در حوزه قراردادهای دوجانبهای که با کشورهایی چین و روسیه داریم، الآن مانع اصلی اجرایی شدن این توافقات کلان و راهبردی، موضوع تحریمها است؛ یعنی طرفها و بنگاههای اقتصادی این کشورها از ترتیبات عادی و استاندارد با طرفهای ایرانی بهشدت خودداری میکنند.
به گزارش جماران، «دولت آتی رئیس جمهور منتخب، مسعود پزشکیان آماده است تا در گفتگو با حسن نیت - مطابق با برجام و قوانین ایران - برای تضمین پایبندی متقابل به برجام به عنوان دستاورد بی نظیر دیپلماسی شرکت کند. » این عبارت تازه ترین موضع گیری و به نوعی پیام تیم سیاست خارجی مسعود پزشکیان، رئیس دولت چهاردهم است که توسط محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین و رئیس شورای راهبری دوره انتقال شنیده شده است. به نظر می رسد که تلاش برای رفع تحریم و عادی سازی رابطه اقتصادی و تجاری ایران با جامعه جهانی به مهم ترین و فوری ترین اولویت دولت چهاردهم تبدیل شده است. تحریم تا چه اندازه مانع از رشد و توسعه اقتصادی کشور شده است؟ آیا اقدام هایی که تحت عنوان خنثی سازی تحریم در سالهای اخیر صورت گرفته اما عملا از پس جبران هزینه های تحمیل شده بر کشور به دلیل تحریم هم برنیامده می تواند جایگزینی طولانی مدت برای تلاش در راستای رفع تحریم باشد؟ تحریم چه تاثیری بر بهره برداری اقتصادی ایران از حضور در ائتلاف هایی چون بریکس دارد؟
مرتضی رحمانی موحد، سفیر سابق در نیوزیلند و ژاپن، معاون اسبق گردشگری کشور( ۹۲-۹۶) که در حال حاضر کارشناس ارشد مطالعاتی وزارت امور خارجه است و عموم سوابق و تجربیات او در حوزه اقتصادی و منطقه ای(همسایگان شمالی) بوده در گفت و گو با جماران تاکید می کند که رفع تحریم لازمه پیشبرد ایده سیاست خارجی توسعه گرا در دولت چهاردهم است.
ایران کشوری است که سالهاست با عناوینی چون رفع تحریم، خنثیسازی تحریم، دور زدن تحریم و... دستبهگریبان است. در چند سال اخیر بسیاری از چهرههای مطرح در سیاست خارجی کشور که در دورههایی مسئولیتهای اجرایی هم بر عهده داشتهاند، ادعا کرده و میکنند که با دیپلماسی اقتصادی درست میتوان تحریم را دور زد. با چنین تعابیری تا چه اندازه موافق هستید؟
آن چیزی که تا امروز برداشت از دستگاه دیپلماسی بود و در وزارت امور خارجه نیز تعقیب شد، نوعی مدیریت شرایط موجود بود؛ یعنی دستگاه دیپلماسی چارچوبی برای خنثیسازی تحریمها شده بود و دیپلماسی اقتصادی نیز در خدمت سیاست خنثیسازی قرار داشت. بر این اساس، هدف این بود مشکلاتی را که بازیگردانان دولتی و خصوصی در حوزههای مختلف اقتصادی و روابط اقتصادی خارجی با آن روبرو بودند، از طریق روابط دوجانبه با کشورها و از طریق سفارتخانهها حلوفصل کنند. این همان دیپلماسی اقتصادی مشکلمحور و آرزومحور بود که بهنوعی از آن مسیر و رویکرد برنامهمحور دور بود.
لذا امروز این دیپلماسی اقتصادی براساس آن چیزی که در تعریفهای عمومی و استانداردش وجود دارد، قرار ندارد و باید به سمت اصلاح ساختارها برود و در خدمت اقتصادی باشد که آن اقتصاد در یک رویکرد و فرایند همگرایی با اقتصاد جهانی و استانداردها و نرمهایی که میتواند به توسعه اقتصادی و رفاه جامعه کمک بکند، حرکت کند.
شما در دورهای سفیر جمهوری اسلامی ایران در ژاپن بودید که گشایش در حوزههای سیاسی، اقتصادی، تجاری و حتی توریسم و گردشگری را هم شاهد بودهاید. طبیعتاً مقصر به فرجام نهایی نرسیدن این توافق، خروج آمریکا از برجام بوده است، اما در این مقطع که ما یک سال سخت و پرحادثه را تا اکتبر 2025(تاریخ انقضای قطعنامه 2231) پیش رو داریم، تا چه اندازه تلاش برای احیاء این توافق یا توافقی مشابه برای رفع تحریم را در زمره اولویتهای دولت چهاردهم میدانید؟
بین سالهایی 94 تا 96، یعنی تا قبل از خروج آمریکا از برجام و قبل از دورهای که به فشار حداکثری اقتصادی معروف شد، در این دو سالی که برجام در روابط ما با کشورهای اروپایی و آمریکا حاکم بود و حرکت در همین چارچوب صورت میگرفت، اگرچه ما نواقصی را در اجرای برجام از طرف مقابل شاهد بودیم، ولی مجموعاً آمار و ارقامی آن دوره نشان میدهد که ما وضعیت مطلوب و روبه بهبود را در اقتصاد و روابط اقتصاد خارجی شاهد بودیم.
بعد از خروج آمریکا از برجام ما شاهد اتفاقات و چالشهای بسیاری بودیم. من این دوره را با دوره سه سال اخیر با دو شاخص متفاوت میبینم؛ در آن دوره ما با اروپا و سازمانهای بینالمللی مثل سازمان ملل متحد یا سازمان بینالمللی انرژی اتمی در یک طرف ماجرا بودیم و آمریکا هم در سوی دیگر موضوع بود و هر تلاشی که میکرد از ناحیه این همبستگی و همگرایی که برای حفظ برجام وجود داشت، کم اثر میشد. ضمن اینکه تنها کاری که اروپاییها هم از آن عاجز شدند و نتوانستند مقابله کنند، در بحث فشارهای اقتصادی و ایجاد موانع و مشکلات برای روابط اقتصادی خارجی کشور بود.
ولی در دوره جدید آمریکا، بعد از ترامپ که امیدها به سمت بازگشت همه طرفها به برجام میرفت، ما شاهد دور شدن از اروپا و سازمان بینالمللی انرژی اتمی هستیم که بهنوعی آمریکا، اروپا و این سازمان در یک بلوک قرار گرفتند و ما هم در یک طرف دیگر. اگرچه برای رسیدن به توافقی که بتواند همه طرفها را به برجام برگرداند تلاشهایی شد، ولی متأسفانه شاهد این هستیم که این مسئله تحقق پیدا نکرد. الآن دولت چهاردهم این موضوع را بهعنوان رفع تحریمها و رویکرد عادیسازی روابط اقتصادی خارجی در برنامههای اصلیاش گذاشته است.
به نظر من رویکرد دولت چهاردهم سیاست خارجی توسعهگرا خواهد بود. ما در این سیاست خارجی باید شاهد ایجاد انسجام و همگرایی بیشتر و رفع موانع باشیم. از چارچوبهای بینالمللی و منطقهای استفاده بهتری کنیم. برای اینکه بتوانیم تولیدمان را در رقابتهای بازارهای مختلف مطرح کنیم، باید ظرفیتهای داخلیمان را بالا ببریم؛ صادرات استاندارد داشته باشیم و انشاءالله بتوانیم فنآوری و دانش موردنیاز را برای بهروزرسانی و فعالیتهای اقتصادهای پیشرانمان مثل انرژی، گردشگری و سایر زمینهها فراهم کنیم.
برخی کارشناسان وابسته به یک طیف سیاسی خاص، معتقدند که غرب بهخصوص ایالات متحده به دلیل خصومت و مخالفت با موجودیت جمهوری اسلامی ایران هیچگاه حاضر به برداشتن تمام تحریمها و باز کردن دایمی این غل و زنجیر از اقتصاد ایران نیست و در بهترین شرایط با رفع تحریمهای موقتی بهمنظور جلوگیری از بحرانی شدن تنش همیشگی در رابطه با تهران موافقت میکند. بر همین اساس تلاش برای رفع تحریم را از اولویت کاری خارج و خنثیسازی آن را در دستور کار قرار میدهند. تا چه اندازه با این تعابیر موافقاید؟ اگر خیر، فکر میکنید در دولت چهاردهم چه سیاست متفاوتی از دولتهای یازدهم، دوازدهم و سیزدهم به کار گرفته شود تا رفع تحریم بهگونهای که انتفاع اقتصادی مردم ایران در آن باشد رخ بدهد؟
اینکه برخی معتقدند که ما خصومت و مخالفت دایمی با آمریکا داریم و به این دلیل هم ما هیچوقت به شرایط عادی برنمیگردیم و برای اینکه بتوانیم این کار را مدیریت کنیم باید برنامهای طولانی مدت داشته باشیم تا با وجود تحریمها و موانع بتوانیم روابط اقتصادی خارجیمان را شکل بدهیم، دقیق نیست. آمار و ارقامی که ما امروز از وضعیت روابط اقتصادیِ خارجی و اقتصاد داخلی میبینیم نشان میدهد که این دیدگاه، قابل قبول نیست و امتحانش را پس داده است؛ زیرا با وجود تحریمها به عنوان یک مانع مهم، این رویکرد نتوانسته کمک کند تا ما بتوانیم اقتصاد شکوفا داشته باشیم و جایگاه مطلوبی در بازارهای منطقهای پیدا کنیم یا به شکلی در عرصه بینالمللی بتوانیم از ظرفیتهای مختلف ایران استفاده کنیم. پس باید این دیدگاه آسیبشناسی و تجدیدنظر بشود. به نظر من دولت چهاردهم در پی این است که نسبت به این نظریه که خروجی مطلوب و قابل قبولی هم نداشته است، تجدیدنظر جدی کند. این دولت در پی یک سیاست خارجی توسعهگرا است که همه بخشهای مختلف کشور، امنیتی و اجتماعی، در خدمت اقتصاد قرار بگیرند؛ چون در این حالت است که ما میتوانیم شاهد رفاه مردم، توسعه، انتقال تکنولوژی و جذب سرمایه خارجی که نیاز مبرم تولید و رشد تولید است، باشیم.
از همه مهمتر، این مسأله موجب افزایش مشارکت مردمی در اقتصاد خارجی ما خواهد شد. هرچه بیشتر فضای آرام و مطلوب به جامعه اقتصادی کشور تزریق شود، بالطبع خروجی آن میتواند به بهبود امید و علاقهمندی به فعالیت، تلاش و بهکارگیری ظرفیتهای مختلف انسانی در کشور کمک کند و حتی میتواند باعث جلوگیری از مهاجرت شده و موجبات مهاجرت معکوس را هم فراهم بکند.
ما در چند سال اخیر شاهد پیوستن ایران به برخی ائتلافهای شرقی نظیر بریکس و شانگهای و همچنین انعقاد قراردادهای جامع همکاری طولانیمدت با کشورهایی چون روسیه و چین بودهایم. جدا از اینکه منفعت عضویت ایران در چنین ائتلافهایی محل مناقشه نیست، اما میبینیم که بازهم در این حوزهها آنچه مانع بهرهبرداری کشور از فواید واقعی این عضویت میشود، تحریم است. فکر میکنید در چنین شرایطی ایران با چه سیاستی میتواند از حضور در این ائتلافها حداکثر بهرهبرداری را بکند؟
بحث پیوستن و همکاری ایران بهصورت عضویت ثابت در ائتلافها یا سازمانهایی مثل شانگهای و ائتلاف بریکس که بهعنوان کشورهای نوظهور مطرحاند، بهعنوان یک حرکت پایه برای ایجاد بسترهای لازم در جهت رشد و شکوفایی اقتصاد و فعالیت بهترمان در حوزه روابط اقتصاد خارجی مطرح میشود.
سازمان شانگهای یک سازمانی بیشتر با رویکرد امنیتی و سیاسی است؛ اگرچه در کنارش فعالیتها و برنامههای اقتصادی را هم پیشبینی میکند. ولی اتحادیه یا ائتلاف بریکس که در سال 2006 تشکیل شد، وقتی به کشورهای مؤسس آن و ظرفیتهایی که اینها دارند نگاه میکنیم، یک ائتلاف قابل توجهی است. آمار و ارقام مربوط به این ائتلاف به ما نشان میدهد که اینها در وسعت سرزمینی 30درصد جهان جمعیت، 46درصد جهان تولید ناخالص ملی، 29درصد جهان صادرات کالا به حدود 25درصد جهان دارند. بهطورکلی جایگاه جهانی که این اتحادیه قدرتمند دارد، نشان میدهد که در این حوزه برای کشور ما ظرفیت بسیار بالایی وجود دارد.
در اهداف بریکس موضوعاتی چون ارتقای صلح، امنیت، توسعه، همکاری با مشارکت جهانی بهمنظور گسترش عدالت برای بشریت با استفاده از ابزار دیپلماتیک در جهت بهبود و اصلاح سیستم مالی و در تعادلبخشی با هژمونی غالب جهان غربی مورد توجه قرار گرفته است. ما اگر این عناصر و شاخصها را در این مجموعه بزرگ نگاه کنیم متوجه میشویم که اینها عموماً با گرایشهای اقتصادی تعریفشده است. اگرچه مؤلفههای فرهنگی هم در جهتگیریهای ائتلاف بریکس وجود دارد، ولی بحث اصلی اینها بحث همگرایی و همپوشانی در جهت اقتصادیی است که منجر به توسعه و رفاه مردم کشورهای حوزه بریکس بشود.
ما در اینجا نمیتوانیم با دیکته کردن معیارها و شاخصهای خودمان و آنچه که میخواهیم ادامه بدهیم، کشورهای عضو بریکس را مجاب کنیم که به ما امکانات و ظرفیتهایی را بدهند تا ما در این حوزه بتوانیم نقشآفرینی کنیم. بالطبع ما هم باید یک شرایط عادی و منسجمی را برای خودمان طراحی کنیم تا بتوانیم در این مجموعه قدرتمند آوردههایی را برای کشور داشته باشیم. به نظر من هم در این حوزه و هم در حوزه قراردادهای دوجانبهای که با کشورهایی چین و روسیه داریم، الآن مانع اصلی اجرایی شدن این توافقات کلان و راهبردی، موضوع تحریمها است؛ یعنی طرفها و بنگاههای اقتصادی این کشورها از ترتیبات عادی و استاندارد با طرفهای ایرانی بهشدت خودداری میکنند.
لذا باید اولین و مهمترین جهتگیریمان در دولت چهاردهم همانطوری که عرض کردم در چارچوب سیاست خارجی توسعهگرا باشد تا این موانع را حل کنیم. اگرچه ما تجربه تحریمهای طولانی را از ابتدای پیروزی انقلاب توسط آمریکا یا کشورها و بلوکهای دیگر داریم، ولی به نظر من اینها قابل رفع است و میتواند بهصورت زمانبندیشده و بهسرعت برداشته شود؛ مثل سایر کشورهایی که سالهای سال با آمریکا درگیر بودند. شما الآن ویتنام، بنگلادش و کشورهایی دیگری مثل ترکیه را ببینید، اینها هیچکدامشان اقتصاد را قربانی سیاست نمیکنند و بهنوعی همیشه در تعامل، گفتوگو و مشارکت جمعی سعی میکنند مسائل مختلف را حلوفصل کنند تا مانع از این بشوند که برنامههای کلان و بلندمدتشان در حوزه اقتصاد که برای کشورشان مهم است، آسیب ببیند.
در سه سال اخیر ما شاهد تغییر رویکرد برخی کشورهای منطقهای بهخصوص عربستان سعودی نسبت به جمهوری اسلامی ایران و عادیسازی رابطه با تهران بودیم. امروز میتوان گفت که دولت چهاردهم در حوزه منطقهای در بستر مناسبی میتواند کار خود را آغاز کند. این تنشزدایی از رابطه ایران و عربستان بهعلاوه کشورهای تابع آن در سیاستورزی با تهران، مخالفان منطقهای و فرامنطقهای بسیاری نیز دارد. فکر میکنید چگونه میتوان هم این وضعیت را در مرحله نخست حفظ و در مرحله بعد توسعه و تعمیق داد بهگونهای که دستاورد ایران در حوزه عملی بیش از رفتوآمدهای صرف دیپلماتیک باشد؟
توجه به منطقهای که ما در آن قرار داریم که بخش اول آن همسایگان و بخش دوم آن لایههای دوم و سومی که به خاورمیانه متصل میشود، است بسیار اهمیت دارد. مثلی است که میگویند یکی از عوامل ثروتمند شدن یک کشور، همسایه آن است. ما در منطقه همسایههای متفاوتی داریم که دیدگاههای مختلف دارند؛ در روابط خودشان با دیگر کشورها و قدرتها منافع و شاخصهایی را تعریف کردند و در همان جهت حرکت میکنند. اگر به امروزِ منطقه نگاه کنیم، میبینیم که کانون اصلی، مهم و راهبردی این کشورها توسعه اقتصادی است و توسعه اقتصادی را فدای هیچچیز دیگری نمیکنند. به همین دلیل ما امروز شاهد یک روابط عادی هستیم؛ حتی با کشورهایی مثل عربستان که چالش چندساله داشتیم. باید از این فرصت و ظرفیتهای منطقهای حداکثر استفاده را کنیم. ما باید اهمیت گفتوگوهایی منطقهای را بر اساس سازوکارهایی که پیشنهاد کردیم با نگاه توسعه اقتصادی به کشورها نشان بدهیم. امنیت و قدرت ما باید در خدمت اقتصاد ما باشد. وقتیکه بتوانیم این قدرت را در خدمت اقتصاد قرار دهیم، اقتصادمان را از حاشیههای مختلف دور کنیم و سیاستهایمان را به سمت یک برنامه بلندمدت توسعه اقتصادی قرار بدهیم، بالطبع میتوانیم آثارش را در داخل کشور در رفاه مردم، در رونق کسبوکارها و افزایش تولید و حضور مؤثر سرمایهگذاران خارجی که همراه با انتقال فنآوری و دانش روز هستند، شاهد باشیم.
به نظر من منطقه ما بسیار با اهمیت است. امروز شرایط برای اینکه ما بتوانیم از این همکاریها و از این دوستیها با همسایگانمان بهره ببریم، فراهم است. به نظر من دولت چهاردهم در همین جهت حرکت خواهد کرد و مطابق با علایق و مشترکات فرهنگی، دینی و مذهبی که بین ما و همسایگان ما چه در لایه اول و چه در لایه دوم وجود دارد میتوانیم بهسرعت شاهد بهبود بیشتر روابط باشیم. در این راستا گفتوگو برای نشان دادن اراده جدی ما بسیار مهم است و این برای دولت چهاردهم یک فرصت بسیار طلایی است.
در سالهای پیش از جنگ تحمیلی همواره ایدههایی برای مشارکت سازماندهی شده کشورهای منطقهای در تأمین صلح و ثبات در منطقه به شمول خلیج فارس مطرح بود، ایدههایی نظیر «طرح صلح هرمز» یا مجمع گفتوگوهای منطقهای و... . فکر میکنید با توجه به رابطه راهبردی و استراتژیک برخی کشورهای منطقه با ایالات متحده آمریکا و همچنین دورنمای عادیسازی رابطه این کشورها با اسرائیل تا چه اندازه چنین طرحهایی در منطقه خلیجفارس شانس موفقیت و اجرایی شدن دارند؟
برای شکل دادن به یک مشارکت جمعی با کشورهای منطقه، می توانیم ایده های مختلفی داشته باشیم. ابتدا از حوزه همسایگان خلیجفارس شروع کنیم و بعد میتوانیم به گفتوگوهای منطقهای سه یا چهار جانبه دیگری که در گذشته هم شاهدش بودیم، مثل ترکیه، عراق، اردن و مصر ادامه بدهیم. امروز جهان به سمت چندقطبی شدن حرکت میکند؛ جهان چندقطبی وابستگیهای مستقل و انحصاری به قدرتها را مورد توجه قرار نمیدهد. امروز اسرائیل بعد از عملیات 7 اکتبر و درگیر شدن با موضوع فلسطین و حماس جایگاه گذشته را ندارد؛ حتی در افکار عمومی اروپا و غرب و منطقه هیچکسی از روابط راهبردی با اسرائیل دفاع نمیکند. امروز اسرائیل نمیتواند بگوید که این روابط من با قدرتهای بزرگ باعث شد تا امنیت داشته باشم و از طریق این امنیت به توسعه اقتصادی دسترسی پیدا کنم. همانطوری که بارها اعلام شده، امنیت خریداریشده نمیتواند باعث شکوفایی و رشد کشورها بشود. امروز این را همه متوجه شدهاند. بنابراین، همگراییهایی منطقهای بسیار مورد توجه است.
امیدواریم در دولت چهاردهم که عرض کردم سیاست خارجی مستقل و متوازن را در پیش خواهد گرفت و بر اساس پیشرفت اقتصادی، توسعه و رفاه مردم حرکت خواهد کرد، ما بتوانیم شاهد این باشیم که ظرفیتهای همسایگانمان، بهخصوص کشورهای خلیجفارس، بهجای اینکه به سمت موازنه منفی حرکت کند، به سمت موازنه مثبت به پیش رود. در این توازن مثبت ما میتوانیم با ظرفیتهای داخلی بسیار خوبی که در حوزههای سرمایه انسانی، دانشبنیانها و فنآوریها داریم، نقشآفرینی کنیم و سهم و آورده خودمان را از این جریان عظیم اقتصادی منطقه کسب کنیم.