عصر ایران؛ مهرداد خدیر- در آستانه بیست و هشتمین سالروز ارتحال رهبر فقید انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران موضوعات مختلف مرتبط را در ذهن مرور می کردم تا یادداشتی بنویسم.
نگاهم را به تلویزیون دوختم تا در یافتن سوژه ای متفاوت و تازه به کار آید. دیدم باز برای نسل جدید نه «امام خمینیِ نجف» و «نه امام خمینی نوفل لو شاتو» - از مهر تا بهمن 1357- که تنها امام خمینی سه ماه اول سال 60 را ترسیم می کنند که به خاطر اختلافات اولین رییس جمهوری با حزب جمهوری اسلامی در حالی که کشور درگیر جنگ بود طبعا و به اقتضای آن دوره سخنان تندی بیان می کردند و انگار در تمام 15 سال رهبری نهضت در نجف و پاریس و 10 سال رهبری نظام جمهوری اسلامی در قم و تهران تنها یک دغدغه داشته اند و آن هم ریاست جمهوری بنی صدر بوده است.
به یاد دو سال قبل افتادم که مطلبی با عنوان «چرا تلویزیون، امامِ سالِ 60 را بیشتر دوست دارد؟» منتشر کردیم. از این رو بازنشر آن نوشته را مناسب تر دیدیم. عین آن نوشته (با کد 398617) را با حذف بخش اول آن (که به تقارن دو سال قبل اشاره داشت و حالا طبعا بلاموضوع شده) را نقل می کنیم:
«.....
موضوع از این قرار است که از تمام فصول زندگی امام خمینی، برنامه سازان صدا و سیما تنها بر مقاطع خاصی تاکید می ورزند و انگار از هیچ بخشی به اندازه سال 60 لذت نمی برند. با این که اولین رییس جمهوری ایران تنها 18 ماه بر این مسند بوده اما هر گاه اشارتی به حوادث مهم انقلاب می کنند از ماجرای عزل ابوالحسن بنی صدرغفلت نمی کنند.
اهمیت این موضوع به این خاطر است که اکثریت جمعیت کنونی کشور یا متولد پس از انقلاب اند یا در آن دوران کودک بوده اند و خاطره مستقیم ندارند و گمان می کنند امام همواره در حال عتاب و خطاب هایی از این دست بوده است.
آن گاه جای این پرسش به میان می آید پس آن مرد که در نوفل لوشاتو بزرگ ترین انقلاب تاریخ معاصر را رهبری می کرد که بود و آن که در روزگار پیری هم شعر می سرود که و آن که با عروس خود بحث های فلسفی و عرفانی داشت که؟
سال 1360 در تاریخ جمهوری اسلامی یک سال کاملا ویژه و استثنایی است. سالی که در بهار آن بنی صدر رییس جمهور و رجایی نخست وزیر است.در تابستان آن رجایی رییس جمهور و دکتر باهنر نخست وزیر است و در پاییز آن آیت الله خامنه ای رییس جمهور می شوند و میر حسین موسوی به نخست وزیری می رسد.
سالی که در تابستان آن نظام و کشور رییس جمهوری، نخست وزیر، رییس دیوان عالی کشور، 27 نماینده را در یک روز و چند نماینده دیگر را در روزهای دیگر، 4 وزیر، دادستان کل انقلاب و مقامات دیگر را در ترورها و انفجارها و در حالی از دست می دهد که یک جنگ تمام عیار با دشمن خارجی هم در جریان است.
معلوم است که در وضعیتی چنین اضطراری لحن رهبر که فرمانده کل قوا هم هست تغییر کند. اما چرا صدا و سیما اصرار دارد تا تنها این مقطع و خصوصا بازه زمانی از 14 اسفند 59 تا 31 خرداد 1360 را که جدال بنی صدر – خط امام به اوج خود رسیده بود به تصویر کشد و به یاد آورد؟
حال آن که اگر بخواهیم نسل امروز را با امام خمینی آشناتر کنیم تا راز دل ربایی در سال 1357 را دریابند اتفاقا آنچه در نوفل لوشاتوی پاریس گفته اند گویاتر است.
زندگی سیاسی امام در واقع به چند بخش تقسیم می شود:
یکی، از خرداد 42 تا آبان 43 که به اعتراض و زندان و حصر و سرانجام حکم تبعید گذشت.
دیگری از آبان 43 تا مهر 57 که دوران تبعید در ترکیه (سال نخست) و نجف بود.
فصل سوم اما که با اوج انقلاب ایران در 5 ماه شهریور تا بهمن 57 همزمان است و بیشتر در دهکده نوفل لوشاتو در حومه پاریس می گذرد اهمیت فوق العاده می یابد.
اما گویا برنامه سازان به این بخش علاقه ندارند. شاید به این خاطر که در غالب مصاحبه ها از دموکراسی و آزادی گفته می شود یا به این دلیل که چهره هایی چون ابراهیم یزدی و صادق قطب زاده و هادی غفاری در تصاویر دیده می شوند.
فصل چهارم شامل بازگشت به میهن، پیروزی انقلاب، استقرار جمهوری اسلامی ،یک ماه اقامت در تهران و سپس اقامت در قم است.
فصل پنجم اما از زمان تصویب قانون اساسی جدید شروع می شود که رهبر انقلاب را در جایگاه رهبر نظام جمهوری اسلامی هم می نشاند و پس از مدتی به خاطر بیماری قلبی به تهران می آیند و ابتدا در منطقه دربند (دورانی کوتاه) و سپس در جماران مستقر می شوند که تا پایان عمر ادامه می یابد.
اما همین فصل پنجم هم به قبل و بعد از ریاست جمهوری بنی صدر تقسیم می شود و پس از سال 1360 نیز امام هشت سال پر تب وتاب و التهاب رهبری نظام و کشور را بر عهده داشت.
چرا از میان همه وجوه فلسفی، فقهی، خانوادگی، ادبی، سیاسی و عرفانی تنها بر یک بخش و از 46 سال فعالیت مستمر سیاسی تنها بر چند مقطع خاص تاکید می کنند و اصرار دارند استثنا را به قاعده تبدیل کنند؟
همان امام که طبق روایت بارها پخش شده بر بنی صدر نهیب می زند نخستین کسی بود که پس از نجات جان او دردوران ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا در سانحه سقوط بالگرد پیامی عاطفی فرستاد و ابراز خرسندی کرد.
همان امام که بر رای عدم کفایت سیاسی او صحه گذاشت تمام تلاش خود را به کار بسته بود تا کار به آنجا نکشد. اما اینها گفته نمی شود و انگار تنها مردم فردی را با نزدیک به 11 میلیون رای به عنوان اولین رییس جمهوری ایران برگزیدند و 18 ماه بعد رهبری انقلاب و نظام او را کنار گذاشت حال آن که نمایندگان رای دهنده به عدم کفایت سیاسی او نیز خود عضو و منتخب اولین و آزادترین مجلس تاریخ پارلمانتاریسم در ایران بودند.
اصرار صدا و سیما بر توقف بر این بخش از کارنامه رهبر فقید انقلاب تصویر واقعی امام را ترسیم نمی کند و کار به جایی رسیده که نواده و یادگار ایشان نیززبان به انتقاد گشوده و از آن با تعبیر «نگاه کاریکاتوری» یاد می کند و این گونه توضیح می دهد: «کاریکاتور، رنگی از واقعیت دارد اما تمام حقیقت نیست.»
اگر امام همواره در حال عتاب و خطاب یا هشدار و زنهار بوده پس آن مردِ اهل عرفان کجاست و آن مردِ سیاست که در 12 بهمن 57 گفت « پدران ما چه حقی داشتند که سرنوشت نسل های بعد را تعیین کنند» کجا؟
چرا برخی اصرار دارند مدام شبیه سازی کنند و از وقایع تلخ دهه 60 دل نمی کنند؟»
مشکلی بر سر نقل وقایع تاریخی نیست. اما در سالروز ارتحال رسانه رسمی باید فضایی عاطفی تر را ترسیم کند و راز پیوند را بازگوید.
هنوز امام خمینی از این نظر که با شکوه آمد و با شکوه رفت یک استتثناست. یادمان باشد که 4 پادشاه قبل از استقرار جمهوری اسلامی در تبعید و غربت جان باختند.
هم محمدرضا شاه در تبعید (مصر) درگذشت و هم رضا شاه (در ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی) و هم احمد شاه قاجار (پاریس) و هم محمد علی شاه قاجار (بندر ساوونا /سانرمو/ ایتالیا) نه در وطن که در تبعید جان باختند. نه آمدن آنان با شکوه بود که پدر تاجداری درمی گذشت و پسر بر تخت می نشست و درباره رضا شاه خود با همکاری سید ضیا به قدرت رسید و نه رفتن شان اندوهی در مردم برمی انگیخت.
حداقل ناصرالدین شاه را مردمان شاه شهید خواندند اما پس از او نه کسی با شکوه آمد و نه رفت تا انقلاب 57 از راه رسید. اگر این نکته را درباره امام خمینی بگوییم که 4 میلیون نفر از او در 12 بهمن 57 استقبال و نزدیک همین جمعیت با پیکر او در 14 خرداد 68 وداع کردند عاطفی تر و تاثیر گذارتر است یا هر بار که شبکه خبر را نگاه می کنی ببینی در سال 60 متوقف مانده و سخنان 25 خرداد 60 درباره جبهه ملی را پخش می کند؟
به لحاظ سیاسی نیز در اواخر عمر تصریح کردند که مایل اند همه امور به شکل قانونی خود بازگردند.
احتمالا کاربرانی نقدهایی را درباره دهه اول جمهوری اسلامی مطرح می کنند. بحث این نوشته اما این نیست و عجیب و دور از انتظار هم نیست که منتقدان و مخالفان بر این نکات یا نقاط انگشت گذارند.
اما فرض بر این است که صدا و سیمای جمهوری اسلامی در پی ارایه بهترین تصویر از بنیانگذار جمهوری اسلامی باشد. در این حالت آیا هیچ سال دیگری از زندگی 87 ساله ایشان یا 46 سال فعالیت سیاسی به این پررنگی قابل طرح و توقف و تاکید نیست؟
آیا فتواهای مشهور درباره شطرنج، اشتغال زنان، بانک ها، موسیقی غیر غنایی و مانند اینها قابلیت یادآوری ندارند؟
از سال 60 هم بگویید اما تاریخ جمهوری اسلامی در حیات امام 10 ساله است و 8 سال پس از 60 هم زیسته اند. مگر آن که فرض را بر این بگذاریم که در این «نگاه کاریکاتوری» -تعبیری که سید حسن خمینی به کار برده - تعمدی وجود دارد.
ودرزمینه های مختلف نظراتی دارن بسیار مترقی
چه درزمینه زنان
آزادی های اجتماعی
فعالیت احزاب وجرایدورسانه ها
خانواده
سیاست
و.....
متاسفانه یکصدم امام رابه نسل نووجوان معرفی نکرده اند یا نتوانستند ویا نخواستن
کمترازین مرقومات پیدامیشه.