صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۳۸۱۷۱
تعداد نظرات: ۲۲ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۹ - ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۱ - 05 May 2022
به بهانۀ رای جنجالی دیوان عالی آمریکا

سقط جنین؛ لیبرالیسم و فمینیسم

کشتن جنین جزو حقوق زنان نیست و دولت وظیفه دارد بر این "امر شخصی" خشونت‌بار نظارت و در صورت لزوم در جهت ممانعت از آن، دخالت کند.

عصر ایران؛ هومان دوراندیش - ‌ درز سندی از دیوان عالی آمریکا در خصوص لغو حق قانونی سقط جنین، صف‌آرایی مخالفان و موافقان این تصمیم را در پی داشته و طبیعتا دلایل گوناگونی هم له یا علیه این حکم احتمالی دیوان عالی مطرح شده است.

مطابق قانون فعلی، زنان در آمریکا از حق دسترسی نامحدود به سقط جنین در سه ماه نخست بارداری و دسترسی محدود در سه ماه دوم، برخوردارند. اگرچه مدافعان سقط جنین معتقدند این قانون در عمل حق سقط جنین را چنانکه باید تامین نکرده است.

   اینکه کاستی‌های قانون فعلی مربوط به سقط جنین در جامعۀ آمریکا چیست و ایالت‌های جمهوریخواه چگونه امکان استفاده از این قانون را محدود کرده‌اند، خارج از موضوع این یادداشت است. در این یادداشت، به نکات دیگری می‌پردازیم.

   مدافعان حق سقط جنین، لیبرال و فمینیست‌اند. اگرچه فمینیست‌های جهان غرب از جهاتی منتقد لیبرالیسم‌اند، ولی لیبرال‌ها و فمینیست‌های غربی در قانونی شدن حق سقط جنین توافق نظر دارند. مخالفان چنین حقی، محافظه‌کاران‌اند که در آمریکا در حزب جمهوریخواه حضور دارند.

  البته جمهوریخواهان آمریکا از بسیاری از ارزش‌های لیبرالیستی حمایت می‌کنند ولی در همۀ موارد لیبرال نیستند. در واقع باید گفت در آمریکا قدرت بین دو حزب لیبرال دست به دست می‌شود و جمهوریخواهان "لیبرال راست" به شمار می‌روند و دموکرات‌ها "لیبرال چپ".

در دوران آغازین تکوین لیبرالیسم در اروپا، "حوزۀ خصوصی" به معنای "حوزۀ شخصی" نبود. حوزۀ شخصی شامل زندگی فردی و خانوادگی شهروندان می‌شد. خانواده در حوزۀ شخصی قرار داشت.

  "حوزۀ خصوصی" اما شامل نهادها و انجمن‌های جامعۀ مدنی بود. جامعۀ لیبرال به یک معنا "جامعۀ انجمن‌ها" بود. شهروندانی که عقاید و علائق و منافع مشترک و همانندی داشتند، گرد هم جمع می‌شدند و یک "انجمن" یا "باشگاه" تشکیل می‌دادند و با تکیه بر همفکری و همکاری، خواسته‌ها و اهدافشان را در سطح جامعه یا حتی دولت محقق می‌کردند.

  دولت حق مداخله در امور جامعۀ مدنی را نداشت یا حق اندکی برای چنین مداخله‌ای داشت چراکه مداخله در امور و نهادهای جامعۀ مدنی، در بسیاری از موارد به معنای مداخله در حوزۀ خصوصی شهروندان بود.

در واقع دولت باید حتی‌المقدور از دخالت در حوزۀ شخصی و حوزۀ خصوصی شهروندان اجتناب می‌کرد. حوزۀ شخصی آقای ویلی فاگ در بریتانیا (شخصیت اصلی رمان "دور دنیا در هشتاد روز"، اثر ژول ورن) خانه‌ و املاک و همسر هندی‌اش بود، حوزۀ خصوصی او نیز همان باشگاهی بود که با رفقایش در آن عضویت داشتند.

  به این معنا، رابطۀ یک مرد با همسرش، در حوزۀ شخصی وی قرار داشت. اگر هم او مغازه یا شرکت یا کارخانه‌ای داشت، این‌ها در حوزۀ خصوصی وی قرار داشتند. دولت در جوامع لیبرال، در هر صورت حق نداشت در این دو حوزه دخالت چندانی کند.

   فقدان مداخلۀ دولت در حوزۀ خصوصی افراد، "آزادی جامعۀ مدنی" را تامین می‌کرد. مخالفت لیبرالیسم با مداخلۀ دولت در حوزۀ شخصی افراد هم در واقع تلاشی برای بسط "آزادی افراد" بود؛ چونکه تا پیش از ظهور لیبرالیسم، کلیسا اقتدار چشمگیری داشت و با تکیه بر "اصول اخلاقی"، محدودیت‌های زیادی برای شهروندان وضع کرده بود.

   کلیسا با ناقضان اصول اخلاقی مد نظرش، ولو که نقض مذکور در حوزۀ شخصی افراد رخ می‌داد، برخورد می‌کرد. به همین دلیل برخی گفته‌اند که حکومت پاپ‌ها سرشتی توتالیتر داشت. یعنی در صدد بود که زندگی خصوصی مردم هم مطابق ارزش‌های اخلاقی مسیحیت باشد.

   به هر حال منع لیبرالیستی مداخلۀ دولت در حوزۀ شخصی، منعی در راستای بسط آزادی‌های فردی بود.

  البته به تدریج تفکیک لیبرالیستی "حوزۀ شخصی" و "حوزۀ خصوصی" کمرنگ شد؛ به این معنا که اولی در دل دومی حل شد؛ و وقتی گفته می‌شد حوزۀ خصوصی، این مفهوم حوزۀ شخصی را هم در بر می‌گرفت.

  از اواسط قرن نوزدهم به بعد، بویژه در قرن بیستم، فمینیست‌ها منتقد اصل لیبرالیستی "ممنوعیت دخالت دولت در حوزۀ شخصی" شدند. آن‌ها می‌گفتند در جامعۀ مردسالار، قدرت در حوزۀ شخصی در اختیار مردان است و زنان نیازمند حمایت دولت‌اند و این حمایت بدون مداخلۀ دولت در حوزۀ شخصی میسر نمی‌شود.

  شعار فمینیست‌ها این بود که "امر شخصی، امر سیاسی است" (یا "شخصی، سیاسی است")؛ بنابراین دولت نمی‌تواند صرفا مراقب "حوزۀ عمومی" باشد. حمایت از زنان ایجاب می‌کند که دولت به "حوزۀ خصوصی" و "حوزۀ شخصی" هم کار داشته باشد تا مردان در این دو حوزه از زنان سوءاستفاده یا به آن‌ها ستم نکنند.

* بیشتر بخوانید: «فمینیسم» ؛ از ارتقاء جایگاه زنان تا دشمنی با مردان

  بنابراین دولت در مقام قانونگذاری نباید صرفا به "حوزۀ عمومی" توجه کند بلکه باید بیش از پیش متوجه "حوزۀ شخصی" شهروندان هم باشد چراکه حوزۀ شخصی یکی از عرصه‌های آسیب‌پذیری مستمر و بی‌صدای زنان است. طبیعتا پلیس هم بیش از پیش باید به این حوزه از حیات اجتماعی توجه کند چراکه مردان در "خانواده" هم مثل "جامعه" و "دولت" دست بالا را دارند.

   این در واقع نقد دموکراتیک فمینیست‌ها به لیبرالیسم بود. فمینیسم تقدس اصل "ممنوعیت مداخلۀ دولت در حوزۀ شخصی شهروندان" را زیر سوال برد تا عدالت در این حوزه برقرار شود.

   فمینیست‌ها خواستار وضع محدودیت‌ها و ممنوعیت‌هایی برای مردان در حوزۀ شخصی (و همین طور حوزۀ خصوصی به معنای ذکر شده) بودند چراکه آزادی از قید و بندهای کلیسا، که ارمغان لیبرالیسم بود، به هر حال آزادی "جامعۀ مردسالار" از قیود کلیسایی بود.

  اینکه شر کلیسا از سر مردم کم شده بود، دال بر بهروزی چشمگیر زنان نبود. نفع این رهایی، عمدتا نصیب مردان می‌شد. مردانی که به کمک لیبرالیسم از سخت‌گیری اخلاقی کلیسا رها شده بودند، دور از چشم دولت، در زندگی شخصی‌شان بسی کارها می‌کردند که مصداق نقض حقوق زنان بود و دولت هم مانع آن‌ها نمی‌شد.

   بنابراین شعار "شخصی، سیاسی است" مطرح شد تا دولت – که متکفل پرداختن به امور سیاسی است – "حوزۀ شخصی" را از قلم نیندازد و آزادی‌های مردسالارانۀ این حوزه را محدود کند تا همان گونه که رهایی جوامع مردسالار اروپایی از سلطۀ کلیسا به مدد لیبرالیسم تحقق یافت، رهایی زنان از سلطۀ مردان نیز به مدد فمینیسم تحقق یابد.

   اما فمینیست‌ها در موضوع "حق سقط جنین" مخالف مداخلۀ دولت در حوزۀ شخصی‌اند؛ چراکه در این مورد نظارت و دخالت دولت در حوزۀ شخصی، به تحقق خواسته‌های زنان کمکی نمی‌کند.

   ولی سوال این است که آیا مداخلۀ دولت در حوزۀ شخصی، باید صرفا در راستای تحقق خواسته‌های زنان باشد یا اینکه باید در راستای تحقق عدالت باشد؟ وقتی فمینیست‌ها به درستی می‌گفتند بی‌اعتنایی دولت به حوزۀ شخصی نارواست، مگر نه اینکه می‌خواستند عدالت را در رابطۀ زن و مرد برقرار کنند و مانع ستم مردان به زنان شوند؟

   اگرچه بحث سقط جنین پیچیده است و مورد به مورد می‌تواند مشمول احکام متفاوتی شود، ولی آیا کشتن جنینی که قلبش می‌تپد و تنفس دارد، صرفا به این دلیل که فلان زن خواستار مادر شدن نیست، عادلانه است؟

   سلب حق حیات موجودی که نفس می‌کشد و ضربان قلب و حتی بلع دارد و هیچ امکانی هم برای دفاع از خودش ندارد، یعنی هزار بار ضعیف‌تر از آن زنی است که از دست شوهر یا پدر یا برادرش کتک می‌خورد، کجایش با عدالت جور درمی‌آید؟

   لیبرالیسم آزادی در حوزۀ شخصی را به رسمیت می‌شناسد. لیبرال‌های دیندار (یا خداباور) هم مسئولیت اخلاقی سقط جنین را متوجه مادر (یا والدین) آن کودک زاده‌نشده می‌دانند. اما فمینیست‌ها که با آزادی مردان در حوزۀ شخصی مخالف بودند به این دلیل که مردان به علل فیزیکی و دلایل فرهنگی و اجتماعی از توان زور گفتن و ظلم کردن به زنان برخوردارند، اگر پای‌بند منطق "ممانعت از ستمگری" باشند، قاعدتا باید با سلب حق حیات موجود زنده‌ای که قلبش می‌تپد و نفس می‌کشد نیز باشند.

   اما ظاهرا مخالفت فمینیسم با آزادی و بسط ید مردان در حوزۀ شخصی، صرفا از منطق "تحقق منافع زنان" تبعیت می‌کند. به همین دلیل فمینیست‌ها با آزادی و بسط ید زنان در حوزۀ شخصی ولو که به کشته شدن یک موجود زندۀ در آستانۀ تولد منتهی شود، مخالفتی ندارند و حتی از آن دفاع هم می‌کنند چراکه در راستای تحقق منافع زنان است.

   در واقع از منظری فمینیستی، منفعت زن مهم‌تر از منفعت هر موجود زنده‌ای است. چه آن موجود زنده مرد باشد چه جنین. خوشبختانه بسیاری از زنان هم با این "بیرحمی رادیکال" موافق نیستند. کمااینکه در آمریکا نیز بسیاری از زنان مسیحی یا طرفدار حزب جمهوریخواه با "سقط جنین تحت هر شرایطی و در هر مرحله‌ای از بارداری" مخالف‌اند.

   به طور خلاصه باید گفت فمینیسم در نقد لیبرالیسم، شعاری داشت (شخصی، سیاسی است) که با آن شعار آزادی‌های بیشتری برای زنان محقق کرد؛ اما در بحث سقط جنین، فمینیست‌ها مخالف منطق نهفته در آن شعارشان هستند.

  "شخصی، سیاسی است"، دلالت داشت بر مداخلۀ دولت به نفع آن که ضعیف‌تر یا آسیب‌پذیرتر است. تاکید بر سیاسی بودن یک امر، ولو امر شخصی، تاکید بر ضرورت مداخلۀ دولت است.

   در موضوع سقط جنین هم "شخصی، سیاسی است"؛ و به همین دلیل دولت در امری شخصی مداخله می‌کند برای دفاع از موجود ضعیف‌تر و آسیب‌پذیرتر.

   بنابراین هیچ فمینیستی منطقا حق ندارد بگوید دولت حق ندارد در این امر شخصی زنانه دخالت کند؛ چراکه در این‌جا ستمی آشکار به یک موجود زنده در میان است و ضمنا دولت پیشتر در بسیاری از امور شخصی مردانه دخالت کرده تا جلوی ستمگری مردان را بگیرد. ستم، ستم است؛ چه مردان مرتکب آن شوند چه زنان.

   با این حال، قطعا موارد متعددی پیدا می‌شود که زنان باید سقط جنین کنند. در این نکته تردیدی نیست. اما اگر پیشاپیش به دولت مجوز داده‌ایم که در امور شخصی مداخله کند، پس صلاحیت تصمیم‌گیری دربارۀ سقط جنین هم دراختیار دولت است. یعنی پارلمان باید در این زمینه قانونگذاری کند و دادگاه‌ها با مبنا قرار دادن رای تخصصیِ نهادهای پزشکی باید مجوز سقط جنین را صادر کنند؛ چراکه امر شخصی، امر سیاسی است!

   در یکی از سکانس‌های فیلم "سرگیجه"، اثر آلفرد هیچکاک، پیرمردی که مشغول توضیح وضعیت سان‌فرانسیسکو در نیمۀ دوم قرن نوزدهم است، می‌گوید: «آن روزها مردها آزاد بودند و قدرت داشتند.» از نیمۀ دوم قرن نوزدهم تا نیمۀ قرن بیستم، آزادی و قدرت مردان محدودتر شده بود چراکه دولت برای حمایت از زنان، صلاح دیده بود از بسط ید مردان در مواجهه با زنان بکاهد.


سرگیجه؛ اثر آلفرد هیچکاک

   آزادی مردان در تاخت‌و‌تاز مطابق امیالشان، به درستی در قوانین جوامع دموکراتیک محدود شده است. آزادی زنان هم از این حیث فرقی با آزادی مردان ندارد. دموکراسی، منطقی دارد که شامل حال زنان هم می‌شود و قرار نیست فقط مردان را اخلاقی‌تر و متمدن‌تر کند.

   با این حال نکتۀ اساسی در نقد "آزادی سقط جنین"، تعیین "زمان مجاز سقط جنین" است. ممنوعیت مطلق سقط جنین که با عقل سلیم جور درنمی‌آید. در مواردی که جان مادر در خطر است یا محرز است که جنین در صورت تولد مشکلات فیزیکی و مغزی اساسی خواهد داشت، سقط جنین در اکثر کشورهای دموکراتیک دنیا مجاز است.

   سقط جنینِ ناشی از تجاوز نیز در بسیاری از کشورهای دموکراتیک و حتی غیردموکراتیک، عملی مجاز قلمداد می‌شود.

  در کانادا، هیچ محدودیتی برای سقط جنین وجود ندارد. بیش از 90 درصد سقط‌ها در این کشور قبل از هفتۀ دوازدهم بارداری و 98 درصد آن‌ها قبل از هفتۀ شانزدهم بارداری صورت می‌گیرد.

   اما در انگلستان عمل سقط برای نجات جان مادر یا پیشگیری از تولد کودکی که دچار مشکلات اساسی است، تا شش ماهگی مجاز است.

   در فرانسه تا 2001، سقط جنین در صورت عسر و حرج مادر تا هفتۀ دوازدهم بارداری مجاز بود اما از سال 2001 به بعد، این عمل تا هفتۀ چهاردهم بارداری مجاز قلمداد شد. اما در صورت احتمال بیماری لاعلاج جنین و یا خطر جدی برای سلامتی مادر، سقط جنین بدون محدودیت مجاز است.

   از معدود مخالفان مطلق سقط جنین، آدولف هیتلر بود که حکومتش در جریان جنگ جهانی دوم، زنانی را که اقدام به سقط جنین می‌کردند و پزشکانی را که در این کار به آن‌ها کمک می‌کردند، اعدام می‌کرد.

اگر از موافقان مطلق سقط جنین بگذریم، مخالفان نسبی سقط جنین، بسته به اینکه این عمل را تا کدام مرحلۀ بارداری مجاز بدانند، از یکدیگر تفکیک می‌شوند. در قانون فعلی ایالات متحده، چنانکه گفتیم، سقط جنین در سه ماه اول مجاز است و در سه ماه دوم بارداری، مشمول محدودیت‌هایی می‌شود. اگر این قانون تغییر کند، قطعا محدودیت‌های فعلی بیشتر و زمان مجاز سقط جنین کوتاه‌تر خواهد شد.

کشوری مثل کانادا، بهشت طرفداران سقط جنین است. انگلستان نیز برای این افراد مطلوب‌تر از آمریکاست. اما محدودیت سقط جنین در آمریکا، اگر محقق شود، با توجه به جایگاه ایالات متحده در جهان کنونی، ممکن است آزادی‌ نسبی سقط جنین در سایر کشورهای غربی و نیز کشورهای اقماری جهان غرب، با سهولت بیشتری محدود شود.

   فارغ از اینکه این آزادی محدود می‌شود یا توسعه می‌یابد، "حق محدود شدن سقط جنین" برآمده از همان منطقی است که محدودیت آزادی‌های حوزۀ شخصی به قصد ممانعت از ستمگری را مجاز می‌دانست. یعنی منطق نهفته در نقد دموکراتیک فمینیست‌ها به اصل لیبرالیستی "تفکیک حوزۀ شخصی (یا خصوصی) از حوزۀ عمومی"؛ نقدی که در شعار "امر شخصی، امر سیاسی است" متجلی شده است.

   سقط جنین، چیزی شبیه انتخاب فلان رژیم غذایی نیست که زنان به تنهایی دربارۀ آن تصمیم‌گیری کنند. پای موجود زندۀ دیگری در میان است که به شدت هم آسیب‌پذیر است.

   همان طور که کتک زدن زنان، جزو حقوق مردان نیست و دولت موظف است از زنان در برابر خشونت مردان حمایت کند، کشتن جنین هم (بخصوص در ماه‌های میانی و بالاخص در ماه‌های پایانی بارداری) جزو حقوق زنان نیست و دولت وظیفه دارد بر این "امر شخصی" خشونت‌بار نظارت و در صورت لزوم در جهت ممانعت از آن، دخالت کند.

  به قول ماکس وبر، اِعمال "خشونت مشروع" حق انحصاری دولت است. خشونت مشروع علیه جنین نیز منوط به اجازۀ دولت دموکراتیک است که از "عقلانیت مدرن" برخوردار است و مدافع ارزش‌های اخلاقی قرون وسطایی هم نیست.

  حق حیات جنین، قطعا مهم‌تر از حق آمیزش جنسی بی‌محاباست. در بین کشورهایی که سقط جنین در آن‌ها آزاد است، ویتنام بیشترین مورد سقط جنین و بلژیک و هلند کمترین مورد را داشتند. جامعۀ دموکراتیک، شهروندان مسئول و متمدن هم می‌خواهد.

  انسان متمدن کنترل بیشتری بر رفتارش دارد و شمار اندک سقط جنین در هلند، در مقایسه با ویتنام، قابل تامل است.

   رفتار جنسی بی‌محابا، با پشتگرمی به "حق قانونی سقط جنین در هر مرحله‌ای از بارداری"، چیزی جز بیرحمی و "خشونت نامشروع" نیست. رأی دیوان عالی آمریکا، اگر نهایی شود، حکم به توقف این خشونت است.

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲۲
در انتظار بررسی: ۱۸
غیر قابل انتشار: ۰
علی
۰۱:۱۰ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۶
این همه آسمون به ریسمون بافتن برای اینکه اثبات کنید که میشه یک نفر رو کشت؟ اون هم بچه خودتون و اینقدر معصوم و و ضعیف؟ وای به حال شما فیمینیستها، شما ننگ عالم خلقتید
شما روی اونهایی که بچه های خودشون رو زنده به گور کردن رو سفید کردین
ناشناس
۰۰:۰۳ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۶
مقاله به نظرم با اینکه در نقد سیاسی فیمینیسم در شعار معروفشان که امر شخصی امر سیاسی است موفق عمل کرده . اما تقلیل سقط جنین به این شعار شاید ساده اندیشی باشد. مسائل پیچیده تر از این تقلیل گرایی است.
م
۱۸:۱۰ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
آقای نویسنده، برادر من، بیا، بیا بشین کنار خودم اینجا، من و شما جفتمون به وضوح باید یکی دو قرن دیگه گوش کنیم و چیزای مختلف یاد بگیریم قبل از اینکه بیانیه صادر کنیم که زنا حق دارن با بدنشون چیکار بکنن یا نکن. خیالت تخت، من چندتا زن می‌شناسم می‌تونیم باهاشون مشورت کنیم قبل از اینکه حرف بزنیم. همینکه حس می‌کنی حقوق زنا یه قسمت قابل چشم پوشی از یه معادله‌ی مردونه‌س نشون می‌ده تو هم مثل من وضعت در مورد آگاهی از وضعیت و حقوق زنا خرابه. زشته آقا، قرن بیست و یکمه، ما مردا هم باید یکم تغییر کنیم نسبت به اجدادمون، اینطوری خیلی ضایع‌س. بیا. تغییر خوبه، حال می‌ده، قول می‌دم.
ناشناس
۱۶:۳۸ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
کلا راه را اشتباه رفتی و اشتباه نوشتی همه به به گفته‌های آقایان و خانمها هم ناشی از همان سرگیجه ای هست که گفتید. این سوال را لطفاً جواب بدهید! حق پدر بچه را شما در نوشته خود ، لیبرالها و فمنیستها کجا دیده اند ؟
شما و همه آقایان فمیتیست! یک پیش فرض غلط دارید که مرد یا خودتان را عامل جنایت و خشونت و تجاوز ... می دانید. گسترش بسط یک سویه قدرت زنان در تاریخ چندین هزاره بشر متمدن نمونه های بسیاری دارد، مطالعه آنها و شناخت آنها نتایج فاجعه باری را نشان می دهد.
از دیگر بدبختی های قرن نوزده و بیستم این بود که مرد را فاقد مهر و عاطفه و محبت می دانست و زنان را منبع بی انتهای عاطفه که آنرا به عاطفه مادری و مهر و محبت مادی نامیدند، نتایج این گذشته نزدیک را در قرن بیست و یکم داریم می بینم. جوامع جلوتر از ایران در این تجربه درگیر خشونت و بی منطقی مردان( تاکید بر مردان) و زنانی است که با الفاظ مجلل و زیبا چون بدن زنان متعلق به آنهاست حتی ضرب و جرح زنان نسبت به مردان و قتل مردان را توجیه می کنند.
ناشناس
۱۵:۳۷ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
سقط جنین فقط و فقط به زن باردار مربوط است...
ناشناس
۱۵:۱۴ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
نوشته خوب و اصولیست. حق اعمال خشونت برای پایان دادن یک زندگی فقط مربوط به یک دولت مشروع میشه و از تصم درباره ش از حقوق شخصی یک آدم دیگه نیست. این فقط منطق قدرت و زور و خودخواهی و توجه به میل شخصی و حقوق خود هست.
ناشناس
۱۵:۱۱ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
همه این بدبختی ها ریشه اش در روابط خارج از ازدواجه. وقتی اون درست بشه مشکلات اینچنینی مثل سقط مثل ایدز مثل خیانت به حداقل ممکن میرسه
ناشناس
۱۴:۵۳ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
باسلام
مشخص نیست که این تحلیل ارائه شده دیدگاه مجموعه عصر ایران است (شبیه سرمقاله یا سخن سردبیر در روزنامه)، یا این تحلیل در ستونی آزاد ارائه شده است. اگر اولی درست باشد مشخصاً عصر ایران از یک رویکرد بیطرفانه در این موضوع خارج شده است، (و با انتشار یک مقاله جایگاه خودش را به جایگاهی کاملا محافظه کار کشیده است) اگر دومی درست باشد این سوال مطرح می شود که آیا عصر ایران امکان درج مقاله تحلیلی مشابه اما از دیدگاه متقابل را دارد؟ بادرنظر شرایط حاکم در مطبوعات کشور احتمالا خیر.
عصر ایران

با سلام
مقالاتی که نویسندگان می نویسند، دیدگاه های خود آنهاست و الزاماً موضع رسانه محسوب نمی شود. این یک قاعده رسانه ای در تمام دنیاست.

با تجدید ادب و احترام

ناشناس
۱۴:۴۴ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
ای بر پدر فمنیسم لعنت.
توجیه کننده اغلب مفسده ها
احمد
۱۴:۴۰ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
بچه آوردن یا نیاوردن باید انتخاب مادر و پدر باشه و بس. اونا هستن که باید بزرگش کنن و سختی و شیرینی هاش رو تجربه کنن. چه تو کشوری مثل ایران چه اون سر دنیا آمریکا
رضا ن.
۱۴:۲۷ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
عصر ایران گرامی و محترم خب آن قسمتی که میترسید را حذف کنید بجای منتشر نکردن کل کامنتم. چطوره؟
زهرا
۱۳:۲۱ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
نویسنده این مقاله میدونه جنین خارج از بدن زن نمی‌تونه به زندگی ادامه بده؟ ظاهرا نمیدونه، اگر نه با آب و تاب چنین نمی‌نوشت.
این که زنی به صورت ناخواسته (به دلایل مختلف، از جمله عدم کارکرد لوازم جلوگیری، نبود لوازم جلوگیری، فریب شریک زندگی، تجاوز، نبودن در شرایط متعادل تصمیم گیری و...) باردار شده و بعد تمام فرآیند آن تنها و تنها دست اوست و وابسطه به او ( از جمله زنده ماندن جنین به شرط وجود در بدن او، دچار انواع مشکلات فیزیکی و روحی شدن چون چه در زمان جنینی چه پس از آن نه تنها از بدن اون تغذیه میشود بلکه در صورت عدم نگهداری از آن تنها زن بی مسئولیت شمرده میشود) تصمیم به اتمام این بارداری و عواقب آن بگیرد فقط به آن زن مربوط است. نویسنده میگوید این کار عمل وحشیانه است و شاهد می آورد که جنین قدرت بلع دارد! نویسنده گرامی! جنین در بدن با فدرت بلع از مرغی که شما سر می‌برید برای ناهار فردایتان کمتر قدرت عمل و اختیار و احساس دارد.
پاسخ ها
يحيا
| |
۱۷:۳۱ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
موارد سقطي که شمردي در هيچ جاي دنيا ممنوع نيست. امروزه بحث در اين است که آيا مي توان يک انسان نه ماهه را کشت يا نه. حتي برخي کشورها مي خواهند کشتن نوزاد تا چند روز پس از تولد را هم قانوني بکنند.
ناشناس
۱۲:۴۶ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
نمی دانم چرا وقتی صحبت از حقوق زنان به میان می آید حتی روشنفکران مملکت هم کهیر می زنند و ناگهان تبدیل به آخوندی می شوند که بالای منبر فریاد وا اخلاقا! سر می دهد.
دفاع از حق سقط جنین ارجح دانستن منافع زنان بر دیگران نیست بلکه ارجح دانستن جان و سلامتی انسانی که وجود دارد بر توده ای سلول است زیرا زن یا مردی که تصمیم به سقط گرفته دلایلی قوی دارد و احتمالا منصرف نخواهد شد. غیر قانونی شدن سقط جنین تنها منجر به سقط در شرایط خطرناک و غیر بهداشتی خواهد شد.
این هم در صورتی است که سقط را خواسته زنان بدانیم اما در واقعیت حداقل مواردی از دوستان و آشنایان را که در جریان هستم، در بیشتر موارد سقط جنین به درخواست و اصرار شوهر یا پارتنر انجام شده است. ( احتمالا برای قبول حق مرد بر بدن زن آمادگی بیشتری داشته باشید تا حق زن بر بدن خودش)
ضمنا همانطور که می دانید وظیفه جلوگیری فقط بر عهده زنان نیست و مردان هم به همان اندازه در بارداری ناخواسته مقصرند.
پاسخ ها
يحيا
| |
۱۷:۲۸ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
اگر بداني که لبنياتي سر کوچه شما صبح ساعت 5 باز نيست، هيچوقت براي خريد در اين ساعت نمي روي. اگر بداني که سقط جنين الکي مجاز نيست، هيچوقت جنين الکي نمآوري که بخواهي سقطش کني. آزادي سقط جنين فقط و فقط آزادي مردان است و بس.
رضا ن.
۱۲:۲۱ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
در کل نوشته خوبیست ولی بدن زنان متعلق به خودشان است و حق تصمیم گیری چی در شکمشان رشد بکند یا نکند را در وهله اول به خودشان باید واگذار کرد. در آمریکا باور کنید با ممنوعیت سقط جنین با دخالت دین و کلیسا میخواهند مذهبی ها برای همه تصمیم بگیرند و حقوق زنان را پایمال بکنند یا یک قدم به عقب برانند. آخه زنی که نمیتواند با انواع شیوه های مانع حامله گی که وجود دارند و حتی در مدارس هم آموزش داده میشوند جلوی بارداری خودش را بگیرد بعد چطور شعور یا عقلش کافیست که بتواند یک بچه بزرگ کند و سالم تحویل جامعه دهد؟ حالا اگر زنی دیرتر فهمید که نقش مادری برایش زود است یا از عهده اش برنمیآید و کمکی ندارد یا فقر و ضررهای شغلی و غیره برایش با بچه داری میآورد نباید این حق را داشته نظرش را عوض کند و اجازه سقط جنین ناخواسته را داشته باشد؟ یا آقای دوراندیش روشنفکر هم باور دارد هرآنکس که دندان دهد نان دهد؟ با آمدن بچه زندگی آدم بسیار پیچیده تر میشود و سختر. به نظرم قانون مجاز سقط جنین باشد ولی هزینه مالی آنرا در صورتیکه تجاوزی صورت نگرفته آنقدر بالا ببرند که زنان یاد بگیرند و بیشتر مواظب باشند که به این راحتی نمیشود سقط جنین کرد که امروزه با یک قرص از داروخانه هم ممکنه. دخالت دین در سیاست آمریکا را باید مراقب باشند که دمکراسی برایشان خوشایند نیست و تلخه!
پاسخ ها
يحيا
| |
۱۷:۳۲ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
بحث دخالت دين در سياست آمريکا نيست. فعالان مدني مي گويند اينکه هي حامله بشي و هي حامله بکنند و هي سقطش بکني يک نوع خشونت است.
ناشناس
۱۲:۲۰ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
روش های پیشگیری همیشه موفقیت آمیز نیستند. حتی اگر به قول شما بارداری نتیجه آمیزش جنسی بی محابا هم باشد، آیا کسانی که خطایی مرتکب شده اند باید تا آخر عمر با ناخواسته پدر و مادر بودن مجازات شوند؟ این عادلانه است؟ فرزندی که در چنین شرایطی متولد می شود و احتمالا محروم از یک زندگی نرمال است چطور؟
منافع سقط جنین فقط فردی نیست اجتماع هم سود خواهد برد. نظریه ای وجود دارد که کاهش جرم و جنایت از دهه نود در آمریکا را ( علیرغم پیش بینی های انجام شده و ثابت بودن سایر عوامل) نتیجه آزادی سقط جنین از دهه هفتاد می داند. این که هزاران نوزاد ناخواسته که جنایتکاران فردا بودند متولد نشدند. این یک واقعیت است چه اخلاقی دانسته شود یا نه
ناشناس
۱۲:۱۵ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
ماکارونی بسته ای چند ؟
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۵:۰۵ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
منزجر کننده ترین کامنت سال با اختلاف
ناشناس
۱۲:۱۲ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
اسلام هم قابلیت انعطاف پذیری در ۴ ماه اول را دارد شما هم کوتاه بیایید آقای دوراندیش!
با این که متن نسبتا منصفانه بود اما نویسنده به کلیشه " صرفا به این دلیل که یک زن نمی خواهد مادر شود" دچار شده است. این که به سقط جنین از منظر خودخواهی یک زن و تمایلش برای آزاد بودن، زیاده خواهی و بی بندباری و سرپیچی از وظیفه زاییدن شیران نر! نگاه می شود.
سقط جنین دارای تبعات جسمی و روحی بالایی برای زنان است و اون طور که فرض کردین هیچ کسی نمی تواند آن را جایگزین روش های پیشگیری نماید. حتی وقتی سقط جنین ناخواسته باشه به زنان توصیه می شود ۶ ماه یا بیشتر برای بارداری بعدی صبر نمایند تا بدن قدر به بازسازی خود باشد.
تصمیم به سقط جنین ساده نیست و مسائل اجتماعی و اقتصادی زیادی را در خود نهفته دارد پس بهتر است با مخالفت با آن مخصوصا در ماه های اول مشکلات بیشتری را برای خانواده ها و جامعه ایجاد نکنیم. صرفا این نیست که زنی نمی خواهد مادر شود، این است که مردی نمی خواهد پدر شود، این است که امکاناتی برای رشد یک بچه وجود ندارد.
آیا عادلانه است که بچه ای در بدترین شرایط ممکن به دنیا بیاید؟ سقط جنین حق نوزاد به دنیا نیامده هم محسوب می شود. عادلانه است که زنی یا مردی را تا آخر عمر مجبور به پذیرش نقش والد کنیم؟
این نکته را هم در نظر داشته باشید که روش های جلوگیری صد در صد موفق نیستند.
ناشناس
۱۱:۲۹ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
مطلب خواندنی و درخور تامل
تعداد کاراکترهای مجاز:1200