روزنامه اعتماد با سرکرده باند سارقانی که در تهران با کلاشینکف وارد خانه شهروندان میشدند آنها را تهدید میکردند و اموالشان را میدزدیدند گفتوگو کرده است.
به گزارش اعتماد، بخشهای مهم این گفتوگو را در ادامه میخوانید؛
این هفتمین بار است که دستگیر میشوم. ۵ مرتبه به جرم سرقت و یکبار هم به اتهام حمل مواد مخدر دستگیر و زندانی شدم. حدود ۶ ماه قبل از زندان آزاد شدم و بعد از آزادی تصمیم گرفتم دست به سرقت بزنم. اوایل اصلا قرار نبود که سرقتهایمان مسلحانه باشد. ما مثل بیشتر دزدان با دیدن خانههای چراغ خاموش، زنگ در را میزدیم و اگر کسی جواب نمیداد وارد میشدیم تا اموال قیمتی را بدزدیم. با کارت بانکی یا کارت تلفن به راحتی در خانهها را باز میکردیم و سپس اموال قیمتی را به سرقت میبردیم.
فکر میکنم ۷ یا ۸ مورد سرقت با این شیوه انجام دادیم، اما یک اتفاقی افتاد که نقشهمان تغییر کرد؛ یک شب با همین شیوه وارد خانهای در تهران شدیم. فکر میکردیم کسی در خانه نیست، اما ناگهان متوجه شدیم صاحبخانه حضور دارد و چون خوابش سنگین بوده متوجه زنگ آیفون نشده بود.
با دیدن او تهدیدش کردیم و دهانش را گرفتیم تا حرفی نزند. او از ترس جانش، جای تمام وسایل با ارزش خانه را نشانمان داد. ما هم گفتیم ظاهرا اگر صاحبخانه حضور داشته باشد، بیشتر کاسب میشویم، چون جای طلاها و اموال باارزش را میگوید. از طرفی وقتی صاحبخانه حضور دارد، به تصور اینکه دزد جرات نمیکند وارد شود درهای ورودی را قفل نمیکند و کار ما راحتتر و با سود بیشتر انجام میشود، اما به خاطر اینکه در تهران شناسایی نشویم مدتی در کرج سرقت کردیم و بعد به مشهد رفتیم.
اوایل امسال بود که کارمان را شروع کردیم. دقیقا همان وقتی که فیلممان در فضای مجازی منتشر شد. تمام اعضای باند با هم فامیل هستیم؛ پسرعمو، خواهرزاده و دامادمان. سرقتهای اول را سه نفره انجام میدادیم و هر بار یکی نمیآمد، اما وقتی سرقتها بیشتر شد، کمکم فامیلهای دورمان یا دوستانمان هم وارد سرقت شدند، چون تمام موارد را رعایت میکردیم فکر نمیکردیم دستگیر شویم حتی از یک جا به بعد سرقتها را متوقف کردیم تا دستگیر نشویم. یک شب وقتی بعد از سرقت به خانه برگشتم، متوجه شدم خانوادهام در حال تماشای فیلم سرقتهای ما هستند، اما چون همیشه لباسهای مخصوص میپوشیدیم و صورتهایمان پوشیده بود و آن لباسها را به خانه نمیبردیم به ما شک نمیکردند. حتی مقابل ما به آن سارقان فحش میدادند و نفرینشان میکردند، اما حالا فکر کنم متوجه شدند آن سارقان ما بودیم.
بیش از ۲۰ فقره سرقت انجام دادیم. ما با ماشینهای خودمان راهی خیابانهای کم تردد در تهران میشدیم. البته پلاک ماشینها جعلی بود. یک نفر در شهرستان برای ما پلاک ساخته بود. خانهها را هم به صورت رندوم انتخاب میکردیم. از دیوار میپریدیم یا با دیلم در پارکینگ را شکسته یا با کارت تلفن یا بانک در ساختمان را باز میکردیم و وارد میشدیم. ۳ نفر از بچهها که مسلح بودند، اسلحه را روی سر افرادی که در خانه بودند، میگذاشتند و یک نفر هم وسایل قیمتی را جمع میکرد. اسلحهها را هم چند سال قبل برای تزئین اتاقم از یکی از شهرستانها خریده بودم؛ یک کلاش و ۳ کلت. از همینها برای سرقتهایمان استفاده کردیم، اما با اسلحه به کسی آسیب نزدیم. فقط گاهی به آرامی به سر برخی از آنها ضربه میزدیم تا بترسند و جای طلاهایشان را نشان دهند.
با سرقتهایی که کردم ماشین، خانه و یک ویلا در هشتگرد خریدم. البته خرج خوشگذرانی، مواد مخدر (گل) و مهمانی هم میکردم، چون آدم ولخرج و خوشگذرانی هستم. هر سرقت حدود ۱۰ دقیقه زمان میبرد و حدود ۸۰۰ میلیون تومان گیرمان میآمد و گاهی هم میلیاردی سرقت میکردیم، اما اگر صاحبخانه همکاری نمیکرد، سرقت زمان میبرد وگرنه ما سعی میکردیم سریع از محل خارج شویم. آخرین سرقت را در مشهد انجام دادم و از آنجا به تهران آمدم و به هشتگرد رفتم، اما آنجا پلیس مرا دستگیر کرد.