روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: یکی از پرفراوانیترین توصیههای شهدا، حفظ حجاب بود. حتی در نامههایی که رزمندگان به خانواده هم مینوشتند این گزاره اخلاقی- دینی، پر رنگ بود. هم به خانواده خود توصیه میکردند و هم به هر کس پیغام شان میرسید.
این وصیت نامهها و نامه ها خطاب به خود مردم بود وبه نهادسازی در این باره اشارهای نداشت. شاید نسل امروز با فضای امروز آن وصیتنامهها و نامهها را ببینند و بخوانند و حتی زبان به نقد بگشایند که چرا به اختلاسها و ویژه خواریها نپرداختهاند که باید گفت در آن زمان ما چیزی به این نام و این گستردگی اصلا نداشتیم. قطعا اگر یک مورد اتفاق میافتاد، در هزاران وصیتنامه از آن پرهیز داده میشد.
آن روزها فساد اقتصادی در شکلِ احتکار بروز میکرد که آن هم گسترده نبود و به سرعت هم با آن برخورد میشد. گاه شاهد گران فروشی هم بودیم که به تشهیر و تعزیر پاسخ میگرفت. پرده نوشتههایی بر سردر مغازه گران فروش و محتکر نصب میشد و همین سیاستِ تشهیر، بسیاری را از نیمه راه خطا بازمی گردادند.اما غالب مردم به اخلاق انقلابی التزام داشتند. خط ایثار که در جبهه تحریر میشد، در شهر و روستا هم خوانندگان فراوانی داشت، خواندنهایی که در رفتار عملی مردم هم نمود مییافت.
کسی به دنبال رانت نبود چنان که امروز باب شده است. اصلا این کلمه در ادبیات جامعه عمر طولانی ندارد. ویژه خواری و ویژه خواهی هم چنان منفور شمرده میشد که کمتر کسی حاضر میشد پیه آن را به تن خود بمالد. فرزند اگر میخواست، پدر بدان تن نمیداد. پدر اگر میل میکرد، فرزند از آن میگریخت.
در جامعهای که مادر، جگرگوشه به نفاق گرفتارشدهاش را معرفی میکرد، بیمعرفتیهایی از این دست جایی نداشت. پس اگر به حجاب توصیه میکردند به معنای چشم پوشیدن بر دیگر حرامها و ناهنجاریها نبود بلکه چنین بیماریهایی همه گیری نداشت. میماند حجاب که ما حد اکثری آن را میخواستیم و بدان وصیت میکردیم. هرچیز را باید در ظرف زمانی خود مطالعه کرد.
بدانیم شهدا نسبت به همه گناهان و ناهنجاریها حساس بودند. نسبت به همه واجبات غیرت داشتند. قطعا اگر امروز قرار بود آن وصیتها و نامهها تحریر شود، فهرست مطالبات فرق میکرد. پرهیز از اختلاس و ویژه خواری و آقا زادگی و پارتی بازی و جناح گرایی و سنگ اندازی و بد دهنی و بدکلامی و بد قلمی و تحقیر و تخریب و... جایگاه ویژهای میداشت.