۰۵ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۰۶:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۹۸۴۸۶
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۱ - ۲۸-۰۶-۱۴۰۳
کد ۹۹۸۴۸۶
انتشار: ۱۱:۲۱ - ۲۸-۰۶-۱۴۰۳

عباس عبدی : چرا آقازاده ها در مسابقات ورزشی که نیاز به رقابت جدی هست شرکت نمی‌کنند؟

عباس عبدی : چرا آقازاده ها در مسابقات ورزشی که نیاز به رقابت جدی هست شرکت نمی‌کنند؟
عباس عبدی نوشت: معلوم نیست که چرا هیچ آقازاده ای در هیچ حوزه ورزشی یا غیر ورزشی و مثلا علمی و هنری و... که مبتنی بر رقابت محض است، برجسته نمی‌شود؟ ولی تا دل‌تان بخواهد در مدیریت امور هستند و خود را هم شایسته می‌دانند. خوب اگر یک آقازاده یا یک نفر گزینش شده غیرحرفه‌ای را در تیم ملی بگذارید، فوری شکست فاحش آبروبر می‌خورند. پس شکست در مدیریت امور کجاست؟ این شکست در جزییات کمتر دیده می‌شود یا کمتر بازتاب پیدا می‌کند، ولی نتیجه آن خیلی روشن است.»
عباس عبدی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: بروز اغلب نارسایی‌های موجود کشور از گزینش‌ها آغاز می‌شود. منظور از گزینش‌ها وجود مقررات و ضوابط نوشته یا نانوشته‌ای است که برای حضور هر شهروند در مدیریت عمومی کشور در تمامی سطوح وجود دارد.
 
این گزینش‌ها نه تنها در مدیریت عمومی دیده می‌شوند، بلکه در نهادهای غیرحکومتی و مدنی نیز مشهود است.
 
هرگاه ضوابط محدودکننده‌تر یا سلیقه‌ای شود، به‌طوری که افراد محدودی بتوانند از فیلتر این ضوابط عبور کنند، چند مشکل مهم ایجاد خواهد شد؛ اول اینکه ورود معیارهای غیرحرفه‌ای و تنوع و افزایش این معیارها برای تصدی امور، موجب می‌شود که حضور در این صندلی‌های مدیریتی یا شغلی، به شدت غیررقابتی شده و افراد فاقد صلاحیت عهده‌دار امور شوند.
 
فرض کنید که برای ورود به تیم‌های ملی نیز گزینشی مثل گزینش در مجلس یا ادارات را بگذارند. به‌طور قطع افرادی با رکوردها توانایی‌های بسیار پایین پذیرش و گزینش می‌شوند و هیچ کدام از این انتخاب‌شدگان در پایین‌ترین سطوح مسابقات فرامرزی قادر به رقابت و پیروزی نخواهند بود.
 
در اینجا مشکل دوم پیش می‌آید. کسی که رکوردهای بالایی دارد یا در هر رشته بازیکن خوبی است، سعی می‌کند تا حدی ملاحظات رسمی را رعایت کند تا حذفش نکنند. البته تا حدی و فقط در ظاهر رعایت می‌کند، این یک توافق نانوشته است.
 
«آنان» باید در فضای عمومی مغایر با ارزش‌ها و خواست‌های رسمی حرفی نزنند و «اینها» نیز آن ورزشکار را به تیم ملی دعوت کنند. در این مرحله ریاکاری و نفاق و دروغگویی شکل می‌گیرد. احتمالا طرف برای همراهی با ساختار رسمی بی‌وضو هم نماز می‌خواند و با روزه‌خواری افطاری هم می‌دهد. زرنگ‌ترین آن‌ها کلی شعارهای متناسب خواست سیاست و ساختار رسمی می‌زند، درحالی که اصلا اعتقادی به این مسائل ندارند.
 
البته همه آنان این‌گونه نیستند ولی کم هم نیستند. جالب اینکه ساختار رسمی هم اغلب خطاهای آنان را نادیده می‌گیرد و صدایش را در نمی‌آورد تا مجبور نشود از تیم ملی اخراج‌شان کند، زیرا مردم نمی‌پذیرند و خودشان هم راضی نیستند که قهرمان را اخراج کنند.
 
به همین علت است که در حوزه ورزش که رکوردها قابل سنجش است، رقابت دقیق و کامل است. در نتیجه شما هیچ آقازاده‌ای را در آنجا نمی‌بینید. ولی این اتفاق به صورت معکوس در مدیریت امور و سایر سطوح گزینشی رخ می‌دهد. معلوم نیست که چرا هیچ آقازاده‌ای در هیچ حوزه ورزشی یا غیر ورزشی و مثلا علمی و هنری و… که مبتنی بر رقابت محض است، برجسته نمی‌شود؟
 
ولی تا دل‌تان بخواهد در مدیریت امور هستند و خود را هم شایسته می‌دانند. خوب اگر یک آقازاده یا یک نفر گزینش شده غیرحرفه‌ای را در تیم ملی بگذارید، فوری شکست فاحش آبروبر می‌خورند. پس شکست در مدیریت امور کجاست؟ این شکست در جزییات کمتر دیده می‌شود یا کمتر بازتاب پیدا می‌کند، ولی نتیجه آن خیلی روشن است.
 
وضعیت امروز کشور محصول همین گزینش‌ها و انتصاب‌های غیرحرفه‌ای است که افراد فاقد صلاحیت لازم عهده‌دار امور می‌شوند. برخی با رانت‌های ویژه و برخی با ضوابط و مقررات عام ولی تبعیض‌آمیز انتخاب می‌شوند که از یک‌سو به مدیریت‌های ناکارآمد منجر می‌شود و از سوی دیگر ریاکاری و نفاق را گسترش می‌دهد. نتیجه آن نیز فشل شدن نظام اداری و مخالف شدن مردم است.
 
جالب اینکه بسیاری از افرادی که شایستگی حضور در یک پست معین را ندارند نیز گمان می‌کنند به صورت تبعیض‌آمیز مردود شده‌اند.
 
فرض کنید که ۱۰۰ نفر برای استخدام در جایی امتحان بدهند، اگر قرار باشد از نفر اول تا دهم را انتخاب کنند ولی به جای آن نفرات دیگری از میان افراد ۱۵ تا ۳۵ را بپذیرند و به ۲۵ نفر اجحاف می‌شود، ولی آن کسانی که از نفر ۳۵ به بعد هستند نیز خود را قربانی ظلم و تبعیض می‌دانند و گمان می‌کنند که شایستگی‌های آنان در نظر گرفته نشده و مورد ظلم واقع شده و حق‌شان خورده شده است و این موجب بدبینی و احساس تبعیض بیشتر می‌شود. بگذریم که اغلب پست‌های دولتی خارج از رقابت حتی صوری توزیع می‌شود.
 
این مساله باید در همه سطوح مدیریتی حل شود. معیارهای گزینش برای هر امری به جز ویژگی‌های عمومی مثل فساد، انحرافات مسلم رفتاری و… فقط شامل صلاحیت‌های حرفه‌ای شود و نهادها و پست‌ها براساس صلاحیت افراد شکل گیرند و نه انتصابات حزبی و فامیلی و جناحی یا رانت و فساد.
 
در دولت جدید این فیلتر در سطوح مدیریتی بالا تا حدی گشوده شد ولی تا باز شدن کامل راه درازی در پیش است، ولی در سطوح پایین‌تر این محدودیت کماکان وجود دارد. هسته‌های گزینش یا نهادهایی که استعلامِ صلاحیت را پاسخ می‌دهند، همچنان افراد را با معیارهای گذشته ارزیابی می‌کنند و این بسیار خطرناک است.
 
اخیرا نیز برخی از تندروها در مورد حضور کسان اندکی از جوانان و افراد میانسال در این دولت که پیش‌تر کارشان به زندان کشیده است، نظرات تند و مخالفت‌آمیزی ابراز داشته‌اند. این نوع انتصابات نه تنها به وفاق کمک می‌کند بلکه لازمه آن است. برای اینکه این انتصابات ربطی به گذشته افراد ندارد. کسانی که از دور نگاه می‌کنند تحت تاثیر داوری‌های نادرست هستند.
 
اجازه بدهید مثالی بزنم. فرض کنید ۴ نفر نامزد دو پست هستند، دو نفر آنان پیش‌تر زندان رفته‌اند و دو نفر دیگر هیچ سابقه‌ای در این مورد ندارند. دولت می‌خواهد دو نفر از آنان را به‌کار بگیرد. مطابق رویکرد نادرست و داوری از دور، باید از دو نفر زندان نرفته استفاده کند تا دیگران و تندروها حساس نشوند.
 
درحالی که در داوری نزدیک ممکن است معکوس یا ترکیبی باشد. مثلا یکی از گروه اول و یکی از گروه دوم، زیرا برای انتخاب افراد، رویکرد و عمل کنونی آنان اهمیت دارد و معنادار است. چه‌بسا زندان رفته‌هایی که اکنون با رویکرد وفاق کاملا همسو باشند و برعکس.
 
در رویکرد وفاق باید نگاه به گذشته را کنار گذاشت. با تسلیم در برابر نگاه به گذشته هیچ اتفاق مثبتی در آینده جز تکرار اتفاقات منفی گذشته نمی‌افتد. این‌گونه انتخاب‌های رو به آینده پیام روشنی دارد و دیگران را هم مجاب می‌کند که مساله اصلی میزان توافق با رویکرد کنونی است.
 
مساله اصلی تاکید بر راهبرد وفاق است که اتفاقا همین انتخاب‌ها آن را معنادار می‌کند. هنگامی که آنان در کنار نیروهای نزدیک به اصولگرا در دولت قرار بگیرند و خودشان هم رفتار متناسب با این راهبرد را بروز بدهند فضای سیاسی بهبود خواهد یافت و تندروها به حاشیه خواهند رفت و برعکس.
 
خیلی از این افراد هستند که زندان هم رفته‌اند ولی خیلی روشن پرچمدار و پیشگام این جریان هستند. همه آن‌ها بدون استثنا و تا آنجا که من می‌شناسم چنین هستند. بنابراین رکن اصلی این رویکرد، نگاه به آینده از منظر اکنون است. اگر بخواهیم در گذشته وارد شویم یا باید مثل تحریمی‌ها باشیم و انتخابات را به کلی تحریم کنیم یا علیه این نوع انتصابات تبلیغ کنیم که در این صورت باید بسیاری از وزرا و معاونان رییس‌جمهور را هم از کابینه اخراج کرد. پس با پذیرش این معیار غلط افراد دیگری هستند که در سطوح دیگر باید اخراج شوند و کم هم نیستند. نتیجه آن دولت بی‌یال و دم اشکم خواهد شد که به درد حکومت برای پیشبرد هدف وفاق نخواهد خورد.
 
در این صورت اصلا چرا انتخابات برگزار کردید؟ هنگامی که پیش‌تر خود پزشکیان را هم به دلیل‌عدم التزام به اسلام رد کردید و حالا رییس‌جمهور است، پس آن اشتباه را نباید در سطوح دیگر تکرار کنید. من به تجربه خودم عرض می‌کنم که مواضع و نگاه اغلب این دوستان زندان رفته و مثلا سابقه‌دار! که فعال هستند را در جلسات شاهد بوده‌ام و به مراتب منطقی‌تر از اغلب افراد زندان نرفته است.
 
اگر قرار باشد که نگاه به گذشته غالب باشد، در این صورت همان اتفاقی می‌افتد که برای پرهیز از آن انتخابات اخیر رقم خورد. اگر قرار باشد براساس نگاه به گذشته، عمل شود، نتیجه همان می‌شود که انتظار می‌رفت. یعنی شاید ۳۰درصد و کمتر از مردم در انتخابات شرکت می‌کردند. در آن شرایط دیگر بحثی نمی‌ماند، زیرا پزشکیان هم حتما ردصلاحیت می‌شد و چیزی نمی‌ماند که حالا بخواهید مانع از انتخاب این و آن به عنوان فتنه‌گر شوید.
 
آنان که درکی از تحول کنونی ندارند، گمان می‌کنند، حالا که انتخابات تا حدی آبرومند شده است و خر آنان از پل گذشته و دوباره مدعی شده‌اند که فلان یا بهمان جوان در ۱۳۸۸ سابقه دارد یا در ۱۴۰۱ استوری گذاشته است! درحالی که نمی‌دانند پزشکیان نیز در همین موارد موضع‌گیری داشته و خیلی از مسوولان دیگر این دولت هم موضع داشته‌اند و در هر حال کلیت ساختار موافق حضور آنان در سطوح مدیریتی بالا شده است. ظاهرا پایین‌ترها جای خود را تنگ دیده و مدعی هستند و نمی‌بخشند!
 
درنهایت چنین رفتارهایی منجر به آن می‌شود که تصویر کلی از مدیران و کارکنان عمومی کشور تناسبی با تصویر عمومی مردم نداشته باشد، نه در سبک زندگی، نه در افکار و عقاید و نه در رفتارهای گوناگون. فرآیند گزینش از ابتدا هم حساسیت زیادی ایجاد کرد یا از طریق گزینش یا از طریق امتیازات و سهمیه‌ها که بلای جان عدالت شده است، نتیجه آن منجر به بی‌عدالتی مفرط در آموزش و پرورش شده است.
 
با دادن امتیاز نمی‌توان سطح آموزشی را بالا برد، با دادن خدمات آموزشی به فقرا و محرومان است که می‌توان سطح آموزش را بالا برد. ظاهرا آقایان همچنان سرنا را از سر گشادش می‌زنند. بدون حل گزینش‌ها مساله‌ای حل نخواهد شد.
ارسال به دوستان
نظرسنجی
موافق مذاکره ایران با دولت ترامپ با هدف تنش زدایی از روابط تهران - واشنگتن هستید؟