عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: گفتگوی اعتماد با آقای ظریف در باره سیاست خارجی و نقش وزارت امور خارجه کشور مجالی است برای اصلاح تصور عمومی نسبت به جایگاه وزیر و وزارت امور خارجه. وزارت خارجه با بیشتر نهادهای دیگر تفاوت جدی دارد. این تفاوت نزد کشورهای دیگر نیز شناخته شده است.
وزیر خارجه نماینده حکومت و کشور و نه فقط دولت در تعامل با کشورهای دیگر است، به همین علت این اشتباه فاحشی است که گمان شود سیاست خارجی را وزیر خارجه تعیین میکند. سیاست خارجی را حکومت تعیین میکند و نه وزیر خارجه. وزیر خارجه در درجه اول مجری این سیاست است. هر چند در دو مرحله دیگر نیز میتواند نقش داشته باشد. اول در مرحله ارایه اطلاعات و تحلیلهای بههنگام و دقیق و دوم مشارکت در تصمیمگیری در باره خطمشی و راهبرد خارجی کشور.
در واقع میتوان گفت مثل جنگ است که اصل سیاست جنگی به عهده رهبران سیاسی است، نظامیان فقط مسئول اجرا و انجام عملیات جنگی هستند. اگر نقد و اعتراضی به آنان میشود در باره اصل جنگ یا صلح نیست، بلکه در باره تاکتیکهای جنگی و نیز ارایه اطلاعات و تحلیلهای بههنگام است.
این گزارههای بدیهی به عللی از جمله رقابتهای سیاسی زیانبار، در ایران نادیده گرفته شده است. وزیر خارجه باید بیشترین حمایت را در داخل داشته باشد، در حالی که مشاهده میکنیم، بدترین حملات از جانب بخشی از ساختار سیاسی علیه او صورت میگیرد. حملاتی که عموماً ربطی به انجام اختیارات او نداشته است.
اگر وزیر خارجه وظایف خود را در اجرای سیاست خارجی درست انجام نداده باشد، به طور طبیعی باید مراجع بالادستی وی، علیه او اقدام کنند، ولی اگر به کلان و راهبرد سیاست خاجی کشور اعتراض وجود دارد آن را نباید متوجه وزیر خارجه کرد، باید افراد و نهادهای دیگر را مخاطب قرار داد.
از گفتگوی روزنامه با وزیر خارجه میتوان دریافت، که کارشکنی داخلی علیه سیاست خارجی کشور بسیار زیاد بوده است. متأسفانه این کارشکنیها از طریق عوامل مرتبط با قدرت داخلی انجام شده است. کارشکنی در کارهای وزارت کشور به دلیل ربط آن با سیاست داخلی قابل تصور است، ولی در باره انجام وظایف وزارت امور خارجه این کارشکنیها باید جرم محسوب شود، زیرا همان طور که در گفتگو هم آمده، هزینه بسیار زیادی را بر جامعه و مردم ایران تحمیل کرده است.
متأسفانه مخالفان سیاست خارجی کشور چون نمیخواهند به اصل راهبرد سیاست خارجی بپردازند، آن را متوجه وزیر خارجه کرده و سپس به او حمله میکنند. این عدم شفافیت موجب میشود که وزیر خارجه نیز اعلام کند که از خودش و موقعیت داخلیاش هزینه میکند، بلکه مشکلات ایران در روابط خارجی کمتر شود.
تا هنگامی که سیاست خارجی از مجادلات و تنشهای موجود در سیاست داخلی رها نشود، نمیتواند در خدمت توسعه و پیشرفت و قدرت کشور قرار گیرد. گرچه رکن اصلی برای پیشبرد سیاست خارجی، قدرت و دیپلماسی است و نه تقابل و جنگ، ولی این بدان معنا نیست که هر سیاستی و هر رفتاری قابل دفاع است.
متأسفانه به همان اندازه که در نقد راهبردهای اصلی سیاست خارجی دستها بسته است و محدودیت وجود دارد، در تخطئه و هتاکی و دروغگویی علیه کارگزاران این سیاست گشادهدستی دیده میشود. مشکل واقعی سیاست خارجی ایران بیش از اینکه در اجرای آن باشد، در اصل این سیاست است که تعیین آن فراتر از وزارت امور خارجه است.
این وضعیت مثل آن است که به احکام کیفری اعتراض و قضات صادرکننده آن را تخطئه کنیم، در حالی که این احکام برآمده از قانون و سیاست و فلسفه کیفری است و ربطی به قاضی صادرکننده حکم ندارد.
اگر این نقدها وجود میداشت، شاید همچنان که آقای ظریف اشاره کردهاند، کارمان در دولت قبلی به شورای امنیت کشیده نمیشد و مشمول قطعنامههای شورای امنیت نمیشدیم. قطعنامههایی که قرار بود، کاغذپاره باشند و یک باره چشم باز کردند و دیدند که به بدترین محدودیت برای کشور تبدیل شد است.
آنان که قطعنامهها را در دامن این کشور و ملت قرار دادند، به جای آنکه سپاسگزار حذف آنها باشند، همچنان در مخالفت با برجام سنگ تمام میگذارند. در مجموع باید به این نتیجه رسید، کسانی که ایران را وارد سیاهچالههای قطعنامههای شورای امنیت کردند، این کار را آگاهانه و حساب شده انجام دادند و اکنون نیز ناراحت از حذف آنها هستند.