صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۶۳۱۴۶۵
تعداد نظرات: ۳۹ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۹ - ۲۴ شهريور ۱۳۹۷ - 15 September 2018

ما دهه شصتی‌ها عادت کرده‌ایم!

ما کهنه به پا داشتیم و کمتر شیر خشک می‌خوردیم. ما در پر قو بزرگ نشدیم، شرایط جامعه نمی‌‌گذاشت ما عادی زندگی کنیم و بزرگ شویم.

عصر ایران؛ مصطفی داننده- وقتی به دنیا آمدیم، جنگ بود. موشک‌ها همچون شهاب سنگ از روی سر شهرها عبور می‌کردند و ما آنها را با دست نشان می‌دادیم گویی یک بازی کودکانه است.

پدرهایمان به جنگ رفته بودند و مادرها با طعم نگرانی، زندگی را بدون مرد اداره می‌کردند. بسیاری از ما کودکی‌مان را در اتاق بالای خانه پدربزرگ سپری کردیم. در جمع شلوغ خانواده.

اسم بسیاری از ما شبیه هم بود. کلی محمد، کلی علی، کلی حسین و فاطمه، زهرا و زینب در آن سال‌ها به دنیا آمدند.

ما کهنه به پا داشتیم و کمتر شیر خشک می‌خوردیم. ما در پر قو بزرگ نشدیم، شرایط جامعه نمی‌‌گذاشت ما عادی زندگی کنیم و بزرگ شویم.

دوران نوجوانی ما هم در مدارس شلوغ و دو شیفته سپری شد. هفته‌ای صبح و هفته‌ای ظهر به مدرسه می‌رفتیم. تمام سرگرمی ما در کوچه‌های تنگ و یک توپ پلاستیکی خلاصه می‌شد. اگر بچه پولداری هم در کوچه‌مان بود و توپ تنیسی هم داشت، هفت سنگ هم بازی می‌کردیم. ما با گاز گرفتن دست برای خود ساعت می‌ساختیم و ذوق می‌کردیم.

بسیاری از ما تجربه نشستن بر نیمکت های سه نفره یا چهار نفره را داریم. نیمکت‌هایی که آنقدر تنگ بود که در زمان امتحان، دانش آموز وسط نیمکت باید به پایین می‌رفت و امتحان می‌داد تا کسی نتواند تقلب کند.

آن روزها شلوار پاره مد نبود. شلوارمان که پاره می‌شد بعد از خوردن کتک، مجبور به پوشیدن شلوار وصله دار می‌شدیم.

ما در نوجوانی در صف نفت بودیم. کپسول‌های گاز را به در کف خیابان می‌غلتاندیم تا به ماشین گازی برسیم.

آن روزها برای ثبت نام در کنکور هم مجبور به ایستادن در صف بودیم. هنوز پاکت قهوه‌ای کنکور جلوی چشم‌هایمان رژه می‌رود.

بعضی از ما به دانشگاه رفتیم و برخی دیگر راهی سربازی شدیم. این یعنی نسل کهنه پوش، کم کم در حال بزرگ شدن بود. همه آن حسین‌ها، فاطمه‌ها، علی‌ها و ... بزرگ شده بودند.

کار بود، کار نبود و زندگی برای ما ادامه داشت. بسیاری از ما فکر می‌کردیم دوران سخت کودکی؛ نوجوانی و جوانی حداقل در بزرگ‌سالی به پایان می‌رسد. حداقل فکر می‌کردیم می‌توانیم زندگی خوبی برای بچه‌هایمان بسازیم.

گویی اما داستان ما دهه شصتی‌ها قرار نیست روی خوش به خود ببیند. حالا که بسیاری از ما پدر و مادر شده‌ایم باید صبح را به شب برسانیم تا بتوانیم برای پسرمان و یا دخترمان پوشک بخریم. بسیاری از ما هنوز در استرس خرج ازدواج هستند. در استرس خرج زندگی.

آری، استرس. استرس بخشی مهم از زندگی ما دهه شصتی‌هاست. گویی قرار نیست استرس، پای زندگی خود را از زندگی ما بردارد. کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی با استرس سپری و در حال سپری شدن است. به نظر می‌رسد اگر به پیری رسیدیم هم باید طعم زندگی با استرس را بچشیم. تصور انداختن پا روی پا در دوران بازنشستگی برای ما بیشتر شبیه یک رویاست.

ما دهه شصتی‌ها عادت کرده‌ایم. ما به کهنه پوشیدن، به کتک خوردن، به صف ایستادن، به گرانی، به بیکاری عادت کرده‌ایم.

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۳۹
در انتظار بررسی: ۴۳
غیر قابل انتشار: ۳
فرهاد
۱۵:۲۴ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
دلم گرفت ... خیلی هم گرفت.
این چند خط ساده خود خود خود واقعیت بود.
z.tt
۱۵:۰۰ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
بیشتر از اینا دلم برای اعتقاداتمون می سوزه که ما هنوز بین سنت و مدرنیته گیر کردیم عجیب !!!!! وختم لی بالخیر
ناشناس
۱۴:۵۷ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
من متولد58ام کدوم دهه حساب میشم
ناشناس
۱۴:۳۹ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
ما دهه چهلیا از همه شما بیشتر مشکلات داشتیم یکی از انها این بود که بار جنگ هشت ساله وبعد بارسازی ان به عهده مابود دهه شصتیها که از مشکلات وجنگ چیزی نفهمیدن ودهه پنجاه هم که بزرگتین انها زمان اتمام جنگ 17 سال داشتن البته تعداد از شهدای عزیز ما متولد 50 و51 وحتی 52 هم بودن که بسیار اندکند
ناشناس
۱۳:۵۷ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
اینایی که نوشتی همش وصف حال دهه پنجاهی ها بود هی می گید دهه شصت. دهه پنجاه که خیلی بدتر بود چون نوجوونی ما تو جنگ و بدبختی گذشت تمام این شرایط رو که گفتید ما بیشتر تجربه کردیم.
ناشناس
۱۳:۴۶ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
درود بر شما عجب مقاله ی ناراحت کننده ای بود واقعا بحال خودم ناراحت و تاسف خوردم، ای کاش دهه شصتی نبودم واقعا کی میخواد روزهای خوب بسمت ما شصتی ها رو کنه تا کی باید سختی بکشیم؟
مجید
۱۳:۳۰ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
سلام داداشم دهه پنجاهه منم دهه شصت اواخرش.
داداشم میگه ما هر جا می رفتیم باید سریع می‌رفتیم تا پل پشت سرمون که داره خراب میشه به ما نرسه منم بهش گفتم من که اومدم و پل خرابه چی؟
شاید عده ای بچه های اول دهه شصت رو با آخرش یکی بدونن ولی واقعا فرق داره.سشاید ما یکم امکانات مون از اوایل جنگ بیشتر بود (البته واسه من که کمتر بوده) اما ما به جوانی که رسیدیم و رفتیم دانشگاه قشر دانشجو رو به عنوان بدبخت می شناختند.دیگه از اون کلاس گذاشتن های دانشجویی خبری نبود.دیگه همه یاد گرفتن دانشگاه واسه درآمد و کار دیگه نیست. دهه هفتادی ها ما رو دیدن و راحت درس رو گذاشتن کنار. توجه کنی اونا موفق تر و حتی تیزتر از ما هستن.
اینکه بگیم دهه ۵۰ هیچی نداشت و .. حرف الکی هست آخه متناسب با زمانش رو نگاه کن.
کناری ات داره تو نداری ! اون کلاس می‌ره تو نمی ری!
اما کلا دهه شصت بزرگترین چیزی که نداشت امید در دوران جوانی بود.
مهرداد
۱۳:۱۰ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
انصافاً دم شما گرم واقعا تو این شرایط با این متون درخشان دوست دارید چه برداشتی بکنم ....آری آن روز هایی را یادمان هست که موشک ها بالای شهرمان پرواز میکردند و معلوم نبود آنروز نوبت کیست که پیمانه اش پر شده ....امروز موشک ما با دقت فوق العاده فراتر از مرز های عراق را هدف میگیرند ...امروز ما جز ده کشور مهم جهان هستیم ...امروز ما در مهندسی ساخت نیروگاه و پالایشگاه تقریبا روی پای خود هستیم.. امروز ما سربلندی چون به توافق پای بند باقی ماندیم ...اگر شیر خشک و پوشک را هم کمبود داریم یا چند قلم خودکار مداد با اندکی پشتکار و مدیریت جبران میشود....ما روی پا ایستاده ایم و با صلح جویی کنار دیگر ملت از منافع خود دفاع میکنیم... این نابسامانی هم مقطعی است فرصتی است برای دوباره ساختن و بهتر شدن
علی
۱۲:۵۲ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
اگه خدا بخواد روحانی مشکلات دهه 80 و 90 رو حل میکنه دست ب نقد دهه 90 پوشاک نداره
داور
۱۲:۳۹ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
یادمه دوران ابتدایی مدرسه ما در غرب ایران سه شیفت بود! از 7 صبح تا 10 و نیم، 10 و نیم تا 2 و 2 تا 6 ! هر میز و نیمکت هم 4 نفر!! باورش سخته ! اما من یه بار واسه امتحان املاء رفتم زیر میز نور انقد کم بود که نمیدیدم نوشتمو.. بعد معلم به خاطر اینکه دفتر املامو برعکس گرفته بودم بدون غلط به من 10 داد و کتک زد!! یادمه زمستون سال 69 کلاس اول ساعت 6و نیم مسیر تاریک و برفی یک کیلومتری مدرسه تا خونه رو تنها با پای پیاده میومدم!!! 7 سالگی! البته با این شرایط موفق هم شدیم... اما الان دانش آموزان دبیرستان بدون سرویس مدرسه نمیرن! میزا 2 نفره و.... جالبه تلاش هم نمیکنن...
ناشناس
۱۲:۲۶ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
سال 66-67 کلاس اول ابتدایی بودم، در اردیبهشت 67 در هفته بعد از ظهری مدرسه، صبحش در کوچه خاکی مشغول بازی بودیم که هواپیمای جنگی عراقی از بالای سرمان رد شد و پالایشگاه شیراز و پتروشیمی شیراز را بمباران کرد، هنوز صدای مهیب انفجار ان که در فاصله 20 کیلومتری آن بودیم در گوشم هست،
سال 65 اسباب کشی داشتیم، وسایل را جمع کردیم بردیم خانه جدید سازمانی، حمله هوایی شد و آژِیر قرمز و استرس و .. فرودگاه شیراز را بمباران کردن
هر روز با استرس حمله هوایی و موشک باران به مدرسه می رفتیم
محله قالیشویی را باموشک زدن نزدیک خانه پدر پزرگم در شیراز، بیمارستان مسلمین را هم که یک هفته قبلش آنجا رفته بودیم آزمایش و ...
ما متولد 60 هم درک کردیم اون زمان را
ناشناس
۱۲:۰۷ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
هنوز نگرانیم برای خودمان متاسفم
ناشناس
۱۱:۵۹ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
آقای داننده.. یه دهه شصتی، فهمش به موشک نمی رسید که نشون بده...چون هنوز خیلی کوچیک بود...یه دهه شصتی اگر با اون سختی هایی که نوشتی بزرگ شده باشه.. دغدغه اون پوشک نیست..خیلی بد گیر دادی به پوشک..چسبیدی به یک وسیله غیر ضروری..مادرهای دهه پنجاه که بچه بزرگ کردن این رو میدونن...این پوشک مخصوص مادران تنبله که میخوان چند ساعت خیالشون از بابت دستشویی کردن بچه راحت بشه...استفاده زیاد از پوشک، بچه رو تنبل میکنه طبیعت رو آلوده میکنه..پدرها هم که مجبورن براش پول زیادی بدن..من متنفرم از اینکه وقتی یه جای تفریحی میرم هرجا سر میچرخونم پوشک افتاده...در ضمن وقتی آقایونی مثل شما با خبرهای مسخره مملکت رو به آشوب می کشید منتظر چنین چیزهایی هم باید باشید..از این به بعد به آقای داننده بگیم آقای پوشکی..چون هر چیزی مینویسه یک پوشک توی اون هست...البته تا وقتی سوژه جدید پیدا نکرده..
ناشناس
۱۱:۵۴ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
سخت بود ولي بازيهامون واقعا شيرين و لذت بخش بود. در عين حال به دليل اينكه عمده بازيها گروهي بود بچه هاي دهه 50 و 60 رشد شخصيتي بهتري داشتند محكم تر و قوي تر هستند. ولي بزرگتر ها مون خيلي اذيت شدن دلم واسه اونا بيشتر ميسوزه تا خود دهه 50 و 60 ها
ناشناس
۱۱:۴۷ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
سلام . این مشخصاتی که نویسنده دهه شصتی مقاله نوشته مربوط به بچه های متولد دهه پنجاه است که در دهه شصت به سن کودکی رسیده و خاطراتی مبهم و کم رنگی از موشک باران ، صف بستن برای مایحتاج اولیه ، اژیر قرمز وپناهگاه رفتن دارند. وگرنه عزیزان متولد دهه شصت در زودترین حالت تولد ( ابتدای دهه ) در هفت سالگی به مدرسه رفته اند (سال 67 ) وان زمان دیگر از جنگ خبری نبود وشکل زندگی در حال تغییر بود.البته با تمام این حرفها مهم دهه شصت و پنجاه نیست..مهم این است که مانسلی هستیم که مدام به فردای بهتر امیدوار شدیم و با همین امید واهی نوجوانی و جوانی خود را سپری کردیم..
ناشناس
۱۱:۳۸ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
خیلی دوران خوبی بود دهه شصت
دغدغه ای نداشتیم
بعد از ظهرها همش فوتبال بازی میکردیم...از درختا بالا می رفتیم و عسل میخوردیم.... تو چشمه ها ماهی میگرفتیم و شنا میکردیم
الان چی؟ نه چشمه ای مونده نه درختی و نه عسلی و نه زمینی برای فوتبال
علی
۱۱:۳۱ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
رفیقی می گفت از موی سپید این نسل و مقایسه آن با پچهای پسین و پیشین می شود دانست کدام بیشتر زجر کشیده.
سعید
۱۱:۲۹ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
کارت بازی (ماشین یا موتور یا هواپیما) در کوچه که کلی با ذوق کارت جمع می کردیم.
تیله بازی
خرپلیس بازی
بازی زوو در کوچه یا موقع زنگ تقریح مدرسه
تابستونها می رفتیم بعضی وقت ها جعبه های شانسی می گرفتیم و کنارش هم قطاب می فروختیم.
یه بازی دیگه هم داشتیم توی کوچه که یکی اوستا می شد و جلو حرکت می کرد و بقیه پشت سرش هر کاری اوستا می کرد تقلید می کردند که مثلا تف کردن روی زمین خیلی خنده دار بود و همه تف می کردن.
کاغذ دیواری درست کردن برای مدرسه
بادبادک درست کردن توی کوچه با سریشم
ترقه درست کردن هم از نوع پرتابی و هم از نوع چوبی که در دو موردشون از گوگرد کبریت استفاده می کردیم.
یه کار دیگه هم می کردیم که تابستون ها با دمپایی مون می زدیم به درخت توت که توت بخوریم.
غلتاندن لاستیک موتور یا دوچرخه با چوب در کوچه
و نظاره گر دعوا های محلی توی کوچه که معمولا پنجه بوکس، چاقو یا زنجیر توش بود
ناشناس
۱۱:۲۴ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
اقای داننده عزیز
ممنون
تازه به ما می گویند باید صبر کنیم.
ناشناس
۱۱:۲۱ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
صبح ساعت 5:08 از خواب بیدار می شوم و پس از نماز ساعت 5:40 از خانه خارج می شوم ساعت 7 به محل کار می رسم. کاری که قراردادم تا سی شهریور بیشتر نیست. ساعت 5 بعد از ظهر کار تعطیل شده و ساعت 6:35 به خانه نرسیده باید ماشین را از پارکینگ خارج کنم و به دنبال پوشک سایز شش شهرهای استان اصفهان را نوبتی زیر و رو کنم. یک شب مبارکه را، فردا شب شهر مجلسی و فردا شبش سیتی سنتر اصفهان . شبی زرین شهر و فرداشبش نجف آباد و فولاد شهر اما دریغ از یک بسته پوشک سایز شش.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۱:۳۵ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
اگه به بچه ات یاد میدادی که بتونه بره دستشویی دیگه نیاز به پوشک سایز 6 نداشتی..... البته منم مشکل تو رو داشتم ولی الان یه ماهی میشه خودش میره دستشویی
ناشناس
۱۱:۱۹ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
ما دهه شصتیها هنوز نتونستیم ازدواج کنیم
ناشناس
۱۱:۱۸ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
اتفاقا من اصلا خاطره بدی از اون دوران ندارم. دوران خیلی خوبی بود. تنها خاطره بد اون دوران، قطعی برق در تابستان گرم خوزستان بود.
محسن*
۱۱:۱۶ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
هفته پیش مربیم بهم گفت تو مسابقات ورزشی شرکت کن،نترس،فوقش میبازی.
بهش گفتم یه دهه شصتی رو از باخت نترسون
و خودم ناگهان بغضم گرفت
ناشناس
۱۱:۱۰ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
ما دهه شصتی ها پوست کلفت شده ایم
ناشناس
۱۱:۰۹ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
قد دهه شصتی ها کوتاهه. اینو یه دهه 80 ای بهم گفت و اینکه چقدر اونا خوشتیپترن. و البته اکثرا هم زیاد قوی نیستیم.
حمیدرضا کنگیا
۱۱:۰۳ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
این چیزای که نوشتی مربوط به دهه 50 هست نه دهه شصت که به نام خودتون سند میزنید شما دهه شصتی ها تا اومدید مشکلات رو درک کنید جنگ تموم شد و زندگی به روال عادی برگشت ما دهه پنجاهی ها بودیم که از صف نفت تا سیگار رو وایستادیم ما بودیم که تو کلاس های 40 نفره با نیمکت 4 نفره مینشستیم ما بودیم که ابمیوه پاکتی ساندیس برامون ارزو بود ما بودیم که میدیدم رو شیشه ساندویچی ها نوشتن نوشابه فقط با ساندویج ولی ما چون تو فضای مجازی نیستیم چون الان دوره پرکاریمون هست هی هر طرف پرشده دهه شصت دهه شصت . دهه شصت به همه چی عادی مملکت رسیدن حتی کوپن هم کمرنگ تر بود برای بچه های دهه شصت
رضا
۱۱:۰۱ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
ما دهه پنجاهی ها وضعمون از شما بدتره من متولد بهمن 53 هستم یادمه اون روزهایی که تازه داشتم خودم و دوروبرم رو میشناختم جریانات انقلاب و کشت و کشتار بود و هر روز خبرهایی که من ازشون سردرنمی آوردم بعد انقلاب شد و کشور هنوز ملتهب بود تازه داشتیم می فهمیدیم چی به چیه و اول مهر59 که من رفتم کلاس اول و البته مهد کودک اینا هم نبود دیروزش (31 شهریور)جنگ شروع شده بود بعدش هم که همه بهتر میدونن تا اونجایی که یادمه بچگیهامون و نوجوانیهامون تا دلتون بخواد صف اجناس کوپنی و صف نانوایی که اونموقع ها خیلی شلوغ بودن و صف نفت و گوشت که واسه من خیلی زجرآور بودن دیدم .دلخوشیهامون هم بازی با توپ پلاستیکیهای گورخری تو کوچه و 1ساعت برنامه کودک شبکه یک از ساعت 5تا6 و 1ساعت برنامه کودک شبکه دو از ساعت6تا7 همش دوکانال تلویزیون و چند سریال جذاب اون زمان از جمله سالهای دور از خانه یا همون اوشین و بادبانهای برافراشته وآیینه وفیلم سینمایی ظهر جمعه ها و بعدش آتاری دیگه تمام نه ویدیو بود نه موبایل و نه ماهواره و.. همش استرس وضعیت قرمز با اون آژیر وحشت آورش و بمباران و موشکباران داشتیم این بود سرگذشت ما تاالان!! الان هم که باز تو وضعیت حساس گیر کردیم متاسفانه!!
خويي
۱۱:۰۰ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
پس ما بچه هاي دهه 40 و50 چي بگيم نه كيف كفش درست حسابي نه سرويس اياب ذهاب نه كلاس هاي تقويتي نه لباس نو به خدا بچه هاي اين دوران اقايي ميكنند بايد قدر فداكاري والدين خود را بدانند
ناشناس
۱۰:۵۶ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
حتما تقصیر احمدی نژاده
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۲:۴۴ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
برو بابا
ناشناس
۱۰:۵۶ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
مهمترین دلیل این اتفاق بی سوادی عمومی بود که گریبان گیر نسل قبل ما بود ، آنهایی که هرکاری کردند بدون فکر بود.
ناشناس
۱۰:۴۶ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
نسل نفرین شده
حسن
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
یک کلام: پوست کلفت شده ایم!
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۱:۱۵ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
پوستی ازمون مونده که کلفت شده باشه؟
ناشناس
۱۰:۴۴ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
صف شیر ایستادن رو یادت رفته، واقعا هر زمانی رو فکر می کنم هیچ خوشی یادم نمیاد، اگر کسی به ذهنش میرسه بنویسد
ناشناس
۱۰:۴۰ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
والا ما که دهه 50 هستیم وضعمون خرابتر بود. بعضی از دهه شصتی ها مخصوصا اونهایی که اواخر دهه به دنیا اومدند جنگ رو درک نکردند. ولی ما که نیمه دوم دهه 50 هستیم. تا به خودمون اومدیم بمب بارون بود و موشک و پناهگاه و کمبود مایحتاج زندگی. بدون هیچ تفریحی. نهایت سخت گیری در مدارس را ما دختران متولد اواخر دهه پنجاه دیدیم. و سختترین کنکورها رو از لیسانس تا فوق و تا دکتری ما گذروندیم . و دوره بعد از ما دانشگاههای غیر انتفاعی و دوره های شبانه دولتی و.. اومد و قبولی در دانشگاه راحتتر شد.
دهه پنجاهیها بدبخترن چون حتی به حساب نمیان و کسی از سختی هاشون نمیگه.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۲:۴۷ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
یه تفاوتی که دهه پنجاهی ها با شصتیا دارن اینه که بازار کار واسه دهه پنجاهیا عالی بود. من دهه پنجاهی بیکار خیلی کم میبینم. همه دارای شغل با حقوق خوب هستن.
دهه پنجاهی
| |
۱۳:۳۳ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۴
گمان کنم این دوست عزیزمون منظورش همان دهه پنجاهی ها بوده. وگرنه در بهترین حالات که سال سصت و سصت ویک به دنیا اومده باشند نه از جنگی که اواسط 67 تمام شد چیزی بیاد دارند نه از صفهای دوران اول انقلاب سال های 57 تا 61 و نه شرایط جنگ و دلهره و استرس را درک کردند فقط شنیدند و انصافا خوب بلدند اداشا در بیارند
تعداد کاراکترهای مجاز:1200