عصر ایران؛ هومان دوراندیش - عبدالحسین خسروپناه، معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی، در گفتوگو با خبرگزاری ایلنا گفته است: «آنقدر وضع علم در دانشگاهها افت کرده که وحشتناک است... مواردی را داریم که در رشتههای مختلف PHD گرفتهاند، ولی سواد لیسانس را ندارد.»
پیشترها، مدرک دکتری در جامعۀ ایران برای خودش ارج و قربی داشت، اما الان دست کم حدود یک دهه است که بسی افراد که نه میتوانند سخنشان را با چند جملۀ شستهرفته بیان کنند، نه اطلاعات عمومیشان در حد افرادی است که در دهههای 50 و 60 خورشیدی مدرک تحصیلیشان دیپلم بود، مدرک دکتری دارند و اینجا و آنجا "آقای دکتر" و "خانم دکتر" خطاب میشود.
البته آقای خسروپناه در سخنانش تلاش کرده علت اصلی بیسوادی فارغالتحصیلان مدرک دکتری را تنبلی یا فقدان صلاحیت علمی استادان دانشگاهها قلمداد کند.
این حرف البته کاملا هم بیراه نیست، اما در اصل موضعی سیاسی است در حمایت از اخراج استادانی که ناهمسو با سیاستهای رسمی ارزیابی میشوند. از قضا برخی از این استادان، جزو اساتید باسواد و فرهیختۀ دانشگاههای کشور هستند و اگر قرار باشد استادان بیسواد از دانشگاهها اخراج شوند، خیل چشمگیر اساتید اصولگرای راهیافته به دانشگاهها را نباید از نظر دور داشت!
اما اگر بخواهیم کمی عمیقتر به مسئلۀ بیسوادی فارغالتحصیلان مدرک دکتری در ایران نظر کنیم، به نظر میرسد توسعۀ بیرویۀ نهاد دانشگاه در کشور علت اصلی این وضع بوده است. پس از انقلاب اسلامی، ابتدا دانشگاه آزاد در کنار دانشگاههای دولتی تاسیس شد و سپس دانشگاههای پیام نور و جامع علمی کاربردی و چه و چه سر برآوردند و بسیاری از دانشآموزان متوسط یا ضعیف دبیرستانهای گوناگون موفق شدند به عنوان دانشجو وارد این دانشگاهها شوند.
وضعیت اکثر واحدهای دانشگاه آزاد در دهۀ 1360 مصداق بارز "فاجعۀ علمی" بود و این وضعیت دست کم تا اواسط دهۀ 1370 برقرار بود. به تدریج که کیفیت علمی دانشگاه آزاد به طور نسبی ارتقا یافت، یعنی از اواسط دهۀ 1370 تا اواسط دهۀ 1380، دولت اصولگرای احمدینژاد در ادامۀ نزاع سیاسی با هاشمی رفسنجانی، دانشگاه پیام نور را چنان توسعه داد که رقیبی برای دانشگاه آزاد شود و بسیاری از متقاضیان تحصیل در دانشگاه، پیام نور را به جای دانشگاه آزاد انتخاب کنند.
البته دانشگاه پیام نور در 1367 و دانشگاه جامع علمی کاربردی در 1370 تاسیس شده است.یعنی در همان دهۀ 60 هم مقامات کشور معتقد بودند علاوه بر دانشگاه آزادِ نوتاسیس، دانشگاههای دیگری هم باید به دانشگاههای بزرگ و دولتی کشور اضافه شوند. چنین رویکردی، البته دلایل تاریخی و ساختاری داشت. جامعۀ ایران تا قبل از انقلاب مشروطه، به قول داریوش شایگان، مخروبهای بزرگ بود و تقریبا از همان دوران به تدریج کوشید تاسیس نهادهای علمی مدرن را جدی بگیرد.
تاسیس دانشگاه تهران در زمان رضاشاه و سپس تاسیس دانشگاههای دیگر در دوران پهلوی دوم، تلاش برای کاستن از عقبماندگی علمی و تاریخی ایران بود. چنین روندی قاعدتا در دوران پس از انقلاب هم باید دنبال میشد. اما جدا از این دلیل تاریخی، دلیلی ساختاری هم پس از انقلاب در سیاستگذاری حکومت در حوزۀ آموزش عالی موثر افتاد. رشد جمعیت ایران در طول دهۀ نخست انقلاب، مقامات دولتی را به این نتیجه رساند که دانشگاههای دولتی تاسیس شده در دوران پهلوی، جوابگوی نیاز جوانان روزافزون جامعه به تحصیلات دانشگاهی نیست.
حکومت ایران در دوران پس از انقلاب، به دلیل اسلامگراییاش، از سوی منتقدین داخلی و خارجی متهم به ارتجاع بود. تلاش برای رد این اتهام نیز به سهم خودش دلیلی برای توسعۀ شتابان دانشگاههای کشور بود. در سخنرانی مقامات گوناگون کشور، بارها مقایسههایی از این دست مطرح شده است که در زمان شاه تعداد دانشجویان کشور فلان قدر بود، اما پس از انقلاب تعداد دانشجویان به مراتب بیشتر شد.و یا در زمان شاه درصد دانشجویان آنقدر بود و الان ببینید چقدر است! و یا بعد از انقلاب تعداد و درصد دختران دانشجو نسبت به قبل از انقلاب چندین و چند برابر شده است.
در کنار لزوم توسعۀ دانشگاهها برای جبران عقبماندگی تاریخی جامعۀ ایران، میل به ترسیم چهرهای پیشرفته و مترقی از جامعۀ ایران در دوران پس از انقلاب، یکی از دلایل رشد بیرویۀ دانشگاهها در سراسر کشور بود.
در این میان، رشد جمعیت به عنوان عاملی ساختاری و کلان، در کنار رشد روحیۀ مدرکگرایی به عنوان عاملی فرهنگی و خرد، در مجموع دست به دست هم دادند تا مقامات کشور سیاست رشد بیرویۀ دانشگاهها را دنبال کنند و مردم نیز فرزندانشان را راهی هر دانشگاهی سازند که ورود به آن میسر بود.
در نتیجه، بسیاری از جوانانی که میتوانستند با مدرک دیپلم مشغول شغلی آبرومندانه شوند، چهار سال از عمرشان را در دانشگاهها سپری کردند. با لبریز شدن جامعه از افراد دارای مدرک لیسانس، به تدریج تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهیِ واجد مدرک فوق لیسانس افزایش یافت و این رشد سرطانیِ مدرکگرایی، عاقبت به مدرک دکتری نیز رسید.
روحیۀ مدرکگرایی در جامعۀ ایران، صرفا در میان مردم رایج نبود بلکه نهادهای دولتی و نیمهدولتی نیز حقوق کارمندان خودشان را متناسب با رشد مدرک تحصیلی آنها ارتقا میدادند. هم از این رو بسیاری از کارمندان ادارات دولتی، در دانشگاه پیام نور – که عهدهدار آموزش از راه دور بود – مشغول تحصیل شدند و مدرک پشت مدرک گرفتند!
انبوه کارمندان دانشگاه آزاد هم معمولا در همان دانشگاه محل کارشان، مدرک لیسانس یا حتی فوق لیسانس میگرفتند تا حقوق ماهیانهشان افزایش یابد.
این روند مدرکگرایی در میان کارمندان نهادهای نظامی جاری بود و موجب شد نظامیان بسیاری، که اطلاعاتشان عمدتا همان اطلاعات نظامی بود، در رشتههایی مدارک فوق لیسانس و دکتری بگیرند که به وضوح معلوم است در آن رشتهها دانش چندانی ندارند.
این گونه شد که جامعۀ ایران لبریز شد از "دکترهای بیسواد". تازه در این شرح مختصر، فقط به پارهای از علل این قصۀ مضحک و غمبار پرداختیم وگرنه مداقۀ بیشتر در علل پیدایش این همه "دکتر بیسواد" در ایران، شرحی میطلبد که نگارشش مثنوی هفتاد من کاغذ میشود و البته نیازمند یاری متخصصان این حوزه است.
به هر حال جناب خسروپناه همۀ این عوامل ساختاری و تاریخی و سیاسی و فرهنگیِ منتهی به ظهور انبوه "دکترهای بیسواد" را نادیده گرفته و توپ را در زمین استادان دانشگاهها انداخته است.
بسیاری از استادان دانشگاهها، همان کسانی هستند که در دهههای 60 و 70 و 80 شمسی دانشآموز دبیرستانهای این کشور بودند و عوامل متعددی آنها را به دانشگاههایی با سطح علمی پایین کشاند و سپس سوق شان داد به سمت تحصیلات تکمیلی و اخذ مدارک فوق لیسانس و دکتری. این استادان، خودشان معلول روندی بیمار هستند نه علت این روند.
همچنین، جناب خسروپناه به فقدان انتشار مقالات علمی از سوی "استادان تنبل" اشاره کرده است. ولی کیست که نداند بسیاری از این مقالات دانشگاهی، که کثرت آنها در دهههای 80 و 90 شمسی بهمثابه نشانهای از رشد علم در کشور معرفی میشد، فاقد اصالت علمیاند.
بسیاری از این مقالات، برآمده از تحقیق و پژوهش علمی راستین نیستند و بیشتر به کار پر کردن روزمۀ اساتیدی میآیند که اگر درِ نهاد دانشگاه در این کشور این قدر گشوده نشده بود، محال بود بتوانند حتی یک لیسانس ساده از یکی از دانشگاههای دولتی معتبر ایران دریافت کنند.
_________________________________________
واقعاً که مایه تأسف است.
متاسافنه آنچه که معاون دانشگاه ازاد گفته اند صحیح است و البته باید عرض کنم که در بعضی رشته های دانشگاه آزاد تعداد دانشجوی دکتری از تعداد دانشجوی فوق لیسانس هم بیشتر هست، زیرا برای تامین هزینه اقدام به پذیریش دانشجو می کنند. البته بسیاری از اساتید دانشگاه ازاد که درجه دانشیاری هم دارند حداقل دانش و علم لازم را برای تدریس در مقطع دکتری ندارند
مخالفم!
اول میزان سواد در دانشگاه ها تغییر آنچنانی نکرده بلکه میزان سواد جامعه بیشتر شده و نگاهشان به واژه دکتر و ... تغییر کرده است.
دوم نگاهی به اساتید 40 سال قبل بیندازید و با آنها صحبت کنید در دانشگاه بنده (دانشگاه تهران) با اطمینان کامل میگویم بسیاری از اساتید کمتر از دانشجویانشان سواد دارند چون در زمان آنها میزان دسترسی به علم کمتر بود الان دانشجویان علم گسترده تری دارند و در تخصص خودشان از استاد جلو تر هستند.
کیست که نداند اساتید راهنما دانشگاه فقط نام خودشان را بر تحقیق میزنن و باقی آن به عهده دانشجو ست (نه تماما)
هر حرف انتقادی قشنگ نیست عصر ایران جان . البته شاید به مذاق خوانندگان خوش ِآید.
یکی از اساتید ما خودش اعتراف میکرد ما به اندازه شما دسترسی به علم نداشتیم و درنتیجه تخصص به اندازه شما در موضوع خودمان نداشتیم.
چکیده: دانشجویان دکتری الان بی سواد نیستند (غیر پولی) جامعه رشد داشته و جامعه نیازش چیز دیگری است !
دکتر قرمزی اتاق عمل...
شاید زمان حافظ هم جامعه همینطور بوده که فرمود:
«نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت».....
دری به تخته خورد و ..... بقیه قضایا!
در مورد چیزی که قابل مشاهده است آسمون ریسمون نبافید. نویسنده مقاله
اگر علاقه ای به زدن حرف معنی دار دارد باید تحقیقات میدانی مفصل بکند. آن هم 10- 20 آدم با تخصص های مختلف می خواهد که حد اقل یک سال مسایل را از نزدیک مشاهده و بررسی کنند. خوب ایشون هم باید ظرف 24 ساعت یک مقله تحویل می داده میشه این مقاله!!!!
اگر علاقه داشتید مسائل را از نزدیک مشاهده کنید اینجانب یک سال در خدمت شما خواهم بود تا نشانتان دهم که واقعا در دانشگاه چه می گذرد.
بنده سرپرست یکی از بخشهای مهندسی در یک شرکت نفت و گازی هستم اخیرا استخدامی داشتیم خیل عظیمی از فارغ التحصیلان دانشگاههای کمال و ممال و....... رزومه ارسال کرده بود..... متاسفانه حتی یک نفر از فارغ التحصیلان این مثلا دانشگاهها نتونستند یه معادله درجه 2 رو حل بکنند ان هم با مدرک فوق لیسانس مهندسی از مثلا دانشگاه غیرانتفاعی !!!!!!! باز هم گلی به جمال پیام نور و آزاد!!!!
و باند تشکیل دادند بهتر خودشان را وارد نکنند
بیشتر استادان به دانشجو تحمیل میشود
یکی از همکاران درخواست ارتقا داشت، امتیازات لازمه را هم داشت ولی چون نمره ارزیابی دانشجوییش بجای 18.5، 17.75 بود درخواستش رد شد
ایشان هم بیخیال حضور و غیاب شد، معدل کلاس رو هم 2نمره بالا برد و مشکل حل شد
1 دوره دکتری یک دوره استاد محور است بدین معنا که اگر شما یک استاد راهنمای قوی و مطرح داشته باشید مهم نیست که در کجا این کره خاکی درس میخوانید .
2 بعضی از قوی ترین اساتید دانشگاهی بنا به دلایلی در دانشگاههای متوسط استاد هستند. از جمله در رشته مهندسی عمران مرحوم زینکویچ که مهمترین شخصیت علمی در تخصص خودش بود در دانشگاه سوانزی استاد بود که تعدا ی از بهترین اساتید ایرانی زیر نظر ایشان دکتری گرفتند
3 دوره های تحصیلات تکمیلی در ایران شروعی بسیار قدرتمند داشتند. شما اگر سرنوشت فارغالتحصیلان دوره های نخست دکتری را پیگیری کنید خوهد دید که بسیاری از آنها در سطح جهانی مطرح هستند. از جمله مرحوم آشتیانی بنیانگذار سلولهای بنیادی در ایران
4 البته امروزه هم اساتید بسیار قوی در کشور داریم و هم دانشجوهای دکتری فوقالعاده قوی مشکل اما عمدتا در رشته های علوم انسانی است که در این رشته ها سیاسیون توانسته اند ضمن اشتغال در دهها شغل دکتری هم بگیرند!!! در رشته های مهندسی و علوم پایه منطقا این افراد نمیتوان توفیقی داشته باشند لذا فارغالتحصیلان این رشته ها هم موفقیت خوبی دارند
البته نویسنده محترم به جان کلام اشاره کرد و هدف از این اشک های تمساح را کاملا معین کرده و مصداق این که حرف حساب جواب ندارد است.
من اصلا خدای نکرده نمیگم اصول بی سواد نیست ها میگم شما بی سواد تر هم هستی
چون که اصوگرایان به جهت اینکه نه توان علمی و نه بضاعت هوش کافی نداشتند و از طرفی همیشه در کشور اکثر پستها و مشاغل دولتی و غیر دولتی و خصولتی را داشته اند و مایه بسیار اندکی دارند برای خود مدرک سازی کرده اند. همین طرز نوشته شما وشمایان نشان می دهد چقدر از سواد وزانت علمی برخوردارید