری کنی و همکاران ایشان بعد از یک سال تفکر و مذاکره پیشنهادی مطرح کردند که بازدارنده نیست (مانع از خروج مجدد امریکا از توافق نمی شود) و ضمانت اجرای آن را هم بر عهده طرف احتمالا عهدشکن قرار داده اند!
در مجموع باید گفت اگر آنچه از پیش نویس نهایی توافق به بیرون درز کرده واقعیت داشته باشد، دستاورد تیم مذاکره کننده آقای رئیسی بعد از یک سال مذاکره تقریبا «هیچ» بوده است؛ چراکه سایر موضوعات مرتبط با احیای برجام تقریبا به طور کامل در تیم مذاکره کننده قبلی توافق شده بود. به این ترتیب مردم ایران یک سال را به خاطر «هیچ» زیر بار فشار اقتصادی تحمل کردند، در حالی که ضرر اقتصادی عدم احیای برجام در این مدت، روزانه حداقل 150 میلیون دلار برآورد شده است.
نکته پایانی آنکه تیم مذاکره کننده ایران می بایست حتما پرونده PMDرا در مذاکرات احیای برجام ببندد تا محتمل ترین زمینه برای ایجاد بهانه جویی امریکا در آینده از بین برود.
البته از آنجا که تیم مذاکره کننده ایران در سال 2015 موفق شده بود این کار را عملی کند، احتمالا نباید برای تیم مذاکره کننده فعلی هم مسئله چندان دشوار باشد. اما اگر این اتفاق رخ ندهد احتمالا به جای خروج امریکا از برجام شاهد استفاده این کشور از مکانیسم ماشه (اسنپ بک) با ادعای عدم پایبندی ایران به توافق بر اساس ابهامات باز مانده در پرونده PMDخواهیم بود.
*پژوهشگر روابط بین الملل