روزنامه کیهان نوشت: یک بازیگر زن در ساحت سینمای ایران نامبردار شد. نقشها به او پیشنهاد شد، ارج گذاشته شد. وضعیت مالی بسامانی داشت. به سادگی و بیمانع و بدون دغدغهای بیرون از حوزه حرفه ای، فعالیت میکرد. او، اما ناگهان ایران را ترک کرد و سر از سینمای فرنگ درآورد.
کوچکترین سندی و مطلبی و شاهدی دال بر وجود مسئلهای که مهاجرت خانم بازیگر را ناگریز سازد، وجود نداشته و ندارد. بهعبارتی مهاجرت وی، تحمیلی و برخاسته از دلایل سیاسی و امنیتی و حقوقی نبوده است.
بنابراین، آیا میتوان میان مهاجرت آن زن بازیگر با یک تصمیم حکومتی یا اقدامی فراقانونی بهدست یک نهاد یا چند نهاد حاکمیتی، به زور و اصرار، نسبتی مستند متصور شد و برقرار کرد؟!
میشود ادعا کرد، عناصری دولتی زمینه بقا و فعالیت خانم بازیگر را نابود کردند و او را وادار به جلای وطن ساختند؟!
پاسخها، از حیث عقلی و اخلاقی و شرعی قطعا منفی است!
حال ببینیم آن خانم بازیگر پس از مهاجرت، در ساحت فرهنگ چه کرد و چگونه به شهرت فرامرزی رسید و به چه شکل مسیر سینمایی خود را ادامه داد؟
آن خانم، آن به اصطلاح هنرمند، با پا گذاشتن در عرصهای مغایر با باورهای الهی و کاملا منطبق با بایستگیهای اباحهگری، شأن خود را از بانویی ایرانی و مسلمان تنزل داد، به همین سادگی! جلوه در این مرتبه دون و به ظاهر هنری، خواست جدی کلونیهای صهیونیستی بود و هست. ارائه تصویری معوج و جعلی از زن ایرانی و خاصه مسلمان، وانمود غایت هنرورزی بانوی هنرمند در مدار لیبرالیسم فرهنگی و ذائقهسازی از برای مخاطب ایرانی، سیاست روشن کلونیهای یاد شده است. پس چرا توقع نداشته باشیم امثال زن بازیگر در مرکز اعتنا و حمایت و ستارهسازی قرار نگیرند؟!
به تازگی یک بازیگر و کارگردان مرد سینمای ایران، در گفتوگویی ویژه فضای مجازی با بیان اینکه «کسی به چشمهای آن زن نگاه نکرد و تنها به...!» تلاش کرد از یکسو وقاحت نقشهای جنسی و سیاسی بازیگر زن را کتمان کند و از دیگر سو تلویحا شاید، نظام سیاسی کشور را مسبب اندوه و حرمان و محرومیت و آزار و سرآخر؛ مهاجرت او معرفی سازد؟!
باید در پاسخ به بازیگر و کارگردان هدف نظر گفت:
برادر بزرگوار! هنرمند نقشآفرین سابق در آثار دینی و انقلابی! اولا: چرا تقیدگریزی و حریم شکنی و بلندپروازی یک فرد را به انکار مینشینی و برای آن دلیل و منطق میتراشی؟!
دوم: چرا یک بار هم شده، اقدامی ناپسند را محکوم و مذمت نمیکنی؟ چرا از چشم تو و همفکرانت، یک مجرم، یک مقصر، صرف هنرمند بودن (بر فرض هنرمند بودن) نه مجرم است و نه مقصر و صرفا دیگران و خاصه نظام سیاسی کشور بانی هر پیشامد بد و ناپسندی است؟
سوم: فردی در داخل کشورش از همه امکانات و مواهب برخوردار بوده است. به خواست و دلیل شخصی، آزادانه تصمیم به مهاجرت گرفته است و در فیلمهای تهی از ارزشهای دینی و اخلاقی نقشآفرینی میکند. چه کسی به تو و امثال تو ماموریت دفاع از وی را سپرده است؟
چهارم: شما بر پایه کدام پشتوانه علمی در عرصه دین، بر مقاصد پلشت و معایب و زشتی رفتار و عوارض اقدامات یک فرد سرپوش میگذاری و بلکه آن را -گویی-امری عادی جلوه میدهی؟!
پنجم: آن خانم بازیگر به مناسبتهایی علیه انقلاب و نظام اسلامی سخن گفته است. تهمتها و اهانتها کرده است! آن سخن و ادعاهای دروغین گواه ارادهها و اغراض سیاسی در پس پرده فعالیتهای سینمایی اوست. شما چگونه متوجه واقعیت نقش واقعی خانم بازیگر نشدی... یا شدی و در دامن تغافل جولان میدهی؟!
ششم: اینکه آن زن، به آن شکل و با آن رویه مبتذل در سینمای فرنگ فعالیت میکند، مسئله ما نیست. اما چون در قاب نقشهای نازل و غیراخلاقی، دست به صدور بیانیههای سیاسی میزند، برای موساد در لباس پیاده نظام فرهنگی ظاهر میشود و ابزار سینما را به سهم خود علیه باور ملی و دینی ما بهکار میگیرد، دیگر نمیتوان نسبت به رفتار او و حامیان داخلیاش بیاعتنا ظاهر شد!
نگارنده، پاسخ به بازیگر و کارگردان مرد را کوتاه میکند!
عزیزان! واقعیت اینکه؛ برخی افراد مشهور اما بیبصیرت، خواسته و ناخواسته و آگاهانه و ناآگاهانه، گاه نقشی را میپذیرند و ایفا میکنند که در چارچوب سناریوهای تقابل نرم با نظام و جامعه دینی معنا میشود.