عصر ایران - نادر رستمی مسن یکی از ایرانیان مهاجری است که بیش از 30 سال است تجربه کار با نوجوانان و جوانان را در دانمارک دارد . وی تجربیات خوبی از کشورهای اسکاندیناوی و نظام آموزشی و تربیتی موجود در این کشورها و به ویژه دانمارک اندوخته است . او 18 سال سابقه حضور در باشگاه های اوقات فراغت نوجوانان و جوانان را در دانمارک دارد و 8 سال است که مدیریت این باشگاه ها را عهده دار است.دغدغه انتقال تجربیات به ایران نادر رستمی را در سال های گذشته بارها به سفر به ایران واداشته است . وی می گوید در تلاش است تا سیستم باشگاه های اوقات فراغت برای نوجوانان وجوانان را به ایران منتقل کند و برای این کار با مسئولان مربوطه در کشورمان جلساتی را برگزار کرده است.با او درباره نظام تعلیم و تربیت در کشورهای اسکاندیناوی و تلاش های او در ایران برای انتقال این تجربیات به کشورمان به گفتگو نشستیم.آقای رستمی! آن طور که از فعالیت های شما پیداست ، شما در زمینه آموزش و تربیت نوجوانان و جوانان کار می کنید و تجربیات زیادی از کشورهای اسکاندیناوی و به ویژه دانمارک دارید . به طور کلی آیا می توانید برای ما شرح دهید که یک نوزاد از بدو تولد در کشورهای اسکاندیناوی چه مراحل تربیتی را طی می کند و نظام تعلیم و تربیت باچه تدابیری شخصیت یک کودک را شکل می دهد؟ در کشورهای اسکاندیناوی به دلیل شاغل بودن والدین ، پس از فارغ شدن مادران ، یک مرخصی با حقوق یکساله به آنها تعلق می گیرد تا مادر بتواند یک سال را در منزل بوده ودر این یک سال اولیه زندگی نوزاد، پیش فرزند خود باشد .
بعد از آن بچه تحویل vuggestue یا degplegej ( دو نوع دولتی و خصوصی شیرخوارگاه) می شود . "ووگستو" متعلق به شهرداری ها بوده و دولتی هستند و معمولا در هر محلی یک یا چند ووگستو وجود دارد که هر کدام از آنان تا حداکثر از 60 نوزاد مراقبت می کنند،
اما "داوپلایه ها" شخصی هستند و معمولا مادرانی که در منزل تنها هستند و شاغل نمی باشند از شهرداری ها تقاضای جواز دایر کردن این گونه مراکز نگهداری نوزادان را می نمایند. پس از این مرحله شهرداری ها تقاضا را بررسی می کنند و در نخستین گام باید خانه متقاضی شرایط استاندارد فیزیکی را دارا باشد.
پس از آن مادر متقاضی را به چند دوره آموزشی می فرستند و تعالیم کودک داری را به او می آموزند . پس از طی این مراحل هیئتی از شهرداری صلاحیت نهایی مادر را تایید و جواز کسب را صادر می کند .
همزمان با صدور این جواز کسب بسیاری از اسباب بازی ها و وسایل تفریح بچه ها به انضمام وسایل بهداشتی به صورت رایگان در اختیار مادر متقاضی قرار می گیرد . شهرداری ها کنترل بیشتری بر روی داوپلایه ها دارند چرا که ووگستو ها متعلق به خودشان است ولی داوپلایه ها شخصی بوده و نیاز به نظارت بیشتری دارند.
در دانمارک پس از فارغ شدن مادر ، شهرداری دکتر اطفال پیش او می فرستد تا در گام نخست طفل معاینه و برای او پرونده سلامت تشکیل شود. در همین زمان پزشکان به مادران اطلاعات جامعی درباره نحوه پرستاری از اطفال را می دهند.
پس از طی تقریبا دو سال از تولد نوزاد ، کودکان به مهد کودک های محلی منتقل می شوند و شهرداری ها موظفند تا برای یکایک اطفال در محل شان در مهد کودک ها جا رزرو کنند و دلیل این مساله در این است که والدین شاغل بوده و فرصت حمل و نقل کودکان خود را تا مهدکودک های دوردست ندارند.
وقتی اطفال وارد مهد کودک می شوند مربیان شروع به بررسی شاخص های سلامت و رشد کودکان می کنند و نهایت تلاش را می کنند تا کودکان همپای یکدیگر رشد کنند.
یکی از اهداف و اصول تربیتی و آموزشی مهدکودک ها و مراکز آموزشی کودکان و نوجوانان در دانمارک ایجاد فضای مناسب برای تمرینات بدنی و فیزیکی به منظور خسته کردن مثبت کودکان و نوجوانان و گرفتن انرژی آنهاست و فلسفه آن این است که هم کودکان در فرایند یادگیری قرار بگیرند و هم اینکه پس از بازگشت به خانه به آرامی استراحت کنند. این مساله در خیلی از موارد مایه راحتی خیال والدین نیز است چرا که می دانند کودکانشان در محیطی مناسب و زیر نظر افراد متخصص انرژی خود را تخلیه کرده اند.
به طور کلی شهرداری ها مسئول تعلیم و تربیت کودکان ، نوجوانان و جوانان می باشند . از این رو شهرداری ها اهمیت خاصی به استفاده از افراد تحصیلکرده می دهند وبا توجه به نیاز متفاوت کودکان در سنین مختلف برنامه های آموزشی خاصی برای آنها ترتیب می دهند.
در هر سه مرکز نگهداری کودکان جشن هایی برگزار می شود ، با این هدف که همکاری پدر و مادران با مرکز آموزشی بیشتر شده و آنان با شناخت والدین دیگر کودکان ،محل را برای خود امن تر حس کنند.
معمولا در این جشن ها انتخابات هیئت امنا نیز برگزار می شود و مایندگان والدین در این جشن ها انتخاب می شوند. در دانمارک مرسوم است که هر محل آموزشی منقل کباب خیلی بزرگی نیز است که در روز جشن پدر و مادرها خود غذاهایشان را می آورند و کباب کرده و به این بهانه با یکدیگر آشنا می شوند.
آیا ارایه این خدمات اجباری است؟بله ؛ در مواردی که خانواده توان رسیدگی به کودک خود و تضمین رشد کودک را نداشته باشد اجباری می شود و شهرداری مسئول تشخیص این امر است . همچنین برای شهروندان مهاجر خارجی حضور اطفال در مهد کودک ها اجباری است و اصلی ترین دلیل آن همسان سازی فرهنگی و آشنا ساختن کودک با زبان کشور میزبان است .
شیوه کار مهد کودک ها به چه شکلی است ؟هر مهد کودک یک رییس ، یک معاون و تعدادی مربی تحصیل کرده دارد . تعدادی هم کمک مربی تحصیل نکرده در این مراکز مشغول به کار هستند . هر کسی که در مهد کودک کار می کند باید نامه تایید عدم سوء سابقه در مورد کودک آزاری داشته باشد که از سوی پلیس صادر می شود.
هر مهد کودک یک اساسنامه دارد که در هیئت امنا بررسی و تایید شده و به مهر و امضای رییس رسیده است . این اساسنامه ها که اهداف مهد کودک را مشخص می کنند همه ساله در شهرداری های مختلف بررسی و با تایید آن قابل اجرا می شوند.
مهد کودک ها با والدین ، پزشکان و دندانپزشک اطفال ، کلیسای محل ، کانون سالخوردگان و نیز مدارس محل همکاری تعامل گونه ای دارند و ماهیانه جلسه ای با هیئت امنای مهد کودک تشکیل می دهند.
اعضای هیئت امنا را رییس ، معاون ، یک مربی ارشد ، یک مشاور از شهرداری ، در برخی جاها یک نماینده از کلیسا ( کلیسا ها معمولا وظیفه آموزش سرودهای مذهبی در مهد کودک ها را بر عهده دارند که در دراز مدت هم تلاش دارند کودکان را با داستان های مذهبی آشنا کنند) دو نماینده از والدین ، یک نماینده ناظر بهداشت از شهرداری تشکیل می دهد.
نحوه کار روزانه مهد کودک ها بدین شکل است که تماس دایم و نزدیک با کودکان داشته باشند و با تماس نزدیک شاهد رشد روزانه کودک باشند.
در این رابطه مربیان از همان بدو کار تلاش دارند تا به کودکان کارهای گروهی و احترام به یکدیگر را بیاموزند . مربیان به کودکان می آموزند که خشونت هیچ جایی در مهد کودک ندارد . این همان آموزه ای است که مربیان در مواردی حتی به والدین نیز گوشزد می کنند چرا که به جرات می توان گفت و به تجربه ثابت شده است اطفالی دست به خشونت در مهد کودک ها می زنند که این مساله را در خانواده خود تجربه کرده باشند.
در مهد کودک ها از همان ابتدا تلاش می شود تا به کودکان وظایفی متناسب با سن و سالشان سپرده شود تا حس مسئولیت پذیری در آنها رشد کند که این خود در دراز مدت سبب اعتماد به نفس کودکان می شود.
همچنین در مهد کودک ها احترام به حیوانات و عدم حیوان آزاری و مسایلی از این دست نیز آموزش داده می شود.
آیا والدین نیز درباره مسایل تربیتی فرزندان شان آموزش های خاصی می بینند؟مسئول رشد هر کودکی پدر و مادر او هستند و تحت هیچ عنوانی نمی توانند از زیر این مهم شانه خالی کنند. در واقع "ووگستو "، "داوپله" و "مهدکودک" ها ابزارهایی در اختیار والدین قرار می دهند تا بر این مهم نایل آیند . علاوه بر این در کشوری چون دانمارک همه کتابخانه ها مجانی بوده و خانواده ها می توانند با گرفتن کمک از مشاوران کتابخانه کتاب های مخصوص تربیتی را دریافت کرده و مطالعه کنند و سطح دانش خود را ارتقا دهند. در کتابخانه ها همچنین هر از چندی برنامه پخش فیلم های آموزشی و سخنرانی هایی درباره تعلیم و تربیت کودکان ترتیب داده می شود.
با این حال وقتی هم مشاهده شود که والدینی فاقد اطلاعات کافی در این زمینه هستند مطلب بلافاصله با شهرداری محل و مشاورین والدین در میان گذاشته می شود و امکانات یادگیری در اختیار والدین قرار داده می شود. این مساله بدان قدر اهمیت دارد که اگر والدین نتوانند از عهده این کار برآیند در آخر کودکان شان را از آنان می گیرند و در محل های دیگری نگهداری می کنند.
البته هیچ شهرداری دوست ندارد هیچ کودکی را از پدر و مادرش جدا کند چون به یقین حاصل شده است که بهترین محل و محیط برای زندگی کودک دقیقا خانواده آن کودک است ولی در مواردی متاسفانه راه دیگری باقی نمی ماند.
دور کردن اطفال از والدین معمولا در دوره های دو ساله صورت می گیرد که در این دو سال والدین دوره های مخصوصی می بینند تا آمادگی لازم را برای نگهداری کودکانشان ببینند و البته طی همین مدت والدین می توانند ماهی یک یا دو بار فرزند خود را ملاقات کنند ، زمان این مساله را مشاوران مشخص می کنند و این به این خاطر است که حقی از بچه ها ضایع نشود.
اما اگر مساله کودک آزاری حاد باشد گاه ممکن است دوران دور کردن فرزندان از والدین تا به سن بلوغ رسیدن فرزندان طول بکشد و طول این محکومیت را دادگاه و هیئتی از انجمن شهر تعیین می کنند.همچنین مواردی از کودک آزاری می تواند مجازات های سنگینی مثل زندان را نیز در پی داشته باشد.
با گذر از مراحل اولیه رشد ، وقتی کودکی به سن 10 سالگی رسید، نظام آموزشی چه برنامه هایی دارد؟در کشورهای اسکاندیناوی مخصوصا دانمارک همه روزه پس از بسته شدن مدارس، مکان های دیگری باز می شوند به نام " باشگاه های اوقات فراغت نوجوانان و جوانان " .
این باشگاه ها وظیفه دارند نوجوانان و جوانان را از 10 تا 18 سالگی تحت پوشش خود گرفته و اوقات فراغت شان را پر کنند . در این باشگاه ها افراد تحصیل کرده که در رشته " paedagog" (پدگو) درس خوانده اند
(این رشته تلفیقی از روان شناسی ، جامعه شناسی ، مردم شناسی ، آداب و رسوم شناسی ، نوجوان و جوان شناسی می باشد
) با شناخت کامل به نیازهای روزمره جوانان در کنار آنان بوده و سعی می کنند تا نوجوان و جوان با اعتماد به نفس بیشتری به زندگی خود ادامه داده و راحت تر بر مشکلات روزمره فائق آیند .
این باشگاه ها هر کدام ساختمانی نسبتاً بزرگ دارند که در آن انواع و اقسام فعالیت ها از جمله فوتبال دستی ، پینگ کنگ ، فوتبال گل کوچک ، زمین بسکتبال ، اتاق موزیک ، اتاق کامپیوتر ، کارگاهی برای تعمیرات مختلف برای جوانان و به همراه و کمک خود جوانان ، پرده بزرگ سینما ، سالن بزرگ جلسات ،آشپزخانه بزرگ برای غذا پختن به همراه جوانان و اتاق کمک درسی نوجوانان و جوانان وجود دارد .
هر باشگاهی امکان استفاده از اتوبوس را نیز دارد . ( معمولا هر سه یا چهار باشگاه یک اتوبوس می خرند و به طور مشترک از آن استفاده می کنند.) همچنین این باشگاه ها همکاری خیلی نزدیکی نیز با باشگاه های ورزشی هر محل دارند چون یکی از اهداف هر باشگاه اوقات فراغت ، این است که اعضای نوجوان و جوان آن عضو فعالی از باشگاه ورزشی محل خود نیز باشند.
باشگاه ها همه ساله یک سری از متخصصان و مشاوران حرفه ای را دعوت می کنند تا به سوالات نوجوانان و جوانان در موارد مختلف پاسخ دهند . جوانان باید عضو باشگاه باشند و در همان محل زندگی کنند یا در مدرسه محل تحصیل کنند.
حق عضویت برای کودکان 10 تا 14 ساله ماهیانه 115 کرون (حدود 40 هزار تومان) است و برای جوانان 14 تا 18 سال 20 کرون (حدود 7 هزار تومان) ؛ دلیل این مساله این است که باشگاه های جوانان از ساعت 18 تا 22 باز هستند و برای شهرداری بسیار مهم است که با تخفیف های زیاد جوانان را جذب این مراکز کند.
در مواردی هم که جوان یا خانواده اش فاقد قدرت مالی باشند حق عضویت آن از بودجه شهرداری پرداخت می شود.
باشگاه های اوقات فراغت در تمامی ایام سال ( 365 روز) فعال بوده و تعطیلی ندارند چرا که این باشگاه ها در واقع برای پر کردن اوقات فراغت جوانان و نوجوانان هستند .در باشگاه ها آوردن انواع و اقسام سلاح های سرد و گرم ممنوع است ، مواد مخدر و الکل نیز ممنوع بوده و درگیری و کتک کاری مطلقا ممنوع می باشد . در مواردی که نوجوان یا جوانی از این قوانین تخطی کند بلافاصله با والدین تماس گرفته می شود و ماجرا به اطلاع والدین می رسد.
در این باشگاه ها جوانان و نوجوانان به مسافرت ها و گردش های مختلف برده می شوند و حتی جوانان و نوجوانان به باشگاه های مشابه در کشورهای همسایه نیز برده می شوند تا آنجا را هم ببینند و با نحوه کار و زندگی جوانان در آن کشورها نیز آشنا شوند و تبادل فرهنگی شکل بگیرد.
در صورت بروز جرمی از سوی یک نوجوان یا جوان نحوه رسیدگی به آن چگونه است ؟اگر جوان زیر 15 سال باشد پلیس اجازه بازجویی از جوان را بدون بودن حضور ناظری از شهرداری ندارد . به طور کلی در چنین مواردی پلیس مسئولیت اصلی را بر عهده دارد . اگر در بازجویی ها جرم نوجوان یا جوان ثابت شد، اگر زیر 15 سال بود نه در زندان بلکه در مکان های مخصوصی مختص جوانان بزهکار زیر 15 سال نگهداری می شود که شدیدا تحت نظارت ناظرانی از باشگاه های اوقات فراغت قرار دارند.
اما اگر سن نوجوان بالای 15 سال باشد پلیس مستقیما اقدام می کند اما باز هم وی را به زندان بزرگ سالان منتقل نمی کنند بلکه در مکان های مخصوص مختص جوانان 15 تا 18 ساله نگهداری می شوند. در این مکان ها نیز ناظرانی از باشگاه های اوقات فراغت حضور دارند. معمولا این ناظران به استخدام این " کانون های اصلاح و تربیت " در می آیند .
برای پیشگیری از بزهکاری جوانان چه اقداماتی صورت می گیرد؟ تمامی باشگاه های اوقات فراغت نوجوانان و جوانان در دانمارک عضو " sspudvalgt" ( گروه کاری متشکل از نمایندگان مشاورهای شهرداری ، مدرسه محل ، پدگو و پلیس محل) هستند . این گروه هر ماه یک جلسه دارد که جلسات آن در محل باشگاه تشکیل می شود و در آن جلسه در مورد شرایط اجتماعی ، خانوادگی ، فیزیکی و روحی هر جوان صحبت می شود . در واقع همه جوان ها در این جلسات بررسی نمی شوند بلکه جوانان و نوجوانانی بررسی می شوند که در لیست " گروه ریسک " قرار دارند و این گروه به جوانان و نوجوانانی گفته می شود که در خطر لغزش و ناهنجاری های اجتماعی قرار داشته و معمولا به قوانین احترام لازم را نمی گذارند و یا به مربیان بی احترامی می کنند .
نگاه نوجوانان و جوانان قرار گرفته در این گروه (ک به طور میانگین 30 درصد نوجوانان و جوانان را شامل می شود) به جوانان خلافکارشناخته شده به عنوان یک الگو معطوف است . لازم به ذکر است که در کشوری چون دانمارک 2 درصد از جوانان در لیست گروه جوانان خلافکار قرار دارند که البته بسیاری از آنان در اثر همکاری ارگان های مسئول بار دیگر به دامان جامعه و زندگی عادی باز می گردند .
یکی از هدف های اصلی باشگاه های اوقات فراغت در واقع سوق دادن نوجوانان و جوانان در گروه ریسک به سمت 68 درصد بدون مشکل است و سعی می شود دیوار حائلی بین گروه 2 درصد با گروه 30 درصد به وجود آید .
معمولا وقتی جوانی مرتکب خلافی می شود در موارد اولیه و در دفعات اول پلیس به دادن یک اخطار شفاهی کفایت می کند اما در جلسات ssp (گروه کاری) جوان شناسایی شده و گروه کاری دست به کار می شود .
اخطار شفاهی پلیس به جوان به این معنا نیست که پلیس با خانواده جوان تماس نخواهد گرفت بلکه به این معنا است که در سابقه جوان قید نخواهد شد. اما قبل از تماس پلیس با جوان پس از آنکه مساله در ssp مطرح شد ، یکسری از همکاران که در قسمتی به نام milioafsnit ( قسمت محیط یا محله که وابسته به شهر داری است ) کار می کنند ، دو نفر از همکاران را به درب منزل جوان می فرستند و این دو بدون قرار قبلی و بدون اینکه وارد منزل شوند ، پدر و مادران را در جریان اولین بزهکاری فرزندشان قرار می دهند. در اکثر موارد والدین شوکه می شوند و عکس العمل های خیلی پرخاشگرایانه از خود نشان می دهند به همین دلیل هم همیشه دو نفر به درب منازل می روند و معمولا یک زن و یک مرد این ماموریت را عهده دار می شوند.
پس از اطلاع به خانواده جوان ، باشگاه اوقات فراغت محل ، جوان خاطی را به یک جلسه دعوت می کند و این مساله را که باشگاه نیز در جریان عمل خلاف جوان قرار دارد به اطلاع وی می رسانند. به جوان گفته می شود :" شما در چاله افتاده اید و جزء گروه ریسک شده اید. به خاطر همین و برای کمک به شما ، شما را تحت کنترل بیشتری قرار خواهیم داد ".
مرحله سوم و آخر این است که پلیس به اتفاق مشاور، جوان را به همراه والدینش به یک جلسه دعوت می کنند که در آنجا به صراحت گفته می شود این مورد را جزو سوابق او ذکر نمی کنند اما باید جوان خاطی مراعات کند تا دیگر مرتکب خلافی نشود.
حتی در مواردی پلیس یک سلول خالی از یک زندان را به جوان و والدینش نشان می دهد که تمام این اقدامات باعث می شود بیش از 85 درصد از جوانان خلاف دوم را انجام ندهند.
البته در مواردی مثل قتل یا جرایم سنگین پلیس از همان اول ، خلاف را در سابقه جوان خاطی قید می کند.
باشگاه های اوقات فراغت برای نظارت بر جوانان در بیرون از باشگاه چه برنامه هایی دارند و چگونه عمل می کنند؟این باشگاه ها همیشه همکارانی دارند که برای کار در بیرون از باشگاه دوره های تخصصی را دیده اند . دو گروه برای کارهای بیرون از باشگاه فعالیت دارند : گروه اول به نام "کاپشن قرمز ها" که در کوچه و خیابان های محل پرسه می زنند و مواظب جوانان عضو و حتی غیر عضو باشگاه می باشند.
" کاپشن سبزها " گروه دیگری هستند که مسئول نظارت بر جشن ها و مراسم مختلفی هستند که جوانان در آن مراسم حضور دارند و کار اصلی این گروه کنترل جوانان به صورت نا محسوس و با فاصله دور است .
همچنین در هر محله و یا در چند محله به صورت مشترک خط های تلفن 24 ساعته وجود دارد که آماده پاسخگویی به سوال و کمک به جوانان می باشند .
همچنین پروژه ای وجود دارد به نام " روان کردن مسیر زندگی جوان " که طی این پروژه جوانانی که در دبیرستان های معمولی به اندازه کافی مستعد یادگیری دروس روزانه نبوده و مثلا فنی یا حرفه ای هستند ، تلاش می شود به مدارس مخصوص فنی و حرفه ای هدایت شوند که این مساله در موارد زیادی کمک می کند تا استعدادهای نهان جوان کشف شده و آینده شغلی بهتری در انتظار او باشد . برای مثال جوانانی هستند که از نظر تحصیلی ضعیف بودند اما هم اکنون رییس یک کارگاه چوب بری موفق هستند .
برای بومی کردن این تجربیات و استفاده از آن در ایران نیز برنامه ای وجود دارد و شما در این زمینه فعالیت هایی داشته اید ؟شکی نیست که در ایران کارهای مثمر ثمر فراوانی در زمینه تربیت و آموزش نوجوانان و جوانان به انجام رسیده و می رسد ، اما یکی از تفاوت های ایران با کشوری چون دانمارک در این است که در دانمارک تنها 5 میلیون نفر زندگی می کنند در حالی که ایران بیش از 75 میلیون نفر جمعیت دارد . البته مسلم و واضح است که تجربیات و اطلاعات من از شیوه تربیت در کشورهای اسکاندیناوی باید بومی شده و سپس مورد استفاده قرار گیرد.
من در دانمارک بیش از 18 سال سابقه کار و بیش از 8 سال سابقه مدیریت باشگاه اوقات فراغت نوجوانان و جوانان با قریب به 300 عضو را داشته ام . در ایران نیز در همین راستا و با این امید که درآینده در هر محله ای و در کنار هر مسجدی زیر سایه مقامات مذهبی و مسئولان کشور امکان باز کردن چنین باشگاه هایی فراهم شود ، در جلساتی با مسئولان مرتبط کشور که از طریق سفیر محترم جمهوری اسلامی ایران در دانمارک هماهنگ شده بود ، شرکت کرده و به نتایج خیلی مثبتی نیز رسیده ایم . یکی از مواردی که روی آن کار می شود افتتاح رشته تحصیلی " پدگو " در دانشگاه های ایران است که امیدوارم در آینده نزدیک به نتیجه برسد.
من در تمامی جلساتی که شرکت داشته ام با همکاری بی شائبه هر یک از مسئولین مواجه بوده ام و باید به عرض برسانم که این پروژه ان قدر بزرگ است که می باست برای اجرایی شدن زمان کافی طی شود.
همچنین سایتی بدین منظور افتتاح کرده ام با نام " یاور جوان
www.yavarjavan.com که در آن بخشی از فعالیت های خودم در این حوزه را شرح داده ام و در اختیار خوانندگان قرار می دهم .
چون من هم در ایران زندگی می کنم و هم در دانمارک و بیش از 30 سال است که در دانمارک مقیم هستم زمان هایی را که در ایران هستم با کمال میل حاضر به ارایه مشاوره به ارگان ها و نهادهای مختلف دولتی و خصوصی درباره تجربیات شخصی خود ،بدون یک ریال چشمداشت اقتصادی هستم .
در آخر به عنوان یک متخصص تربیتی چه توصیه هایی به خوانندگان ایرانی این مصاحبه دارید ؟ به خوانندگان این مصاحبه و همه هم وطنانم توصیه دارم که اجازه دهند تا کودکانشان از کودکی شان لذت ببرند و به اصطلاح کودکی کنند . کودکان را بی دلیل وارد دنیای بزرگ سالان نکنند و فراموش نکنند یک بچه زرنگ 4 ساله نمی تواند و نباید 6 ساله یا 7 ساله رفتار کند. او فقط یک بچه باهوش 4 ساله است که نیازهای فراوان یک کودک 4 ساله را دارد. از کودکان خود به اندازه سن آنها توقع داشته باشید و به کودکان خود سرکوفت نزنید که سرکوفت زدن ها حلال مشکل نیست و چه بسا در دراز مدت خود سبب ایجاد مشکلات بسیار خواهد شد .
دوری و اجتناب از تنبیه فیزیکی و روانی سر لوحه باشد ، اگر می خواهید کودکان خود را تنبیه هم بکنید آنها را یک یا دو ساعت به داخل اتاق هایشان بفرستید و اجازه ندهید از موبایل یا کامپیوتر ، اینترنت ، تلویزیون یا موزیک یا ... استفاده کنند .
اتاق فرستادن برای این است که کودکان با خود فکر کنند که چرا شما آنها را به اتاق فرستاده اید. در مقابل کودکان خود مشاجره نکنید و با کودکانتان در فعالیت های فیزیکی شان سهیم شوید و فعالیت های فیزیکی را به عنوان یک رویه ثابت در برنامه هفتگی خود با کودکانتان قرار دهید.
عصر ايران
جون مادرت اينها رو نزن مي سوزيم
درد خودمون كه هست اينها رو هم كه مي فهميم مي سوزيم كه چرا ما از حق طبيعي خود بهرمند نمي شويم و چرا مسئولان ما مردمشون رو از حق خودشون با خبر نمي كنن . مي دونم چرا ولي.........
دردانمارک مثل تهران روزي ۲ ميليون مردخياباني ۲۴ ساعت با ماشين ولگردي نميکنند تا ثروت وانرژي کشور الکي هدرشود وپول تمام اين خدمات ا جتماعي دانمارک ازمالياتي که مردم ميدهند چه بازاري وچه کارمندوکارگر بعلاوه ۷ ساعت کارمفيد وزحمتي که در۲۴ سا عت ملت دانمارک انجام ميدهند ودرايران ملت عزيزما ۲ ساعت کارمفيد ندارند و
روزي۴ميليون اتومبيل درتهران ويراژ ميد هند وانرژي و ثروت کشور را نابود ميکنند وياقليان ميکشند درصورتيکه دردانمارک
د ردانمارک درهواي سردوبادوباران مردم بادوچرخه سرکار ميروند تا هواي شهرتميز بماند وهزاران احساس مسئوليت
روزانه که ملت ۵ ميليوني دانمارک انجام ميدهند تا کشورخوبي داشته باشند درايران من ا زاحساس مسوليت
صحبت ميکردم همه به من ميخنديدند ملت ايران راقليان و اتومبيل و بنزين ارزان وزنان خياباني عشق است
در تهران ببينيد بنگاه املاک هاوبسازبفروشها ازکشور
ملت بي خيال ببينيد ثروت کشورراچگونه تاراج ميکنند فعلا قليان بکشيد
اين آقاي رستمي لطف ميکردند ازمشکلات و ضعفها و زحمتهاي ملت دانمارک هم مينوشتند
الان خارجي ها همين ايرانيهاواعراب وپاکستانيها ي مقيم
دانمارک که بلدنيستند بچه تربيت کنند دراين شيرخوارگاهها و
مدارس چگونه ازبجه هاي دانمارکي جداميشوند ومشکلات
جدي بو جودآمده است وجنگ مذهب وناسيوناليزم بوجود آمده است وآينده جامعه دانمارک واروپا بخاطر ميليونها مهاجر
از کشورهاي عربي وآفريقا وايران وپاکستان زير علامت سئوال
رفته است
همین شیر تو شیر خودمون حوبه !!!!
این جمله واقعا جای تعمل دارد . هرچند از مصاحبهو اشنایی با فرهنگ تربیتی دانمارک استفاده کردم ؛ ولی باید بدانیم خانواده و مهر مادری محل پرورش انسانهایی کامل است . البته برخی موارد واقعا قابل استفاده و الگو برداری و بومی سازی هست .
در یک کلام در این نوع تربیت دانمارکی نه دکتر حسابی داریم ، نه علامه جعفری و نه شهید همت و ... .
آخر خدمات فرهنگي شهرداري به ما متاسفانه بدين شكله كه براي خود من اتفاق افتاده .من 4 سال پيش كه فرزندم به دنيا آمد زمان تهيه شناسنامه يك برگه تبريك از شهرداري به من تحويل شد مبني بر هديه شهرداري به فرزند شما : 1- مبلغ 100000 ريال حساب قرض الحسنه . 2- يك بسته فرهنگي كه به آدرس شما همه ماهه ارسال مي گردد. كه البته تا امروز كه فرزندم 4 ساله شده منتظرم كه هم اون بسته فرهنگيه درب خونمون بياد و هم اون حساب بانكيه ولي متاسفانه همش دورغ دروغ دروغ.......
چطور می توان در کشوری مثل ایران انتظار یه همچین وضعی داشت
حتی برنامه ای هم برای رسیدن به این شرایط وجود ندارد
حتی ما نمی دانیم در ایران این امکانات را از چه کسی طلب کنیم!
در ایران معلوم نیست حتی قدرت دست کیه!
منتظر می مانیم تا ریاست جمهوری و انوقت باید یک شخص بیاید و معجزه کند!
جالب تر اینکه از ما گذشت
اما تا 30 سال اینده باید به فکر این باشیم از چین و هندوستان نیروی کار وارد کنیم
آنها هم که شیوه خودشان را دارند
اینجانب با توجه به تخصص و تحصیلاتم که در همین زمینه کاری یعنی مربی اوقات فراغت کودکان ونوجوانان می باشد کاملاٌ با آقای رستمی موافقم چون دقیقاٌ با تفاوت خیلی کمی در فنلاند نیز به همین صورت می باشد.
امیدوارم مسئولین ما نیز به این مسائل توجه نموده و از تجارب دیگران از جمله جناب رستمی وکشورهای دیگر استفاده نمایند.
و شاید اکثرا براشون کودکی خاطره انگیز بوده ولی بدترین خاطرات عمرم رو مخصوصا در مدارس در کودکی داشتم و از یاد اوری اون خاطرات هم حتی نفرت دارم
در هر حال مقایسه ایران با کشور های پیشرفته قیاس درستی نیست. این کشور ها حد اقل ۵۰ سال است که وارد فاز نهایی توسعه یافتگی شده اند و با ما که هنوز در روش رانندگی دچار مشکل اساسی هستیم فرق دارند
پنجشنبه شب با خانواده رفته بودیم پارک طالقانی در بزرگراه حقانی تهران، تمام کنار پیاده رو گر بود از جوانهایی که میانگین سنی بیش از 20 سال نداشتند ، همه هم مشغول کشیدن قلیان ، حتی اینقدر شلوغ بود که نمی شد راحت راه رفت چون ممکن بود به آتیش گردان یکی از این دوستان برخورد کنید ، به زحمت جایی برای استراحت پیدا کردیم . هنوز ننشسته بودیم که یکهو دو جوان 17 یا 18 ساله با شمشیر و قداره شروع کردند به اربده کشی و شکستن شیشه های قلیان و حمله به مردم که من دیدم که یک جوان هم زخمی شد. بعد هم رفتند سمت پارکینگ و شروع به شکستن شیشه های ماشینها کردند. متاسفانه توی یک چنین مکانی پلیسی وجود نداشت، البته حدود یک ساعت قبلش یک ماشین گشت امنیت اخلاقی! بود که ماموریت ایشان چیز دیگری بود.
واقعاً نمیدونم چرا وقتی این مطلب را خوندم دلم برای جوانهایی که اونجا بودند مخصوصاً اون دوتا جوان اربده کش خلافکار سوخت.
بی تقصیرید مشکل از سیستم است.
يه لاستيك ماشين هم بود كه ميبرديم سربالايي ولش ميكردم تا پايين دنبالش ميدويديم ... خدايا داريم پير ميشيم
بزرگتر شدیم با ماشین رفتیم خیابون گز کردیم
کلا جوونیمون که دیگه خیلی خوش گذشت
مرگ بر دانمارک و حومه!!!!
از خودم
2. در ایران در آموزش و پرورش برای بچه ها تقلب، ریا، دورویی و ... آموزش داده می شود.( البته غیر مستقیم)
آخه یکی نیست بگه بابا فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلامی چقدر با فرهنگ اسکاندیناوی قرابت داره ؟ ما خودمان ظرفیت ها و توانمندی ها وبسترهای فرهنگ ساز زیادی داریم متاسفانه عدم خودباوری، فرهنگ زدگی و فساد در همه ارکان ذهن ما ایرانی ها رسوخ پیدا کرده است و منشا این کار هم همان کشورهای غربی از جمله دانمارک هست.
البته اعتقاد دارم تجربیات خوب و ارزشمند هر کشوری را باید پذیرفت ولی نه به قیمت از دست دادن ارزش های اجتماعی خودمان. بنده همیشه در کلاس های درسم به دانشجوها فقط خودباوری را توصیه می کنم باور به اعتقاداتمان، به تاریخ و تمدن درخشانمان، به توانایی هایمان، به اینکه ایرانی به هرچه که بخواهد میرسد والسلام.
یه حرفی بزن که مصداق عینی تو کشور داشته باشه، این حرفهای آرمانی و تمدن گذشته رو بریز دور!
الان همه چی به هم وره!
یه جوری حرف زدی انگار تو ایرن زندگی نمیکنی!
یه نگاه به دور و ورت بنداز تا از هر چی گفتی برگردی !
همین آدمای بی سوادی مثل تو تودانشگاهها هستن که یه همچین آدم هایی(بعضی از مسئولین) رو تحویل جامعه دادن.
بنده شخصا علی رغم اینکه بیش از 25 سال مقیم دانمارک هستم و بیش از 10 سال هم هست که مدیر بین الملل و استاد راهنمای بزرگترین گروه آکادمیک دانمارک هستم ؛ تمام مطلب همکار نازنیم جناب رستمی را با دقت خواندم . خدای ناکرده نه به این جهت که بخواهم با موچین ؛ یک کلمه غیر واقعی را از آن بیرون بکشم ؛ بلکه با لذت تمام خواندم که چه زیبا واقعیات یک جامعه و سیتسم تربیتی آنرا شکافته و به معرض دید و نظر هموطنان شریفم در ایران گذارده است .
استاد محترم ؛ در اینکه ما ملتی بزرگ با سابقه درخشان تاریخی هستیم ؛ شکی نیست و بر منکرش لعنت . ولی استاد گرامی جنابعالی گویا اینروزها اخبار و آمار سرزمینمان را پی گیری نمیکنید . جریان اختلاس سه هزار میلیاردی ، ماجرای حلقه فاطمی و اینکه دریافت رشوه از معدن داران روالی عادی در استانداری در 15 سال گذشته بود ، کودک آزایها ....نوجوانان تن فروش کنار خیابانها ..... اعتیاد خانمانسوز جوانان ، قاچاق مواد مخدر عین نقل و نبات ...گرانی های سرسام اور نان سنگگ 600 تومانی ....و الی آخر بشمار تا صبح .
مگر متولیان این امور همان افراد مورد نظر جنابعالی نیستند که با فرهنگ ایرانی ـ اسلامی رشد نموده اند ؟
مگر اختلاس گران خدای ناکرده از کفار دانمارکی !! یا اسکاندیناوی بودند ؟ مگر فساد حلقه فاطمی که میلیاردها ثروت ملی را چپاول کردند ، از کفار دانمارکی بودند ؟
همکار نازنینم ( که سعادت آشنائی ایشان را هم ندارم ) بزبانی شیوا گفته اند که در دانمارک به کودک از بدو تولد ، باید ها و نبایدها را آموزش میدهند آنهم با قوانین جامعه متمدن و نه با اصول مذهبی و مسحیت . برای پیشگیری از وقوع جرم ؛ جوانی که کمی لنگ میزند را به سلول زندان می برند و می گویند اگر جرمی مرتکب بشوی ؛ سالها باید در این سلول بمانی و عمرت هدر بشود . به مادر یک سال و به پدر شش ماه مرخصی همراه با حقوق میدهند که نوزاد از مهر پدر و مادر به اندازه کافی بهره بگیرد ..و الی آخر .
چرا این تعصبات خشک و خالی مانع از آن میشود که بطور علمی و تحقیقی نخواهیم به جهان پیرامون نگاهی افکنده و از تجربیات جهان پیشرفته در علوم انسانی و تربیتی بهره بگیریم .
جنابعالی و کسانی را که همانند جنابعالی می اندیشند ( تا حالا یک مثبت در کامنت شما دیدم که احتمالا آنرا هم خود جنابعالی داده اید ) را به خواندن کتاب ( غرب زدگی ) نویسنده توانا جلال آل احمد دعوت میکنم که حدود حدود 50 سال پیش و حدود 20 سال پیش از برقراری جمهوری اسلامی در ایران نگاشته است .
در خاتمه امیدوارم دانشجویان جنابعالی بر خلاف تدریس شما عمل کرده و از دگم اندیشی و یکسویه نگری ( که اصطلاح زیبائی ندارد و برای همین آنرا نمی نویسم ) پرهیز کنند .
دانمارک کشوری هست که میتوان به جرات گفت : همان شیوه مورد اعادی آقایان مدعی ارتباط با عوالم غیب ؛ یعنی جامعه ائی عاری از طبقه اداره میشود .خرد و کلان ؛ پیر و جوان ، وزیر و وکیل ؛ رفتگر و مهندس و دکتر با بیکار حقوق بگیر از اداره سوسیال همه از قانون پیروی کرده و همه به یک میزان به قانون التزام دارند و همه به یک میزان از حداقل های رفاهی بهره می گیرند ؛ چه خوشایند جنابعالی قرار بگیرد و چه نگیرد ؛ این حقیقت غیر قابل انکار هست ، مگر اینکه ریگی به کفش باشد .
حالا پای لرزش بشین.
ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ما کجا این دانمارکی ها کجا
در واقع اين نوعي برده داري مدرن است كه انسانها را همچون حيوانات دست آموز, مطيع و فرمانبردار بي چون و چرا بار مي اورد و همه اينها نه بخاطر كودكان است بلكه به خاطر اين است كه بزرگترها قادر به تغيير ديدگاهها و روش زندگي خود نيستند ولي چون قدرت عملشان نسبت به بچه ها بيشتر است روشهاي اينچنين خودخواهانه اي را در پيش ميگيرند.
بجاي اين كارها بهتر است بشر تغيير اساسي در شيوه زندگي خود بدهد.
مهدهای ما واقعا خجالت آوره دولت ول کرده به امان خدا نهایتا هم بگه رقص تو مهد کودک ممنوع .
شاعر می فرمایند:
در میان دو عدم این دو قدم راه چه بود که کشیدیم در این مرحله بس خواری ها
واسه مهدکودک باید پول خرج کرد.
خدا رو شکر شهرداری ما هم فقط بلده برگه مالیاتی بفرسته واسمون.
ما زندگی را باختیم!
من در یک شهرستان کوچک بزرگ شدم الان هم 28سالمه
ذهنی فوق العاده قوی داشتم درحد نوابغ
همیشه شاگرد اول و جرو منتحبین تمامی مسابقات(قرآن نهج البلاغه المپیادهای منطقه ای و ...)
یادمه آرزو داشتم فقط یک تابستان مثل بقیه بچه ها اوقات فراغت داشته باشم
بشینم کتاب بخونم کارهای علمی بکنم
افسوس که به خاطر فقر خانواده از اولین تا آخرین روز حتی تعطیلی های بین ایام عید و نوروز رو هم باید کار میکردم از همون اول ابتدایی(که در نجاری جعبه انگور میساختیم تا پیش دانشگاهی)
وفتی میدیدم بچه های دیگه توپ بازی میکنند یا از کارتون فوتبالیست ها حرف میزنند بغض...
بعدش هم بخاطر همین فقر مالی رفتم تربیت معلم تا چند قرون پول از همون اول بگیرم و مجبور به کار دوباره نباشم و تمام استعدادم که الان هم در حد نوابغ(آی کیو بالای160) است هدر رفت
امثال من هنوزم زیاد هستند کافی است چشم رو به روی واقعیت نبندیم و ببینیم چگونه کودکان کار با آن همه احساس لطیف کودکی دارند از بین میروند بدون اینکه طمع کودکی نوجوانی و... بچشند
ول کن دنیارو بابا ما باید همه بریم زیر خاک قیمت نون رو عشقه
ما وقتی هنوز درگیر غذا و پوشاک مسکن هستیم چطور میخوایم به چنین چیزهایی فکر کنیم؟!