عصرایران؛ مصطفی داننده- خبر قاتل شدن یک سیاستمدار خوشنام و موجه، بی سابقه بود. کسی که برخیها او را در قامت ریاست جمهوری میدیدند حالا دستش به خون زن 35 سالهاش آلوده است.
دنیای عجیبی است. همه کسانی که با نجفی کار کردهاند، میگویند او انسان آرامی بوده که قدرت بسیاری در مدیریت بحرانها داشته اما حالا خودش در حال غرق شدن در بحرانی خودساخته است.
دستهای آلوده به خون نجفی اما فرصت خوبی برای تسویه حسابهای سیاسی به وجود آورد. به هر بهانهای میشود به یک اتفاق رنگ و بوی سیاسی داد. کاری که "وطن امروز" در شماره روز چهارشنبه خود کرد و برای این حادثه تیتر زد: «شلیک به قلب اصلاحات»
بالاخره انتخابات نزدیک است و محمدعلی نجفی یک اصلاحطلب است. در دولت، میرحسین موسوی و هاشمی وزیر بود و در دولتهای خاتمی و روحانی معاون رییس جمهور، چه فرصتی بهتر از این برای تخریب چهره رقیب.
برخی از اصلاح طلبانی که با شهردار شدن محمد علی نجفی مخالف بودند، از منظر دانای کل گفتند: گفته بودیم او حاشیه دارد و بهتر است برای پستهای حساس انتخاب نشود.
آنها هم میخواهند از این آب گل آلود ماهی خود را بگیرند.
رفتار سیاسیون با این قتل، تلخ تر از حادثهای است که برای محمد علی نجفی و میترا استاد اتفاق افتاد. این رفتار تلخ است اما برای ما عجیب نیست.
ما از این جنس رفتارها را پیشتر در زلزله، سیل و آتش سوزی دیده بودیم.
ما افرادی را دیدهایم که به واسطه مشکلات اقتصادی مردم برای خود برج و بارویی ساختهاند. «کاسبان تحریم» نام آشنایی برای ماست.
ما به چشم دیدهایم در اوج مشکلات مردم، عدهای به فکر سود اقتصادی خود هستند و کالا احتکار میکنند تا به وقتش گران بفروشند.
ما به چشم دیدهایم، که عدهای نان در خون مردم میزنند و برای خود زندگی میسازند.
کاسبهای بیاخلاق دور و اطراف ما را گرفتهاند. کسانی که به فکر حزب، جریان و جیب خود هستند و مردم برای آنها هیچ ارزشی ندارد.
قتل میترا استاد توسط محمد علی نجفی، سیاستمدار متین ایران، بازهم به ما یادآوری کرد که حال جامعهمان خوب نیست. درهمین چند ساعت چقدر جوک خواندیم و شنیدم که در مورد غم یک خانواده بود. غم خانوادهای که یکی از اعضایشان مقتول است و دیگری قاتل.
بله، ما مدعی بااخلاقترین جامعه جهان هستیم و به آن میبالیم اما گاهی خبرهای این چنین به ما یادآوری میکند که کُمیت اخلاقمان حسابی لنگ میزند.
آیا این کاسبی از قتل نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بهرحال یک اتفاق شخصی و خانوادگی (هرچند برای یک سیاستمدار) افتاده و من فکر می کنم مساله به فرهنگ ما و قوانین ما ربط داره. بی خودی به حاشیه های سیاسی نپردازید.
موضوع اینه که موقع شهردار شدن ایشان که خیلی ها از موضوع اطلاع داشتند، کسی به وی کمک نکرد تا مساله شخصی اش حل شود و به اینجا نکشه.
این وقایع با توجه به فرهنگ و قوانین ما و نتیجه مسایل روحی ناشی از طلاق عاطفی است که راحت و به موقع حل نمی شه و به انفجار می رسه. بسیاری از خانواده ها در همین شرایط زندگی شون رو دارن سر می کنند و می گذرونن.
اما و اما
رسانه ملی که باید برای هر دو طرف یک واکنش نشان دهد:
آیا در آن شرایط باز هم رسانه ملی اینقدر برای این ماجرا پخش زنده می رفت و ویرانی یک مرد و قتل یک زن و یک درگیری خانوادگی را با آب و تاب بطور لحظه ای روی آنتن می برد یا اینکه برعکس حتی ماست مالی میکرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در کشور تناقض های بزرگ اتفاقات عجیب غیرعادی نیست
چرا فکر میکنید همه مثل عصر ایران و داننده و خدیرند؟
اصلاح طلبان هستند!!
از دوره ریاست جمهوری هاشمی جناب عالیجناب سرخ پوش تا عصر قالیباف استعفا!!!
تیتر روزنامه هایی طرف مقابل چی بود؟؟؟؟
اینجا ایران است و همه تنها به دنبال منافع شخصی اند.