شبکه خبری الجزیره در مقاله ای در وبگاه خود تاخیر بیش از حد در تلافی ترور اسماعیل هنیه را مورد بررسی قرار داده و تلاش کرده به این سوال پاسخ دهد: که آیا ایران با رویکرد کنونی اش مبنی بر گریز از وارد شدن به یک روند تشدید تنش مستقیم و یا جنگ با اسرائیل، بازدارندگی خود در برابر اسرائیل را در برابر فرسایش مداوم خطوط قرمزش، احیا کند؟
به گزارش عصرایران، در این مطلب آمده است:
واکنش مورد انتظار ایران به ترور اسماعیل هنیه در تهران هنوز محقق نشده است، اما چرا؟
در 14 اوت گذشته و دو هفته پس از ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران، رهبر ایران طی اظهاراتی گفتند: "عقبنشینی غیرتاکتیکی خشم خداوند را در پی دارد."
ایشان این اظهارنظر را در میان گمانهزنیهای بینالمللی درباره اینکه آیا ایران به این ترور در پایتخت خود که اسرائیل را مقصر آن میدانست، پاسخ میدهد یا خیر، در دیدار با مسئولان کنگره ملی شهدای استان کهگیلویه و بویراحمد بیان کردند.
بسیاری تصور میکردند که این یک وعده اقدام علیه اسرائیل است، اما دیگرانی آن را به گونهای متفاوت تفسیر کردند.
اگر انتقامجویی برنامهریزی شده باشد، این سوال مطرح میشود که ایران چه زمانی و چگونه تلافی خواهد کرد؟ و چه چیزی تا کنون آن را عقب انداخته است.
و اگر قرار بود سخنان رهبر ایران از "عقب نشینی تاکتیکی" ناظر بر عدم پاسخگویی بوده باشد، سوال این است که چرا؟
ترور اسماعیل هنیه نقص های قابل توجهی را در دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران که مسئولیت حفاظت از هنیه را بر عهده داشت، آشکار کرد.
این شکست همچنین آسیبپذیریهای عملیات اطلاعاتی ایران را برجسته کرد، بنابراین ایران باید خانهاش را تمیز کند تا برای پاسخ اسرائیل به هر اقدام تلافیجویانهای که انجام دهد، آماده باشد.
اینکه منطقه روی لبه چاقوی جنگ احتمالی همه جانبه میچرخد، چیزی است که تحلیلگران بیشماری به آن اشاره کردهاند، احتمالی جدی که ایران باید برای آن آماده باشد، حتی در حالی که تحرکات بینالمللی خود را برای اجتناب از آن تنظیم میکند.
ایران با تکیه بر درس هایی که در آخرین جنگ همه جانبه خود آموخته است، در تلاش است تا به بازدارندگی جدیدی برای یک جنگ متعارف دست یابد.
یک سال و اندی پس از انقلاب 1979 ایران، که همراه با جدایی ایران از بلوک غرب بود، عراق با حمایت غرب به ایران حمله کرد و جنگ ایران و عراق را آغاز کرد.
این درگیری 8 سال به طول انجامید و ایران را از نظر اقتصادی و اجتماعی ویران کرد.
تعداد دقیق تلفات این جنگ نامعلوم است، اما برخی معتقدند جنگ با عراق جان نزدیک به یک میلیون ایرانی را گرفت و صدها هزار خانواده را متلاشی کرد.
آسیبهای ناشی از آن جنگ همچنان خاطره دولت و جامعه ایرانی را می آزارد، و نخبگان حاکم بر ایران پس از آن جنگ پرهزینه، یک معماری امنیتی را بر اساس یک هدف روشن ایجاد کردند: دیگر جنگی همهجانبه به هر قیمتی وجود ندارد.
ایران پس از حمله ایالات متحده به عراق به نیروهای نیابتی خود متکی بود، اما اکنون برای تعیین گامهای بعدی خود به یک ذهنیت جدید و منابع عظیم نیاز دارد و شاید به همین دلیل است که علیرغم تحریکهای اسرائیل تاکنون از تشدید تنش خودداری کرده است.
اسرائیل در ماه اکتبر ماشین نظامی خود را در نوار محاصره شده غزه در تلافی ظاهری حمله حماس به اسرائیل که طی آن 1139 نفر کشته و حدود 250 نفر به اسارت درآمدند، روشن کرد.
اکنون به نظر می رسد که اسرائیل تلاش می کند ماشین جنگ غزه را شتاب دهد و کسانی را که به عنوان رقبای منطقه ای می بیند، یعنی حزب الله و ایران رانیز از صحنه حذف کند.
حمله مستقیم به ایران که خطوط قرمز آن را نقض و تهران را مجبور به واکنش نظامی میکند، در حالی که هر گونه وخامت شبکه گروههای متحد آن میتواند به معنای کاهش نفوذ منطقهای آن باشد.
علاوه بر این، یک جنگ متعارف با اسرائیل می تواند به درگیری مستقیم با ایالات متحده تبدیل شود، که هزینه ای را به همراه خواهد داشت که در توان پرداخت ایران نیست.
حمله آمریکا به عراق در سال 2003 یک فرصت و همچنین یک تهدید امنیتی برای ایران بود.
فرصت این حمله در برکناری دشمن اصلی ایران، صدام حسین، رئیس جمهوری وقت عراق بود و تهدید نیز این بود که پس از پایان حمله آمریکا به عراق، واشنگتن با استقرار نزدیک تر در مرزهای ایران، تمرکز خود را به ایران معطوف خواهد کرد.
تهران یک معماری امنیتی برای از بین بردن این تهدید ایجاد کرد و نیروهای نیابتی بیشتری ایجاد کرد تا آمریکا را در عراق مشغول نگه دارد و در صورت تشدید تنش به عنوان یک عامل بازدارنده علیه آمریکا عمل کند و منافع ایران در عراق را حفظ کند.
بیش از 20 سال بعد، حضور و نفوذ تهران در عراق، آن را به دولتی موازی تبدیل کرده است که به طور غیرمستقیم دولت های عراق را تحت کنترل دارد. نیروهای نیابتی ایران، مانند نیروهای حشد الشعبی که اکنون نیز بخشی عمده از ارتش عراق هستند و اکثر احزاب شیعه در دولت ائتلافی عراق، با ایران ارتباط مستقیم دارند.
و تنها در عراق نیست که نفوذ ایران احساس می شود.
هنگامی که بهار عربی در سال 2011 جرقه تظاهراتی را در سوریه برانگیخت که به خشونت کشیده شد، ایران نیروهای نیابتی خود را در سوریه بسیج کرد تا از بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه و نیز منافع منطقه ای خود محافظت کند.
بهار عربی همچنین به تغییراتی در یمن منجر شد، جایی که پس از برکناری علی عبدالله صالح، رئیسجمهوری وقت، حوثیهای همسو با ایران به تدریج کنترل بسیاری از مناطق این کشور را به دست گرفتند.
سردار (شهید) قاسم سلیمانی، فرمانده سرشناس وقت سپاه قدس ایران، چهره و فرمانده این گروه های مقاومت بود.
معماری امنیتی او که بر روی "پروکسی ها" ساخته شده بود، از سال 2004 تا سال 2020، موثر بود.
در سال 2020، ایالات متحده سلیمانی را در بغداد ترور کرد، پس از آن گفته میشود که ایران به نیروهای نیابتی خود استقلال بیشتری داده است تا از هرگونه مسئولیتی که ممکن است ایجاد کنند فاصله بگیرد و از تمرکز بر یک شخصیت "قهرمان محوری" خودداری کند، و به جای اینکه به عنوان یک مرکز کنترل کننده باشد بیشتر به عنوان تنظیمکننده عمل کند.
سپس حمله حماس به اسرائیل در 7 اکتبر 2023 اتفاق افتاد که به دوران "جنگ ترکیبی" پایان داد زیرا یک جنگ متعارف احتمالی در پیش بود.
تهران با یک انتخاب جدی روبروست: باید بازدارندگی را احیا کند و در عین حال از جنگ منطقه ای اجتناب کند.
تا آن زمان، به اصطلاح "صبر راهبردی" خود را حفظ خواهد کرد تا از آنچه خطوط قرمز خود را از جمله خطوط حیاتی اقتصادی مانند تاسیسات نفت و گاز، بنادر و سدها، تمامیت ارضی و امنیت رئیس دولت خود می داند، محافظت کند.
"صبر راهبردی" ایران مستقیما با کار ظرفیتسازی آن – هستهای، نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و فناوری – که بدون هیچ وقفهای حفظ کرده است، مرتبط است.
ایران در واکنش به هر موج تحریمها از اوایل دهه 1990 و حملات به داراییها یا شخصیتهای کلیدی خود، ظرفیت خود را به ویژه در فعالیتهای هستهای و برنامههای موشکی افزایش داده است.
واکنش ایران به ترور هنیه میتواند تسریع مشابهی در این ظرفیتسازی باشد، با استفاده از نیروهای نیابتیاش به عنوان بازدارنده تاکتیکی موقت و در عین حال تمرکز بر برنامه هستهای خود به عنوان بازدارندگی نهایی.
یک جنگ همه جانبه خطر این عوامل بازدارنده موقت و بازدارندگی نهایی - و هسته ای - را در داخل افزایش می دهد.
با این حال این تل آویو و نه تهران است که با اطمینان از حمایت "آهنین" آمریکا، تصمیم خواهد گرفت که آیا پاسخ ایران "مناسب" است یا خیر و همین ابهام باعث می شود که ایران قبل از هر اقدامی دو بار فکر کند.