عصر ایران؛ مهرداد خدیر- دوستی پرسیده است: «ترانه سُرا درست است یا ترانه سَرا؟ چون جایی خواندم که سَرا به معنی خانه است و بدین ترتیب، ترانه سَرا هم یعنی خانۀ ترانه و باید برای مکان به کار رود نه شخص. مثل شیرینی سَرا که به جای قنادی به کار می رود و به معنی خانۀ شیرینی است.»
بله، سَرا به معنی خانه است. مثال شیرینی سرا هم درست است یا همان گونه که میگوییم «سرایدار» که در واقع «سرای + دار» است. یعنی کسی که نگاهبان و مراقب سرای یا خانه است.
با این وصف آیا یکی از بزرگ ترین شاعران معاصر و به تعبیر درستتر، آخرین شاعر کلاسیک – ملک الشعرای بهار- در شعری که بسیار مشهور و محبوب است، اشتباه کرده است؟
مرغِ سَحَر، ناله سر کن
داغِ مرا تازه تر کن
ز آهِ شَرربار، این قفس را
برشِکَن و زیر و زبَر کن
بلبلِ پَربسته ز کنجِ قفس درآ
نغمۀ آزادیِ نوعِ بشر، سرا
روشن است که «درآ» و «سرا» هم قافیهاند و نمی تواند «سُرا» باشد. این سرا اما فعل امر از«سراییدن» است و نه «سُرودن». بنا بر این هم «سرا» درست است و هم «سُرا». در لغت نامۀ دهخدا هم «سَرا» ضبط شده بر اساس «سَراییدن».
بهترین گواه و قرن ها قبل تر اما نظامی گنجوی است چرا که هم «سرا» به کار برده هم «سُرا»:
یک جا میگوید:
اگر پیشه کنم غزلسَرایی
او پیش نهد دغل درآیی
درست مثل بهار که «درآ» و «سرا» را به کار برده است.
جای دیگر اما می گوید:
مجنون ز مشقتِ جُدایی
کردی همه شب غزلسُرایی
بنا براین «سَرا» نادرست نیست تا کسانی خرده بگیرند که چرا فلان شخصیت مدعی سخنسنجی و ادبدانی و کتابخوانی گفته داستان سرا، ترانه سرا، مدیحه سرا و قصیده سرا و طعنه بزند که مگر شیرینیسراست؟ تازگیها به جای «طباخی» هم البته میگویند «کلهسرا».
این دو تای آخر واقعا «سَرا» به معنی مکان است و نه شیرینی نه «کله» را نمیسرایند. میپزند و طبخ میکنند. حال آن که در ترانه سرا و داستان سرا، بحث «سَراییدن» مطرح است.
حدس میزنم دوستانی خُرده بگیرند که در میانۀ مناقشۀ ایران و آمریکا در این باره که «کی اول به برجام برگرده» چه اهمیتی دارد که بگوییم «سَرا» یا «سُرا» و حکایت عبید زاکانی را به یاد آورند: «یکی پرسید قیمه به قاف کنند یا به غین؟ گفت: ای برادر! غین و قاف بگذار که قیمه به گوشت کنند!». از این رو به همین جا نمیتوان ختم کرد.
جدای پاسخ به پرسش آن دوست مخاطب، به خاطر این هم هست که کتاب «مرغ سحر» خاطرات دختر ملکالشعرا- پروانۀ بهار- را میخواندم و این نکته در ذهن آمد.
پس اگر برخی بحث «سَرا» و «سُرا» را در میانۀ ماجرای فحش خودسرها به روحانی و قیمت دلار و وضعیت برجام، نامربوط میدانند این چند سطر را به مثابۀ معرفی کتاب «مرغ سحر» - خاطرات پروانه بهار- تلقی کنند. زنی که دختر رجل ملی و آزادیخواه و نابغۀ ادبیات و فرهنگ و جرعهنوش این اقیانوس بوده و در عین حال شخصیت مستقلی هم داشته تا جایی که خود بنیانگذار دو سازمان بزرگ حقوق زنان در آمریکا بوده و در همان فصل اول که یک خانۀ ایرانی در تهرانِ دهه های اول قرن خورشیدی – در دروازه دولت- را توصیف میکند دل خواننده را میرُباید:
«خانه با دیوارهای کاهگلی بلندی محصور بود که بر روی آنها پیچک های یاس و گلیسین و پیچ امینالدوله خود نمایی میکرد و در بهار و تابستان بوی عطر آن در باغ میپیچید. زمین باغ، پوشیده از شن بود. سمت راست، انارستان و باغ میوه قرار داشت. انارها را آب میگرفتند و مادرم از آنها رُب انار درست میکرد. پنجرۀ پدر، به طرف این باغ باز میشد. رو به روی اتاق، حوضچههای گِردی قرار داشت که به هم راه داشتند با گلهای نیلوفر آبی به رنگهای مختلف که زیبایی فراموش ناشدنی به آنجا داده بود. اطراف حوضچهها باغچههای گل سرخ قرار داشت؛ گل های محبوب پدر. خودش آنها را پیوند زده بود و عاشقانه از آنها مواظبت میکرد و زیر پنجرۀ اتاقش هم باغچههای گُل شببو بود که عطرشان عصرها و شب ها مستمان میکرد.»
----------------------------
بیشتر بخوانید: ( 8 نوشتۀ پیشین)
* 1. تو داد و دهش کن، فریدون تویی!
* 2. سیرتِ دوست داشتن، صورتِ دوست داشته شدن
* 3.ایوان مداین را آیینۀ عبرت دان!
* 4.میر جلالالدین کزازی؛ فردوسی بی ردا و دستار!
* 6. غوغای موسیقی کلمات؛ دیدی آن قهقهۀ کبک خرامان حافظ؟
* 8. ما ز دریاییم و دریا میرویم
ممنون که گاهی گریزی به ادبیات میزنید و حال ما و دوستان را خوب میکنید .
شادروان دکتر فرشید ورد که خود یک دستورنویس بود و بسیار سخت گیر ،گاهی سر کلاس درس می گفت :" در جایی که شنونده معنی و مفهوم حرف شما را بفهمد حتی اگر به غلط هم ادا کند، صحیح است " ( قریب به مضمون ) یعنی به فرمایش یکی از دوسنان که کامنت گذاشته بود گاهی باید به تساهل گذشت و بعضی کلمات هم هستند که باید به سیاق جمله معنی آنرا دریافت . همین امروز مقاله ای از آن خدیر عزیز دیگر میخواندم و رسیدم به واژه " چالش " با یک جستجوی مختصر در اینترنت دیدم اینهم از کلماتی است که باید " در جای خودش " به معنیش پی برد و به تساهل گذشت والا نه معنی که باید تعریف و شاید هم نفسیر لازم باشد
در هر حال این چند کلمه را من باب تشکر نوشتم که دوچیز حال آدمها را خوب میکند موسیقی و ادببات و دو جیز حال آدم را خراب میکند یکی سیاست و دیگری غربت.( در میان جمع باشی اما غریب !!) با پوزش .
همین شعری که سالار عقیلی خونده ( ایران فدای اشک و خنده تو/ دل پر و تپنده ی تو) واقعا قشنگه و هر چی گوش می دم سیر نمی شم. مرسی آقای خدیر که یه مرتبه میری سراغ موضوعایی که دیگران نمیرن و تو سیاست نمیمونی.
دّرآ با سُرا می تواند هم قافیه باشد و همان " آ " کشیده کفایت می کند. الزامی در یکسان بودن فتحه کذایی وجود ندارد.
قافیهبندی سعدی رو توی ترجیعبندش ببینید:
ای دل نه هزار عهد کردی
کاندر طلب هوا نگردی
...
سر بیش گران مکن که کردیم
اظهار به بندگی و خُردی
مشخصه که حتی سعدی هم رو به عنوان قافیه استفاده کرده. بنابراین دَرا و سُرا هم میتونن همقافیه باشن.
هرچه تعداد حروف مشترک فاقیه بیشتر موسیقی نیز بیشتر خواهد بود با این حال در کلام شاعران بزرگ دیگر هم به استثناهایی هم بر می خوریم چنانکه فردوسی بزرگ در داستان فرود سیاوش گفته:
سراسر همه دشت پرکُشته بود/زمین چون گل ارغوان گَشته بود
یا سعدی :
آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم/سیر نمی شود نظر بس که لطیف منظَری/گفتم اگر نبینمت مهر فرامشم شود/ می روی و مقابلی غایب و در تصوُری
منظر با تصور به صرف حرف الحاقی "ی" با هم فاقیه شده اند.
مجنون ز مشقتِ جُدایی
کردی همه شب غزلسُرایی
آنچه که قافیه را ساخته است، "دایی" و "رایی" در دو مصراع است. سختگیری نالازمی است. جایی که حافظ می گوید : صلاح کار کجا و من خراب کجا//ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا.
وقتی در این بیت "خراب کجا" با "تا بکجا" هم قافیه دانسته شده است، اینقدر مته به خشخاش گذاشتن شما بر سر جُدایی و سَرایی، دور از تساهل است.
اما برای دانستن تلفظ صحیح باید به ریشه کلمه مراجعه نمود. در اوستایی واژه سرود بصورت "sruta" بکار رفته است. یعنی مصوتی بین سین و راء قرار نداشته. نهایتاً تلفظ آن هم بصورت سُرود و هم بصورت سَرود صحیح است. نتیجه گیری نهایی نیز همانی است که شما فرمودید که هم سَراست و هم سُرا. ولی قدمای ادبیات فارسی بعد از اسلام، تماماً بصورت فتحه بکار می بردند.