«اسب مارواری» یا «مالانی» نژاد کمیاب اسب از منطقه ماروار (یا جودپور) راجستان، در شمال غربی هند است. این نژاد ارتباط نزدیکی با نژاد «کاتیاواری» در شبه جزیره «کاتیاوار» در گجرات دارد، که با شکل غیرعادی گوشهایاش که به سمت داخل انحنا پیدا کردهاند شناخته شده است.
به گزارش راز بقا، این اسب در رنگهای مختلفی از جمله خالدار و ابلق یافت میشود. سواری روی این اسب بسیار دشوار است، اما ممکن است به شکلی طبیعی یورتمه برود.
راتورها، حاکمان سنتی منطقه ماروار در غرب هند، اولین کسانی بودند که اسبهای مارواری را پرورش دادند. با شروع قرن دوازدهم، آنها از پرورش سختگیرانه این اسب حمایت کردند که همین باعث رواج خلوص و سرسختی این اسب شد. مارواری که در طول تاریخ به عنوان اسب سواره نظام توسط مردم منطقه ماروار استفاده میشد، به دلیل وفاداری و شجاعت خود در جنگ مورد توجه بود.
این نژاد در دهه ۱۹۳۰، زمانی که شیوههای مدیریت ضعیف منجر به کاهش ذخایر پرورشی این اسب شد، رو به وخامت گذاشت، اما امروزه تا حدودی محبوبیت خود را به دست آورده است. از مارواری برای کشش سبک و کارهای کشاورزی و همچنین سوارکاری و بارکشی استفاده میشود. در سال ۱۹۹۵، یک انجمن نژاد برای اسب مارواری در هند تشکیل شد.
صادرات اسب مارواری برای دههها ممنوع بود، اما بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶ تعداد کمی صادرات مجاز شد. از سال ۲۰۰۸، مجوزهایی که به اسبهای مارواری اجازه سفر موقت به خارج از هند را میداد، به تعداد کم در دسترس بود. این اسبها اگرچه نادر هستند، اما به دلیل ظاهر منحصر به فرد خود در خارج از هند محبوبتر هستند.
منشأ مارواریها مبهم است. تصور میشود که از اسبهای جنگی جنگجویان راجپوت در مناطق ماروار و میوار راجستان، در ترکیب با اسبهایی از نوع ترکمن که در قرن شانزدهم توسط مهاجمان مغول به این منطقه آورده شد، نشات میگیرد. برخلاف کاتیاواری، اعراب کمتر به مارواری نفوذ کردند.
نظریه دیگر بر این عقیده است که این نژاد احتمالاً در شمال غربی هند در مرز افغانستان و همچنین ازبکستان، قزاقستان و ترکمنستان منشا گرفته و نام خود را از منطقه ماروار (که منطقه جودپور نیز نامیده میشود) هند گرفته است.
راتورها، فرمانروایان ماروار و سواره نظامان موفق راجپوت، پرورش دهندگان سنتی اسبهای مارواری بودند. راتورها در سال ۱۱۹۳ از پادشاهی کانائج خارج شدند و به صحراهای بزرگ هند و تار عقب نشینی کردند. اسب مارواری برای بقای آنها حیاتی بود و در طول قرن دوازدهم آنها از فرآیندهای انتخابی دقیق اصلاح نژاد پیروی کردند و بهترین اسبهای نر را برای استفاده رعایای خود نگهداری کردند.
در این مدت، اسبها موجوداتی الهی محسوب میشدند و در برخی مواقع فقط اعضای خانواده راجپوت اجازه سوار شدن بر آنها را داشتند. هنگامی که مغولها شمال هند را در اوایل قرن شانزدهم تصرف کردند، اسبهای ترکمن را آوردند که احتمالاً برای تکمیل پرورش مارواری استفاده میشد.
مرواریها در این دوره به دلیل شجاعت در جنگ و همچنین وفاداری به سواران خود شهرت داشتند. در اواخر قرن شانزدهم، راجپوتهای ماروار، تحت رهبری امپراتور مغول، اکبر کبیر، یک نیروی سواره نظام بیش از ۵۰۰۰۰ نفری تشکیل دادند. راتورها بر این باور بودند که اسب مارواری تنها در یکی از سه شرط میتواند میدان نبرد را ترک کند پیروزی، مرگ، یا بردن یک مجروح به مکان امن.
اسبها به گونهای آموزش دیده بودند که در شرایط میدان نبرد بسیار پاسخگو باشند و در مانورهای سواری پیچیده تمرین کنند. بیش از ۳۰۰ سال بعد، در طول جنگ جهانی اول، لنسرهای ماروار به رهبری سر پراتاپ سینگ به بریتانیا کمک میکردند.
قد این سب تا کتف برای نرها به طور متوسط ۱۵۰ سانتی متر و برای مادیانها ۱۴۰ سانتی متر است. مو ممکن است از هر رنگی باشد، و اغلب تیره یا روشن است، گاهی اوقات درخشش فلزی دارد که اغلب در آخال تکه دیده میشود. همچنین ممکن است رنگ خاکستری یا شاه بلوطی باشد، یا گاهی اوقات کرند، خالدار یا ابلق باشد.
اسبهای خاکستری بهعنوان اسبهای خوشیمن در نظر گرفته میشوند و باارزشترین اسبها هستند، و اسبهای ابلق و خالدار از نظر علاقه مردم رتبه دوم را دارند. اسبهای سیاه بدیمن در نظر گرفته میشوند، زیرا رنگ آنها نماد مرگ و تاریکی است. اسبهایی که دارای چهار جوراب سفید هستند خوشیمن محسوب میشوند.
نیمرخ صورت صاف یا کمی رومی است و گوشها به اندازه متوسط و خمیده به سمت داخل هستند به طوری که نوک گوشها به هم میرسند و گاها به یکدیگر میچسبند. همچنین اسب مارواری میتواند گوشهای خود را ۱۸۰ درجه بچرخاند. گردن این اسب قوس دار است و به سمت بالا کشیده میشود، شانههای مشخص و عضلانی دارد و سینهای عمیق، پهن و زاویه دار.
مارواریها عموماً دارای پشتی بلند و کپلی شیبدار هستند. پاها باریک هستند و سمها کوچک، اما خوش فرم هستند. اسبهای این نژاد نگهبانانی سرسخت هستند، اما میتوانند دارای خلق و خوی سرسخت و غیرقابل پیش بینی نیز باشند. آنها کاملاً شبیه اسب کاتیاواری هندی هستند که دارای تاریخچه و ویژگیهای فیزیکی مشابهی است.
تفاوت اصلی بین مارواریها و کاتیاواریها منشا جغرافیایی اصلی آنها است - مارواریها عمدتاً از منطقه ماروار هستند در حالی که کاتیاواریها از شبه جزیره کاتیاوار. به گزارش راز بقا، کاتیاواریها گوشهای متمایل به داخل، پشتی کوتاه و گردنی صاف و باریک دارند و بیشتر شبیه اسبهای عرب هستند، اما از نظر نژاد خالص هستند. کاتیاواریها به طور کلی کمی کوچکتر از مارواریها هستند.
پیچ و تابهای مو و محل قرارگیری آنها برای پرورش دهندگان مارواری مهم است. اسبهایی با پیچ و تابهای دراز در پایین گردن، «دِومان» نامیده میشوند و خوشیمن در نظر گرفته میشوند، در حالی که اسبهایی با پیچ و تابهای زیر چشمهایشان «آنوسودال» نامیده میشوند و مورد پسند خریداران نیستند.
به عقیده مردم سنتی پیچ و تابهای روی مچ پای اسب پیروزی را به ارمغان میآورد. انتظار میرود اسبها بر اساس عرض یک انگشت که برابر با پنج دانه جو است، نسبتهای صحیحی داشته باشند. به عنوان مثال، طول صورت باید بین ۲۸ تا ۴۰ انگشت باشد و طول از پیشانی تا پایسه دم چهار برابر طول صورت باشد.
اسب مارواری یک اسب سواری است؛ همچنین ممکن است برای نمایش، شکار، ورزش، اهداف تشریفاتی و مذهبی و در روزهای اولیه جنگ استفاده شود. اسبهای مرواری اغلب با «تروبرد» تلاقی میکنند تا اسبی بزرگتر با تطبیق پذیری بیشتر تولید کنند.
علیرغم این واقعیت که این نژاد بومی کشور است، واحدهای سواره نظام ارتش هند از اسبها استفاده چندانی نمیکنند، اگرچه آنها در مناطق جودپور و جیپور در راجستان، هند محبوب هستند. آنها بهویژه برای درساژ مناسب هستند، تا حدی به دلیل تمایل طبیعی به اجرا. از اسبهای مارواری برای بازی چوگان نیز استفاده میشود و گاهی در برابر اسبهای «تروبردز» بازی میکنند.
در نژاد اسب مارواری گونهای به نام «ناچنی» وجود داشت که مردم محلی معتقد بودند «برای رقصیدن متولد شده اند». این اسبها که با نقره، جواهرات و زنگولهها تزئین شده بودند، برای انجام حرکات پیچیده و پرش در بسیاری از مراسمات، از جمله عروسی، آموزش دیده بودند. اگرچه گونه ناچنی امروزه منقرض شده است، اسبهای آموزش دیده در این مهارتها هنوز در مناطق روستایی هند مورد تقاضا هستند.