صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۷۷۲۴۳۶
تعداد نظرات: ۳۵ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۱ - ۰۶ اسفند ۱۳۹۹ - 24 February 2021
جرعه ای از اقیانوس فرهنگ و ادبیات ایران - 10

سایه؛ دور از وطن ولی همچنان عاشق ایران

میلاد عظیمی می‌گوید: سایه، نگران «مرگ در غربت» است. نه نگران خود مرگ، بلکه نگران مرگ در غربت و در شعری با همین عنوان آورده است: احساس می‌کنم، خاکم در این مغاک، غریبه است...

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز ششم اسفند، زادروز امیر هوشنگ ابتهاج، شاعر و غزل‌سرای پُرآوازۀ معاصر است که با نام «سایه» شناخته شده‌تر است.

  بدین ترتیب، سایه که زادۀ 6 اسفند 1306 خورشیدی در شهر فرهنگی رشت و بالیدۀ آن سامان و تهران است، امروز 93 ساله می‌شود و از این حیث بخت‌یار است که بیش از اکثر قریب به اتفاق شاعران و نویسندگان این سرزمین ، در این جهان زیسته و امیدواریم همچنان بزیَد و چشمۀ خلاقیت او بازهم بجوشد.



  چندان که هنوز هم شعر ناب می‌سراید و اگرچه به باورهای سوسیالیستی شهرت دارد و سال‌هاست که دور از ایران زندگی می‌کند اما یاد ایران و عشق ایران همچنان در شعر او موج می‌زند و گواه این مدعا هم تازه‌ترین شعر اوست که با عنوان «‌از بُن جان» در کُلن آلمان سروده و در شمارۀ تازۀ «بخارا» به چاپ رسیده و با این چهار بیت به پایان می‌رسد:

  در نهان‌خانۀ جان، جای گرفته است چنان
  که به دل می‌گذرد گاه که من خود آنم

  گفتم این کیست که پیوسته مرا می‌خواند
  خنده زد از بُن جانم که منم، ایرانم

  گفتم ای جان و جهان، چشم و چراغِ دل من
  من همان عاشق دیرینۀ جان‌افشانم

  به هوای تو جهان گرد سرم می‌گردد
  ورنه دور از تو همین سایۀ سرگردانم

  دربارۀ «سایه» چند نکته را به بهانۀ زادروز او می‌توان گفت:

  اول این که دکتر میلاد عظیمی نوشته سایه، نگران «مرگ در غربت» است. نه نگران مرگ که به مرگ نگاه اپیکوری دارد ( ما و مرگ با هم رو به رو نمی‌شویم. چون تا ما هستیم مرگ نیست و وقتی مرگ می‌آید او را حس نمی‌کنیم). بلکه نگران مرگ در غربت و در شعری با همین عنوان آورده است:

  احساس می‌کنم، خاکم در این مغاک، غریبه است

  آری، بنفشه‌های لبِ جوی

  اینجا زبان زمزمۀ آب را نمی‌دانند...

 البته می دانیم که مشکلی برای بازگشت ندارد و طی سال‌های گذشته هم چند نوبت آمده و رفته اما حدس می‌زنم به سبب چتر حمایتی درمانی در آلمان و دشوار بودن جا به جایی یا سفر نمی‌تواند مانند قبل به ایران بیاید و بیم دارد در آن سامان چشم از جهان ببندد. اما کسی که به زبان پارسی شعر نیکو می‌سراید و ایران را به غایت دوست می‌دارد چرا در کهن‌سالی باید دور از سرزمین مادری روزگار بگذراند؟
   
  نکتۀ دوم اما این است که در جریان بازداشت سران و چهره‌های مؤثر حزب توده در سال 1363 امیر هوشنگ ابتهاج (سایه) هم بی نصیب نماند اما زودتر از دیگران خلاص شد و کار او به اعتراف تلویزیونی و حبس طولانی مدت نکشید. چرا؟ به خاطر همین شعر و ادبیات.

  خود نقل می‌کند که روزی در زندان از بلندگو «ایران، ای سرای امید» پخش می شده و او و دیگر زندانیان در حیاط قدم می زده‌اند و اصطلاحا در حال هواخواری بوده‌اند که یکی از مقامات زندان را در محوطه می‌بیند و می‌پرسد: شاعر این سرود یا ترانه را می‌شناسید؟ آن فرد پاسخ می‌دهد: نه! ولی خیلی زیباست و هر روز هم پخش شود سیر نمی‌شویم.

  سایه می‌گوید: شاعر آن، منم و مقام مربوطه غرق در حیرت می‌شود.

  در همین زندان، شعر مشهور ارغوان را می‌سراید:

  ارغوان! شاخۀ هم‌خونِ جدا ماندۀ من
  آسمانِ تو چه رنگ است امروز

  آفتابی است هوا یا گرفته است هنوز؟
  من در این گوشه که از دنیا بیرون است

  آسمانی به سرم نیست، از بهاران خبرم نیست
  آنچه می بینم دیوار است...

  نقل دوم از شهریار است که گفته زمینۀ آزادی سایه زودتر از دیگران در جریان سفر آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رییس جمهوری به تبریز و در دیدار با شاعر (شهریار) به خواست او فراهم آمده است.

  سایه البته در بیان خاطرات خود «پیر پرنیان اندیش» گفته «من توده‌ای نبودم اما سوسیالیست بودم و هستم.»

  جدای این و به عنوان نکتۀ سوم اما می‌توان به معجزۀ ادبیات هم نسبت داد. چندان که دکتر حسین خطیبی رییس جمعیت شیر و خورشید سرخ که به خاطر ریاست عالیۀ شمس پهلوی بر آن بعد از انقلاب تا مرز اعدام با حکم شیخ صادق خلخالی هم رفت به دلیل اشتهار به کتاب خوانی و ادب دوستی و دکتری ادبیات، از مرگ و زندان طولانی جست و تا سال‌ها بعد هم درایران زندگی کرد. یا تصور کنید دکتر پرویز ناتل خانلری که وزیر کابینۀ اسدالله علم در روز 15 خرداد 1342 بوده هر چند بعد از انقلاب 100 روزی به زندان افتاد اما با او مثل وزیر رژیم سابق آن هم در روز 15 خرداد برخورد نشد و وجهۀ ادبی او چربید اگر چه درست تر آن می‌بود که آن پژوهشگر و ادیب تکرار ناپذیر را به مضایق مالی هم گرفتار نمی‌کردند.

  چهارم هم این که در جدال شعر کلاسیک و نو و دعوای تندی که میان حمیدی شیرازی و احمد شاملو در گرفت تا جایی که بامداد شاعر گفت: « یک بار هم حمیدی شاعر را / در چند سال پیش/  بر دارِ شعر خویشتن/ آونگ کرده ام.»                                      

 سایه که ابتدا شعر نو می سرود راه خود را جدا کرد بدین گونه که غزل کلاسیک سرود اما با مضمون نو و چه کسی می‌تواند بگوید شعر او نو نیست چون وزن و قافیه دارد؟

  وقتی سخن از شاعر به میان می آید البته بهتر آن است که با شعر خود معرفی شود نه با فراز و نشیب زندگی. پس یکی از اشعار زیبا و ساده و دل نشین او را که بسیار می خوانم و دوست دارم می‌آورم:

  تا تو با منی، زمانه با من است
  بخت و کامِ جاودانه با من است

  تو بهار دلکشی و من چو باغ
  شور و شوقِ صد جوانه با من است

  یاد دل‌نشین ای امیدِ جان
  هر کجا روم روانه با من است...

-------------------------------

 بیشتر بخوانید: ( 9 نوشتۀ پیشین)

* 1. تو داد و دهش کن، فریدون تویی!

* 2. سیرتِ دوست داشتن، صورتِ دوست داشته ‌شدن

* 3.ایوان مداین را آیینۀ عبرت دان!

* 4.میر جلال‌الدین کزازی؛ فردوسی بی ردا و دستار!

* 5. دوم بهمن؛ جشن بهمن‌گان؟

* 6. غوغای موسیقی کلمات؛ دیدی آن قهقهۀ کبک خرامان حافظ؟

* 7. پرویز نیست، پرویزَن است!

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۳۵
در انتظار بررسی: ۲۹
غیر قابل انتشار: ۱
ناشناس
۱۶:۵۱ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۷
فقط باید می نشست شعر می گفت چپ بازی در اورد بدون دانش سیاسی و اقتصادی
عصر ایران دغدغۀ عدالت نسل های گذشته را با تعبیر چپ بازی فرونکاهیم. امروز را ننگرید که آرمان گرایی رنگ باخته و آدمیان بیشتر به منفعت شخصی می نگرند. روزگاری نه چندان دور دغدغه های اجتماعی غالب بود و البته از شعار و تخیل و گاه ابزارهای نادرست عاری نبود اما دغدغه داشتند.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۰۰:۴۵ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۸
چپ بازی علت بخش بزرگی از توسعه اجتماعی و حقوقی بشر در دو قرن گذشته است. بدون جنبش چپ جنابعالی همین الان باید سر کار میبودی و وقت کامنت گذاشتن هم نداشتی.
ناشناس
| |
۰۷:۵۳ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۸
درک شما از شعر انقدر محدود است؟ :)
حسین
۱۳:۳۶ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۷
تشکر فراوان از عصر ایران ، آقای محمدی ، جناب خدیر ، همین که بیاد سایه بودین ، یک عمر سپاس دارد .
نالان
۱۳:۳۵ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۷
ایکاش آدمی وطنش را ببرد به هرکجا که خواست!
شراره
۰۹:۴۴ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۷
مرسی آقای خدیر. چه قلم زیبایی دارید.
من این شعر سایه رو خیلی دوست دارم و خیلی وقتا با خودم زمزمه میکنم. فکر میکردم شما هم در متنتون میارین
زمان بی کرانه را
تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمی است
این درنگ درد و رنج
بسان رود
که در نشیب دره سر به سنگ می زند
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش
عصر ایران سپاس از شما. بله. یکی از مشهورترین و زیباترین اشعار اوست و از نمونه های پارسی و ساده نویسی
علیرضا
۰۸:۰۰ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۷
سایه جان؛ غم نخور تنهایی، ما هم چون تو غمگینیم.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۱:۲۳ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۷
شما پیرمردها شاید ولی ماجوان ها ونوجوان ها خیلی امیدواریم...هیچ وقت تاریخ ایران به اندازه این دوران باشکوه وآباد نبوده است(البته نقص ها وضعف ها هم هست ولی حل میشه)
نادری
۰۵:۳۶ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۷
وطن یعنی مادر...باید به استقبال این شاعرِ نازک دل و میهن دوست رفت. اگر دعوتِ دولت فراهم نیست!!! ادب دوستان و ادیبان فرهنگ دوست دعوت کنند و به دامن مام میهن فراخوانند
ناشناس
۰۰:۳۹ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۷
سپاس ، همیشه از خواندن و شنیدن اشعار سایه لدت بردم ، خدا سایه ایشان را از سر شعر و فرهنگ ما کم نکند
ناشناس
۰۰:۳۵ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۷
فکر کنم برگشت به وطن فقط یک بلیط یکطرفه هواپیما می خواد، به همین راحتی.
اکبر
۲۱:۲۰ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
در اشعار جدید ایشان نام وطن و امید به آینده به خوبی نمایانه.
ناشناس
۲۱:۰۲ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
سفر به وطن"با هدف مردن در سرزمین مادری ..." چه جمله ی غریبی! کاش وطن فقط جای مردن نیود!
ناشناس
۲۰:۰۸ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
سرت سلامت سایه عزیز
ناشناس
۱۹:۰۱ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
تنش به ناز طبیبان نیازمند مباد...!
حسین احمدی
۱۸:۲۰ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
دوستان اگر می خواهید بدانید سایه کیست و چه کرد کتاب امیر هوشنگ ابتهاج شاعری که باید از نو شناخت را بیابید و بخوانید.
نيما
۱۸:۰۹ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
با سلام ، ضمن تشكر از متن زيباي جناب خدير عزيز كه به واقع در نگارش داراي سبك خاص و شيريني است ن خدمت هم وطن و دوست خوبم آقا رسول كه در كامنت بالا به اساتيدي چون سايه و شجريان تاخته فقط ميتونم بگم كه اي كاش ايشون جرعه اي ازاقيانوس هنر اين عزيزان را با گوش جان نيوش كنند بعد اظهار نظر كنند.اينكه با اين ادبيات به بزرگان هنر يك سرزمين كه سرمايه هاي اين كهن بوم هستند تاختن زيبنده هيچ ايراني اي نيست.دوست خوبم اندكي ادب در قبال اميران هنر ايران بد نيست!
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۱:۲۲ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۷
از چند رنگی این هنروران که می فرمایید حالمان بد میشه...وافسردگی نیوشیدن را هم اضافه کنید
ناشناس
۱۶:۲۱ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
خدیر جان ، بسیار بسیار عالی بود
ناشناس
۱۶:۱۲ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
خدمت نویسنده عرض شود که سایه را سال ۲۰۱۵ در فرودگاه امام دیدم. ایشان به کشور سالهاست که رفت و آمد دارد.
مسگری
۱۵:۵۴ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
با من بی کس تنها شده یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه، خدا را تو بمان
منِ بی برگ خزان دیده دگر رفتنی ام
تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان
......
استاد تمام! اشعار بی نظیر و بی بدیل...!
حسین
۱۵:۳۷ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
متاسفانه بار ها توسط خود سایه گفته شده که در آلمان و تحت رحمت تأمین اجتماعی دولت آلمان هست و اگر صحت داشته باشد وای بر تاریخ ادبیات ایران ، چرا بررسی و شفاف سازی نمی شود ، حضور ایشان در وطن مگر چقدر هزینه ها دارد
محمد
۱۵:۰۱ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
از بن جان اميدوارم با تدبير و دعوت مسئولين ايشان را روزي در وطن ببينم.
ناشناس
۱۴:۵۰ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
عاشقشم
رسول
۱۴:۳۰ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
هنرمندانی شبیه ابتهاج نه تنها سود نداشتند بلکه باعث ضرر هم بودند و مردم را به گمراهی کشوندند و از هنرشون در جهت تخریب و گمراهی استفاده کردند طرز تفکرشونم که همشون چپی و خانمان سوز
ابتهاج و شاملو و آل احمد و شجریان و خیلی های دیگه که نابودمون کردند و در آینده همه چی مشخص خواهد شد
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۸:۰۷ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
نمیشه نظر این ... ها رو ثبت نکنین؟! همین طوری داغونیم
ناشناس
| |
۱۸:۵۹ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
دقت کردید این جماعت ذوق ندارند و نمی تونن از شعر خوب از موسیقی خوب لذت ببرند؟ من بعید می دونم تو عمرشون یک گل یا یک عطر رو بو کرده یا از شعری لذت برده باشند. برای همین به هر کی تولید زیبایی می کنه بد و بیراه میگن
ناشناس
| |
۲۰:۰۷ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
چقدر شماها غر میزنین اه
ناشناس
| |
۱۱:۲۰ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۷
خیلی ها هستند که علاقه ای به ابتهاج واین افرادی که نام بردید ندارند ولی احترام می گذارند به همه وطن دوستان فرهیخته...ولی مشکل بعضی از ما با چندرنگ شدن این به اصطلاح روشنفکران است...قبول غم نان را ...ولی نباید زیاد هم تعصب داشت به صاحب هنر چون در خط جناح ما هست ونیست... بلکه به گفته ی وی و هنر وی باید توجه کرد(مثل اشعار ماه تابان شعر فاضل نظری)
ودر کنارش اگرچه هر وقت کتاب یا اثری از صاحب اثری که خودش زندگی نابودی داشته (بخصوص مذبذبین )می خوانم می فهمم که انظر الی قال..
ناشناس
| |
۱۳:۵۱ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۷
قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر...
آقا رسول شما دنبال سود خودت جای دیگه باش
ناشناس
| |
۱۴:۱۰ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۷
شعر هم البته نوعی هنر است اما باید پرسید جناب رسول هنر شما چیست اگر شاعری نیست؟
فروهر
| |
۱۶:۲۲ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۷
ای زاهد خودبین به زیان تو که نیست!!!!!!
محمد
۱۳:۲۳ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
جناب خدیر عزیز
ممنون که به فکر فرهنگ و ادبیات این مرز و بوم هم هستید.
اما صرف نقل 4 خاطره و شنیده و نکته از شاعری بزرگ مانند استاد ابتهاج ظلم و جفا به ایشان و دوستداران ایشان است.
اگر از ایشان سخن میگویید محکم و مسلط و جدید بگویید و شعر فاخر سایه را معرفی کنید.
وگرنه کار را به کاردان بسپارید.
چه اشکالی دارد به جای نوشتن مقاله در موارد غیر تخصصی از اساتید و ادیبان بخواهید که در مورد بزرگان ادب و هنر مد نظرتان مطالبی بنویسند و جنابعالی مدیریت کنید که در سایت منتشر شود؟
عصر ایران

دوست عزیز، بارها توضیح داده‌ام. روزنامه نگار احساس خود و دیده‌ها و مشاهده ها و خوانده‌ها و دانسته‌های خود را با مخاطبان به اشتراک می‌گذارد و به بیان امروز هم‌رسانی می‌کند. متنی که ملاحظه کردید مقاله نیست. نوشتاری رسانه ای است. مقاله بر صغرا- کبرا (صغری- کبری) استوار است و در مقاله نویسنده باید محقق و چهرۀ آکادمیک باشد و بخواهد به نتیجۀ خاصی برسد و ذیل آن طبعاً منابع متعدد  بیاورد. نوشتارهایی از این دست اما «جستار» به حساب می‌آیند و تازه «جستار» هم معادل دقیقی برای essay نیست که در رسانه‌های مدرن رایج است. جدای این‌ها و اگر بخواهیم تعارف را کنار بگذاریم این نویسنده اتفاقا در حوزۀ زبان پارسی بسیار کار کرده و ریزکی تخصص دارد. این یادآوری هم جا دارد که اگر نویسنده نام خود را در آغاز مطلب می‌آورد به سبب آن است که مشحص باشد چه کسی نوشته و گرنه بهتر است به خود نوشته توجه شود نه نام نویسنده. اگر مقاله‌ای تخصصی دربارۀ سایه و به مناسبت زادروز او به دست ما رسیده بود و کنار گذاشته بودیم تا نوشتۀ خود را جای آن بگذاریم خُرده و انتقاد شما البته وارد بود ولی عرصه بر کسی تنگ نشده و تا 6 اسفند 1400 هم منتظریم تا شما مقالۀ «تخصصی و محکم و مسلط و استوار» خود را دربارۀ «شعر فاخر سایه» برای ما بفرستید و منتشر کنیم اگر چه آن مقالۀ تخصصی و محکم  و استوار هم مانع جستاری تازه نخواهد بود.


به جای عیب جویی و نکته سنجی و دعوت کردن به نگفتن و هر عرصه را به چند نفر محدود کردن با هم گفت و گو کنیم.

پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۰:۰۵ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۷
چه پاسخ سنجیده و دقیقی دادید
تعداد کاراکترهای مجاز:1200