عصرایران؛
احسان محمدی - روزهای آخر نای حرف زدن ندارد. پارکینسون مردی را از پا انداخته بود که می گفتند با ضربه مشت اش می توانست یک گاو را بکُشد.
سال های آخر حتی نمی توانست یک قاشق غذا را بالا ببرد و توی دهانش بگذارد. لیوان آب آنقدر توی دستش بالا و پائین می رفت که روی لباسش می ریخت. حتی حرف زدن برایش غیرممکن شده بود.
برای مردی که رجز خوانی های داخل رینگش تمرکز حریفان را به هم می ریخت. برای مردی که مصاحبه های مطبوعاتی اش پر بود از « تیترهای طلایی». برای بوکسوری که عاشق آن بود بگوید «مثل پروانه می رقصد، مثل زنبور نیش می زند.»
وقتی در سال 2012 جایزه طی مراسمی که در مجمع قانونگذاری ملی در فیلادلفیا برگزار شد، برنده «مدال آزادی» امریکا شد، نتوانست برای حاضران حرف بزند.
«بیل کلینتون» رئیس جمهور سابق آمریکا اما در مورد او حرف زد، حرف هایی که نشان می دهد چرا او بوکسوری است که در هیچ رینگی جایش نمی شود. کلینتون گفت: «علی تمام ویژگی های ایده آل مورد نظر مجمع آزادی، خویشتن داری، متانت و صلابت- را داراست و تجسم واقعی مدال آزادی است ، او همچنین کمک کرده که تمام این ویژگی های مثبت را در سراسر جهان گسترش دهد.».
مایک تایسون، ایواندر هالفیلد، جو لوئیز،شوگر ری رابینسون،جو فریزر، جو ولکات، لنکس لوئیز، تونی اسپرتی، جیم رابینسون، دانی فلیمن، داک سابدانگ، آلونزو جانسون، جرج لوگان، ویلی بسمانف، لامار کلارکو و حتی "فرانسیس مورچگیانو " معروف به "راکی مارسیانو " ملقب به "خرد کننده ی سیاه" بوکسور سنگین وزن دورگه آمریکایی-ایتالیایی متولد اول سپتامبر 1923 در بروکتون آمریکا که تمام 49 مسابقه حرفه ایش را با پیروزی پشت سرگذاشت. همه قهرمان بودند، سرشناس، حالا احتمالاً پیرمردهای زنده یا مُرده ای هستند در یک گوشه دنیا. با دردهای ناشی از تحمل آن تمرین های جان فرسا. آن مشت هایی که بوفالو ها را هم می کُشت.
در این میان فقط یک نفر شمایل شد. یک اسطوره که حتی رئیس جمهورها برای عکس گرفتن با او همدیگر را هل می دادند!
حتی وقتی جو فریزر درگذشت کمتر کسی از آن همه افتخارات او حرف زد. ورزشکاری که در رشته خشن بوکس حرفه ای بود. 32 مسابقه از 37 مسابقه حرفه ایش را با پیروزی پشت سر گذاشته بود.
هوک چپ هایش بی نظیر بود. هوک چپ عالی فریز جیمی الیس را در مسابقات قهرمانی رشته سنگین وزن در سال ۱۹۷۰ فلج کرد. مدال طلای بازی های المپیک 1984 را داشت. یک هویت مستقل اما با مرگش به دلیل ابتلا به سرطان کبد همه باز از یک نفر دیگر یاد کردند. از محمدعلی کلی. از سه مبارزه تاریخی این دو با هم. انگار نه انگار فریزر مسابقه های دیگری را هم برده بود.
این پرسش که چطور کلی به مشهورترین و تاثیرگذاترین چهره ورزشی غیرفوتبالی دنیا تبدیل شد بی پاسخ است. آیا به خاطر آن بود که در دهه 60 میلادی مردم دنبال یک قهرمان سخت جان می گشتند؟ چهره فتوژنیکی داشت که انگار برای مبارزه به این دنیا آمده بود؟ چرا پیش از آنکه حالش تا این اندازه وخیم باشد برای پایان دادن به هر مناقشه ای در آفریقا میانجی می کردند؟ حتی وقتی جوانی در فیلادلفیا قصد خودکشی داشت و روی لبه دیواری ایستاده بود پلیس از کلی خواست وساطت کند و او جوان را از مرگ نجات داد.
این اندازه از تاثیرگذاری اجتماعی را او مدیون چیست؟ رسانه های آزاد؟ مردمی که فراموشکار نیستند؟ تصمیم های هوشمندانه در بهترین زمان های ممکن؟
او چندی پیش در واکنش به اظهارات دونالدو ترامپ نامزد جمهوری خواه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که گفته بود باید ورود مسلمانان به این کشور ممنوع بشود، گفت: من هیچ گاه کاری با سیاست نداشتهام؛ اما معتقدم رهبران جهان باید از جایگاه خود در تفهیم اسلام استفاده کنند و مشخص کنند که این کشتارها هیچ ربطی به اسلام ندارد و از روی گمراهی است.
تردیدی نیست که تنها مشت های سنگین، زبان گزنده، ابروهای پرپشت، چشم های سیاه مسحورکننده و پیروزی های پی درپی اش عامل این همه محبوبیت نیست. اینکه مثل یک امپراتور بازنشسته مورد احترام میلیون ها انسان در سراسر جهان است. مگر می شود با مُشت های آهنین و عرق و نعره و ناک اوت و ناک دان این همه به قلب آدم ها نفوذ کرد و صاحبخانه شد؟
رهبر معنوی کلی، عالیجا محمد بود. رهبر سیاهان آمریکا که برای احقاق حقوق شهروندان سیاهپوست آمریکایی 44 سال رهبری جنبش موسوم به "امت اسلام" را به عهده داشت.
محمدعلی کلی دل با مالکوم ایکس داشت. فعال سیاهپوست و مسلمان حقوق انسانی و مدافع حقوق آفریقایی آمریکاییها. با نام اصلی مالکوم لیتل. مردی که در ۲۱ فوریه ۱۹۶۵ سخنرانی در منهتن نیویورک توسط سه مرد مسلح، از فاصله کم هدف ۱۵ گلوله قرار گرفت و در 39 سالگی کشته شد.
او بود که چند ماه پیش از کشته شدن زمینه ساز تغییر دین بوکسور جاودانه تاریخ شد و «کَسیوس مارسلوس کلی جونیور» را به « محمدعلی» تغییر داد.
محمدعلی کلی حتی وقتی به نهایت شهرت و ثروت رسید باز هم محبوب کودکان فقیرترین محلات دنیا بود. فقط به ایالات متحده تعلق نداشت. او وقتی برای مسابقه با جورج فورمن به زئیر رفت، در خیابان با مردم عادی خوش و بش می کرد و رفتاری متواضعانه در مواجهه با زئیری ها داشت.
کلی به جنگ با ویتنام نرفت. یک سرپیچی آشکار. در حالیکه «الویس پریسلی» ستاره آن روزهای موسیقی لباس سربازان جنگ را بر تن میکرد و تورهای بزرگ موسیقی در سرتاسر آمریکا برپا میکرد و در پی تبلیغ «میهنپرستی» در جهت کارکرد تبلیغی موسیقی در تشویق تودهها به جنگ ویتنام بود، محمدعلی از حضور در ارتش آمریکا برای جنگ ویتنام سر باز زد و اعلام کرد که هرگز به روی هم نوعان ویتنامی خود آتش نمیگشاید.
اگرچه عده ای او را خائن به وطن نامیدند اما او با اعلام اینکه در اسلام هرگز آدم کشی وجود ندارد و مسلمانان صلح طلب هستند حاضر به خدمت در ارتش ایالات متحده نشد. مسئولان ارتش آمریکا این موضوع در جنگ ویتنام برایشان گران تمام شد و همین مساله مدتها سر زبانها بود و پس از آن کلی حتی از حضور در رقابت های بوکس به مدت ۵ سال محروم شد و گواهینامه بوکسش نیز به حالت تعلیق درآمد، البته مدتی بعد این محکومیت به ۳ سال کاهش پیدا کرد.
این هم از حکایت های تلخ تاریخ است که محمدعلی کلی و غلامرضا تختی که یکی در نقشه ایران و دیگری در سراسر جهان نمادهای سرکشی، مبارزه، تسلیم ناپذیری و استقامت هستند با هم دیدار نکردند اما وقتی کلی به ایران آمد شعبان بی مخ به استقبالش رفت. در آغوش او عکس های یادگاری گرفت. احتمالاً به عنوان پهلوان کشور! نماینده ورزشکاران و یک قهرمان ملی! مردی که با چاقو مرد محبوب تختی یعنی دکتر فاطمی را کاردآجین کرده بود!
قصه محمد علی کلی حتی بعد از مرگش ادامه دارد. او به واسطه شهرتش به فعالیت های انسان دوستانه می پرداخت. اخبارش در همه جای دنیا منعکس می شد، مردی که هیچگاه به اندازه تختی فروتن نبود، در مبارزه فقط می خواست «پیروز» و «قهرمان» شود و بعید است کسی برایش در آن سالها «پهلوانی» را معنا کرده باشد، کسی که مسابقاتش همیشه درگیر زد و بندهای اداره کننده مسابقات و حاشیه هایی بود که پول کثیف روانه جیب این و آن می شد حالا مثل امپراتور به خاک سپرده می شود. مردی که هر کسی در کوشه ای از دنیا از او خاطره ای دارد. خاطره ای که شاید از دیگران شنیده باشد!
محمدعلی کلی درگذشت. این که مرگش نتیجه نفرین بوفالوهاست یا گذر ناگزیر زمان، فرقی نمی کند. همه انگار از او خاطره دارند....
عنوان محمدعلي كلي درست نيست و پس از تغيير نام ايشان در جهان بنام محمد علي شناخته شدند با تشكر
مسمانی بود که به رغم خشونت رشته ورزشی اش، لطافت روح داشت و حاضر نشد همنوع خود را در ویتنام بکشد. او مبلغ عملی اسلام رحمانی بود.
ناراحت شدم وقتی شنیدم خبرشو . 34 سال با پارکینسون مبارزه میکرد خیلی سختتر از چیزیه که من بتونم تصورش کنم
امیدوارم رفتار و منشش الگویی باشه برای دیگر ورزشکاران دنیا .
ناراحت شدم وقتی شنیدم خبرشو . 34 سال با پارکینسون مبارزه میکرد خیلی سختتر از چیزیه که من بتونم تصورش کنم
امیدوارم رفتار و منشش الگویی باشه برای دیگر ورزشکاران دنیا .
خوب است سیاستمداران ما بفهمند که باعث کشتا ر و اوارگی دیگر مسلمانان نگردند
غمگین شدم براش
إنّا لله وإنّا إليهِ رَاجعُون
محمد علی صحیح است
نامش مجمد وفامیلیش علی است
کلی اضافه است.درود