صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۴۹۲۷۹۹
تعداد نظرات: ۳۷ نظر
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۴ - ۲۴ شهريور ۱۳۹۵ - 14 September 2016
نوستالژی نوشت

«ساعت خوش» زندگی ما چرا تکرار نمی شود؟

برنامه طنز چشم نوازی وجود نداشت. نهایتاً دهه فجر می شد و آقایی می آمد و با دهانش صدای هلی کوپتر در می آورد و ما از خوشی کف و خون بالا می آوردیم تا اینکه «ساعت خوش» از راه رسید.
عصرایران؛ احسان محمدی_ طنز و شوخی برای خیلی از هم نسل های من یعنی صبح جمعه با شما. همان شوخی های منوچهر نوذری در دو کارکتر مُلَوَّن و آقای دست و دلباز. دست انداختن صاحبخانه و نک و نال کارمندها از دست روزگار و گرانی. لابلایش هم منوچهر آذری و جاویدی نیا سوت بلبلی می زدند و حسین عرفانی و فرهنگ مهرپرور نازنین و چند نفر دیگر برایمان خاطره می ساختند.

دو شبکه تلوزیون هم در اختیار سریال های رعنا و آینه بود. دومی با آتقی، یک معتاد آب زیپوی آفتابه به دست، به الگویی برای آنها که در تئاترهای دبیرستانی می خواستند نشان بدهند که «اعتیاد دشمن سلامتی»است، تبدیل شد! 

برنامه طنز چشم نوازی وجود نداشت. نهایتاً دهه فجر می شد و آقایی می آمد و با دهانش صدای هلی کوپتر در می آورد و ما از خوشی کف و خون بالا می آوردیم تا اینکه «ساعت خوش» از راه رسید. 

انگار یک مشت جوان با تیپ های ساده و به سرکردگی مهران مدیری علیه شبکه دو کودتا کرده بودند و حالا یک استودیو برای خودشان داشتند که آنجا ادای همه را در می آوردند. آنها حتی با مسابقه هفته منوچهر نوذری که در روزگار خودش هم سخت فاخر بود و هم کسی جرات شوخی کردن با آن مردِ جذابِ مغرور را نداشت، شوخی می کردند.
آیتم آهنگ شروع تقویم تاریخ را رضا عطاران با دهانش که می زد فردا صبح توی حیاط تمام مدارس پسرانه کشور ادایش را در می آوردیم. یا آن آیتم «بچه این محلی؟!» با بازی محسن حاجیلو که امروز به نظر یک شوخی دم دستی می آید برای خودش کُشته مُرده داشت! از کارآگاه دِرِک و دستیارش چیزی نمی گویم که سینه سینه شرحه خواهم از فراق و .. 

سال هفتاد و سه، هفته ای یکبار شبکه دو به محبوب ترین شبکه تلویزیونی دنیا برای ما تبدیل می شد. زل می زدیم به خان دایی جان و نصرالله رادش و پوپک گلدره و حسین رفیعی و ارژنگ امیرفضلی و رامین ناصر نصیر و رضا شفیعی جم و نادرسلیمانی و ... با تمام وجود می خندیدیم. برای یک هفته خاطره داشتیم برای تعریف کردن.

یک دفعه برنامه قطع شد. تمام. بی هیچ توضیحی. شایعه شد که در پشت صحنه سریال اتفاقاتی افتاده است. یادم می آید یکی از بچه های دبیرستان قسم می خورد که خودش، با چشم خودش در آینه ای که گوشه یک آیتم بوده دیده که یک زن و مرد رقصیده اند و تصویرش آنجا افتاده است! 

آن روزها مثل همین روزها مهم نبود که مردم خوششان بیاید یا نیاید، بعضی از مدیران کار خودشان را می کردند و نان و ماست و خاویار خودشان را می خوردند! سریال متوقف شد و ما برگشتیم به همان آقایی که با دهانش صدای هلی کوپتر در می آورد!
زندگی اما ادامه پیدا کرد. آن ستاره های نوپا به جز پوپکی که زیر خاک خفته است، حالا فاتحان کُمدی سینما و تلویزیون هستند. گاهی با کارهایشان می خندیم. هنوز هم مدیران البته کار خودشان را می کنند اما ما که نسل خنده های «ساعت خوش» هستیم هنوز در آرزوی یک ساعت خوش روزگار می گذرانیم. گاهی حس می کنم مغز یک دایناسور تیرانوزورس را توی جمجمه ام کاشته اند که این همه خاطره دور دارم... مگر نسل ما چند هزار سال عمر کرده است؟
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۳۷
در انتظار بررسی: ۱۰۳
غیر قابل انتشار: ۰
مریم
۱۵:۰۰ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
ممنون از مطلب زيباتون
علاوه بر پوپک، داود اسدی هم چهره در نقاب خاک کشيده
يادشون گرامی
ناشناس
۱۳:۵۳ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
مرحوم داوود اسدی را فراموش کردید
ناشناس
۱۳:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
مرحوم داود اسدی را فراموش کردید
ناشناس
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
عالی بود
ناشناس
۱۳:۱۶ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
عالى بود عالى
ناشناس
۱۳:۰۳ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
دوباره اشک مارو درآورد
ناشناس
۱۲:۵۳ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
دقیقا حرف دلم را زدی چون من هم در این فضا و زمان بودم.یادش بخیر
حامد
۱۲:۵۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
درود بر عصر ایران
ناشناس
۱۲:۴۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
عمیق مینویسی و دقیقاً به هدف میزنی
پاینده باشی
ایمان
۱۲:۳۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
ساعت خوش مال شبکه سه نبود؟
حاتمي كيا
۱۲:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
درود بر آقاي محمدي....
سعید
۱۲:۲۷ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
آخخخ که خیلییییییی حال کردم
ناشناس
۱۲:۲۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
عالی نوشتید ، منهم هم نسل شما هستم ! روزگار خوشی بود ... حیف که دنیا عوض شد .
محمد
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
سپاس، فوق العاده بود
مهدی
۱۲:۰۶ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
مرحوم داوود اسدی هم فراموشمان نمیشود...
احسان ازمشهدالرضا
۱۲:۰۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
سلام
نفر سمت راست در تصویر مرحوم اسدی است که او هم به رحمت خدا رفته است..
ناشناس
۱۲:۰۰ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
باور کنید گریه ام گرفت ،کاش میشد برمیگشتیم به قدیم،ما این دنیای امروز رو نمیخاهیم
دهه شصتی
۱۱:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
چقدر قشنگ نوشتین.
ناشناس
۱۱:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
البته این آقای سمت راست تو عکس دوم هم به رحمت خدا رفته
ناشناس
۱۱:۴۷ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
جمله آخر شاهکاره!! مگر...
ناشناس
۱۱:۳۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
خدا بیامرز داوود اسدی هم که در عکس بالا هست در خاک خفته. روحش شاد
ناشناس
۱۱:۰۶ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
عالي عالي
چقدر خوب مي نويسيد
ناشناس
۱۱:۰۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
البته مرحوم داود اسدی رو از قلم انداختید
ناشناس
۱۰:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
عالی بود
بی نام
۱۰:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
داوود اسدی هم مرحوم شدند نه فقط پوپک
محمد
۱۰:۴۸ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
بدک نبود...!
فقط سینه خواهم شرحه شرحه از فراق...
ناشناس
۱۰:۴۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
البته مرحوم داود اسدی رو فراموش کردید
ناشناس
۱۰:۳۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
عاشق نوشته هاي احسان محمدي هستم...دمت گرم (يك دهه پنجاهي)
ناشناس
۱۰:۳۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
اشک از چشمام راه افتاد .
ناشناس
۱۰:۳۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
داغونم کرذی
محمد
۱۰:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
نسل ما سوخته نیست بلکه جزغاله است.
محمد
۱۰:۱۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
ما نشل سوخته نیستیم بلکه نسل جزغاله ایم.
اکرم
۱۰:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
مرحوم داود اسدی هم جزء اینها بود روحش شاد
شهبازی
۱۰:۱۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
سه خظ آخر رو محشر گفتی!
ناشناس
۱۰:۰۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
داوود اسدی هم آرمید.
ماهان فیلم تبریز
۰۹:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
بسیار زیبا ودلپذیر.... ممنون
احمد
۰۹:۴۶ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
تلویزیون داره به کجا میره
یک فوتبال ایران-چین را نمی تونه پخش کنه
تعداد کاراکترهای مجاز:1200