عصر ایران؛ جعفر محمدی* - در این که نظام آموزشی ایران باید تغییر بنیادین کند، تردیدی نیست، اما چگونه؟
تا کنون مطالب زیادی در این باره در عصر ایران نوشته ام و پیشنهاداتی نیز مطرح کرده ام. امروز می خواهم در این باره بنویسم که یکی از راه های اصلی خروج آموزش و پرورش ایران از بن بست کنونی، به رسمیت شناختن رویکردهای مختلف آموزشی است.
هم اکنون در ایران، همه دانش آموزان، فارغ از هر گونه تفاوت فردی، "مجبور" هستند در یک سیستم آموزشی "یکسان"، درس ها و دوره های یکسان را طی کنند و فارغ التحصیل شوند؛ گو این که اصطلاح "تفاوت های فردی" هنوز به گوش آموزش و پرورش ایران نرسیده است و تصمیم سازان نظام آموزشی فکر می کنند دانش آموزان، سربازانی هستند که وظیفه یکسانی مانند "تیراندازی به هدف مقابل" دارند و لذا باید همه شان، آموزش های یکسان ببینند!
اگر این پیشرفت اساسی در آموزش و پرورش ایران شکل بگیرد که تفاوت های فردی را به رسمیت بشناسند، آنگاه می توان به نتیجه آن نیز امیدوار بود: "به رسمیت شناختن رویکردهای مختلف آموزشی".
رویکردهای مختلف آموزشی به ویژه در یکصد سال گذشته مورد توجه اندیشمندان تعلیم و تربیت قرار گرفته است و هم اکنون مدارس پرشماری در سراسر جهان وجود دارند که هر کدام بر اساس یک رویکرد خاص آموزشی اداره می شوند.
در زندگی نامه آلبرت اینشتین آمده است که او در دو مدرسه رسمی روزگار خود نتوانست دانش آموز موفقی باشد و اخراج شد. در آن زمان مدرسه ای در مرز سوئیس و آلمان تأسیس شده بود که با رویکرد "انسان گرا" و بر مبنای دیدگاه های "یوهان هانریش پستالوزی" اندیشمند تربیتی، اداره می شد. این مدرسه بر خلاف رویکردهای متداول و رسمی آموزشی، بر تفاوت های فردی و احترام به فردیت کودکان تأکید داشت و دانش آموزان در اداره مدرسه رأی داشتند. بازی و طبیعت نیز دو رکن دیگر این مدرسه بود.
آلبرت اینشتین در دوران کودکی
اینشتین که در دو مدرسه قبلی، به عنوان "شاگرد تنبل" تحقیر می شد، در مدرسه جدید که با رویکرد انسان گرا اداره می شد، شکوفا و در نهایت یکی از دانشمندان بزرگ تاریخ شد.
حال تصور کنید که در ایران، چقدر اینشتین در مدارس یکسان و رسمی هدر رفته اند ( می روند) و به عنوان شاگرد تنبل، آینده شان تباه شده است ( و می شود).
آموزش و پرورش، نه تنها باید در همه شهرها، بخشی از مدارس دولتی را به رویکردهای مختلف آموزشی اختصاص دهد، بلکه باید تأسیس مدارس غیر دولتی را نیز منوط به این کند که هر کدام در یک رویکرد جدید و تعریف شده، دانش آموز بگیرند.
علاوه بر رویکرد انسان گرا که اشاره ای مختصر بدان شد، برخی از رویکردهای دیگر آموزشی را در حد اشاره ای کوتاه مرور می کنم که به ویژه برای دبستان و پیش دبستان مورد توجه اند:
- رویکرد مونته سری: در این رویکرد که به نام بنیانگذار آن، "ماریا مونته سری" نامیده می شود، بازی، اسباب بازی و استقلال عمل کودکان، رکن های اساسی هستند. به عنوان مثال به جای این که معلم، روی تخته حروف الفبا را بنویسد و یک یک به بچه ها معرفی کند، حروف الفبا را که با چوب درست شده اند در میان وسایل بازی بچه ها قرار می دهد و بدین ترتیب، حروف الفبا تبدیل به اسباب بازی می شوند و بعد از مدتی در طول فعالیت ها و بازی های روزانه، کودکان حروف الفبا را می آموزند. جالب اینجاست که اگر از این کودکان بپرسید چه کسی حروف الفبا را به شما یاد داد خواهند گفت: هیچ کس، خودم یاد گرفتم.
رویکرد والدروف: والدورف، یک کارخانه سیگار سازی بود که مدیرش از یک صاحب نظر آموزشی به نام "رودلف اشتاینر" خواست با هزینه او ، مدرسه ای غیردولتی تأسیس کند که در آن، دانش آموزان به معنای واقعی کلمه، انسان و مسؤول بار بیایند.
در مدارس والدروف، هنرهای نمایشی جزو برنامه های اصلی مدرسه است
در این رویکرد، هنر، اخلاق، کشف خویشتن، ارتباط آموزه های مدرسه با آنچه دانش آموز در زندگی واقعی تجربه می کند و مهارت های حسی حرکتی عناصر اصلی آموزش را تشکیل می دهند و نیمی از توان و زمان مدرسه صرف این امور می شود و نیم دیگر به آموزش های رسمی.
هم اکنون در اروپا، این ایده مطرح است که برای رسیدن به صلح جهانی باید رویکرد والدروف را گسترش داد چرا که فارغ التحصیلان آن، انسان های مهربان، مسؤول و صلح طلبی هستند.
رویکرد رجیو امیلیا: رجیو امیلیا نام شهر کوچکی در ایتالیاست. بعد از جنگ جهانی دوم، مردم آنجا بقایای ادوات جنگی که در اطراف شهر مانده بودند را فروختند و پول خوبی نصیب شان شد. آنها درباره نحوه خرج کردن پول با یکدیگر مشورت کردند مردان می خواستند سینما بسازند ولی زنان ساخت مدرسه را پیشنهاد کردند. در رأی گیری نهایی، نظر زنان برنده شد و پول در اختیار آنها قرار گرفت تا مدرسه را بنا کنند.
در اثنای ساخت مدرسه، معلمی به نام "لوریس مالاگاتسی" به آنها پیوست و با پذیرفتن مسؤولیت آموزش کودکان، ایده های خلاقانه خود را در مدرسه جدید اجرا کرد.
لوریس مالاگاتسی
رویکرد رجیو امیلیا، هم کوکان پیش دبستانی را شامل می شود و هم دبستانی ها را.
در این رویکرد، هر چند کودکان بر اساس سن شان تفکیک می شوند ولی عملاً در مدرسه رجیو امیلیا، تفکیک سنتی وجود ندارد و کودکان در تمام ساعات حضور در مدرسه، می توانند آزادانه حرکت و در فعالیت های مختلف مشارکت کنند. حتی برنامه هر روز هر گروه از کودکان در ابتدای صبح، با همفکری آنها و مربی شان تعیین می شود.
یکی از مدارس رجیو امیلیا در ایتالیا
در این مدارس، که فقط باید در یک طبقه ساخته شوند، بین کلاس ها حداقل دیوار وجود دارد و تفکیک فضاها، با شیشه های نشکن صورت م یگیرد. مدارس آتلیه ای در مرکز محیط دارند که در آن به فعالیت های خلاقلانه با استفاده از زنگ و نور و ... پرداخته می شود.
مربیان در تمام طول روز، کودکان را زیر نظر دارند و همه رفتارهای آنان را در فرم های ویژه ای ثبت و مستند سازی می کنند. این فرم توسط مربیان و روانشناسان و گاه با حضور والدین بررسی و برای مشکلات احتمالی راهکار اجرایی داده می شود.
چون کودکان در این روش، فعالیت آزادانه دارند، کشف استعدادهایشان نیز به موقع صورت می گیرد.
- رویکرد های اسکوپ: این رویکرد ویژه کودکان فقیر است که توسط فردی به نام "دیوید ویکرد" بنا شده است تا آنها را برای استقلال مالی و نیز ورود به حیطه های مدیریتی آماده کند.
کشورهایی که حاشیه نشینی و تجمع توده های فقیر در مناطق مختلف را دارند، می توانند با استفاده از این رویکرد و روش های آن، دانش آموزان فقیر را آموزش دهند.
- رویکرد مبتنی بر تخیل: مبتکر این رویکرد، کی ری ایگن است که هم اکنون در دهه 80 عمر خود به سر می برد. این رویکرد، تخیل کودکان را به عنوان رکن اساسی آموزش به رسمیت می شناسد و از "قصه گویی هدفمند" برای انتقال مفاهیم، حتی در درس ریاضی استفاده می کند.
کلکسیون سازی، خلق سرگرمی و فعالیت های ذوقی از مفاهیم اصلی این رویکرد هستند.
رویکرد هوش های چندگانه: هوارد گاردنر، دانشمند آمریکایی به انواع هوش قائل است:"کلامی،منطقی-ریاضی،موسیقیایی،تجسمی،جنبشی-حرکتی،درون فردی، برون فردی،طبیعت گرا،هستی گرا"
در کنار این هوش ها، هوش هیجانی هم داریم که به قدرت انطباق انسان با محیط مربوط می شود.
نه قرار است و نه اساساً امکان دارد که همه انسان ها، همه این هوش ها را با هم و در حد اعلا داشته باشند. ممکن است یک کودک هوش ریاضی بالایی داشته باشد و در درس های ریاضی و فیزیک نمرات خوبی بیاورد و دیگری، هوش حرکتی اش فوق العاده باشد و بتواند یک قهرمان ورزشی شود. ممکن است فردی در چند هوش نمره بالایی داشته باشد ولی همه هوش ها را نمی توان در فردی جمع کرد. به قول گاردنر، کودکانی که در همه درس های نمره 20 می گیرند، دوپینگ شده اند.
هوارد گاردنر
در مدارس مبتنی بر "هوش های چند گانه" ، با روش های علمی مشخص می شود که هر کودک در چه زمینه ای دارای هوش مناسبی است و تعلیم و تربیت اش بر همان مبنا استوار می شود.
در چنین مدرسه ای، کسی که ریاضیات اش خوب نیست ولی در مقابل در رشته های هنری قوی است، "شاگرد تنبل" محسوب نمی شود چرا که جایگاه هر دانش آموز تعریف شده، با احترام به رسمیت شناخته می شود.
رویکرد مبتنی بر کارآفرینی: این رویکرد را خانم دکتر یانا وارد سیستم آموزشی فنلاند کرد که طی آن، هر مدرسه در هر سال یک یا دو پروژه کارآفرینی را تعریف و عملیاتی می کند. همچنین دانش آموزان با کمک همدیگر و تحت نظارت معلمان و مربیان، طرح های خود را اجرا و به مرحله اقتصادی می رسانند. برخی از این طرح ها بسیار درآمدزا بوده اند.
این رویکرد به حدی مورد توجه قرار گرفته است که بنیاد آموزش کار آفرینی (NFTE) در آمریکا تشکیل شده است. این بنیاد، سرفصل ها و روش های آموزشی ویژه کارآفرینی از ابتدایی تا پایان دبیرستان را با همکاری 200 متخصص از سراسر جهان تدوین کرده است که راهنمای عمل مدارس کارآفرینی است.
رویکرد سبز: در این رویکرد، مدرسه در دل طبیعت قرار دارد و همه مصالح ساختمانی آن از مواد طبیعی ساخته شده اند، کودکان با گیاهان و حیوانات در محیط مدرسه آشنا می شوند. معروف ترین مدرسه سبز جهان در بالی اندونزی قرار دارد که جان هاردی کانادایی در 2008 آن را ساخته است و هم اکنون پذیرای 360 دانش آموز از کل جهان است که عمدتاً آمریکایی و کانادایی اند.
مدرسه سبز بالی
رویکرد IB : این رویکرد که در ایران نیز به طرز ناقص الخلقه ای گسترش یافته است، ورود به دانشگاه های برتر را هدفگذاری کرده است. مهارت تست زنی ، تسلط به زبان خارجی و افزایش مهارت های ارتباطی، سه اصل این رویکرد هستند.
رویکرد گلاسری: ویلیام گلاسر که در آمریکا لقب "اسطوره مشاوره" نام گرفته است، صاحب "تئوری انتخاب" است. تئوری انتخاب همه رفتارهای انسان را بر مبنای نیازهای اساسی پنجگانه (بقا،تعلق،قدرت،آزادی،تفریح) توضیح می دهد که در آن نقش "انتخاب" بسیار مهم است. هم اکنون مدارس زیادی در آمریکا تحت عنوان "مدارس بدون مردودی" راه اندازی شده اند که بر مبنای تئوری انتخاب اداره می شوند و بسیار هم موفق هستند.
رویکردهای فوق، البته تنها رویکردهای آموزشی جهان نیستند. در ایران نیز رویکرد شهودی (دکتر علی حسینی خواه) معرفی شده که هنوز به مرحله عملیاتی نرسیده است؛ همچنین برخی مدارس در جهان، به جای یک رویکرد، تلفیقی از چند رویکرد را به کار می برند.
در ایران نیز باید این رویکردها و نیز رویکردهای تلفیقی به رسمیت شناخته شود تا مردم بتوانند در فرایند تعلیم و تربیت فرزندان خود، قدرت انتخاب داشته باشند.
سیستم کنونی آموزش و پرورش مانند آن است که حکم شود همه رستوران ها در همه کشور، فقط یک منوی غذایی را ارائه دهند و هیچ کس حق ندارد غذایی جز غذای رسمی که حکومت تعیین کرده است بخورد. قضیه به همین مضحکی و اسفناکی است.
*صاحب امتیاز و سردبیر - عضو اندیشکده آموزش و پرورش عصر ایران
از آنجائیکه بیشتر مقالات حضرتعالی در رابطه آموزش و پرورش هست ، من پیشنهاد می کنم مدیریت یکی از مدارس ابتدائی تهران را قبول کنند و یکی از مدلهای مدیریتی رو مورد نظرش رو پیاده کرده و در صورت موفقیت همون مدلها در مقاطع بالاتر پیاده بشه.
از لحاظ قانونی ممکن است؟
فکر میکنید برای این مدرسه معلمی پیدا میشه؟
بااینکه 8 سال داره اما دایما دنبال کتابخونی است وهر کاری که دوست داره انجام میده
امروز هم معلمش می گفت سر کلاس می خابه اما باز هم شاگرد ممتازه
حالا باید چه کنم چه مدرسه ای برای او خوبه الان دولتی میره
اگر رسانه مستقل هستی به اصل داستان بپرداز
نظام آموزشی ایران هدف خاصی را دنبال نمیکند. همه رویکردهای ذکر شده در مقاله در کتابهای درسی روانشناسی تربیتی که درس عمومی در تمام رشته های تربیت معلم است توسط معلمانی که از طریق تربیت معلم جذب آموزش و پرورش می شوند تدریس میشود. ولی فقط چند سال اول خدمت مورد توجه معلمان جوان قرار میگیرد و با گذشت زمان اندک و افزایش سابقه معلمان، فراموش میشود و روشهای کهنه و سنتی طبق معمول اجرا میشود. معلمان ما انگیزه و حوصله لازم را برای یاد دادن بهتر و بکارگیری روشهای تدریس به روز و موثر ندارند. بیشتر معلمان بجای تلاش در حوضه تخصصی خود دغدغه های دیگر و شخصی خود را سر کلاس درس میبرند. اکثریت به فکر کلاسهای خصوصی و تقویتی و یا شغل های دیگر خود هستند. این یک واقعیت است که آموزش و پرورش بطور کلی فراموش شده و هیچ کس عین خیالش نیست.
عصر ایران از اینکه بطور مستمر در مورد آموزش و پرورش مقاله میگذارید واقعا متشکریم.
از طرف یک معلم
مطلب به جا و تذكر بسيار مهمي را مي فرمائين كه در اين گير و دار مشكلات كشور هميشه غبار فراموشي را به خود گرفته (يا شايد هم به نظر بنده و به احتمال قوي عمداً در حجاب فراموشي و غفلت از اصلاح شيوه هاي آموزش فرو رفته است).
يكي از اساسي ترين عوامل بلند مدت پيشرفت و تغيير و تحول در جامعه ما را مي توان در اصلاح نظام آموزشي فعلي كشور جستجو كرد. سرمايه گذاري در اين زمينه مي توان به كاشت نهالي تشبيه نمود كه در چند سال آتي قرار است به بار نشسته و كام صاحب آن را با ميوه هاي خوشمزه و آبدارش شيرين كند.
چيزي كه در كشورمان بدان بها داده نمي شود، تعليم و تربيت خوب انسان ها و انسان هاي خوب است.
ولي خب، اينكه چرا درد را مي شناسيم و علاجش نمي كنيم جاي تاسف است. چرا دولت و دستگاههاي ذيربط نظام در زمينه علوم، فرهنگ ، آموزش و پرورش ، هنر، ورزش و ... در تعامل و همكاري با انديشمندان عرصه هاي فوق نيستند.
واقعاً گير كار كجا (ها)ست؟؟؟
چرا عالمان اين عرصه ها(يي كه گفته شد) نمي توانند يا نمي خواهند در اصلاح سياست گذاري ها و برنامه ريزي ها و نظارت بر اجراي امور دخيل باشند.
واقعاً چرا همه، درد را مي شناسيم و دنبال درمان و علاجش نيستيم. شايد هم ايراد و عيب ژنتيكي داريم كه ما الان ما شديم.
نشر كنين لطفاً
و اما در مورد سیستمهای آموزشی با توجه به سابقه بین المللی که دارم میتوانم بگویم که دلیل وجود مدارس خصوصی ( و نه غیرانتفاعی) همین است. سیاست کلی را وزارت مربوطه تعیین میکند که مثلاً باید برنامه مدارس تا هفتاد درصد مطابق با برنامه وزارت باشد تا در امتحانات سراسری مثل کنکور یا موارد مشابه دچار اشکال نشوند. اما هر کدام از مدارس بر اساس سیاست اختصاصی خود می توانند اقدام به جذب دانشجو آموز کنند که بدین صورت برنامه های ضعیفتر به طور خودکار حذف و برنامه های قویتر تثبیت میشوند. همچنین بخش خصوصی نیز در تولید محتوای آموزشی فعال خواهد بود
بقرار و پیروز باشید
پیشنهاد می کنم یک برسی علمی درباره تاثیر خواندن و شنیدن هر روزه حجم وسیعی از اخبار نا امید کننده بر روی ذهن و روان مخاطب داشته باشید .
واقعا" این حجم از ناراحتی و ناامیدی حیرت آور است
گیرم که شما خود را همدرد معترضین در شما بیاورید طبق آمار رسمی کل کسانی که اعتراض کردند 44 هزار نفر از میان جمعیت 80 میلیونی ایران بودند آیا درست است به خاطر 44 هزار نفر اخبار بد و ناامیدکننده به خورد 80 میلیون بدهید ؟