صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۴۹۰۹۳۹
تعداد نظرات: ۲۰ نظر
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۱ - ۱۱ شهريور ۱۳۹۵ - 01 September 2016

فاجعه ای به نام "تخت هم‌قد سازی"!

جعفر محمدی

عصر ایران - می گویند در روزگاران قدیم، شهری وجود داشت که حاکمش دستور داده بود، همه افراد آن باید هم‌قد باشند. برای اجرای این قانون، تخت های ویژه ای در مبادی ورودی شهر نصب کرده بودند. هر کس وارد شهر می شد، باید روی آن دراز می کشید. اگر قدش بیشتر از طول تخت بود، مأموران پاهایش را به میزانی که از تخت بیرون زده بود، می بریدند و اگر کوتاه بود، او را از دو طرف می کشیدند تا کش بیاید!

شاید بگویید این یک داستان واقعی نیست و اصلاً مگر می شود تمام مردم یک شهر را هم‌قد کرد و حتی پایشان را برید یا کشیدشان؟!
اما با عرض معذرت، در اشتباه هستید! چنین شهری نه تنها قبلاً وجود داشته، بلکه درست در همین لحظه که شما در حال خواندن این مطلب هستید نیز، وجود دارد. شاید تعجب کنید اما خود شما هم قربانی این شهر شده اید!

آن شهر، نظام آموزشی ایران است و دانش آموزان نیز شهروندانی که همه شان باید هم‌قد شوند.

نظام آموزشی ما به ویژه در دوره ابتدایی، کاری به ویژگی های فردی کودکان ندارد. این سیستم فقط یک دستورالعمل دارد: همه باید هم‌قد یکدیگر شوند؛ به همین دلیل است که کاری با استعدادها، علایق، نقاط ضعف و قوت بچه ها ندارد. همه باید در یک فضای آموزشی و در یک سیستم مشابه، درس های کاملاً یکسان بخوانند و در یک پروسه همانند امتحان بدهند و به کلاس بعدی بروند.
نظام آموزشی کاری ندارد که فلان دانش آموز استعداد ریاضی ندارد ولی ادبیات را خوب می فهمد یا به نظام آموزشی ما ربطی ندارد که یک دانش آموز علاقه ای به شعر ندارد ولی می تواند ورزشکار خوبی باشد یا در آینده تاریخ پژوه شود. همه باید در همه درس ها، با یک استاندارد عمومی، نمره قبولی بگیرند. درست مانند تختی که کسی نباید کوتاه تر و بلندتر از آن باشد.

در این که باید یک سری آموزش های عمومی به دانش آموزان داده شود تردیدی نیست ولی نه به شکل "تخت هم‌قدی"!
به عنوان مثال در برخی ایالت های کانادا، دانش آموزان مقطع ابتدایی، کتاب درسی به این شکلی که در ایران مرسوم است، ندارند. در آنجا، سرفصل هایی که باید معلمان مطرح کنند مشخص است و در کلاس، درباره شان حرف زده می شود و کودکان به مشارکت در بحث دعوت می شوند. سپس هر کدام از بچه ها درباره آن موضوع از زاویه دید خود از والدین یا اینترنت مطلب جمع می کنند و دوباره در جلسه بعدی، بحث ادامه می یابد.

یا کتاب کم حجمی به بچه ها داده می شود و آنها بعد از خواندن کتاب، "از منظر علاقه مندی های خود" در کلاس راجع به آن صحبت می کنند، مثلاً درباره رفتار شخصیت های داستان با همدیگر "گپ" می زنند و معلم نیز بحث ها را در کلاس "هدایت" می کند.
امتحانی هم به این شکل که در ایران داریم، وجود ندارد و معلمان، درباره هر دانش آموز و هر درس، در طول سال و انتهای آن، گزارش های تفصیلی می نویسند و از این گزارش ها مشخص می شود که هر دانش آموزی در چه حوزه ای مستعد است و در چه عرصه ای باید فعالیت بیشتری داشته باشد. 
خبری هم از نمره یا حتی ارزشیابی های یکی دو کلمه ای که در سال های اخیر در مدارس ابتدایی ما باب شده (و یک گام به جلوست) نیست، همه چیز شرح تفصیلی معلم درباره دانش آموز است که راهنمای او و والدین در ادامه مسیر می شود.بدین سان، کارنامه ها نه به شکل نمره یا ارزشیابی های توصیفی یکی دو کلمه که به شکل صفحات متعددی است که معلمان درباره هر دانش آموز ابراز نظر کرده اند.

در چنین پروسه ای، دانش آموزی که اساساً برای ریاضیدان شدن خلق نشده ولی احتمالاً بتواند نویسنده خوبی شود، در مدرسه به خاطر ضعف ریاضی تحقیر نمی شود و اعتماد به نفس خود را از دست نمی دهد. آن یکی هم به خاطر این که نمی تواند در فلان بیت شعر، نهاد و گزاره را تشخیص دهد، احساس ضعف و بی کفایتی نمی کند و این احساس خانمانسوز را از مدرسه به تمام عمر خود منتقل  نمی کند.

وانگهی مگر قرار است همه کودکان در جامعه آینده، نقش، شغل و جایگاه یکسانی داشته باشند که برای همه شان نسخه واحد پیچیده می شود؟ کسانی که قرار است تاجر، فوتبالیست، نقاش، پرورش دهنده گل و گیاه،پزشک، آشپز، کارمند اداره، تعمیرکار و ... شوند چرا باید همگی به طور یکسان، زیر بار محفوظاتی چون نام قله ای در آفریقا، فلان فرمول پیچیده و غیرکاربردی ریاضی و تاریخ تولد فلان شاعر و ... بروند؟!

البته که نه ممکن است و نه منطقی که از همان دوره ابتدایی، بر اساس شغل آینده هر کودکی - که نامشخص هم هست - کلاس های مجزایی تشکیل داد. اما دانش آموزان هر شغلی که در آینده داشته باشند یا حتی بیکار بمانند، در یک چیز مشترک اند و آن، زندگی است. لذا بار اصلی تربیت باید بر روی توسعه توانمندی های کودکان برای زندگی باشد و بخش های آموزشی نیز که قرار است اطلاعات عمومی شان را از دنیا افزایش دهد، نه با فرمول ها و کتاب  های واحد که بر اساس سرفصل های تعریف شده و مباحثه درباره آنها بر اساس علاقه مندی های بالفعل و بالقوه کودکان صورت بندی شود. تنها در دبیرستان است که رشته بندی تحصیلی و تخصصی شدن درس ها، در صورت اجرای اصولی می تواند قابل قبول باشد.

در واقع، نیاز  بسیار بسیار بسیار جدی نظام آموزشی ما به ویژه در مقطع ابتدایی، انعطاف پذیری است چه آن که آموزش و پرورش کنونی، ثابت کرده است بدون انعطاف پذیری لازم، چیزی نیست جز "تخت هم‌قد سازی"!

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲۰
در انتظار بررسی: ۱۳۳
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۲۳:۰۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۳
متاسفانه مطالب نوشته شده از نظر علمی هیچ ارزشی ندارد و از واقعیت نیز به دور است. بنده به عنوان استاد دانشگاه زندگی در خیلی از کشورها را تجربه کرده ام. مطلبی که در مورد کانادا نوشته اید فقط قسمتی از آموزش است نه همه آن. اتفاقا آنجا نیز سیستمی آموزش شبیه ایران دارد ولی امکانات آموزشی بیشتر با معلمینی با سواد تر و کار کشته تر. در آنجا نیز معلم تشخیص میدهد که فردی توانایی عبور به کلاس بالاتر را دارد یا نه. نباید بجای اصلاح نقاط ضعف سیستم آموزشی ایران متوسل به هذیان گفتن شویم.
ناشناس
۲۰:۵۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۳
خیلی خوب بود ممنون
ناشناس
۲۰:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۳
نویسنده اشتباه می کند.در آموزش عمومی ،باید زمینه های حداقلی در زمینه های مختلف را بیاموزند تا ابعاد مختلف دنیا و اجتماع را بطور سطحی بشناسند و برای تبحر در زمینه های خاص ، بعدا آموزش تخصصی بیاموزند.
رضا
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۳
مردودي با معدل 16 . من در سال 67 سال سوم دبيرستان بودم هيچ وقت از دستور زبان فارسي خوشم نمي اومد و بهمين خاطرتجديد شدم در شهريور ماه هم مريض شدم و خوب نتوانستم درس بخونم و نمره قبولي نگرفتم و مردود شدم و يكسال دوباره همه درسهايي را كه نمره قبولي و خوبي گرفته بودمدوباره خواندم !!!!!
سجاد ابوعلی
۱۲:۰۰ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۳
خیلی عالی بود من چند سال پیش ک لیسانس حسابداری میخوندم پیش خودم میگفتم این انتگرال و مشتق و شعر فردوسی رو معنی کردن چه بکار من میاید الان ک این مقاله را خوندم متوجه شدم ک همون موقع هم همه دانشجوها میفهمیدن ک این درسها بدرد تخصص شون نمیخوره و فقط دنبال نمره قبولی بودن .. ایا اگر ساعات این درسها به درس تخصصی اختصاص میافت بهتر نبود نظام اموزشی ما پر از ضعفه
احمد
۰۹:۱۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۳
به نظر من اشتباه صرف اینکه یک کسی استعداد ریاضی نداره که نباید حتی جدول ضرب هم بلد نباشه یا یک مقدار جزئی از تاریخ ندونه بنظر من باید نظام آموزشی به دو دوره 6 ساله عمومی و تخصصی تبدیل شه و در دوره عمومی همه به صورت یکسان تحت آموزش کلیات قرار بگیرند و در دوره تخصصی بر اساس علایق و استعداد ها آماده بشن برای ورود به دانشگاه ویا حتی بازار کار
سعید مشهدی
۱۲:۰۷ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۱
سلام بسیار عالی. دست مریزاد که به سراغ ریشه ها می روید.و ما اگر می خواهیم به انسانیت و پیشرفت برسیم بایداز اصلاح وبهتر بگویم انقلاب در نظام اموزش ابتدایی شروع کنیم.
مصطفی
۱۲:۰۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۱
شما کنکور رو نگاه کنید
کسی که میخواد بره مثلا مهندسی برق بخونه
واقعا چرا باید چهار تا درس عمومی از سه سال مختلف داشته باشه؟
(ادبیات، عربی، دین و زندگی، انگلیسی).
همین شیوه تو دانشگاه هم هست، ۲۲ واحد درس عمومی از ۱۴۲ واحد..چه خبره خب.
اینا رو هم کسی نمی‌بینه
مجید
۱۱:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۱
در آنجا، سرفصل هایی که باید معلمان مطرح کنند مشخص است و در کلاس، درباره شان حرف زده می شود و کودکان به مشارکت در بحث دعوت می شوند. معلمان، درباره هر دانش آموز و هر درس، در طول سال و انتهای آن، گزارش های تفصیلی می نویسند و از این گزارش ها مشخص می شود که هر دانش آموزی در چه حوزه ای مستعد است و در چه عرصه ای باید فعالیت بیشتری داشته باشد.
ناشناس
۱۱:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۱
مطلب خيلي خوبي بود ،اي كاش مديران آموزشي هم مانند شما فكر مي كردن ،اين طريقه آموزش در ايران مربوط به سالهاي گذشته هست مثل قوانين مربوط به سربازي و ...
عباس نظری
۱۱:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۱
عمه عصمتم همیشه میگفت اجبار چیز خوبی نیست، یه سوراخو که ببندی بالاخره آب از یه سوراخ دیگه میریزه بیرونو هر جا دلش خواست میره.
ناشناس
۱۱:۵۳ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۱
عالی بود . لطفا در مورد معلمان و دبیران هم مطلب بنویسید. درصدی از معلمان سواد درست و حسابی که ندارند هیچ ، اخلاق و رفتارشان هم درست نیست .
سرباز
۱۱:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۱
فوق العاده بود.. بعد از حدود 4 5 ماه یک مقاله ی درست و حسابی خواندم..احسنت بر نویسنده
مهدی
۱۱:۴۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۱
کاملا موافقم من خودم در کنکور به خاطر اینکه عربی رو پایین زدم رتبم 700 شد و مجبور شدم توی رشته ای که علاقه نداشتم درس بخونم. اخه این چه سنجش بی عیاری است
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۳:۲۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۳
خود پروسه کنکور کلا زیر سوال هستش بعد شما گیر دادی به درس عربیش
علی
۱۱:۳۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۱
بنام خدا. آفرین به نویسنده محترم.شهر هم قدها مثال بسیار گویایی است برای توضیح مشکلات آموزشی ما.
ناشناس
۱۱:۳۸ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۱
آفرین
ناشناس
۱۱:۳۸ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۱
عالی بود. همینطور باید این نکته رو اضافه کرد که در نظام های آموزشی پیشرفته دنیا، بهترین ها به عنوان معلم استخدام میشن چرا که قرار هست انسان سازی کنند...
ناشناس
۱۱:۲۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۱
بدتر از هم قدی اینه که همه رو مجبور کنی مثل هم فکر کنن
ناشناس
۱۱:۲۷ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۱
متاسفانه تو این مملکت هیچ چیزی درست نیست
تعداد کاراکترهای مجاز:1200