عصرایران - انفعال و بی تفاوتی، بزرگترین آسیبی است که می تواند بر روح جمعی یک ملت وارد شود و متاسفانه نشانه های نگران کننده ای از این بیماری را می توان در مردم ایران سراغ گرفت.
هر چند شیوع این پدیده در میان یک ملت، می تواند برای حکومتگران، خوشایند باشد، لکن در نهایت امر، هیچ کس، حتی حاکمانی که از رهگذر بی تفاوتی مردم آسوده تر حکم می رانند، طرفی از انفعال ملت نخواهند بست.
مطلب را بیشتر باز می کنم:
چند ساعتی را بین مردم بگذرانید، با آنها صحبت کنید و رشته سخن را به مسایل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه بکشانید. خواهید دید که چه نقدهای روا و ناروایی از سوی همه هم صحبتان شما مطرح می شود: شکایت از اوضاع نابسامان معیشتی، بی احترامی های مکرر به مردم از سوی تصمیم سازان و مجریان، اعتراض به تصمیمات خلق الساعه، فغان از سوء مدیریت ها، ناله از رشاء و ارتشاء و اختلاس و زدوبندها، نقد سیاست، شکوه از وضعیت فرهنگی و ...
اینها، سرفصل های مشترکی هستند که هر کسی از ظن خود و با گفتار و ادبیات خاص خود بدان ها می پردازد و سری به تاسف تکان می دهد.
با این حال، تمام این اعتراضات و شکایات و انتقادات، در همان گفت و گوی خودمانی تمام می شود و در عرصه عمل، همه آن منتقدان وشاکیان و برافروختگان، جز تحمل و دم برنیاوردن و البته در خفا غر زدن، گزینه ای را سراغ نمی گیرند.
علت را هم که جویا می شوی، پاسخ این است: "دنبال دردسر نیستیم."
این، یک پاسخ بسیار نگران کننده است و نشان می دهد که بسیاری از مردم بر این باورند که اعتراض و انتقاد، مستوجب عواقبی دردسرساز است و از این رو، در زمانه ای که حتی اگر یک روز هم از کار و زندگی بیفتید، معیشت خانواده دچار نقصان می شود، کسی دنبال دردسر (شما بخوانید اعتراض به وضع موجود) نیست و این، ریشه انفعالی است که در صدر مطلب، از آن سخن گفتیم.
اما این وضعیت، هرگز به معنای نبودن "آتش اعتراض" در زیر "خاکستر سکوت وانفعال" نیست و هر از گاهی شاهد جرقه هایی از آن مثل اعتراض به نحوه برخورد پلیس با دختر "بدپوشش" در میدان صادقیه تهران و ماجرای آتش زدن پمپ بنزین ها هستیم که طی آن، بخشی از این انرژی نهفته، آزاد می شود ولی در نهایت، هیچ تغییری در انفعال رو به گسترش جامعه به وجود نمی آید.
بی گمان وقتی مردم درباره آنچه مستقیما به زندگی، اقتصاد و معیشت فردی آنها مربوط می شود این چنین منفعلانه رفتار می کنند، در دراز مدت ، نمی توان از آنها انتظار داشت نسبت به منافع ملی و مشترک، تحرکی نشان دهند و به جای انفعال، رویکردی فعال داشته باشند و این ،معنای همان نکته ای است که در سطرهای نخستین این یادداشت به آن اشاره شد: "هیچ کس از انفعال ملت سود نمی برد." و اصلاح می کنم: "هیچ کس ، به جز غریبه ها."
حال پرسش راهبردی این است که برای جلوگیری از نهادینه شدن این انفعال به عنوان بخشی از سرشت مردم ایران چه باید کرد؟
هر چند می توان از زوایای مختلفی به بحث نگریست اما به نظر می رسد مهم ترین اقدام اصلاحی در این باره، کاستن واقعی از هزینه های اعتراض است تا این گزاره رفته رفته از بین برود که "اعتراض مساوی است با دردسر".
البته در یک جامعه نظام مند و مدنی، اعتراض به معنای شورش و نقض قانون و سلب آسایش شهروندان و آسیب رساندن به اموال عمومی و خصوصی نیست بلکه راههای مسالمت آمیز و موثر خود را دارد که از آن جمله می توان به انتقادات صریح رسانه ای، راه پیمایی، تجمع، تحصن و اعتصاب اشاره کرد.
اما این اعتراضات قانونمند را چه اشخاصی باید ساماندهی کنند؟
طبیعی است که فرد فرد اعضای یک جامعه نمی توانند رأساً مبادرت به چنین کارهایی کنند و یا دیگران را دعوت به تظاهرات یا تجمع اعتراض آمیز- ولو قانونی- کنند.
اینجاست که درد دیرین جامعه ما بار دیگر عیان می شود و آن، فقدان احزابی است که هر کدام بخشی از تفکرات جامعه را نمایندگی کنند و در مواقع لازم، همفکران و همدردان خود را به ابراز جمعی عقاید و اندیشه ها و اعتراضات خود دعوت کنند.
تردید نکنید اگر تحزب در ایران شکل نگیرد، زیرساخت های اعتراض نیز فراهم نخواهد آمد و ملتی که نتواند اعتراض کند، در گذر زمان، به موجودی منفعل تبدیل خواهد شد که ابتدا از کارگزاران حکومت خویش و سپس از بیگانگان توسری خواهد خورد و آرام آرام در غبار تاریخ فراموش خواهد شد و چنین سرنوشتی در انتظار ایران و ایرانی مباد!
مردماني هستيم كه امكان اعتراض دموكراتيك از ما سلب شده است چون احزاب واقعي و هواداران آنها تجربه موفق و سابقه ذهني خوبي نداشته اند (بيشتر بدليل واكنشهاي حاكمان كه اثر ناميمون آن با بي تفاوتي خود ما دو چندان شده است) و حتي سنديكاها و مجامع صنفي در حد حرف هستند.
يك راه باقي ميماند : شورش و اعتراض فيزيكي . كه اين كار بنا به تجربه تاريخي تمامي اينگونه اعتراضات ، شايسته هيچ ملتي نيست و هيچگاه به نتيجه مطلوب دست نخواهد يافت.
به ياد داشته باشيم كه "هيچ تضميني براي بهتر شدن اوضاع پس از تغيير حاكمان در اثر اجبار، اغتشاش ، شورش يا انقلاب وجود ندارد"
ضمن تقدير از طرح موضوع و روشنگري نويسنده ،به نظر اينجانب تنها راه نجات جو سنگين جامعه مان از اين انفعال ، هدايت حاكمان به پذيرش حق مردم از طريق هواداري و پايمردي در احزاب يا تشكلهاي قانوني موافق با افكارمان است.
خوب مفهوم رو رسوندی
و این یک واقعیت تلخ است. همه یاد گرفتن به گفتن این جمله:
ولش کن بابا برو عشقتو بکن حاشو ببر هرکاری دلشون میخاد بکنن. به ماچه
به نظرم راست میگن. ولی این خوب نیست. بخصوص که جوانان نیز دچار این خصیصه شدند. یعنی بی تفاوتی و بی خیالی
تا زمانی که رسانه های گروهی در انحصارند این موضوع دامن گیراست و کاری از دست روشنفکران و کسانی هم که دلسوزند برنمیاد.
ای کاش حداقل کانالی درماهواره باشد که بتواند بدون ریا و تزویر و ترس و دروغ واقعیات را منعکس کند
اما اگر منظورتان راهپیمایی باشد باید بگم ماایرانیان ظرفیت هم چین کاری نداریم چون هر وقت دور هم جمع می شویم کارای احمقانه انجام می دهیم
مثلا به جایی که اعتراض کنیم لختی بازی درمیاریم شورش می کنیم به افراد عادی حمله می کنیم مغازه هارو به آتش می کشیم شعار ضد حکومتی ضد اسلامی می دیم
ما اصلا طریقهی درست اعتراض کردن رو بلد نیستیم فکر می کنیم اعتراض یعنی بریم طرف رو بکشیم یا 100فحش بهش بدیم و.....
اشتباهات خودمونم هی میندازیم سر دیگران
اگه اين مسئولين بيدار شدند ماهم رو خبر كنيد.
یک مشکل اساسی جامعه ما افکار انحرافی بر پایه تفاوت ماهیتی دو جنس مذکر و مونث است که هر چند در مقام حرف زن و مرد را یکسان میداند ولی در مقام فکر و عمل این دو را تقسیم میکند!!!با اینکار نصف جامعه ما با نصف دیگر درگیری مداوم پیدا میکنند و چون بیشتر قدرت در دست جنس برتر!!!! است جنس دوم منفعل شده و به حاشیه میرود!!!!و انفعال از همینجا شروع میشود!
قران کریم
وقتی کسی در این حد و رسته هم نتواند چنین کند ما مردم عادی مگر میتوانیم؟
چقدر دراین سالها تخریب وتحقیر شدیم به جرم بلند بودن مو برای یک بار از ترس دردسرها وبهم ریختگی چندگونه ذهنی وروانی حتی به پارک ها وتفریحگاه ها نرفتیم وهنوز در هرقدمی ناامنی اجتماعی از برخورد یک پلیس ازارمان می دهد بااین حال در خلوت ذهن خود می خوانیم واندیشه می کنیم برای فردای کشوری که مارا شاید به عنوان شهروندی که حق ازادی پوشش - اندیشه ودگرباشی ودگراندیشی دارد به رسمیت بشناسد .
ولی نگرانی در وجودمان موجود می زند واز سخنان وزیر علوم باز بر خود می مانیم و....
"اشاره نويسنده به اين موضوع انشائ الله از سر دلسوزي است اما يك چيز را نبايد فراموش كرد كه مردم ما هر 22 بهمن رفراندم خود را نشان دوست و دشمن دادهاند ومي دهند دوست بايد دلگرم شود ودشمن نا اميد از براندازي ....."
و دوستی که گفته اند:
"نظریه ای که در اینجا به آن پرداخته اید از جهاتی درست است ،اما نمیتوان آنرا در همه جا و همه زمانها تعمیم داد زیرا کشور ما با شرایط خاص ژئوپولتیک و سیاسی در زمان فعلی روبروست و با وجودهجمه ها و دشمنیهای علنی و تهدیدات همه جانبه ؛ هیچ عقل سلیمی نمی تواند قبول کند در اعتراضات ,اعتصابها و راهپیماییها دست دخالت و کارشکنی عوامل داخلی و خارجی بیگانه و دشمنان منطقه ای دیده نمیشود ...."
باید بگویم عزیزان، کجای این مقاله صحبت از رفراندوم و براندازی و اینجور حرفها شده؟ صحبت از خواسته های معقول صنفی و ملی است. 22 بهمن روزی است که در آن مردم پیروزی خود بر نظام ستم و دیکتاتوری را جشن میگیرند و اتفاقا با حضور خود نشان میدهند که نمی خواهند آن سیستم سرکوب و استبداد ونسبت دادن مخالفان به بیگانه دوباره به میهن برگردد. مگر در همه جای دنیا که رانندگان، کشاورزان، معلمان و ... اعتصاب و اعتراض میکنند مملکت خود را میفروشند؟ آنها هم وقتی پای مبارزه با دشمنان و بیگانگان و دفاع از سرزمین در میان باشد، جانفشانی و مقاومت میکنند ولی در مقابل ندانم کاریها و ضعفها و سوء مدیریت دولتهای خودشان هم ساکت نمی مانند، هرچند خودشان آن دولت را انتخاب کرده باشند. بیائیم یاد بگیریم که مطالب را با هم قاطی نکنیم، مرز میان "معترض و کسی که حق خود را میخواهد" با " معاند و برانداز و جاسوس و نوکر اجنبی و ..." کاملا روشن است، فقط مهم اینست که """""بخواهیم""""" این مرز را ببینیم.
واقعا ای کاش مسئولین کشور ما به درک اینگونه مسایل بسیار ساده برسند
برادر گرامی متشکرم بابت مطلبتان
فکر میکنم یکی از دلایل, برغم میل خیلی از ما, سیاست زدگی دوران اصلاحات است, که موجب زنجیره ای از برخوردهای میان صاحبان قدرت شد. مردم میترسند به ساده ترین مسایل اعتراض کنند (هرچند بسیار هم معترضند) چون فکر میکنند سر از زندان یا ... در می آورند.
اين مطلب خطاب به كاربري اس كه نظ زير را داده است:
--▪ تا افراد مغرض مثل شما هست نیازی به اغتشاش نیست چرا ارامش موجود باعث ناراحتی شما می شود؟
دوست عزيز، تا افراد ...ي مثل شما هم وجود دارند هيچ اغتشاشي صورت نمي گيرد، برو خوش باش!
در پايان تشكر از صراحت بيان آقاي جعفر محمدي
همه منتظریم و اکثرا پر مدعا! حق را بر نمیتابیم و به راحتی برای خود پارتی بازی و رانت خو اری میکنیم. ... و این رشته سر دراز دارد ...
amoozadeh
و احزاب نیز متصل به بدنه جامعه باشند نه منفصل.
اقای جعفر محمدی کجایی شما؟فکر میکنم تو این مملکت زندگی نمیکنی،خیلی رویایی فکر میکنی!!!
محمد جواد
به نظر می رسد که مسئولان اصلی کشور عزیزمان، این نبود فیدبک ( یا اعتراض یا شورش) را به معنای رضایت مردم از وضع فعلی می گیرند (کما این که در مصاحبه هایشان به ان اشاره می کنند). یکی دیگر از تاثیرات این نارضایتی ها، بی انگیزگی مردم در کارهای سودمند و سود رساندن و دلسوزی برای یکدیگر و کل کشور و کاهش همدلی بین مردم است.
راه حل مهم دیگری که در این باره وجود دارد، اصلاح این رویه های اشتباه از سوی دوستان مسئولین است که فهرست این رویه ها همان طور که می دانید و متاسفانه بسیار طولانی است
با تشكر از مقاله بسيار زيبا و روشنتان.
اما اينجور كه معلومه شما دنبال دردسر ميگرديدا... بي خيال عاقبت نداره داداش