هفت صبح نوشت: سحر دولتشاهی در دهه 80 پا به عرصه بازیگری نهاد و تلاش کرد با ایفای نقشهای مختلف، استعداد خود را به رخ بکشد.
او حالا یک کارنامه پربار دارد که در آن انواع نقشهای تحسینشده در نمایشها، فیلمها و سریالهای مختلف دیده میشود. او هم نقش جدی بازی کرده و هم کمدی؛ هم نقش مثبت دارد و هم منفی. از آن سو عملکرد دولتشاهی تحسین همزمان مخاطبان، منتقدان و داوران جشنوارهها را به همراه داشته است.
نکته ویژه دیگر برای او، آثاری است که در شبکه خانگی بازی کرده. به غیر از کمدی «ساخت ایران2» که اساسا تبدیل به آنچه مد نظر بود، نشد، دیگر سریالهایش موفق هستند. خود بازیگر نیز نقشی خوش در آنها به جا گذاشته. به بهانه پخش سریال «افعی تهران» از پلتفرم فیلمنت، کارنامه خانگی این بازیگر را ورق زدهایم.
«افعی تهران» تازهترین سریالی است که سحر دولتشاهی در آن بازی کرده و حالا به قسمت یازدهم رسیده. بانوی تراپیست قصه، ابتدا منفعل بود و صرفا شنونده حرفهای آرمان (پیمان معادی). همان نویسندهای که در گذشته تلخ خود گیر کرده بود؛ همسرش او رها کرده بود و معضلات ساخت اولین فیلم، کلافهاش کرده بود.
در همین بخش هم شمایل ترسیم شده توسط دولتشاهی مورد توجه قرار گرفت که احتمالا جملاتی مبنی بر اینکه کاش از این تراپیستها بیشتر میشد را خواندهاید! این یعنی بازیگر، کارش را اصولی انجام داده و تاثیرگذاریاش به چشم آمده.
همانطور که حالا رفتار آرمان عوض شده و خود در قسمت اخیر اقرار کرد که خانم تراپیست چطور او را از بحران روحی نجات داد. فراز مهم دیگر عملکرد دولتشاهی در «افعی تهران» چرخش شخصیت و دلدادگی او به آرمان است. چقدر این اتفاق باورپذیر رقم خورد و عامل آن چیزی نیست جز تبحر و تجربه دولتشاهی.
این بازیگر در «افعی تهران» شمایل زنی را ترسیم کرده که به دلیل موقعیت شغلی، باید روی مرزی باریک حرکت کند و مواظب عواطفش در رابطه دوسویه با بیمارش باشد. این خویشتنداری وجه دیگر مثبت بازی دولتشاهی در سریال سامان مقدم محسوب میشود.
سال 1399 سحر دولتشاهی را در سریال «میخواهم زنده بمانم» ساخته شهرام شاهحسینی دیدیم. او در قامت هما حقی، دختری بود سرخوش که در آستانه ازدواج با نامزد خود (پدرام شریفی) گرفتار مصیبت شد! داستان در دهه 60 میگذشت و گره ابتدایی آن، زندانی شدن پدر هما به دلیل پاپوش بود. (حمل مواد مخدر) هما برای نجات پدر تن به ازدواج با یک مامور خودخواه (حامد بهداد) داد و از اینجا به بعد تبدیل به زنی آرام و افسرده حال شد.
«میخواهم زنده بمانم» مواد اولیه کافی برای عرض اندام دولتشاهی را داشت؛ جوانی سرخوش و سرشار از محبت دخترانه که عشق خود را فدای پدر میکند و به سمت مردی دیگر میرود. عواطف او مقابل دوربین در همه لحظات به اندازه و درست بود.
پس از تجربه ناخوشایند «ساخت ایران 2» ، سحر دولتشاهی به سریال و نقشی ویژه نیاز داشت. این اتفاق با «قورباغه» هومن سیدی در سال 1399 رخ داد و این سریال تبدیل به یکی از نقاط عطف فعالیت خانگیاش شد. شخصیت فرانک از قسمت پنجم وارد سریال شد که شخصیت خاص و مرموز و البته هوشمند او، رنگی تازه به داستان بخشید.
زنده شدن خاطرات عشق و عاشقی فرانک با جوان دوران دانشگاه (صابر ابر) و بیوفایی او، جالب بود و مصاف دولتشاهی با شخصیت جالبتر. گاه با خشم و تندخویی برخورد میکرد و گاه با آرامش و مهربانی!
«قلب یخی 3» و کاراکتر سامیه ورود پرقدرت سحر دولتشاهی به عرصه شبکه خانگی بود که مخاطبان با شمایل غیر کلیشهای یک رئیس باند خلافکار مواجه شدند. این سریال را سامان مقدم کارگردانی کرد که از دلیل بینظمی در پخش و حواشی متعدد لطمه خورد. به همین نسبت بازی دولتشاهی و دیگر ستارههای بیشمار «قلب یخی 3» آنطور که باید به چشم نیامد.
این بازیگر مدت زیادی در شبکه خانگی حضور نداشت تا اینکه پیشنهاد سریال امنیتی-سیاسی «عالیجناب» و نقش متفاوت آن را پذیرفت. سام قریبیان کارگردانی سریال را برعهده داشت که در مجموع اثری متوسط است. هرچند دولتشاهی بهره لازم را از آن برد.