عصرایران؛ احسان محمدی_
یک- اسمش آقای
ع بود. ناظمی با ته چهره صادق آهنگران. برای خودش وظیفه دیگری هم تعریف کرده بود که احتمالاً به خاطرش حقوق هم نمی گرفت. صبح ها سرصف در مذمت کشورهای عربی و اینکه ما چقدر خوبیم که مثل آنها بدبخت نیستیم سخنرانی می کرد. می گفت مردم این کشورهای عربی آنقدر بیچاره اند که وقتی پیچ یک کارخانه شان خراب می شوند باید مهندس از آمریکا با هواپیما بیاید برایشان درست کند. چون روی پای خودشان نمی ایستند و مدیر ندارند که کشورشان را اداره کند! ما دانش آموزان دبیرستانی که به زور موهای سرمان را با نمره صفر می زدند بعد از شنیدن این سخنان، احساس خوشبختی می کردیم و می رفتیم سرکلاس.
دو- ایران سوگوار است. اندوه عملیات انتحاری شیطان یکطرف و غم از دست دادن هموطنان در یک سانحه بسیار ساده و قبل پیشگیری قطار سوی دیگر. اتفاقی آنقدر دم دستی و دردناک که هر بار یاد آوردنش قلب آدم را فشرده می کند. خبرهایی که این چند روز از استان ها پس از بارش برف و باران می رسید تکان دهنده بود. قطع گاز، قطع آب، تعطیلی ادارات، قطع برق، صف نفت و ... پاسخ مسئولین: بی سابقه است و غافلگیر شدیم!
یعنی انتظار داشتید در این فصل شیرکاکائو از آسمان ببارد که غافلگیر شدید؟ می شود بفرمایید آخرین باری که مقابل یک سیل، یک بارندگی یا آلودگی هوا غافلگیر نشدید کی بود؟ اگر قرار است شما هم مثل ما رعیت غافلگیر بشوید دقیقاً برای چه حق مدیریت می گیرید و رئیس شده اید؟ ربطی به این دولت و آن دولت ندارد. همیشه همین اتفاقات می افتد. با تغییر آمار کشته و مجروح و آسیب دیده ها!
در طول سال این همه همایش و نمایش ستاد پیشگیری از بحران و پدافند غیرعامل را برای کی برگزار می کنید؟ وقتی مجری های تلویزیون با شعف از طوفان کاترینا در آمریکا و ناتوانی مسئولان این کشور در مدیریت بحران می گویند به روح اعتقاد دارند؟ می دانند اگر آن طوفان عظیم در ایران رخ بدهد چه فاجعه ای به بار می آید؟ اگر سونامی ژاپن در شهرهای جنوبی رخ دهد، آن وقت باز هم مشعشع ترین راهکارتان تعطیل کردن ادارات و مدارس است؟
لطفاً نگویید غافلگیر شدیم! یک معادل دیگر برایش پیدا کنید. چیزی که اینقدر با روان آدم بازی نکند. شهریور پارسال هشت میلیمتر بارندگی در تهران باعث مرگ پنج نفر شد! در قلب کشور. پایتخت! کاری به ایلام و شمال و جنوب ندارم که مصیب زدگی در نتیجه این سهل انگاری ها بخشی از زندگی روزمره شده است. با این سبک مدیریت ما اصلاً چه نیازی به دشمن داریم؟
اینکه چند سانتی متر باعث می شود پمپ بنزین ها، بانک ها، فروشگاه ها، خیابان ها، موبایل های همراه و شبکه های پوشش دهنده اینترنت و ... مختل شوند خطرناک نیست؟ نه فقط ما برای شرایط اضطرار آموزش ندیده ایم بلکه مدیران مان که قاعدتاً باید هوشمندتر از ما باشند هم مهمترین واژه شان این است که «غافلگیر شدیم»! تهران آبستن زلزله ای وحشتناک است. بعداً نفرمایید غافلگیر شدیم! فقط برایمان اندازه کافی کفن کنار بگذارید لطفا!
سه- می گویند اوایل انقلاب یک مقام خارجی بعد از بازدید از ایران و دیدن بی نظمی ها گفت این مملکت را یک نیروی پنهان اداره می کند. ایمان بیاوریم که آن نیروی پنهان دست امام زمان(عج) است و بس. وگرنه واقعاً با این سبک مدیریت ها ما چطور هنوز منقرض نشده ایم؟
برابر اعلام گمرک در طول سالهای گذشته «سنگ پا، شلوار کُردی، دسته بیل، حلزون و ...» وارد کرده ایم، چه ایرادی دارد لابلایش چند مدیر خوب هم وارد کنیم که برایمان مدیریت کنند. حداقل شاید کاری کردند به جای باریدن برف و باران، شیرکاکائو از آسمان ببارد تا کسی غافلگیر نشود! ما قول می دهیم به آقای ع نگوییم!
چهار- شما که اینقدر خوب غر می زنید خودتان چکار کردید آقای محمدی؟ من هر وقت و هر جا کاری پیشنهاد دادند که در توانم نبود،گفتم نمی توانم، انجام نمی دهم و بسپارید به کسی که می تواند.
این کشور مشکل بودجه ندارد، مشکل نیروی انسانی فداکار هم ندارد که در همین برف و یخبندان نیروهای هلال احمر و پلیس راه و انتظامی و ... از جانشان مایه گذاشتند. ما بحران مدیر داریم. بحران مدیرانی که ناتوانی شان را بپذیرند و جایشان را به آدم های توانا بدهند که هر لحظه "غافلگیر" نشوند! این معنای واقعی تقواست.