۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۳:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۹۴۴۰۶
تاریخ انتشار: ۲۱:۲۳ - ۱۱-۰۶-۱۴۰۳
کد ۹۹۴۴۰۶
انتشار: ۲۱:۲۳ - ۱۱-۰۶-۱۴۰۳

فلسفه بافی های غربی ها برای مشروعیت بخشی به اسرائیل: اعراب زمین های خود را حصارکشی نکرده بودند!

فلسفه بافی های غربی ها برای مشروعیت بخشی به اسرائیل: اعراب زمین های خود را حصارکشی نکرده بودند!
از نظر لاک این محصور فیزیکی یک فضا است که به کسی که از آن به شکلی مناسب استفاده کند اجازه می‌دهد ادعای مالکیت خود را مطرح کند. این رو از دید لاک زمانی که مهاجران سفیدپوست اروپایی به قاره آمریکا آمدند و به زور زمین‌هایی را که بومیان آمریکایی برای چندین نسل در آن زندگی می‌کردند گرفتند مصداق دزدی نبود. از دید او "سرخپوست وحشی زمینی را که در آن زندگی می‌کرد محصور نکرده بود بنابراین، امکان داشت تا ادعای مالکیت در مورد آن زمین مطرح شود"

 صهیونیسم لیبرال یکی از نیرومندترین نیرو‌های سیاسی در دیاسپورای یهودیان آمریکا است، زیرا به یهودیان ساکن در ایالات متحده اجازه می‌دهد تا از اسرائیل حمایت کرده و همزمان خود را پایبند به ارزش‌های لیبرال معرفی کند.

صهیونیسم لیبرال ریشه در آثار "جان لاک" پدر لیبرالیسم دارد. این مقاله بخش‌هایی از کتاب دو "رساله حکومت" جان لاک مورد بررسی قرار می‌گیرد و با ارکان تفکر صهیونیسم لیبرال مقایسه می‌شود و ردپای شباهت‌هایی بین توجیه لاک برای استعماگرایی اروپایی در قاره آمریکا با توجیه صهیونیسم لیبرال برای تاسیس، تداوم و حفظ اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی فلسطینی دنبال خواهد شد.

به گزارش فرارو، برای بیش از یک قرن یک موضوع سیاسی بیش از هر موضوع دیگری بالای سر یهودیان در سراسر جهان آویخته شده است: ایده یک دولت یهودی. از زمان تاسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میلادی این موضوع جنجال برانگیز بوده است. اسرائیل مشتری اصلی صنایع دفاعی آمریکا بوده و لابی طرفدار اسرائیل در حال رشد برای تبدیل شدن به یکی از بحث برانگیزترین نیرو‌های سیاسی داخلی در واشنگتن بوده است.

در حالی که صهیونیسم اغلب به عنوان یک ایدئولوژی واحد معرفی می‌شود بهتر است به عنوان کلکسیونی از ایدئولوژی‌هایی نگریسته شود که درون مایه اصلی ناسیونالیسم یهودی را به اشتراک می‌گذارند.

برای مثال، صهیونیسم کارگری جنبشی سکولار است که به دنبال ترکیب ناسیونالیسم یهودی با سوسیالیسم است با این باور که "توسعه سرمایه داری ناگزیر یهودیان را وادار به مهاجرت به فلسطین کرده و یهودیان تنها در آنجا می‌توانستند ساختار اقتصادی قوم یهود را بازسازی کنند". از سوی دیگر، صهیونیست‌های مذهبی از تورات الهام می‌گیرند و بر این باورند که تنها از طریق دین یهود می‌توان زندگی یهودی و هویت یهودی در اسرائیل را به واقع تثبیت کرد. شکل‌های بی شمار دیگری از صهیونیسم وجود دارند. در میان دیاسپورای یهودی در ایالات متحده، اما دو جنبش گسترده صهیونیستی وجود دارند: صهیونیسم لیبرال و صهیونیسم محافظه کار.

در حالی که این دو گروه با یکدیگر تضاد دارند، اما دارای نقاط اشتراکی می‌باشند. هر دو نوع صهیونیسم از اسرائیل به مثابه یک کشور دفاع می‌کنند و هر دو می‌خواهند روابط بین ایالات متحده  و اسرائیل تقویت شود و هر دو طیف از اسرائیل در جنگ‌های متعدد آن دفاع کرده و در هر دو در نهایت معتقدند که ارتش اسرائیل در دفاع از مرز‌های خود و "حق موجودیت" اسرائیل عادلانه عمل می‌کند.

با این وجود، از نظر توجیه و مبانی فکری که پشتیبانی از جهان بینی آنان را فراهم می‌کند این دو طیف دارای تقسیم بندی‌های عمده‌ای هستند. برای صهیونیست‌های محافظه کار شکل گیری و تداوم موجودیت اسرائیل صرفا قسمت دیگری از سیر بشریت است.

از دید آنان یهودیان مدت‌ها بود که به دنبال وطن می‌گشتند تا سرانجام پس از جنگ جهانی دوم با همدلی قدرت‌های جهان از فرصتی که در اختیارشان قرار گرفت استفاده کردند. از دید آنان هرگونه خشونتی که در زمان تاسیس اسرائیل رخ داد یک آسیب جنبی ضروری بود و هرگونه خشونتی که از ان زمان به این سو رخ داده و رخ می‌دهد یک موضوع نسبتا عادی برای ایجاد یک کشور است. این استدلال به شدت شبیه حمایت محافظه کاران آمریکایی از خشونت‌ها و خونریزی‌های سال‌های اولیه تشکیل آن کشور است.

"جیمی مایرفلد" نظریه پرداز سیاسی این موضوع را مطرح کرده که ناسیونالیسم ذاتا خشونت آمیز است و حتی لیبرال‌ترین ناسیونالیسم‌ها در خدمت تبدیل خشونت قومی به نتیجه‌ای عملی‌تر هستند. او خاطرنشان می‌کند که ناسیونالیسم خشونت را تضمین نمی‌کند، اما احتمال درگیری را افزایش می‌دهد. علاوه بر این، او معتقد است که اگر یک درگیری خشونت آمیز آغاز شود ناسیونالیسم ریشه دار پایان دادن به آن درگیری را بسیار دشوارتر می‌سازد.

شاید آنان بتوانند به "جان لاک" پدر لیبرالیسم متوسل شوند. هیچ فیلسوف سیاسی دیگری به اندازه لاک به صراحت با پروژه استعماری گره نخورده است. آن مرد انگلیسی در اثر "دو رساله حکومت" خود به طور گسترده در مورد توجیه تصاحب زمین نوشته است. واژگان اش در آن اثر برای سال‌ها به منظور توجیه ساختن امپراتوری به ویژه استعمار اولیه بریتانیا به کار گرفته شده است. 

او در فصلی در مورد اموال این ایده را مطرح می‌کند که  اگر شخصی زمین خود را با حصار محصور نکرده و برای بهبود آن کاری نکرده باشد مالک آن نیست و آن زمین می‌تواند آزادانه توسط شخص دیگری تصاحب شود. بسیاری از محققان این استدلال لاک را به عنوان توجیهی صریح برای استعمار اروپائیان در آمریکای شمالی و توجیه یک قدرت استعماری که به سرزمینی وارد می‌شود که در آن دولت – ملت لیبرال وجود ندارد مطرح کرده اند توجیهی برای سلب مالکیت منابع از طریق ایجاد مرز‌ها و دولت یا از طریق کار کردن در زمین با نیروی کار. صهیونیست‌های لیبرال نیز با توسل به چنین استدلالی این موضوع را مطرح می‌کنند که  اسرائیلی‌های یهودی در فلسطین اشغالی زمینی بایر و خالی را تصاحب کردند و آن را به یک کشور لیبرال مدرن تبدیل کردند که مملو از نوآوری‌های آینده ساز انسان‌های آزاد است.

تعریف استعمار به تعبیر جان لاک

بخش اعظم دفاع جان لاک از استعمار در فصل "مالکیت" در کتاب "دو رساله حکومت" او به چشم می‌خورد. اگرچه این فصل اسما بر حقوق مالکیت متمرکز است که بخش عمده لیبرال دموکراسی را تعریف می‌کند، اما موارد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد لاک به طور ضمنی از استعمارگرایی قدرت‌های اروپایی دفاع می‌کند. برخی از لاک پژوهان استدلال می‌کنند که دفاع اصلی لاک از سیاست استعمار انگلستان بوده است.

او در آن فصل ارجاعاتی به سرخپوستان آمریکا دارد. از لحاظ تئوریک آن فصل صرفا در مورد روابط مرتبط با زمین بین افراد است. لاک به عنوان فیلسوفی لیبرال به ایده مالکیت اهمیت می‌دهد. با این وجود، در نظر گرفتن بستر تاریخی‌ای که لاک در آن به نگارش اثرش پرداخته اهمیت دارد.

او در جایی می‌نویسد "سرخپوست وحشی که هیچ حصاری نمی‌شناسد" که نشان می‌دهد او تصرف سرزمینی در قاره آمریکا که بومیان ساکن آن از قبل در هنگام ورود مهاجران انگلیسی حضور داشتند را توجیه می‌کند. از دید لاک دو مرحله اساسی برای طرح ادعای تملک بر یک زمین وجود دارد: وجود فضا و محوطه و دیگری کار بر روی زمین. کار به طور خاص به منزله کشت و کار و زراعت است.

توجیه استعمار از سوی لاک در "دو رساله حکومت" را می‌توان مشابه توجیه تمام فعالیت‌های استعماری اروپا در عصر جدید دانست یعنی دفاع از شیوه استعماری که امکان تصاحب زمین را بدون توجه به مردم ساکن در آنجا فراهم می‌کند. از نظر لاک سرخپوستان زمین خود را برخلاف اروپایی‌ها محصور نکرده و تحت کشت نبرده بودند بنابراین مالکیت قانونی بر آن نداشتند. در نتیجه، او روش جایگزین سازماندهی سیاسی به عنوان معادلی برای دولت – ملت اروپایی را غیر قبال تصور می‌دانست و برسمیت نمی‌شناخت.

لاک هم چنین در همان کتاب در فصل چهارم تحت عنوان "درباره برده داری" می‌نویسد:"برده داری هیچ چیز دیگری نیست بلکه ادامه وضعیت جنگی است بین یک فاتح قانونی و یک اسیر". او در توجیه روابط ارباب – برده در فصل مالکیت می‌نویسد: "همان طور که یک مرد آزاد (شهروند دارای حقوق مدنی) حق دارد از ثمره هر کاری که توسط خودش یا اسب اش انجام می‌شود بهره‌مند شود او هم چنین حق دارد از ثمره هر کاری که توسط بردگان اش انجام می‌شود نیز بهره‌مند گردد".

لاک به وضوح نشان می‌دهد که باور دارد زمین در مستعمره متعلق به ارباب است و حق او می‌باشد. او خرید زمین از بومیان را غیرقانونی اعلام کرد، زیرا در استدلال او آن‌ها در وهله نخست حقی بر زمین ندارند. از سوی دیگر، مالکان زمین را آن طور که لاک در دو رساله حکومت تجویز می‌کند تصاحب کرده بودند و بنابراین حق دارند آن را بین مردم هر طور که صلاح می‌دانند تقسیم کنند. دو رساله حکومت لاک را می‌توان به عنوان توجیهی برای قرن‌ها استعمار اروپا در قاره آمریکا و بعدا در سراسر جهان قلمداد کرد.

تعریف بحث صهیونیستی

صهیونیسم محافظه کار یک جهان بینی اساسا شوونیستی و نظامی است. مانند سایر رویکرد‌های محافظه کارانه در سیاست خارجی این رویکرد تا حد زیادی مدیون مکتب رئالیستی روابط بین الملل است. واقع گرایان بر این باورند که دولت‌ها دائما در رقابت امنیتی با یکدیگر هستند و هر کاری که ممکن است برای به دست آوردن دست برتر در برابر رقبا یا به دست آوردن قدرت بیش‌تر برای خود انجام می‌دهند. برای صهیونیست‌های محافظه کار این فرمول دارای یک چرخش جزئی است: دولت از نظر آنان یک دولت قومی است و دستگاه دولتی لزوما در دفاع از همه شهروندان دولت نیست بلکه به نمایندگی از گروه غالب در این مورد یهودیان کار می‌کند. برای صهیونیست‌های محافظه کار این صرفا یک واقعیت زندگی نیست بلکه در واقع چیزی است که باید مورد تجلیل قرار گیرد.

برای مثال، "بن شاپیرو" نویسنده دست راستی آمریکایی و یکی از سرسخت‌ترین مدافعان اسرائیل در سال ۲۰۰۳ میلادی نوشته بود: "اگر معتقدید که دولت یهود حق دارد وجود داشته باشد پس باید به اسرائیل اجازه دهید که فلسطینی‌ها و اعراب اسرائیلی را از یهودیه، سامریه، غزه و اسرائیل منتقل کند. این یک راه حل زشت به نظر می‌رسد، اما تنها راه حل است و زشتی آن بسیار کمتر از چشم انداز درگیری خونین بی نهایت است.

وقتی دو جمعیت دائما درگیر تضاد هستند احمقانه است که بگوییم تغییرات ایدئولوژیکی عمیق به طور معجزه آسایی رخ خواهد داد و به دو طرف اجازه می‌دهد با یکدیگر زندگی کنند". پیام این ستون واضح است: اسرائیل باید هر کاری که لازم است برای پیروزی در درگیری بین خود و فلسطینیان انجام دهد از جمله پاکسازی قومی کاملاً واقعی. در همان ستون شاپیرو راه حل انتقال خود را با تصمیم "وینستون چرچیل" نخست وزیر اسبق بریتانیا برای انتقال آلمانی‌ها از لهستان تازه بازسازی شده پس از جنگ جهانی دوم مقایسه می‌کند.

با تکیه به همین دیدگاه صهیونیسم محافظه کار آینده‌ای را می‌بیند که در آن اسرائیل نه تنها ماهیت خود را به عنوان یک کشور یهودی که از نظر قومی تعریف شده حفظ می‌کند بلکه در واقع مرز‌های خود را گسترش می‌دهد و عرب‌های فلسطینی بیش تری را تحت سلطه خود می‌آورد از همین روست که "بنیامین نتانیاهو" نخست وزیر اسرائیل الحاق بخش‌هایی از کرانه باختری به اسرائیل را مطرح کرده است.

در مقابل، صهیونیسم لیبرال وجود دارد که اگرچه باور دارد اسرائیل می‌تواند و باید به عنوان یک کشور یهودی وجود داشته باشد باید این کار را به گونه‌ای انجام دهد که به آزادی مذهبی، کثرت گرایی قومی و دیگر ویژگی‌های جامعه لیبرال مدرن احترام بگذارد. راه حل دو کشوری یکی از سنگر‌های صهیونیسم لیبرال مدرن است. این ایده از مدت‌ها پیش ایجاد دو کشور در منطقه را به عنوان راهی برای پایان دادن به درگیری‌های جاری توصیف می‌کند: یکی یهودی و اسرائیلی و دیگری عرب و فلسطین.

لابی "جی استریت" نمود عینی باور به ایده صهیونیسم لیبرال در آمریکاست که در مقابل لابی "آیپک" نماد صهیونیسم محافظه کار قرار دارد. در بخشی از اساسنامه لابی جی استریت آمده است:" ما معتقدیم که مردم فلسطین مانند مردم یهود حق دارند یک خانه ملی دموکراتیک برای خود داشته باشند که در کنار اسرائیل در صلح، آزادی و امنیت زندگی کنند".

اهمیت دولت برای مشروعیت بخشیدن به یک ملت یکی از توجیهات اصلی "مایکل والزر" نظریه پرداز سیاسی  برای دفاع از صهیونیسم لیبرال خود است.  والزر می‌نویسد که صهیونیسم او در واقع بخشی از یک "دولت گرایی جهانی" است و او معتقد است که "هر کسی که به یک دولت نیاز دارد نه تنها یهودیان بلکه ارمنی ها، کردها، تبتی‌ها و مردمان سودان جنوبی باید یک کشور داشته باشد". والزر به این واقعیت اعتراف می‌کند که تاسیس اسرائیل سهم خود را از بی عدالتی‌ها به همراه داشته است.

"تئودور هرتزل" که معمولا به عنوان "پدر صهیونیسم" شناخته می‌شود بر این باور بود که اعراب در فلسطین از ایجاد یک کشور یهودی در منطقه استقبال خواهند کرد. هرتزل هم چنین گفته بود که یک دولت یهودی که اکثر جمعیت خود را متشکل از یهودیانی می‌دانست که اروپا را ترک کرده اند به عنوان "بخشی از بازوی اروپا در برابر آسیا یک سنگر تمدن در مقابل بربریت خواهد بود".

این موضع را می‌توان به استعمارگرایی مدنظر لاک گره زد. یکی از ویژگی‌های تعیین کننده دفاع استعماری لاک این ایده است که در دنیای جدید "جای کافی" برای قدرت‌های استعماری وجود داشت تا امپراتوری‌های خود را در آنجا گسترش دهند.

هرتزل نیز باور داشت که یهودیان می‌توانند کشور و دولت خود را در سرزمین‌های فلسطینی ایجاد کنند و در اصل یک قرارداد اجتماعی جدید فارغ از گذشته فاجعه بار خود به عنوان ساکنان کشور‌های اروپایی پایه گذاری کنند.

 از نظر لاک این محصور فیزیکی یک فضا است که به کسی که از آن به شکلی مناسب استفاده کند اجازه می‌دهد ادعای مالکیت خود را مطرح کند. این رو از دید لاک زمانی که مهاجران سفیدپوست اروپایی به قاره آمریکا آمدند و به زور زمین‌هایی را که بومیان آمریکایی برای چندین نسل در آن زندگی می‌کردند گرفتند مصداق دزدی نبود. از دید او "سرخپوست وحشی زمینی را که در آن زندگی می‌کرد محصور نکرده بود بنابراین، امکان داشت تا ادعای مالکیت در مورد آن زمین مطرح شود". این ایده به بخش دیگری از استدلال‌های هرتزل باز می‌گردد مبنی آن که مردمی که به اعتراف او در فلسطین زندگی می‌کردند مردمانی متمدن به معنای اروپایی نبوده اند و بنابراین در نهایت از ایجاد یک دولت مهاجرنشین - استعماری یهودی سود خواهند برد.

لاک استدلال می‌کند که اصلاحات در مالکیت زمین‌ها به مردم بومی کمک می‌کند حتی زمانی که از مالکیت آن خلع ید شده اند درست همان طور که هرتزل استدلال می‌کرد در فلسطین اتفاق خواهد افتاد.

در حالی که لاک حداقل در ظاهر از محصور کردن فیزیکی بخش‌های مختلف زمین صحبت می‌کند در اینجا می‌توان با این ایده ارتباط برقرار کرد که شهرک نشینان اسرائیلی در سال ۱۹۴۸ با کشیدن حصار استعاری مرز‌های دولتی زمین را محصور کردند. اگر به عقب‌تر برگردیم می‌توان این بحث را مطرح کرد که آن زمین برای اولین بار توسط بریتانیایی‌ها "محصور" شده بود و این که شهرک نشینان اسرائیلی صرفا وارثان آن "حصار" سیاسی بودند.

از نگاه صهیونیستی از آنجا که اعراب ساکن فلسطین هرگز به طور رسمی آن سرزمین را به کشوری همراه با مرز محصور نکردند ادعای مالکیت آن را نداشتند و بنابراین، مهاجران شهرک نشین یهودی می‌توانستند ادعای مالکیت را مطرح کنند.

"آلن درشوویتز" یکی از برجسته‌ترین صهیونیست‌های لیبرال در ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ میلادی در رساله خود با عنوان "مورد اسرائیل" نوشته بود در حالی که "فلسطین مطمئنا سرزمینی خالی از همه مردم نبود مردم به اندازه کافی در آن سرزمین زندگی نمی‌کردند". او هم چنین بر این ایده تاکید کرده که فلسطین به هیج وجه یک موجودیت سیاسی معنادار نبوده و نیست.

این نیز بازتاب دهنده درک لاک از معنای داشتن یک سرزمین می‌باشد هر چند که ایده لاک ممکن است به طور مستقیم به محصور شدن یک قطعه زمین توسط شخصی برای استفاده خصوصی اشاره داشته باشد همین موضوع را می‌توان در مورد دولت‌ها نیز به کار برد.

از این دیدگاه از آنجا که اعراب ساکن فلسطین به طور رسمی آن سرزمین را در یک کشور دارای مرز محصور نکرده بودند نمی‌توانند ادعایی در مورد آن داشته باشند و بنابراین نقل مکان برای مهاجران یهودی امری موجه بوده است. بلافاصله در روز‌های پس از تاسیس و استقرار اسرائیل صهیونیست‌ها از توجیهی استفاده کردند. صهیونیست‌ها این ایده را مطرح کردند که یک "منظره بیابانی بی ثمر" را انتخاب کردند.

موضوع مورد بحث این نیست که آیا شهرک نشینان اسرائیلی توانسته اند عملکرد چشمگیری در زمینه کشاورزی داشته باشند یا خیر. مسئله این است که چگونه از این اقدام به عنوان توجیهی برای تصرف زمین از جمعیت بومی عرب استفاده می‌شود.

صهیونیست‌های لیبرال به دنبال این استدلال وحشیانه هستند که یهودیان اسرائیلی فقط به این دلیل که در یک جنگ کلاسیک پیروز شده‌اند حق حاکمیت بر سرزمین‌های اشغالی را دارند، از استدلال مشابه لاک و مفاهیم حصار و کار برای توجیه حمایت خود از موجودیت اسرائیل و حفظ آن استفاده می‌کنند. همانند حق وجودی که لاک به یک مستعمره اروپایی در قاره آمریکا نسبت می‌داد.


این مقاله‌ای ترجمه‌ای بود از تز دانشگاهی:
Geier, Ben (۲۰۲۱) , The Palestinian’s Vension:  John Locke, Colonialism And Liberal Zionism, City University of New York (CUNY) 

برچسب ها: اسرائیل ، اعراب
ارسال به دوستان