صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۰۰۳۹۰
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۵ - ۰۷ شهريور ۱۴۰۰ - 29 August 2021

دو خلیفه در یک اقلیم: داعش و طالبان در افغانستان

«از زمانی که طالبان کنترل افغانستان را در دست گرفته، تنها یک فرد شناخته‌شده اعدام شده است؛ ابوعمر خراسانی، رئیس سابق داعش شاخه جنوب آسیا. طالبان او را از زندان دولت افغانستان بیرون کشیدند و درجا کشتند».

50 سال پیش جان کری، وزیر خارجه سابق ایالات ‌متحده، سؤالی را در برابر کمیته روابط خارجی سنا مطرح کرد که احتمالا این روزها بسیاری از آمریکایی‌ها آن را از خود پرسیده‌اند: «چگونه می‌توان مشخص کرد که فردی، آخرین قربانی اقدامی اشتباه باشد؟».

شرق در گزارشی نوشت: پنجشنبه گذشته حداقل 13 سرباز آمریکایی در حمله به جمعیتی از افغان‌ها که قصد ورود به فرودگاه کابل را داشتند، کشته شدند. آنها در راه نجات جان متحدان خود و برای حفاظت از افراد در برابر آزار و اذیت طالبان و شاید کشته‌شدن به دست آنها، جان خود را از دست دادند.

این محافظت از متحدان، نه‌تنها اشتباه نبود، بلکه از معدود اقدامات درست در این جنگ بود. اگرچه مرگ آنها نتیجه جنگ ایالات متحده بود و این كشور در 20 سال گذشته تقریبا هر اشتباه ممکنی را مرتکب شده است.

 با کشته‌شدن بیش از صد غیرنظامی افغان، یکی از غم‌بارترین روزها برای افغان‌ها رقم خورد. عامل این کشتار یکی از شاخه‌های محلی داعش به نام «داعش شاخه خراسان» عنوان شد. این نامی است که داعش فعال در افغانستان با آن شناخته می‌شود. در این میان، برخی نیز طالبان را که کنترل کابل را بر عهده دارند و مسئول عبور مهاجمان از ایست‌بازرسی‌هایی هستند که به حاشیه فرودگاه منتهی می‌شوند، مقصر می‌دانند.

طالبان در تمام این سال‌ها تعداد زیادی از افغان‌ها و آمریکایی‌ها را کشته‌اند و در میان اعضای این سازمان، بسیاری هستند که همچنان معتقدند آمریکایی‌ها و هر فردی که به نحوی با آنها همکاری کند، مستحق مرگ است. با این حال حتی مقام‌های ارشد آمریکایی نیز هنوز به ماهیت این گروه افراطی که بر افغانستان حاکم شده است، نگاهی خوش‌بینانه دارند.

«لئون پانه‌تا»، وزیر دفاع سابق آمریکا و مدیر پیشین سیا، در واکنش به سقوط دولت افغانستان و سلطه طالبان بر این کشور هشدار داد که «انتظار دارم طالبان پناهگاهی امن نه‌فقط برای القاعده، بلکه برای داعش و دیگر گروه‌های تروریستی ایجاد کند».

 با این حال طالبان ادعا می‌کند در جریان انفجار روز پنجشنبه در نزدیکی فرودگاه کابل، 28 شبه‌نظامی این گروه نیز قربانی شده‌اند. اما باید سابقه طالبان را به خاطر بسپاریم و به راحتی این ادعا و ادعای اصلاح‌شدن آنها را نپذیریم. در عین حال باید توجه داشته باشیم که این گروه‌های تروریستی تا چه حد یکدیگر را تحقیر می‌کنند و چرا داعش شاخه خراسان از هر انگیزه‌ای برخوردار است تا افغان‌ها و آمریکایی‌ها را زیر نظر طالبان قربانی کند.

 هنگامی که طالبان در ابتدای ماه آگوست وارد کابل شدند و حکومت افغانستان سقوط کرد، آنها این امکان را داشتند که از دشمنان خود ازجمله دولتمردان افغانستان انتقام بگیرند؛ اما آنها انتقام از دشمنان را به استثنای یک مورد منتفی دانستند.

در روزهای گذشته وال‌استریت ژورنال خبر داد که «از زمانی که طالبان کنترل افغانستان را در دست گرفته، تنها یک فرد شناخته‌شده اعدام شده است؛ ابوعمر خراسانی، رئیس سابق داعش شاخه جنوب آسیا. طالبان او را از زندان دولت افغانستان بیرون کشیدند و درجا کشتند».


اختلاف داعش و طالبان
اما چرا این گروه‌های افراطی نمی‌توانند با هم کنار بیایند و خط آتش خود را به‌طور مشترک علیه آمریکا به کار گیرند؟

وب‌سایت آتلانتیك در گزارشی می‌نویسد كه عمیق‌ترین دلیل آن ایدئولوژیک است. ملاعمر، بنیان‌گذار طالبان، خود را «امیرالمؤمنین» می‌نامید که معادل واژه کلاسیک «خلیفه» است.

قواعد خاصی در مورد خلفا اعمال می‌شود و آنان باید از نظر جسمانی سالم باشند؛ اما ملاعمر مانند بسیاری از نسل اصلی طالبان آسیب‌های جسمی داشت و شاخص‌ترین آن ازدست‌دادن چشم راستش بود. علاوه ‌بر این، ملاعمر نه از قبیله اعراب بلکه یک پشتون بود. یکی ‌دیگر از الزامات خلیفه‌بودن این است که او باید زنده باشد. ملاعمر در سال 2013 درگذشت، ولی طالبان مرگ او را دو سال پنهان کرد.

ابوبکر البغدادی، رهبر داعش، با استناد به این موارد، در سال 2014 و هنگامی که بخش‌هایی از سوریه و عراق را تحت کنترل درآورد، خود را خلیفه نامید و بی‌وقفه طالبان را به دلیل آنچه «عدم رعایت اساسی‌ترین و پایه‌ای‌ترین قواعد اسلامی» می‌خواند، مورد تمسخر قرار می‌داد.

طالبان نمی‌تواند به‌راحتی توهین به رهبرش را نادیده بگیرد. همچنین نمی‌تواند آنچه را که پس از آن اتفاق افتاد، فراموش کند؛ یک چالش نظامی همه‌جانبه از سوی داعش برای برتری بر طالبان و تثبیت خود به‌عنوان تنها نیروی چریکی اسلام‌گرای افغانستان.

جنگ داعش و طالبان به‌ویژه در مناطق شرقی افغانستان بسیار خونین بود. ایالات متحده برای کمک به طالبان مداخله کرد. استدلال آمریکا این بود که طالبان تنها به کسب قدرت در افغانستان امیدوار است و در همین کشور با غرب مبارزه می‌کند؛ اما داعش اگر فرصت داشته باشد، هر نقطه از جهان را هدف حملات خود علیه غرب قرار می‌دهد.


تغییر  استراتژی
هنگامی که طالبان کنترل کابل را در دست گرفت، داعش شاخه خراسان عملیات خود را متوقف کرد. ناظران باهوش‌تر تأکید می‌کردند که این دوره آرامش نسبی در واقع یک دوره ارزیابی مجدد استراتژیک به نظر می‌رسد و آنها می‌خواهند ارزیابی کنند که چگونه بر هر دو دشمن داعش ضربه‌ای کاری وارد کنند.

طالبان در گفتار و عمل اعلام کرده‌اند که مهم‌ترین اولویت آنها حفظ نظم عمومی و جلوگیری از فرار سرمایه مالی و انسانی از افغانستان است.

اولویت آمریکا هم خروج منظم شهروندان و برخی از افغان‌هایی است که ایالات متحده به آنها دین خاصی دارد.

به نظر می‌رسد طالبان با همه اشتباهات خود، این آسیب‌پذیری را در مناطق اطراف فرودگاه درک کرده و سعی کرده‌اند که جمعیت اطراف این منطقه را همواره کوچک نگه دارند. اما چشم‌انداز حکومت آنها بسیار ترسناک است و به هر حال انبوهی از مردم افغانستان که منتظر خروج از این کشور هستند، در اطراف ورودی‌های فرودگاه ایجاد ازدحام کرده‌اند و آمریکایی‌ها هم نمی‌توانند یا نمی‌خواهند آن‌قدر سریع آنها را پراکنده کنند.

بایدن در سخنرانی اخیر خود پس از انفجار به نکته‌ای اشاره کرد که باید مورد توجه طالبان قرار گیرد. او گفت «به نفع طالبان است که قدرت و فضای مانور داعش خراسان افزایش نیابد».

اما یک شهروند افغان آنچه را که انفجار پنجشنبه نشان داد، به گونه‌ای دیگر در نظر می‌گیرد. هنگامی که شوروی در سال 1989 از افغانستان خارج شد، دولتی که آنها برجا گذاشتند به‌سرعت سقوط کرد و طی یک دهه پس از آن، گروه‌های مختلف کل کشور را به خرابه تبدیل کردند.

پس از منظر آنان چشم‌انداز حکومت طالبان یا حتی حکومت داعش به اندازه کافی بد است. بدتر از آن این است که بسیاری از جناح‌ها و قومیت‌های افغانستان که برخی مسلح و مورد حمایت خارج از کشور هستند، با بمب‌گذاری و کشتن افراد بی‌گناه، مبارزه بر سر قدرت را از سر بگیرند.

 

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200