مردم سالاري: مناظره هاي دو سويه با موضوعات مختلف«مناظره هاي دو سويه با موضوعات مختلف»عنوان يادداشت روز روزنامهي مردم سالاري به قلم کرم محمدي است كه در آن ميخوانيد؛حوادث هفت ماه گذشته کشورمان موضوعي نيست که قابل انکار و کتمان باشد. هرکس که ذره اي دل در گرو تداوم عزتمند انقلاب بزرگ اسلامي، سربلندي ايران سرافراز و عزيز و ترقي، پيشرفت و اتحاد و انسجام ملت شريف اين سرزمين دارد; نگران تنش ها و تشتت ها و وقايع اين چند ماه خواهد بود.در اين مدت بخش قابل توجهي از افکار عمومي به سمت رسانه هاي بيگانه کشيده شدند.
شک نبايد داشت که رسانه هاي بيگانه به دنبال پياده کردن سياست دولت هاي خويش هستند و دولت هاي دنيا هم هر يک به دنبال تامين منافع خود مي باشند. اگر اين منافع با ايجاد هرج و مرج و ناامني و ايجاد فاصله بين دولت و ملت کشوري ديگر و از جمله ايران اسلامي محقق گردد آنان را باکي نيست. در اين باره به نظر مي رسد به جاي حمله به آنها ابتدا بايد علت گرايش حتي بخش کوچکي از افکار عمومي کشورمان را به رسانه هاي آنسوي مرزها ريشه يابي کنيم. چرا با وجود چندين شبکه مختلف صدا و سيما باز هم نتوانسته ايم اين دسته از افراد را قانع کنيم تا به رسانه هاي شنيداري و ديداري بيگانگان مراجعه نکنند؟
بسياري از دلسوزان و معتدلين هر دو جريان مهم کشور يعني اصلاح طلبان و اصولگرايان يکي از راه هاي اساسي که مي توانست و مي تواند فضاي غبارآلود و متشنج کنوني را آرام کند موضوع خروج صدا و سيما از يکجانبه گرايي مي دانند. برگزاري ميزگردهاي تلويزيوني با حضور چهره ها و نمايندگان هر دو جناح در سيماي جمهوري اسلامي ايران يکي از پيشنهادات اين دسته از شخصيت ها بود. انتقاد به عملکرد صدا و سيما در برخورد و همچنين بازتاب جريانات اخير کشور بيش از آنکه توسط اصلاح طلبان مطرح گردد توسط طيف معتدل اصولگرايان مطرح شد.
جريانات و احزاب سياسي و شخصيت هاي وابسته به آنها معمولا سياست ها و عملکرد طرف مقابل را عامل به وجود آمدن معضلات و مشکلات سياسي، اقتصادي و فرهنگي کشور مي دانند که البته در دنياي سياست بر آنها ايرادي نيست. اما سازمان هايي که متعلق به همه ملت هستند نبايد و نمي توانند در منازعات سياسي بين جريانات مختلف موجود طرف يک جريان و جناح را گرفته و ديگري را بايکوت خبري کنند. اگر چنين شد بي ترديد بايد منتظر بود تا بخشي از جامعه اطمينان و اعتماد خود را نسبت به اينگونه سازمان ها از دست داده يا حداقل اعتماد آنها کم رنگ تر از گذشته گردد.
ظاهرا سرانجام تقاضاها و پيشنهادات دلسوزان و خيرين هر دو جناح سياسي مملکت در مسوولان صدا و سيما موثر واقع شد و در برنامه اي تحت عنوان رو به فردا مناظره هايي برگزار گرديد. انصاف حکم مي کند تا به صراحت گفته شود که بسياري از مردم براي ديدن مناظره بين آقايان دکتر کواکبيان و شريعتمداري و دکتر زاکاني و دکتر اطاعت لحظه شماري مي کردند. در هر شهر و روستا هزاران پيام بر روي تلفن هاي همراه نقش بست و خبر اين مناظره ها بين مردم رد و بدل مي شد. به راستي چرا مردم در همين ابتداي کار اين چنين از مناظره ها استقبال کردند؟ جواب ساده است؛ چون سيماي جمهوري اسلا مي بخش ديگري از جامعه را نيز داراي حداقلي از حقوق براي بازگو کردن ديدگاه ها يش دانسته و اين مناظره کنندگان هم از بين دوطيف فکري جامعه انتخاب شده بودند و مردم با ديدن اين برنامه و شنيدن سخنان هر دو طرف; خود قضاوت مي کنند و روز بعد از مناظره يکي از مباحث مطروحه در بسياري از محافل و مجالس حول و حوش اين مناظره ها بود.
مناظره زماني شکل واقعي به خود مي گيرد و مردم طالب آن هستند که بين دو طرف با خط فکري مشخص و وابستگي به جريانات مختلف سياسي باشد. اينکه دو همفکر و همراه سياسي و جناحي مانند آقايان بروجردي و روح الله حسينيان و يا افرادي مشابه که از طيف اصولگراي کشور هستند در کنار هم بنشينند و سخنان يکديگر را تکميل و تائيد کنند و به رقيبي که نماينده اي در مناظره ندارد حمله کنند به هيچ وجه نمي تواند نام مناظره را يدک بکشد و اصولا هم مورد توجه قرار نمي گيرد.
بي طرفي مجري مناظره ها بسيار اهميت داشته و مورد انتظار مخاطبان است. شک نيست که مجري محترم برنامه داراي فکر و انديشه خاص سياسي است و فکر او در جاي خود قابل احترام مي باشد. اما در هنگام مناظرات و مباحثي که بعدها در رابطه با مناظره ها پخش مي شود به هيچ وجه نبايد از دايره بي طرفي خارج گردد.
درکنار اين موضوع ايشان بايد تلا ش کند تا حقي از هيچ يک از شرکت کنندگان در مناظره هاي گذشته و حال ضايع نگردد. به عنوان مثال در مناظره بين آقايان زاکاني (اصولگرا) و اطاعت (اصلا ح طلب) زماني که مجري از آقاي اطاعت در مورد رد صلا حيتش سوال کرد آقاي اطاعت گفتند بلي در مجلس هفتم رد صلا حيت شده ام. رقباي سياسي و جناحي آقاي اطاعت با خلط مبحث و اينکه آقاي اطاعت در مجلس هشتم تائيد صلا حيت شده است وي را دروغگو و... دانسته و حتي در برنامه پنج شنبه شب بين آقايان بروجردي و حسينيان آقاي حسينيان در يک برنامه زنده تلويزيوني به نوعي وي را متهم به دروغ گوئي کرد.
در چنين وضعيتي مجري و تهيه کننده برنامه بايد به صراحت از کسي که در حقش اجحاف مي شود دفاع کند. همان گونه که آقاي زاکاني علي رغم اختلا ف ديدگاه با آقاي اطاعت در سايت جهان نيوز بر اين مطلب صحه گذاشت. چه اشکالي داشت پس از گفته هاي آقاي حسينيان در اين رابطه; بلا فاصله فيلم پرسش مجري و پاسخ آقاي اطاعت دراين مورد که شايد بيش از يک دقيقه زمان لا زم نداشت به نمايش گذاشته مي شد. به هر حال رسالت صداوسيما روشنگري و اقناع افکار عمومي است.
اين که بخشي از يک جناح سياسي در کشور داراي روزنامه ها وتريبون هاي متعدد باشد و همزمان هم با دست و دل بازي درب هاي صداوسيما به رويش بازباشد و هر آن چه اراده کند به طيف مقابلش نثار نمايد و در اين راه حتي به همفکران معتدلي چون آقايان علي مطهري; عماد افروغ; خوش چهره و ابوطالب و... هم رحم نکنند و در آن سو جريان و جناحي از حداقل هاي رسانه اي در داخل کشور محروم بماند، يکي ازعلل مهم تلا ش و تحريک شبکه هاي بيگانه براي جلب مخاطب در کشور است.
اگر بخواهيم - که بايد بخواهيم- اثر گذاري و نفوذ شبکه هاي بيگانه که هرگز خيرخواه ما نبوده، نيستند و نخواه ند بود در جامعه محدود يا مسدود شود راهش بستن مطبوعات و محروم کردن بخشي از تفکرات از ورود به رسانه ملي با اهانت به منتقدين نيست راه اصلي آن است که در داخل کشور اجازه دهيم صاحبان انديشه هاي سياسي و مديريتي مختلف که در چارچوب نظام حرکت مي کنند با صراحت نظرات و ديدگاه هاي خويش را بازگو کنند. حضور شخصيت هاي وابسته به يک جناح در رسانه اي که تک تک ايرانيان در آن ذي سهم هستند علا وه بر آن که فراجناحي بودن اين رسانه را زير سوال برده و مخدوش مي کند نه تنها نمي تواند انسجام ملي که بارها مورد تاکيد رهبر معظم انقلا ب قرار گرفته است را تضمين کند بلکه عملا به آن ضربه و آسيب مي رساند.
حال که صداوسيما براي بررسي گذشته و حرکت به سوي آينده و فرداي کشور پنجره اي باز کرده جا دارد تا با ديد بازتر و گشودن درب هاي اين رسانه به روي نخبگان جناح هاي مختلف اجازه دهد تا نه فقط در زمينه انتخابات بلکه در زمينه هاي گوناگون فرهنگي، سياسي، اقتصادي، سياست خارجي، سرمايه گذاري، تورم و گراني، جايگاه نقد و انتقاد درجامعه، نقاط ضعف و قوت دولت و مجلس و حتي دستگاه قضائي مورد بحث و بررسي قرار گيرد. اگر چنين شد بي شک قدم هائي موثر در راستاي حفظ وحدت و همبستگي ملي برداشته شده و بدخواهان اين ملک و ملت نخواهند توانست در بين صفوف مردم فاصله ايجاد کنند.
رسالت:گزينه هاي رابطه با انگليس از قطع تا کاهش رابطه«گزينههاي رابطه با انگليس از قطع تا کاهش رابطه»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم دکتر حشمت الله فلاحت پيشه است كه در آن ميخوانيد؛اگر در ابتداي سال جاري موضوع رابطه ايران - آمريکا ، موضوع داغ سياست خارجي بود اکنون در ماههاي پاياني سال، موضوع رابطه با انگليس به موضوع اصلي مباحث سياست خارجي در کشور تبديل شده است . آغاز مذاکرات مربوط به کاهش رابطه با انگليس ، در کميسيون امنيت ملي مجلس و در جلسه مشترک ماهيانه کميسيون و وزارت امور خارجه و امضاي يک فوريت طرح الزام دولت به قطع رابطه سياسي با دولت انگليس ، در مجلس شوراي اسلامي و سرانجام جلسه مشترک کميسيون امنيت، وزارت امور خارجه، ديگر وزارتخانه هاي مرتبط و نمايندگان اتاق بازرگاني کشور در موضوع کاهش رابطه از جمله تحولات مرتبط با اين موضوع مي باشد.
به اعتقاد نگارنده با تحليل کليه تحولات ، در شرايط کنوني راهکار بهتر براي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران کاهش رابطه است نه قطع رابطه. البته اين امر به معناي تطهير نقش و جايگاه «لندن» در تحولات بين المللي و منطقه اي موجود نبوده و حتي دليل اصلي آن ترديد به نقش تازه اي است که اين دولت در تحولات مرتبط با ايران بازي مي کند به هر حال سياستمداران امروز انگلستان ، وارثان سياستمداران استعمار پير هستند .
کساني که همواره طراح ميادين اختلاف و بحران بوده اند و بدون آنکه خود را در يک طرف بحران و اختلاف قرار دهند ، در سياست هاي موازنه خاص خود، بيشترين بهره برداري را نموده اند . با محدود شدن دامنه حضور نفوذ انگليس در منطقه و ايران، اين کشور به دنبال يادگيري از ديگر کشورها جهت پيشبرد سياست هاي ضد ايراني خود است .
اگر در ابتداي سال جاري موضوع رابطه ايران - آمريکا ، موضوع داغ سياست خارجي بود اکنون در ماههاي پاياني سال، موضوع رابطه با انگليس به موضوع اصلي مباحث سياست خارجي در کشور تبديل شده است . آغاز مذاکرات مربوط به کاهش رابطه با انگليس ، در کميسيون امنيت ملي مجلس و در جلسه مشترک ماهيانه کميسيون و وزارت امور خارجه و امضاي يک فوريت طرح الزام دولت به قطع رابطه سياسي با دولت انگليس ، در مجلس شوراي اسلامي و سرانجام جلسه مشترک کميسيون امنيت، وزارت امور خارجه، ديگر وزارتخانه هاي مرتبط و نمايندگان اتاق بازرگاني کشور در موضوع کاهش رابطه از جمله تحولات مرتبط با اين موضوع مي باشد.
به اعتقاد نگارنده با تحليل کليه تحولات ، در شرايط کنوني راهکار بهتر براي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران کاهش رابطه است نه قطع رابطه. البته اين امر به معناي تطهير نقش و جايگاه «لندن» در تحولات بين المللي و منطقه اي موجود نبوده و حتي دليل اصلي آن ترديد به نقش تازه اي است که اين دولت در تحولات مرتبط با ايران بازي مي کند به هر حال سياستمداران امروز انگلستان ، وارثان سياستمداران استعمار پير هستند . کساني که همواره طراح ميادين اختلاف و بحران بوده اند و بدون آنکه خود را در يک طرف بحران و اختلاف قرار دهند ، در سياست هاي موازنه خاص خود، بيشترين بهره برداري را نموده اند . با محدود شدن دامنه حضور نفوذ انگليس در منطقه و ايران، اين کشور به دنبال يادگيري از ديگر کشورها جهت پيشبرد سياست هاي ضد ايراني خود است.
سال گذشته يک سري از رسانه هاي وابسته به انگليس نقشه خاورميانه جديد را منتشر ساختند . در قالب اين نقشه ، عراق امروز به سه کشور تجزيه مي شود . کردستان و بلوچستان کشورهاي تازه هستند و مرزهاي آذربايجان، ايران ، پاکستان و افغانستان دچار تغييرات اساسي مي شود.
اين فتنه پيش از آنکه ارزش عملياتي داشته باشد ، نشان دهنده خطوط گسل تازه و يا خطوط اختلافي کهنه جهت تحميل «بحران دائم» به منطقه است.
انگليسي ها در تحولات بعد از سقوط صدام در عراق موضوع احياي نظام پادشاهي را در اين کشور مطرح کردند، موضوعي که يک دهه قبل نيز براي افغانستان پيشنهاد شده بود و اکنون نيز با30 برابر شدن تجارت و توليد موادمخدر در افغانستان ، بزرگترين مافياي بين المللي منطقه در ارتباط نزديک با انگليسي ها عمل مي کند. و سرانجام با اعلاميه بالفور در سال1917 ، «فتنه اسرائيل» در منطقه پايه گذاري شد ، تا چرچيل که خود را يک «صهيونيست مقيد » معرفي کرد و امروز که همه بحرانها را با هدف انحراف توجه از ظلم بزرگ در فلسطين شعله ور نگه مي دارند، نقش انگليسي ها در ريشه دارترين و واقعي ترين بحران منطقه قابل انکار نيست.
نقش خاص انگليسي ها در قبال ايران تابعي از سياستهاي کلي آنها در منطقه است . سياست آنها همسو سازي فشارهاي بين المللي با اختلافات داخلي ايران و تحريک اين شرايط با استفاده از عوامل اقتصادي داخل ايران است . به همين دليل لندن همواره در راس سياست هاي تند1 +5 عليه ايران قرار داشته است و رسانه هاي وابسته به آن بيشترين نقش را براي تداوم تنش ها در ايران برعهده دارند. جالب اينکه در اوج سياست هاي تحريمي عليه ايران، انگليس بخش هايي از روابط اقتصادي و صنعتي با ايران را حفظ کرده است تا کساني که در داخل ايران نگاه صرف اقتصادي به اين رابطه دارند ، نقش تعديل کننده فضاي سياسي را در شرايط خاص بازي نمايند و در عين حال از آن به عنوان يک اهرم فشار نيز استفاده مي شود.
با توجه به شرايط فوق دولت انگليس به خوبي مي داند که اگر ملاک رفتار طرف ايراني در ارزيابي روابط، صرف روابط دو جانبه باشد ، قطع رابطه نتيجه اي محتوم است . اما اين نظر به طور جدي مطرح است که نبايد در درون ميداني بازي کرد که انگليسي ها طراح آن هستند. به عنوان نمونه يکي از بندهاي ماده41 فصل هفتم منشور ملل متحد، تحريم ديپلماتيک است . بي شک يکي از دلايل تداوم سياست هاي منفي انگليس و حتي هدايت مستقيم برخي از دخالتها از سفارت آن کشور در تهران ، آلوده سازي روابط ديپلماتيک ايران با مجموعه کشورهاي عضو اتحاديه اروپايي است ، به هر حال رفتار اغلب کشورهاي اروپايي در قبال ايران با رفتار انگليس در اين رابطه قابل مقايسه نيست. به علاوه اينکه حضور400 هزار نفر از اتباع ايراني در انگلستان نيز غلبه نگاه منطقي برنگرش احساسي در ارزيابي روابط را ضروري ساخته است.
با توجه به مسائل فوق اين رابطه نيازمند مديريت و در عين حال کاهش برنامه ريزي شده است . به عنوان نمونه بيش از يک سوم واردات ما از انگليس، واردات سيگار است .285 نفر از فرزندان مسئولان کشور در دانشگاههاي انگليسي مشغول تحصيل اند. و شماري از مراجعات مکرر بيمارستاني و درماني به آن کشور و بخشي از روابط اقتصادي و بويژه فرهنگي قابل توجيه نيست.
( در عين حال بايد توجه داشت که همراهي ديپلماتيک با سياست هاي بريتانيا در منطقه نيز در راستاي منافع و راهبرد جمهوري اسلامي در منطقه ارزيابي نمي شود. به عنوان نمونه نشست هاي افغانستان و يمن در لندن، که يکي از اهداف پنهان نشده آن اعطاي نقش و نفوذ به طالبان و سلفي گري است ، با منطق کنترل بحران همخوان نبوده و سياست هاي مبتني بر تطويل بحران و اختلاف بريتانيا را يادآور مي شود.
بنابراين اجراي سياست و کاهش مديريت شده روابط مي تواند در طول يک دوره زماني در دستور کار قرار گيرد. اگر در اين مدت برخورد جدي ايران منجر به تعديل سياست هاي لندن شد، دست وزارتخانه براي تعديل رابطه باز است و در غير اين صورت موضوع قطع رابطه با توجه به ملاحظات فوق قابل بررسي مي باشد.
كيهان:انكار مردم و همراهي با دشمن«انكار مردم و همراهي با دشمن»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛«معارضين جمهوري اسلامي غالبا خود را از مردم بالاتر دانسته اند. خطاي دوم- آنان- اين است كه به دشمنان اين مردم اميد بستند، دل بستند. اين دو تا اشتباه بزرگ است. وقتي از مردم خودشان را بالاتر دانستند، لازمه اش اين مي شود كه اگر مردم در يك حركت قانوني يك اقدامي كردند، يك چيزي را خواستند، يك چيزي را نخواستند، اين ها بگويند نه! مردم عوام بودند؛ اين عوام گرايي است؛ پوپوليزم است ما اين را قبول نداريم خود را از مردم بالاتر دانستن اينجا ظاهر مي شود. ادعا ملاك نيست كه بگويند ما مردمي هستيم، در عمل بايد مردمي بود. اشكال دوم اين است كه به دشمنان اين مردم- كه دشمني آنها واضح است- دل مي بندند... حالا اگر آن كسي كه در مقابل مردم مي ايستد، به اين ها دل بست اين آن خطاي دوم است كه اتفاق مي افتد؛ دل بستن به دشمن؟!»
اين بخشي از تحليل موشكافانه رهبر معظم انقلاب اسلامي است كه در روز ششم بهمن ماه در جمع مردم ولايي آمل و در فضايي آكنده از عشق دوجانبه «ولي امر» و «اولياء نعم» بيان شد و در واقع فصل الخطاب و حسن ختام هر تحليل سياسي، اجتماعي و مذهبي است كه طي ماههاي اخير درباره رخدادهاي پس از انتخابات اخير رياست جمهوري بيان شده و يا به تحرير درآمده است.
روزهاي آغازين ماجرا بود، اينجانب در يك جمع خاص از هواداران ميرحسين موسوي حضور پيدا كرده بودم. يك نفر از آن جمع با اشاره به آشوب هاي روزهاي اول پس از انتخابات، پرسيد به نظر شما كار به كجا مي انجامد. گفتم از نظر من اوضاع كاملا شفاف است و هيچ ابهامي درباره آينده وجود ندارد. نظامي كه 85 درصد شهروندانش به پاي صندوق هاي راي مي آيند و رئيس جمهورش در دور دوم با حدود 8 ميليون راي بيشتر- از دور اول- انتخاب شده است، ابهامي ندارد و مدعيان ناچارند در آخر خود را با آن هماهنگ نمايند. همان فرد در پاسخ گفت: اشكال كار شما اين است كه آراي روستاييان و شهرهاي كوچك را با آراي مردم تهران مقايسه مي كنيد و حال آنكه آنان بي سواد و در صحنه سياسي بي تاثيرند ولي تهراني ها باسوادند و مي توانند همه چيز را به نفع خود دگرگون نمايند. من ابتدا تعجب كردم و پرسيدم پس اين سخن شما طي 8 سال اصلاحات چه مي شود كه وقتي مي خواستيد از ارزش آراي استوانه هاي فقهي- مذهبي اسلام بكاهيد مي گفتيد «شهروند درجه دو نداريم» چند روز بعد ديدم همين تحليل در مراكز ديگر اين جريان هم وجود دارد و دست آخر همين نگرش مشكلات عظيمي را براي كشور پديد آورد و اگر استقامت مردم و رهبر معظم انقلاب در برابر اين جريان انحرافي نبود، جمهوريت نظام و حقوق عامه مردم در پيش پاي اين ها قرباني مي شد.
حالا بگذريم كه آنچه اين ها مي بافتند و به اجرا مي گذاشتند هيچ ارتباطي با ميليون ها شهروند فهيم تهراني كه حضور گسترده اي در پاي صندوق هاي راي داشتند و به يكي از كانديداهايي كه از مجاري نظام عبور كرده بودند، راي دادند، نداشت. خالي شدن دور اين ها از راي دهندگان در همان هفته هاي اول هم ادعاي جدايي آرمانهاي مردم پايتخت را از مردمي كه در دوردست هاي كشور زندگي مي كردند، باطل كرد. از قضا حس خود برتربيني و دور زدن قانون مهمترين دليل فاصله گرفتن مردم از اين فتنه جويان بود. اگر به ميزان آراي يكي از اين چهره ها در طول دوران نگاه بياندازيد درمي يابيد كه اين فرد به دليل همين روحيه ويژه خواهي همواره با روند كاهنده اقبال شهروندان مواجه بوده است.
اما درباره دل بستن به بيگانه و خطاي استراتژيك اختلاط با آمريكا و صهيونيزم يك اتفاق درس آموز و هشداردهنده وجود دارد. يك هفته از انتخابات گذشته بود و آمريكايي ها اندك، اندك نقش پنهان خود را آشكار كرده و در بالاترين سطح سياسي به هواداري از سران و عناصر آشوب طلب روي آوردند و رسما اعلام كردند كه از تغييرات سياسي در ايران توسط مردم (!) حمايت مي كنند. وقتي تجمع روز 25خرداد در تهران برگزار شد و سران فتنه در جمع عده اي از مردم- كه در هفته هاي بعد از دور اين ها پراكنده شدند- از تداوم و گسترش اقدامات خلاف قانون و ايجاد درگيري با نظام و مردم حرف زدند، آمريكايي ها كه تا دو هفته قبل از اين، اجراي آن بخش از توافقنامه امنيتي بغداد- واشنگتن- كه ناظر به تخليه شهرها و جاده هاي عراق از نيروهاي نظامي آمريكا بود- را غيرممكن مي خواندند، از تخليه سريع شهرها، روستاها و جاده هاي عراق خبر دادند و آن را عملي كردند. اين نيروها به سمت مرزهاي غربي ايران گسيل شده و آرايش نظامي گرفتند.
در اين مرحله براي اولين بار، دولت اوباما اعلام كرد كه گزينه نظامي عليه ايران در حال بررسي است- همان موقع اين قلم طي «يادداشت روز» كيهان درباره تهديدآميز بودن اين حركت آمريكايي ها هشدار داد- يعني آمريكايي ها هم زمان با حمايت آشكار از ميرحسين موسوي، محمد خاتمي و... به لشكركشي به سمت مرزهاي ايران دست يازيدند و اين در حالي بود كه چهره ها و احزاب مورد اشاره نه حمايت آمريكا از خود را محكوم كردند و نه توجهي به تهديد آمريكا عليه تماميت ارضي ايران نشان دادند.
در اين مرحله، تحليل مقامات امنيتي و سياسي آمريكا، انگليس و... اين بود كه شرايط براي تغيير بنيادين و حتي فروپاشي نظام جمهوري اسلامي كاملا فراهم است و حتي مي توان ايران را اشغال نظامي كرد! پس چه جاي تعجب كه در آشوب هاي تهران عناصر آمريكايي، كاردار انگليس، نيروي سفارت فرانسه و عناصر بعضي ديگر از سفارتخانه هاي خارجي هم در كنار عناصر ستادي ميرحسين و خاتمي و كروبي حضور يابند و به همين دليل دستگير شوند و بعد هم پرده از ارتباط اين طيف ها با هم برداشته شود.
آمريكايي ها و... يقين كرده بودند كه هواداران دو جريان اصلاح طلب و اصولگرا با آتش بيانيه هاي پياپي سران فتنه و ناديده گرفته شدن توصيه هاي دلسوزانه رهبر معظم انقلاب از سوي فتنه گران، به مصاف خونين با هم مي روند و جنگ خانگي آنچنان پايتخت را فرا مي گيرد كه مردم دخالت بين المللي- و در واقع اشغال ايران توسط آمريكا- را يك نعمت بزرگ و ضرورت اجتناب ناپذير تلقي خواهند كرد! و جالب اين است كه در سال گذشته همين جريان داخلي با صراحت از يك سو به تئوريزه كردن دخالت خارجي در ايران- ذيل عنوان نظارت بين المللي بر انتخابات روي آورده بود و از سوي ديگر عزم خود را براي الغاي سازوكارهاي قانوني انتخابات- ذيل عنوان كميته صيانت از آرا و يا نظارت مراجع و احزاب به جاي نظارت شوراي نگهبان- جزم كرده بود و اين همه در حالي است كه هنوز هم وقتي از وجود هماهنگي ميان داخل و خارج سخن گفته مي شود بعضي ها- انشاءالله ساده لوحانه- اين را تندروي مي خوانند!
با اين وضع مي توانيم بگوييم ناديده گرفتن آراي مردم- خود برتربيني- و دل بستن به دشمن لازم و ملزوم يكديگرند، كساني كه به ملت خود اتكا نمي كنند و در عين حال تكيه بر صندلي قدرت را به هر قيمتي طالب هستند با بيگانه پيوند مي خورند. اين البته ساده ترين شكل پيوند خوردن داخلي ها با خارجي هاست و حال آنكه نقش كليدي و بي ترديد شبكه هاي گسترده جاسوسي غرب در آشوب هاي اخير كشور پاي احتمالات پيچيده تري را به ميان مي كشد.
بعضي از خبرها بيانگر آن است كه در اوايل ارديبهشت ماه 87- 13ماه قبل از انتخابات رياست جمهوري ايران- چند تن از عناصر كليدي C.I.A و يكي از معاونين وزارت خارجه آمريكا با چند عنصر ايراني كه دو تن از اعضاي شوراي مركزي نهضت آزادي ايران از جمله آنان بوده اند، جلسه اي برگزار كرده و چند دستورالعمل را به آنان ابلاغ كرده اند. حدود يك ماه بعد اين دو عنصر نهضت آزادي با رئيس دفتر يكي از شخصيت ها- كه بعدها نقش فعالي در آشوب ها داشت- ديدار كرده و ماحصل جلسه را منتقل كرده و از وي مي خواهند آن شخصيت را نسبت به طرح چند موضوع فعال نمايد. اين موضوعات شامل جدي بودن احتمال تقلب، بحراني شدن اوضاع كشور در صورت كانديدا شدن احمدي نژاد، و لزوم برنامه ريزي براي پيروزي قطعي بوده است.
شخصيت مورد اشاره- احيانا بدون آنكه در مورد آمريكايي بودن اين توصيه ها توجيه شده باشد- مي پذيرد كه در اين موارد فعاليت كنند. وي اولين كسي است كه در اواخر شهريورماه سال قبل- حدود 9 ماه قبل از انتخابات- در ديدار با جمعي از نخبگان يك استان از جدي بودن امكان تقلب سخن گفته و در چند ديدار ديگر روي آن تاكيد كرده است. همين شخصيت دو توصيه ديگر را نيز- بدون اينكه بداند از كجاست- دنبال كرده است حالا البته همه چيز روشن شده اما جالب اين است كه تا امروز نيز از بيان صريح اين 3 نكته بديهي كه 1-تقلب صورت نگرفته و نظام به امانت مردم خيانت نكرده است 2-نظام سياسي مقتدر است و مردم وفادارند و لذا كشور در شرايط بحراني نيست 3-احمدي نژاد رئيس جمهور قانوني و منتخب واقعي مردم ايران است، خودداري مي كند! و جالب اين است كه اين سه نكته همان سه نكته اي است كه آمريكا و صهيونيسم جنايتكار بين الملل نيز از اذعان به آن پرهيز مي نمايند.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در روز ششم بهمن ماه با ذكر تحليل ژرف خود يادآور شدند كه «مي خواهند جمهوري اسلامي را وادار كنند به باج دهي... امام باج نداد اين را همه بدانند كه ما هم از طرف ملت و از طرف خودمان به احدي باج نخواهيم داد. ما يك حرف حقي داريم و پاي آن حرف حق ايستاده ايم» و اين البته زبان حال و قال همه ملت ايران است.
آن را در روز 9 ديماه در عزم ميليونها نفر از مردم ايران ديديم، در روز 19دي 88 قمي ها آن را با رساترين واژه ها فرياد زدند و آملي ها آن را در روز 6 بهمن 88 با حضوري سيل آسا در حسينيه امام تهران به شفاف ترين صورت به تصوير كشيدند و دو هفته ديگر در 22 بهمن همه ملت ايران از تهراني ها تا مردم آن روستاي دورافتاده ولي بصير به دنيا نشان خواهند داد.
ابتكار:مناظره ها چگونه بايد باشد؟«مناظره ها چگونه بايد باشد؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار است كه در آن ميخوانيد؛دانشمند فرزانه ي شيعي، زين الدين ابن شيخ امام نور الدين جبعي معروف به شهيد ثاني صاحب آثار و تاليفات فراوان علمي در زمينه هاي فقه، اصول، حديث، کلام، تفسير، ادعيه، نحو، اخلاق و عرفان ديني، تعليم و تربيت اسلامي و.. در کتاب منيه المريد في آداب المفيد و المستفيد به بيان دستورات و وظايفي پرداخته که دانشجويان و طلاب بايد از آغاز کار تحصيل تا مقام نظريه پردازي و اجتهاد و تدريس بکار ببندند. در خلال اين مباحث به بحث مناظره ها و شرايط و اقتضائات و آسيب ها و آفات آنها نيز مي پردازد.
ذکر اين نکته مهم است که زاويه ديد عالمي چون شهيد ثاني نسبت به مناظره و کارکردي که ايشان از آن انتظار دارد با نگاهي که در حال حاضر مقام معظم رهبري نسبت به اين مسئله دارند بنا به دلايل مختلف احتمال دارد که تفاوت هايي داشته باشد. و اين از ثمرات فقه پوياي شيعه و دخالت عنصر عصر و مصر در اجتهاد فقهي است که امام عزيز و رهبري بزرگوار بارها و بارها از حوزه مطالبه کرده اند تا ملزومات فقهي حکومت ديني در زمان تشکيل آن در ابعاد مختلف فرهنگي، سياسي، اقتصادي و... تامين و توليد شود. طبيعتا اقتضائات يک حکومت ديني در شرايطي که گفتگو و تضارب آرا از ابزار مهم رسيدن به مقاصد علمي و سياسي و فرهنگي است با بهره گيري از اين روش در دوره اي که شهيد ثاني در آن مي زيسته (قرن دهم) چه به لحاظ سطح و کيفيت روابط انساني و چه به لحاظ نوع حاکميت و... تفاوت هايي دارد.
ممکن است که مقام معظم رهبري مناظره را ابزاري در خدمت تربيت سياسي و اصلاح معضلات سياسي، فرهنگي و علمي اجتماع ببينند و به همين دليل است که کرسي هاي آزاد انديشي را در جلوت و در انظار حضار و تحليل گران و منتقدان تجويز و حتي ترويج ميدهند و به عنوان راهکاري براي برون رفت از شرايط نابسامان علمي و سياسي توصيه مي کتتد. اما شهيد ثاني و اکثر قدما بيشتر به جنبه سازندگي فردي و تربيت اخلاقي يا فکري دو طرف مناظره توجه دارند به همين دليل است که مناظره ها را در خلوت و به دور از چشم مردم توصيه مي کرده اند.
به هر حال در اين زمينه بايد به سراغ علما و بزرگان رفت و نگاه ها و تحليل هاي ايشان را نسبت به مناظره و شرايط و آسيب ها و محاسن آ ن جويا شد تا اين ابزار کارکرد خويش را به نحو احسن بازيابد. اميد که علماي معاصر هم به توليد ملزومات فقهي حکومت ديني و اجتهاد مطابق با زمان و مکان بيش از پيش توجه نشان دهند. در ادامه برداشتي همراه با دخل و تصرف از فصل اول باب سوم اين کتاب که به مناظره و شروط و آداب آن مي پردازد، ارائه مي شود، اما سعي شده است نظر شهيد ثاني مطرح شود و محتواي کلام ايشان ارائه گردد.
مناظره و تبادل فکر و تضارب آرا در احکام فردي و اجتماعي دين به عنوان بخش و عضوي از پيکره دين تلقي مي شود. مقيد بودن به شرايط، موقعيت، الزامات و اقتضائات مناظره باعث مي شود افراد بهتر و همه جانبه تر به کشف حقيقت و منطق دين دست پيدا کنند. شرايط مناظره عبارتند از
1) مناظره براي اثبات حق و نه اثبات خود:هدف از مناظره بايد رسيدن به حق و پويا شدن و پديدار گشتن حق به هر کيفيتي باشد. و اهل مناظره نبايد براي اثبات گفتار، نظريه ها، شان و رتبه ي علمي و صحت راي خود به مناظره بپردازند که نام اين کار جدال و ستيز و رياکاري است که از آن در خلال آيات و روايات نهي شده است. از نشانه هاي انگيزه ي الهي اين است که مناظره کننده جز در مواردي که احتمال تاثير بدهد وارد مناظره نمي شود و از مناظره با افرادي که مي داند بر سر حرف خود با لجاجت و پافشاري مي مانند خودداري مي کند.
2) توجه به اولويت ها در انجام وظايف از جمله اولويت امر به معروف و نهي از منکر نسبت به مناظره:مناظره در صورتي صحيح است که وظايف و تکاليف ديگري که از آن مهم تر است مطرح نباشد چون اگر مناظره درباره ي مسئله ي مهم و واجبي باشد و مشروع برگزار شود واجب کفايي است. اما اگر هنگام مناظره وظيفه ي ديگري در ميان باشد که داراي وجوب عيني و يا کفايي است و از مناظره مهم تر باشد اقدام به مناظره جايز نيست. هم چون امر به معروف و نهي از منکر که نسبت به مناظره داراي اولويت است. هم چنين در خلال مناظره از ايجاد محيط وحشت، ناسزاگويي، آزار زباني، تکبر و فخرفروشي خودداري کرده و خود را موظف به رعايت فضايل اخلاقي و سفارش مسلمين به محبت و مودت نمايند. و معمولا مناظره کنندگان ناخودآگاه از اين وظايف سرباز مي زنند و خود متوجه نيستند و تصور مي کنند که با انگيزه ي الهي به مناظره مي پردازند.
3) اجتهاد، شرط مناظره در احکام ديني: مناظره کننده در مسايل بايد مجتهد باشد و بتواند بر طبق نظر خود راي دهد نه آن که مقلد و پيرو نظر و راي شخص ديگري باشد. (اين حکم در مناظره هاي علمي و سياسي هم مي تواند مد نظر قرار گيرد و نخبگان و خبرگان امر به مناظره بپردازند.) و هرگاه که فرد مقابل حق و حقيقت را بيان داشت بايد مناظره کننده از راي و نظر او پيروي کند.
4) پرهيز از انتخاب موضوعات بعيد الوقوع:بايد مرزهاي بحث و مناظره به وقايع مهم ديني و يا مسائل قريب الوقوع محدود باشد. و نبايد در هر مسئله اي که احتمال وقوع آن بسيار کم است وقت و فرصت را هدر داد. هم چنين نبايد سخن و گفتار را بيش از اندازه براي کنکاش و بررسي حق طولاني کرد. لازم است که طرفين مناظره از بحث راجع به مسئله اي که در اولويت نيست يا مورد ابتلا نيست و يا به ندرت اتفاق مي افتد خودداري کنند. مناظره کننده نبايد مغرور شود و اين تصور در او به وجود آيد که بحث و مناظره در مسايلي که به ندرت اتفاق مي افتد موجب تقويت و رشد نيروي استدلال و تحليل در انسان است. که معمولا افرادي که درباره اين قبيل موضوعات مناظره مي کنند دنبال بهره وري نفساني هستند و مي خواهند از طريق اظهار فضل و ابراز علم، خودنمايي کنند و حتي دنبال ورزش فکر نيستند چه برسد به انگيزه هاي الهي.
5) مناظره در خلوت و دور از چشم مردم:مناظره در مکان خلوت به تمرکز فکر و صفاي انديشه براي درک حقيقت کمک بيشتري مي کند. مناظره در حضور توده ي مردم انگيزه هاي نفساني و رياکاري و تظاهر و حرص در غلبه و اسکات خصم را ولو به هر دليل باطلي تقويت مي کند. شيوه ي افرادي که داراي مقاصد فاسدي هستند اين است که در خلوت از پاسخ به پرسش ديگران لذت نمي برند و در جلوت و انظار مردم با همديگر به رقابت بر مي خيزند و براي اين که پاسخي منحصر به فرد بدهند به هر حيله و ترفند و روشي دست مي زنند.
6) مناظره، همکاري در راه احياي حق و نه مخاصمه:مناظره کننده بايد دنبال حق باشد ولو اين که از زبان طرف مقابل حقيقت شنيده شود و بايد به خاطر درک و فهم حقيقت سپاسگذار خداوند باشد. مناظره کننده بايد فرد مقابل خويش را شريک و همکار علمي خود در دريافت حق تصور کند و نه رقيب و دشمن خود. لذا در صورتي که فرد مقابل مناظره کننده او را به اشتباهاتش واقف ساخت يا منطق کلام خود را به او اثبات کرد و حقيقت را به او نماياند از وي تشکر کند که او را به سمت گمشده ي خويش رهنمون ساخته است. نه آن که احساس شرمساري و باخت به او دست دهد و رنگ چهره اش دگرگون شود و برآشوبد و بکوشد که نظر طرف را مخدوش کند.
7) ضرورت رعايت انصاف در مناظره:مناظره کننده نبايد فرد مقابل خود را از تغيير استدلال و يا پرش از سوالي به سوال ديگر بازدارد بلکه بايد فضايي را فراهم کند تا فرد مقابل بتواندد آن چه را که در ذهن خود دارد، بکار بگيرد و بيان کند و از مجموع سخنان و استدلال هاي خود، آن چه را که براي رسيدن به حق نياز دارد استخراج کند. و اگر مناظره کننده حق را در لابلاي حرف ها و تعابير و استدلالات فرد مقابل يافت حتي اگر خود آن فرد متوجه نشده باشد بايد از او بپذيرد و خداوند را شاکر باشد. مقصود اثبات حق است حتي اگر اين حق در تعبير و بيان نامتناسبي بيان شده باشد. اين که مناظره کننده بگويد اين نظريه لازمه ي سخن من نيست يا تو سخن نخست خود را رها کردي و نمي تواني اين گونه بگويي و امثالهم، به عنوان عناد و لجاج و انحراف از طريق حکمت و استوارانديشي و اراجيف بندي مناظره کنندگان به شمار مي آيد. مناظره اي که به ستيزه جويي و جدال منتهي شود و شخص معترض با علم به حقيقت سخن طرف مقابل، درصدد يافتن دليل عليه طرف برآيد و جلسه به انکار و عناد و کينه کشيده شود، عين تبهکاري و خيانت به شرع مقدس اسلام است و موجب ورود مناظره کنندگان در گروه کساني است که به خاطر کتمان علم و پوشاندن حق در قرآن کريم مورد نکوهش قرار گرفته اند.
8) مناظره با افراد برجسته علمي:بايد با افرادي مناظره کرد که صاحب فکر و انديشه و داراي استقلال علمي باشند تا در طول مناظره بتوان از مطالب ايشان بهره برد.اکثر مناظره کنندگان از مناظره با دانشمندان چيره دست و بزرگان علم پرهيز مي کنند چون نگران غلبه آن ها و شکست خويش هستند. لذا مايلند با اشخاصي که داراي مرتبه ي پايين تر علمي هستند مناظره کنند تا بتوانند حس توفق طلبي خويش را ارضا نمايند. در ادامه شهيد ثاني اشاره داشته اند که شرايط و آداب دقيق ديگري هم براي مناظره وجود دارد. اما ذکر همين شرايط کافي است تا شناخت مناظره اي با انگيزه هاي الهي، و مناظره هايي که با انگيزه هاي غير الهي و يا اهداف ناروا صورت مي گيرند حاصل شود.
ايران:به كجا چنين شتابان؟!«به كجا چنين شتابان؟!»عنوان يادداشت روز روزنامهي ايران به قلم محمدعلي رامين معاون مطبوعاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است كه پيرامون عملكرد دادستاني تهران در قبال رسانهها نوشته شده است.
از آنجايي كه رسالت جمهوري اسلامي اجراي عدالت است، قوه قضائيه در كشور بايد پناهگاه عدالتطلبان و حقگرايان باشد؛ از اينرو امر قضاوت جايگاه خطيري دارد كه اگر مشوه به اغراض سياسي گردد، فلسفه اجراي عدالت را مخدوش ميسازد.
بيانيه حيرتانگيز دادستاني محترم تهران نسبت به اظهارات رياست محترم جمهوري اسلامي ايران حقيقتاً تأملبرانگيز است.هيأت نظارت بر مطبوعات وظيفه صدور مجوز، نظارت بر عملكرد مطبوعات، توقيف و لغو مجوز نشريات را برعهده دارد. اين هيأت عالي نهادي فراقوهاي است كه علاوه بر نمايندگان سه قوه، افرادي از سوي حوزه علميه قم، دانشگاهيان كشور، شورايعالي انقلاب فرهنگي و نماينده مطبوعات كشور نيز در آن عضويت دارند.به نظر ميرسد اگر دستگاه قضايي با اقدامات اخير خود كه كمسابقه يا بيسابقه در تاريخ انقلاب اسلامي است تصميمات هيأت نظارت را كه طبق قانون قطعي است، بدون توجه به الزامات فضاي خاص رسانهاي خنثي كند در اين صورت عملاً نظارت بر مطبوعات را بايد دادستان محترم تهران خود به تنهايي برعهده بگيرد.
اگر ما مجازات قانوني را صرفاً عليه افراد بيبضاعت درنظر بگيريم و اغنيا و قدرتمندان را از دايره قانون و اجراي مجازات خارج سازيم، فلسفه وجودي حكومت اسلامي را كه اجراي عدالت است، بشدت آسيبپذير كردهايم.
آيا اگر نشريهاي تخلف كرد و معاونت مطبوعاتي و هيأت نظارت آن را توبيخ و يا لغو مجوز نمود، بايد اقدامات دادستاني آنچنان شديد و غلاظ باشد كه علاوه بر دستور توقيف و تحت تعقيب قرار دادن مسئولان آن نشريه، حتي مديركل مطبوعات داخلي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را به عنوان متهم احضار نموده و ساعتها تحقيقات از وي به عمل آورند و با پلمب كردن چاپخانهها و ايجاد رعب و وحشت، مديريت نظارت بر مطبوعات در وزارت ارشاد را با ايراد اتهاماتي عجيب متزلزل سازند؟! آيا در كنار اين شيوه غيرمتعارف دادستاني محترم كه حتي تصميم هيأت نظارت بر مطبوعات مبني بر لغو مجوز يك روزنامه به نام «فرهنگ آشتي» را كان لم يكن اعلام و صدور مجوز انتشار مجدد را براي آن روزنامه صاحب نفوذ مقتضي بداند، آياميتوان از اين پس نظارت دقيق بر عملكرد جرايد را از معاونت مطبوعاتي و هيأت نظارت انتظار داشت؟!
جامعه اسلامي ما اجراي عدالت در همه موارد مشابه را انتظار دارد؛ اگر لغو مجوز يك نشريه توسط هيأت نظارت ميتواند توسط قوه قضائيه براي يك روزنامه كان لم يكن يا مسكوت اعلام شود، چرا نبايد همين تصميم دادستاني براي ساير نشرياتي كه لغو مجوز شدهاند، جاري و ساري شود و چرا دستگاه قضايي بايد احساس دوگانگي را در جامعه مطبوعاتي القا نمايد؟! اگر قرار باشد قوه قضائيه به خنثي كردن نقش قوه مجريه و هيأت نظارت بر مطبوعات بپردازد، آيا با اين تقابل، اقتدار نظام در انجام مأموريتهاي فرهنگي متزلزل نميشود؟به نظر ميرسد عملكرد اخير دادستاني محترم تهران تحت هر عاملي پديد آمده باشد، نميتواند به حاكميت قانون در عرصه رسانهها منجر شود و در حالي كه جامعه اسلامي ما آماج جنگ نرم دشمنان خارجي و داخلي قرار دارد، اينگونه عملكردها با توجه به شرايط موجود رسانههاي كشور بسيار تأملبرانگيز و تأسفبار است. انتظار ما از مسئولين محترم قوه قضائيه تسهيل انجام مأموريت براي مسئولين نظارت بر مطبوعات است و هر نوع تقابل با اين مأموريتها كه احساس تعارض ميان قوا را القا كند، براي مقابله با جنگ نرم استكبار جهاني بسيار خطرساز و مشكلآفرين خواهد بود.
جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقالهي امروز روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛هفته جاري با يك مناسبت خجسته همزمان بود كه اذهان و قلوب را به سوي باب الحوائج حضرت موسي بن جعفر(ع ) منعطف كرد. ميلاد خجسته هفتمين ستاره درخشان كهكشان ولايت حضرت امام موسي كاظم عليه السلام در هفتم ماه صفر در تقويم رسمي كشور درخشيد و نگاهها را متوجه امام صبور و پيشواي خويشتنداري كرد كه همه مشكلات و مصائب را به جان خريد تا روشنايي از جامعه رخت برنبندد و انشعاب ميان شيعيان از يك سو و شبيخون فرهنگي خلفاي عباسي اسلام را از هم ندرد.
امام كاظم (ع ) پس از شهادت پدر بزرگوارشان حضرت صادق (ع ) با درايت و تدبير هدايت كشتي امامت را برعهده گرفتند و موجب اتحاد و يكپارچگي شيعيان و جلوگيري از توطئه هايي شدند كه براي ايجاد انشعاب در ميان شيعيان شكل گرفته بود. مجاهدت آن حضرت در آن شرايط دشوار فقط در راستاي سامان بخشيدن به شيعيان نبود بلكه در مسير نشر اسلام راستين و مبارزه با تبليغات گمراه كننده عباسيان نيز متمركز بود. ايشان در برابر نفاق عباسيان به شدت ايستادند جامعه را به شايستگي روشنگري كردند و با مبارزات توقف ناپذير و كوبنده منحرفين را رسوا نمودند.
در اين هفته همچنين نخستين برگها از ايام پرخاطره بهمن ورق خورد و از روزهاي ديگر زنگ پرطنين ايام خاطره انگيز پيروزي انقلاب در اذهان به صدا در مي آيد. ايام فجر انقلاب اسلامي كه امسال در آستانه سي و دومين سالگرد آن قرار داريم فرصت مناسبي است كه اين رويداد شگفت انگيز و تحول آفرين قرن به نسل جديد و فرزندان اين مرزوبوم منتقل شود به گونه اي كه آنان حقانيت انقلاب را در رفتار و گفتار و كردار مسئولان نظام و نسل اولي هاي انقلاب مشاهده كنند لكن متاسفانه اين روزها بر اثر ميدان داري و جولان دهي عناصر تندرو و اختلاف برانگيز حرمت پيشكسوتان و بزرگان انقلاب زيرپا گذاشته و پايمال مي شود كه اين همان چيزي است كه در سالگرد انقلاب موجبات تاسف دلسوزان انقلاب را فراهم آورده است.
هفته جاري خبرهاي تاسف باري نيز باعث مكدرشدن احوال مردم شد. واقعه خروج قطار مسافري از ريل در مسير « مشهد تهران » و سانحه حريق و درهم شكستن هواپيماي مسافري در فرودگاه مشهد از حوادثي بود كه به طور همزمان افكار عمومي را به شدت متاثر ساخت . توالي اين قبيل حوادث كه طي سالهاي اخير به حوادث تكراري در كشور ما تبديل شده نشان مي دهد كه مديريت شايسته اي بر سيستم حمل و نقل هوايي ريلي و جاده اي كشور اعمال نمي شود و مردم بايد بر اثر اين حوادث پي در پي و بي انتها همچنان قرباني بدهند . واقعا تاسف بار است كه براساس اعلام سازمان ايكائو 23 درصد قربانيان حوادث هوايي جهان از ايران هستند و بيشترين آمار تلفات جاده اي نيز به ايران اختصاص دارد به گونه اي كه سالانه به اندازه يك جنگ بزرگ تلفات در جاده هاي ايران گرفته مي شود و خسارات مالي و جاني زيادي بر پيكره كشور باقي مي گذارد. آيا زمان آن فرا نرسيده كه نمايندگان مردم در مجلس به وظيفه خود عمل كنند و با نظارت جدي بر عملكرد دستگاههاي مسئول با اين حوادث كه به گفته مسئولان علت عمده آنها نيز خطاهاي انساني است مقابله نموده و به دوران حاكميت بي مسئوليتي در نظام اجرايي كشور پايان دهند.
رهبر معظم انقلاب نيز در اين هفته ميزبان هزاران نفر از مردم مازندران بودند كه به مناسبت سالروز حماسه مردم آمل در ششم بهمن سال 60 با ايشان ديدار مي كردند . ايشان در اين ديدار حوادث تاريخي را درس آموز و عبرت انگيز براي ادامه مسير آينده دانستند و با اشاره به بي اثر بودن طراحي هاي مختلف سي سال گذشته دشمن براي مقابله با انقلاب به دليل ايمان و حضور هوشمندانه مردم در صحنه تاكيد كردند : امروز نيز مهمترين وظيفه آحاد مردم به ويژه جوانان و افراد تاثيرگذار حضور در صحنه دفاع از انقلاب و نظام اسلامي و اعتماد به مسئولان است و اصلي ترين وظيفه مسئولان هم تلاش و كار بي وقفه و همه جانبه و تدبير براي حل مشكلات و سرعت بخشيدن به حركت روبه جلوي كشور است.
حضرت آيت الله خامنه اي با تاكيد بر اينكه هويت جمهوري اسلامي ايران همان هويت مردم و عزم و ايمان آن ها است بي اثر بودن توطئه هاي آمريكا در سي سال گذشته را بسيار واضح و آشكار دانستند و تاكيد كردند : دليل بي اثر بودن توطئه ها اين است كه امروز جمهوري اسلامي ايران دهها برابر قويتر از روزها و سالهاي اوليه شده است و به حركت خود با شتاب و قدرت بيشتري ادامه مي دهد.
رهبر معظم انقلاب تاكيد كردند : در مقاطعي برخي طراحي هاي دشمن براي وادار كردن نظام اسلامي به باج دادن بوده است اما امام بزرگوار(ره ) هيچگاه باج نداد و همه بدانند ما نيز از طرف ملت ايران و از طرف خود به هيچ كس باج نخواهيم داد. ايشان در تشريح وظايف مردم و مسئولان در شرايط فعلي خاطرنشان كردند : مهمترين وظيفه آحاد مردم و مسئولان به ويژه جوانان و افرادي كه سخن آنان در ميان مردم تاثيرگذار است حفظ احساس مسئوليت حضور در صحنه است . امروز هيچكس نبايد بگويد من تكليف و مسئوليتي ندارم بلكه همه بايد در دفاع از نظام جمهوري اسلامي كه دفاع از اسلام حقوق مردم و عزت كشور است احساس مسئوليت كنند.
حضرت آيت الله خامنه اي افزودند : مردم همواره اين احساس مسئوليت را به اثبات رسانده اند كه نمونه واضح آن راهپيمايي نهم دي بود و در 22 بهمن نيز مردم حضور آمادگي و سرزندگي خود را همچون گذشته نشان خواهند داد.
هفته جاري دولت با تاخيري دو ماهه سرانجام لايحه بودجه سال 89 را به مجلس ارائه كرد تا در روزهاي پاياني سال و در فرصت كوتاه باقي مانده به همراه لايحه برنامه پنجم توسعه بررسي و تصويب شود كاري كه قطعا براي بررسي كارشناسي در كميسيونهاي مجلس به زماني ششماهه نياز دارد. اين قبيل تعلل هاي دولت در تعامل با مجلس اگر با منظور خاصي انجام نشده باشد قطعا نشانگر تاخير فاز دولت در انجام برنامه ريزيها و تنظيم لوايح است كه قوه مجريه بايد براي رفع آن چاره انديشي كند. اين اقدام تاخيري دولت باعث شده كه برنامه پنجم توسعه كه بايد از ابتداي سال آينده مبناي فعاليتهاي دستگاههاي اجرايي باشد به تصويب نرسد و مجلس مجبور باشد اجراي برنامه چهارم را براي مدتي تمديد كند.
در كنار اين بي توجهي آشكار قوه مجريه به رعايت مهلت در ارائه لوايح بايد به سردرگمي و نابساماني دولت در اجراي قانون هدفمندكردن يارانه ها نيز اشاره كرد كه هر روز مسئولين دولتي از رئيس جمهور گرفته تا وزير اقتصاد و ساير عوامل اجرايي اظهارات متناقضي را ارائه مي كنند كه بياني جز بي برنامگي دولت ندارد. اين نحوه نابساماني در خوشه بندي ها زمان اجرا و نحوه آزاد سازي قيمت ها از موضوعاتي است كه مي تواند تنش زيادي را در جامعه ايجاد كند. اجراي طرح هدفمندكردن يارانه ها همانطور كه نمايندگان مجلس در زمان تصويب به آن تصريح داشتند از اهميت فوق العاده اي برخوردار است و بي برنامگي در برخي بخشهاي اجرايي مي تواند شوك فراواني به جامعه وارد كند كه دولت نيز از پيامدهاي آن در امان نخواهد بود.
در مسائل و رخدادهاي خارجي بازتاب زلزله هائيتي انفجارهاي تازه در عراق اعتراف صهيونيستها به افزايش نفرت جهاني از صهيونيسم و تحولات تازه در بحران افغانستان مهمترين رويدادهاي هفته جاري بودند.
در هائيتي هر روز كه مي گذرد ابعاد فاجعه زلزله دو هفته قبل اين كشور روشن تر مي شود. تبعات اين زلزله هولناك كه آمار رسمي آن تاكنون 150 هزار كشته اعلام شده است روز به روز وسيعتر مي شود و قحطي و شيوع بيماري هاي مختلف حيات بازماندگان اين حادثه را مورد تهديد جدي قرار داده است . ضعف امدادرساني به زلزله زدگان كاملا مشهود است . علاوه بر اينكه مقدار محموله هاي امدادي در مقايسه با حجم نيازها بسيار ناچيز است اين مقدار هم به دليل عدم توزيع مناسب به دست اكثر نيازمندان نمي رسد و گروههاي شرور آنها را به يغما مي برند.
در اين ميان آنچه بر ابعاد مصيبت بار زلزله افزوده است لشكركشي غيررسمي آمريكا به هائيتي تحت پوشش امدادرساني است . آمريكايي ها به بهانه كمك به زلزله زدگان علاوه بر اينكه بيش از 12 هزار تفنگدار را در اين كشور مستقر ساخته اند فرودگاه اصلي پورتوپرنس مركز حكومت هائيتي را نيز در اختيار خود گرفته اند. اين درحالي است كه منابع خبري اعلام مي كنند آمريكايي ها با اين حجم عظيم نيرو در هائيتي در عمليات جستجو و امدادرساني حضوري كمرنگ دارند. مردم هائيتي خود گرفتار مصيبت فاجعه زلزله هستند و حوصله و مجال پرداختن به اقدامات آمريكا و حضور هزاران نظامي آمريكايي در كشور خود را ندارند و دولت اين كشور نيز اختيار عمل را از دست داده و مي توان گفت دولتي در اين كشور وجود ندارد كه پيگير اينگونه مسائل باشد. اين وضعيت فرصت مناسبي را براي آمريكائيها پديد آورده است تا هدفي را كه سالها در انديشه خود داشتند پياده كنند و نظاميان خود را در اين كشور مستقر سازند. آمريكايي ها به دليل موقعيت استراتژيك هائيتي و همسايگي اين كشور با كشورهايي چون كوبا ونزوئلا بوليوي و اكوادور در طول چند دهه گذشته در مسائل اين كشور دخالت نموده و در مقاطعي نيز به بهانه هاي مختلف نيروي نظامي خود را وارد اين كشور ساخته اند با توجه به اين واقعيات حضور فعلي آمريكا هيچ مفهومي به جز اشغال هائيتي ندارد و اين موضوع با واكنش هاي اعتراض آميز كشورهاي مختلف به خصوص كشورهاي منطقه آمريكاي لاتين مواجه شده است.
در عراق نيز شاهد تحولات و حوادث تازه اي بوديم . سفر « جوزف بايدن » معاون رئيس جمهور آمريكا به عراق و متعاقب آن وقوع چند انفجار مرگبار اين هفته نيز عراق را به موضوع مهم خبري رسانه ها تبديل كرد.
جوزف بايدن هدف ديدار خود از عراق را كمك به ثبات سياسي عراق عنوان كرد ولي محافل خبري عمده ترين محور مذاكرات وي با مقامات بغداد را نقش بعثي ها در انتخابات پارلماني آتي عراق اعلام كردند انتخابات عراق قرار است 16 اسفند برگزار شود و حذف بعثي ها كاخ سفيد را شديدا نگران ساخته چرا كه واشنگتن از مدتها قبل درحال آماده سازي زمينه بازگشت بعثي ها به دايره حكومت در عراق بوده است.
اقدام نهاد « بعثي زدايي » عراق در ممنوعيت ورود بيش از 500 نفر از بعثي ها به مبارزات انتخاباتي نقشه آمريكا را نقش بر آب كرد و سفر شتاب زده جوبايدن به عراق را بايد در همين چارچوب مورد بررسي قرار داد.
بايدن در ديدار با مقامات عراقي بار ديگر طرح ضد ملي تقسيم عراق به سه بخش شيعه نشين سني نشين و كردنشين را مطرح ساخت . مطرح ساختن اين طرح فتنه برانگيز در مقطع كنوني هيچ مفهومي به جز تهديد عراقي ها و اعمال فشار بر دولت عراق ندارد تا به خواسته آمريكا در دادن امتياز به بعثي ها و به رسميت شناختن آنها براي فعاليت سياسي از جمله حضور در مجلس گردن نهند.
اين اظهارات مداخله جويانه با واكنش بغداد مواجه شد و سخنگوي رسمي دولت عراق صريحا گفت آمريكا در امور داخلي عراق دخالت نكند.
با اينحال آنچه مسلم است آمريكايي ها كماكان تلاش خود را براي محقق ساختن اهداف خود در عراق ادامه خواهند داد و از هر ابزاري براي حفظ حضور غيرقانوني خود در عراق سود خواهند جست و در مقطع فعلي نيز آمريكايي ها بعثي ها و حتي گروههاي تروريست را به عنوان ابزارهاي مناسبي براي حفظ حضور استعماري خود در عراق يافته اند چرا كه اين گروهها به دليل سابقه سو و عدم مقبوليت در جامعه عراق حاضرند به هرخواسته استعمارگران براي تضمين حفظ موجوديت خود تن دهند.
وقوع چند انفجار مرگبار طي روزهاي اخير در عراق تاييدي براين واقعيت است كه تروريستهايي كه عقبه آنها به اشغالگران و برخي دولتهاي وابسته منطقه مي رسد عزم خود را براي مختل كردن روند امور در عراق با هدف تاثيرگذاري در انتخاب جزم كرده اند. از اين رو انفجارهاي اخير را نيز بايد در راستاي همان اهداف اشغالگران براي مهيا نمودن زمينه نفوذ بعثي ها و ساير گروههاي شورشي در حكومت عراق دانست.
اين هفته آژانس جهاني يهود اعتراف كرد احساسات ضد صهيونيستي در جهان به بالاترين حد خود پس از جنگ جهاني دوم رسيده كه رويدادي مهم و قابل تامل است . اين اعتراف شكست بزرگي براي رژيم صهيونيستي و جبهه صهيونيسم بين المللي و متقابلا يك پيروزي براي فلسطيني ها و جبهه ضد صهيونيستي محسوب مي شود.
گزارش آژانس يهود كه از موسسات مهم صهيونيستي به شمار مي رود بيانگر اين واقعيت است كه اسرائيلي ها علاوه بر اينكه طي سالهاي اخير در زمينه نظامي متحمل شكست هاي فاحشي شده اند در افكار عمومي جهان نيز روز به روز منفورتر و مطرودتر مي شوند و جهانيان روز به روز بر حقانيت جبهه ضد صهيونيستي به ويژه مبارزات حق طلبانه ملت فلسطين اعتقاد بيشتري پيدا مي كنند.
گرچه جنايت جز سياستهاي هميشگي اين رژيم بوده است ولي ترديد نيست كه وحشيگري صهيونيستها در غزه و به خاك و خون كشيدن مردم بي دفاع اين منطقه تاثير عمده اي در روشن شدن ماهيت ضدانساني اين رژيم در اذهان جهانيان داشته است و به تعبير ديگر بخش عمده پذيرش حقانيت ملت فلسطين و افزايش روزافزون حمايت جهاني از فلسطيني ها دستاورد خون شهداي غزه بوده است . اين تحولات تحقق آزادي فلسطين و نابودي رژيم صهيونيستي را قطعا سرعت مي بخشد.
هفته جاري مسائل افغانستان نيز با ديگر به كانون توجه رسانه ها و محافل سياسي بازگشت . در تركيه كشورهاي همسايه افغانستان از جمله پاكستان جمهوري اسلامي ايران به همراه نمايندگاني از آمريكا اتحاديه اروپا و سازمان ملل نشستي را برگزار كردند. در اين اجلاس بر سياست جديد دولت افغانستان مبني بر آشتي با گروه طالبان تاكيد گذاشته شد.
حامد كرزاي به تازگي از رويكرد جديد دولت افغانستان براي مذاكره با طالبان و مشاركت دادن اين گروه شورشي در دولت سخن به ميان آورده است كه البته اين ديدگاه از سوي آمريكا اروپا و ناتو نيز مورد تاكيد قرار گرفته است . در اجلاس لندن نيز كه قرار است از امروز درباره افغانستان تشكيل شود يكي از مهمترين محورهاي بحث همين مسئله يعني آشتي با طالبان عنوان شده است . از اين رو به نظر مي رسد آشتي با طالبان موضوعي است كه از سوي غربيها به كرزاي ديكته شده است و بايد ديد چه اهدافي پشت سر اين مسئله قرار دارد.
آنچه مسلم است پذيرش مشاركت طالبان در دولت افغانستان كه آمريكايي ها با صرف هزينه هاي سنگين نظامي و انساني مدعي مبارزه با آن بودند پذيرش يك شكست جديد از سوي واشنگتن است ولي به نظر مي رسد غربيها به اين نتيجه رسيده اند كه بايد براي رهايي از باتلاق افغانستان با اين گروه كنار بيايند.
اين گروه افراطي و شورشي در طول مدت حاكميتش بر افغانستان مرتكب جنايتهاي وحشيانه اي شد و چهره اي بسيار خشن و غيرواقعي از اسلام به جهان نشان داد. شيعيان افغانستان را قلع و قمع كرد و براي صلح و ثبات منطقه نيز تهديدي بزرگ بود. بديهي است بازگشت اين گروه افراطي به قدرت مي تواند منطقه را با چالش هاي جديد مواجه سازد.
دنياي اقتصاد:مطالبات معوق و بورس«مطالبات معوق و بورس»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم عليرضا كديور است كه در آن ميخوانيد؛شوراي عالي بورس هفته قبل در يكي از مصوبات خود، به سازمان خصوصيسازي مجوز داد وصول مطالبات معوق خود را به عنوان شرط ضمن عقد براي قطعيت عرضه سهام دولتي تعيين كند.
اين تصميم در پي آن اتخاذ شد كه برخي از خريداران بلوك سهام شركتهاي دولتي به ويژه 5 بازيگر بزرگ شامل: سرمايهگذاري مهر اقتصاد ايرانيان، «شستا» (شركت سرمايهگذاري تامين اجتماعي)، صبا تامين (هلدينگ سرمايهگذاري وابسته به «شستا»)، صندوق بازنشستگي كاركنان فولاد و سرمايهگذاري معادن و فلزات (متعلق به صندوق بازنشستگي فولاد) در پرداخت به موقع اقساط سهام خريداري شده قصور كردند؛ وضيعتي كه مجموع بدهي آنها تنها در رابطه با اقساط حال شده را به 300 ميليارد تومان رسانده است. اين در حالي است كه سازمان خصوصيسازي خواستار ممنوعيت حضور اين شركتها در رقابت براي خريد سهام دولتي شده بود، اما شوراي عالي بورس بدون ايجاد محدوديت در حضور اين شركتها در رقابت خريد، تنها به سازمان خصوصيسازي مجوز داد در صورتي كه اين 5 شركت يا هر شخصيت حقيقي و حقوقي ديگري كه در رقابت براي خريد سهام دولتي برنده شود، پيش از قطعيت خريد انجام شده بايد كليه بدهيهاي معوق خود را به سازمان مزبور پرداخت كند.
در اين ميان يك سوال اساسي ذهن اكثر كارشناسان را به خود معطوف كرده و آن اينكه سازمان خصوصيسازي با توجه به ضبط كل سهام فروخته شده تا تسويه كامل اقساط، اخذ چك و سفته به تعداد و ميزان اقساطي كه خريدار بايد طي دوره خريد اقساطي پرداخت كند، چرا از اين ضمانتهاي قانوني در جهت وادار كردن خريداران براي پرداخت به موقع اقساط استفاده نميكند و تنها متوسل به قرار دادن پيش شرط پرداخت اقساط معوق براي قطعيت خريدهاي جديد شده است؟
اين در حالي است كه با توجه به تصريح مصوبه شورايعالي بورس مبني بر بدهكار نبودن خريدار بلوكهاي دولتي براي قطعيت معامله، اين شركتها كه هلدينگهاي بزرگي شامل چندين شركت زيرمجموعه هستند، ميتوانند با حضور يكي از شركتهاي زيرمجموعه خود كه در حال حاضر به سازمان خصوصيسازي بدهكار نيست، در عمل از مصوبه شوراي بورس عبور كرده و اقدام به خريد سهام به صورت غيرمستقيم كنند.
اما در خصوص عدم استفاده سازمان خصوصيسازي از ضمانتهاي خريداران بدهكار سه گمانه وجود دارد؛ نخستين گمانه به نقص موجود در قراردادهاي فروش اقساطي سازمان خصوصيسازي بازميگردد؛ نقيصهاي كه براساس آن، جابريان توانست با حكم دادگاه، بلوك 5/30 درصدي فولاد خوزستان را به دولت بازپس دهد. بهبيان ديگر سازمان خصوصيسازي قرارداد فروش سهام را به گونهاي تنظيم كرده كه خريداران امكان فسخ قرارداد را دارند.گمانه دوم به نبود قدرت تحليلگري و ارزشگذاري بلوكهاي واگذار شده در ميان بزرگان بازار بازميگردد. در واقع اين خريداران به واسطه ضعف در ارزشگذاري دقيق شركتها، اكثر بلوكهاي دولتي را در قيمتهايي چند 10درصد بيش از ارزش واقعي خريداري كردهاند. خريدهايي كه در زمان رقابت از يك سو منجر به گمراهي فعالان خرد بازار شده است و در حال حاضر نيز نه خريدار به دليل گران بودن و ارزنده نبودن بلوك، حاضر به پرداخت اقساط است و نه فروشنده (سازمان خصوصيسازي) به واسطه فروش بلوك در قيمتهاي جذاب حاضر به بازپسگيري بلوك است.
در حقيقت سازمان خصوصيسازي با علم به اينكه در صورت بازپسگيري بلوك، اخذ جرائم ابطال معامله (به ميزان 3 درصد قيمت پايه كه رقم ناچيزي در مقابل كل ارزش بلوك فروخته شده است) و آگهي مجدد آن، نميتواند اكثر بلوكها را حتي به نصف قيمت فروش رفته به فروش برساند، از بازپسگيري سهام فروش رفته سر باز ميزند و حتي الامكان درپي مجبور كردن خريداران به تمكين از شرايط معامله است.
اما گمانه آخر در اين خصوص به عدم اخذ وثايق لازم از سوي سازمان خصوصيسازي براي وادار كردن خريداران به پذيرش شرايط معامله بازميگردد؛ گمانهاي كه در صورت صحت، حاكي از قصور فروشنده در اخذ ضمانتهاي كافي است.
در حقيقت سازمان خصوصيسازي به واسطه هر يك از دلايل فوق به دليل نگراني از امكان بازپس دادن بلوكهاي دولتي توسط خريداراني كه در قيمتهايي بسيار بيشتر از ارزش واقعي اقدام به خريد كردهاند، در تلاش است آنها را از طريق مصوبه شوراي بورس به پذيرش خريدهاي خود مجبور كند. خريدهايي كه درآمد حاصل از آن به طور قطع براي سازمان خصوصيسازي در عرضه مجدد دست نيافتني خواهد بود.در نهايت با شرايط فعلي به نظر ميرسد خريدار، فروشنده، سهامداران، كاركنان و ساير ذينفعان مرتبط با شركتهاي فروخته شده (به ويژه بلوكهاي مديريتي) در وضعيت بلاتكليفي قرار گرفتهاند و اين مصوبه نيز نميتواند باعث خروج شركتهاي مزبور از اين شرايط شود.
آفرينش:سياست خارجي ايران در آسياي مرکزي«سياست خارجي ايران در آسياي مرکزي»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش است كه در آن ميخوانيد؛شهرهايي همانند بخارا ،سمرقند ، مرو وخجند براي ايرانيان يادآور گذشته مشترک فرهنگي است شهرهايي که پس از فروپاشي ابر قدرت کمونيست ثروت هر يک در قالب کشور جديدي قرار گرفته است .بي گمان گستره فرهنگي و تمدني ايران در گذشته و حال قلمرو چندين شهر و کشور را در آسياي مرکزي در بر مي گيرد اما آنچه در طول حدود دهه اي پس از فروپاشي شوروي شاهديم غفلت سياست خارجي ايران از اين حوزه تمدني و استراتژيک بوده است.
آسياي مرکزي شامل پنج کشور ترکمنستان ، تاجيکستان ، قرقيزستان ،ازبکستان و قزاقستان است کشورهايي که چنانچه از منظر نشانه شناسي به آنها نگريسته شود حتي نام آنها نيز ايراني است اما سياست خارجي ايران در طول سالهاي پس از فروپاشي و بويژه در چند سال گذشته نتوانسته نفوذ قابل توجهي در آنها داشته باشد.
اگر سياست خارجي هر کشوري را در قالب پيگيري منافع ملي آن کشور در حوزه هاي خارج از قلمرو ملي به حساب آوريم شايد بتوان از سياست خارجي ايران در حوزه آسياي مرکزي به عنوان يکي از کم رونق ترين حوزه هاي سياست خارجي نام ببريم اين در حالي است که کشورهاي اين حوزه به واسطه ي اشتراکات متعدد فرهنگي و ديني و حتي اشتراکات زباني (تاجيکستان ) مي بايد عقبه استراتژيک ايران تلقي مي شدند اما رويکردهاي سياست خارجي نتوانسته است بواسطه ي وجود اين پتانسيل عظيم کلان در اين کشورها نفوذ داشته باشد .
در مقابل اين روسيه ، ايالات متحده ، اتحاديه اروپا ، چين و ترکيه هستند که توانسته اند با برقراري روابط استوار و ثابت جاي پاي خود را در نزديک ترين همسايگان فرهنگي و جغرافياي ايران برقرار سازند. بي توجهي سياست خارجي ايران به اين حوزه به تناسب پتانسيل هاي گسترده همکاري هاي اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي روز به روز باعث افزايش نفوذ رقيبان منطقه اي ايران همچون ترکيه در منطقه شده است .
مسکو که در سالهاي پس از فروپاشي شوروي بر اساس نگاه خارج نزديک خود پاي اصلي و ثابت نفوذ در اين کشورها بود علاوه بر آن ايالات متحد امريکا بويژه در چند سال گذشته نفوذ حداکثري در اين کشورها يافته است چنانچه سيل کمک هاي اقتصادي ،نظامي و اقتصادي اعتبارات مختلف در کنار اجاره پايگاه هايي در قرقيزستان ،ازبکستان ،واشنگتن را به تدريج به مهمترين کشور صاحب نفوذ در منطقه تبديل کرده است .
در کنار اين روند چين که در سال اخير رشد اقتصادي زيادي داشته است به سرمايه گذاري هاي کلاني در تمام کشورهاي اين حوزه زده است و توانسته است نفوذ سياسي و اقتصادي خود را در اين منطقه چندين برابر سابق افزايش دهد گذشته ازاين قدرت مهم ترکيه که فاقد مرزهاي مشترک با اين حوزه است تنها به واسطه ي اشتراکات زباني خود ، با بسياري از کشورهاي اين حوزه با تدوين استراتژي دقيق و هدفمند اقتصادي سياسي و فرهنگي خود عملا آسياي مرکزي را از حوزه هاي اصلي و مورد توجه در سياست خارجي خود قرار داده است چنانچه سرمايه گذاري ميليارد دلاري آنها را در کشورهايي همچون ترکمنستان ( بويژه در حوزه انرژي ) جايگاه و اهرم هاي بازي آنها را در اين منطقه چندين برابر ايران افزايش داده است.
آنچه مشخص است سياست خارجي ايران در حوزه آسياي مرکزي نيازمند واکاوي ، بازشناسي و آسيب شناسي است و ادامه روند فعلي و حفظ رويکرد هاي قبلي در کنار استراتژي هاي ناکارآمد و غلط گذشته روز به روز از جايگاه ايران در اين منطقه خواهد کاست امري که به نگاه تحليل گران با توجه به پتانسيل ها همکاري ايران با اين منطقه مورد پرسش هاي زيادي است.
کافي است به حجم همکاري هاي اقتصادي ، سياسي و فرهنگي ايران با کشورهاي منطقه در مقايسه با کشورهاي ترکيه نگاه کنيم آيا براستي جايگاه واقعي ما در منطقه جايگاه فعلي مي باشد ؟ جايگاهي که بي شک پيامدهاي بلند مدت اقتصادي ، سياسي و امنيتي بر منافع ملي ايران و امنيت کشور بر جا خواهد گذارد.
تهران امروز:افزايش تحركات غربيها و موضع اصولي ايران«افزايش تحركات غربيها و موضع اصولي ايران»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم
دكترمحمد مهدي مظاهري است كه در آن كيخوانيد؛بهرغم مخالفت ايران با طرح پيشنهادي نشست وين براي مبادله سوخت هستهاي با اورانيوم غني شده ايران، آژانس بينالمللي انرژي اتمي اعلام داشته كه اين پيشنهاد همچنان به قوت خود باقي است.
بهطوريكه سخنگوي آژانس ميگويد اين نهاد بينالمللي به عنوان ميانجي بيطرف اميدوار است با اعتمادسازي متقابل، طرفين به يك راهحل منطقي دست يابند.
از سوي ديگر هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه آمريكا در ديداري كه با كاترين اشتون، رئيس سياست خارجي اتحاديه و ديويد ميليبند، وزير خارجه انگليس داشت از اعمال تحريمهاي قريبالوقوع عليه ايران خبر داد.
طي چند روز گذشته تحركات كشورهاي اروپايي و آمريكا براي تدوين پيشنويس قطعنامه جديد عليه ايران افزايش يافته است و فرانكو فراتيني و آنگلا مركل از فوريه به عنوان «ماه سرنوشتساز» ياد كردهاند كه اين موضعگيريها در ادامه رويكرد اين كشورها در ماههاي گذشته ارزيابي ميشود.
در بررسي مواضع ايران و كشورهاي تاثيرگذار در پرونده هستهاي كشورمان ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد.
1 - اصولا جمهوري اسلامي ايران حقوقي فراتر از حقوق خود طبق قوانين بينالمللي نميخواهد و صرفا در پي بهرهمندي و اعمال حقوق مشروع خود براساس معاهده NPT و بند 4 و 6 آن در مقابل پايبندي به تعهداتش است. ايران مواضع و اصول روشني براي استيفاي حقوق قانوني و مشروع خود دارد و از اعتمادسازي متقابل و تضمينهاي لازم براي پيشبرد اهداف مشترك استقبال ميكند اما بيشك تسليم فشارها و تهديد يكجانبه غرب نخواهد شد. بازرسيهاي مداوم آژانس از تاسيسات اتمي ايران نشان ميدهد كه برخلاف تبليغات سوء رسانهاي رژيم صهيونيستي و غرب، هيچ نشانهاي دال بر تخلف از پادمانهاي بينالمللي از سوي كشورمان مشاهده نشده است.
بنابراين، ايران كشوري مسئوليتپذير در نظام بينالملل است ولي در مقابل فشار و تهديد بيتفاوت نخواهد ماند و اجازه پايمال شدن حقوق خويش را نميدهد.
از اين منظر اگر به خواستههاي نامشروع غرب مبني بر ارسال اورانيوم غني شده ايران به خارج از كشور نگاه كنيم دلايل مخالفت ايران با خواستهها كاملا روشن است. ايران به عنوان عضو متعهد آژانس از حق و حقوق برابر با ديگر اعضا برخوردار است و اين نهاد بينالمللي بايد خارج از سياسيكاري به تامين سوخت لازم ايران اقدام كند.
2 - ناكامي اخير گروه 5+1 در اتخاذ موضع روشن در مقابل ايران نشان ميدهد كه كشورهاي غربي از ايجاد اجماع بينالمللي و اتخاذ رويه مشترك عليه برنامههاي صلحآميز هستهاي ايران عاجزند. در ماههاي اخير رويكرد پكن نسبت به ايران به صورت مخالفت با تشديد تحريمها تغيير شكل يافته است چرا كه از ديدگاه چينيها هنوز فضاي لازم براي گفتوگو و حلوفصل مسائل به شكل مسالمتآميز وجود دارد. البته در اين ميان آمريكا تلاش ميكند با بدهبستانهاي سياسي نسبت به جلب نظر مثبت پكن اقدام كند. از سوي ديگر بخشي از ديپلماسي اوباما براي محدودسازي ايران از طريق همكاري با روسيه مورد پيگيري قرار گرفته است. آمريكاييها تلاش ميكنند محدوديتهاي بيشتري را از طريق همكاري و مشاركت با روسيه عليه ايران ايجاد كنند.
كاخ سفيد اميدوار است با همكاريهاي راهبردي و دادن امتيازات استراتژيك از جمله لغو استقرار سامانه ضدموشكي خود در اروپاي شرقي، روسها را به اعمال همكاريهاي مشترك عليه ايران و اتخاذ سياست تهاجمي از طريق موافقت با مكانيسمهاي تنبيهي از طريق قطعنامههاي شوراي امنيت اقناع كند.
تحركات ديپلماسي غرب عليه ايران همچنان در منطقه ادامه دارد. مواضع اخير كرملين ازجمله سرگئي لاوروف (وزير امور خارجه روسيه) در ابراز نارضايتي از پاسخ منفي ايران به پيشنهاد وين براي تبادل سوخت هستهاي از اين منظر قابل تبيين است.
3 - بيشك ايران براساس منافع ملي و خواست عامه مردم وارد مذاكره با طرف مقابل ميشود. آنچه به عنوان خط قرمز تعريف شده است غيرقابل مذاكره بودن حقوق هستهاي ملت ايران است. بنابراين هر آنچه سبب عدم استيفاي حقوق حقه هستهاي ايران شود جايگاهي ندارد ضمنا درخواستهاي طرف مقابل مبني بر تعليق دائم غنيسازي و تحويل اورانيوم غني شده كه منجر به محروميت از فناوري صلحآميز هستهاي شود از طرف ايران رد خواهد شد.
جمهوري اسلامي ايران همكاري كامل با آژانس و انجام اقدامات داوطلبانه حتي فراتر از تعهدات حقوقي خود را بهمنظور اعتمادسازي متقابل و رسيدن به راهحل صلحآميز مدنظر قرار داده است. در اين ميان استفاده ابزاري از شوراي امنيت مانع تداوم فعاليتهاي صلحآميز ايران نخواهد شد.
4 - بيترديد مذاكرات سياسي براي حلوفصل موضوع هستهاي و اعمال حقوق ايران در شرايط آرام براي همگان قابل پذيرش است. البته مذاكره بايد عادلانه و در فضاي منطقي و به دور از جنجالهاي سياسي انجام شود. هدف از مذاكره هم نبايد كند كردن و توقف غنيسازي از سوي ايران باشد. به نفع كشورهاي غربي نيست كه مسيري غير از مسير مذاكره و تفاهم دوجانبه را در پيش گيرند، چرا كه آزمونهاي قبلي مبني بر تهديد و تحريم نتوانسته است كمكي به حل مساله كند. طبيعي است ايران به استقبال تحريمها نميرود و در تلاش است تا با كمترين هزينه هستهاي شدن كشور را محقق سازد. بنابراين رعايت حقوق طرفين و عمل به تعهدات، راهكار مناسبي براي برون رفت از مشكلات فعلي است.
گسترش:توازن منطقهاي با توسعه خوشههاي صنعتي«توازن منطقهاي با توسعه خوشههاي صنعتي»عنوان سرمقالهي روزنامهي گسترش است كه در آن ميخوانيد؛از مهمترين ويژگيهاي برنامه پنجم توسعه تاکيدي است که بر «گسترش کشاورزي و صنعتي و صنايع روستايي با اولويت توسعه خوشهها و زنجيرههاي صنعتي» ميگذارد، تاکيدي بسيار مهم و راهبردي که در برنامه چهارم توسعه، ذيل عنوان آمايش سرزمين و توازن منطقهاي مورد امحان نظر خاص قرار گرفته است.
اما سياست توسعه روستايي مبتني بر اولويت رشد و گسترش خوشهها و زنجيرههاي صنعتي مبحثي است که براي نخستينبار در برنامه پنجم مطرح شده است. تشکيل شورايعالي «اشتغال و سرمايهگذاري» بهصورت ملي، استاني و شهرستاني، حمايت مالي از خوشهها و زنجيرههاي توليدي، کسب و کار خانگي و مشاغل از راه دور و سرانجام حمايت از تبديل فعاليتهاي غيرمتشکل اقتصادي خانوار به تشکلهاي حقوقي، از جمله مهمترين پيشبينيهاي برنامه پنجم توسعه است که براي ايجاد توازن منطقهاي و تحقق اهداف فقرزدايي مطرح شده است.
زيرا آينده ايران نميتواند بر مبناي نابرابريهاي موسوم به مناطق برخوردار و غيربرخوردار، تداوم پيدا کند بلکه بايد ايران به محيطي درخور و برازنده براي رفاه و آباداني براي همه زنان و مردان، کودکان و جوانان در سرتاسر کشور تبديل شود.
آمايش سرزمين و توازن منطقهاي، مجموعه ظرفيتها، توانمنديها و راهکارهاي اجرايي و عملياتي متفاوت و متنوعي را عرضه ميکند که از ضروريترين نيازها و الزامهاي توسعه پايدار از طريق تمرکززدايي موزون و همهجانبه در گستره سرزمين پهناور ايران منشا گرفتهاند. توسعه پايدار، فرآيندي مستمر از دگرگوني و تحول، انطباق و سازگاري است که طي آن، روابط متقابل و متعامل «انسان- طبيعت و تکنولوژي» با هم و همزمان مورد توجه و تاکيد قرار ميگيرد و اين يعني، حداکثر استفاده از مزيتهاي طبيعي و معدني و محيط زيست از طريق تشويق و ترغيب و هدايت سرمايهگذاريهاي بخش خصوصي، اعم از داخلي و خارجي، همراه با تغييرات بنيادين «نهادي» که با نيازهاي حال و آينده کشور سازگار باشد. به عبارت روشنتر، مهمترين ويژگي و برجستگي مفهوم نوين توسعه پايدار، جامعنگري و يکپارچهنگري آن است که بويژه با نگاهي همهجانبهنگر به نقشآفريني جوانان تاکيد بسيار دارد و فعليت بخشيدن تحرک پويايي و خلاقيتهاي همه مردم در مناطق دور و نزديک کشور را به يک اندازه، ضرورت اجتنابناپذير توسعه در هر کشور ميداند.
جهان صنعت:دلار جان براي که بالا ميروي؟! «دلار جان براي که بالا ميروي؟!»عنوان سرمقالهي روزنامهي جهان صنعت است كه در آن ميخوانيد؛تنها شايعهاي کوچک کافي بود تا بسياري مقابل بانکها صف بکشند و براي دريافت نقدينگي خود تقلا کنند.
عدم رد اين شايعهها که از ورشکستگي بانکي در کشور دهان به دهان منتقل ميشد براي همان يک روز کافي بود تا ارقام اقتصادي را در چند قيمت مهم به نفع دولت کند.
آخر سال است و دولت با کسري بودجه دست و پنجه نرم ميکند و بيشتر نگاهها به مباحث کشوقوسدار لوايح بودجه و برنامه معطوف است و خيليها به اين نکته بيتوجه هستند که نرخ دلار نه تنها در عرصه بينالملل تغيير محسوسي نداشته بلکه در مقابل برخي ارزها کاهش نيز داشته است اما در ايران اين نرخ شاهد افزايش حدود 200 ريالي در 20 روز است. حال بايد اين سوال را مطرح کرد که مگر نه اين بوده است که دولت به قصد افزايش شفافيت اقتصادي و تقابل با پولشويي محدوديتهاي بانکي را وضع کرد؟ پس چگونه ميشود که پيش از اعلام آن عواقب چنين شرايطي را پيشبيني نکرد و هماکنون نرخ دلار به حدود 1020 تومان رسيد؟
آيا کسري بودجه و تامين منابع بيشتر از فروش گرانتر دلارهمراه با چاشني سکه و طلادر چنين آشفته بازاري که تغيير محسوسي در عرصه جهاني نداشتهايم را ميتوان با ديدگاهي سادهانگارانه تنها به رشد تقاضاي داخلي ربط داد؟ نميخواهيم بگوييم که گمانهاي ديگر مطرح است چون گفتن آن به مزاج دولتمردان اصلاخوشايند نيست و به صورت حتم رد ميشود که دولت خوشحال است که دلار را گرانتر ميفروشد و در سکوت معنا دارش لذت قيمتها را ميبرد؛ حتي اگر در اين ميانه صداي صادرکنندهاي هم بلند شود، مهم نيست!