۲۴ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۶۶۵۲۰
تاریخ انتشار: ۱۹:۰۵ - ۲۵-۰۲-۱۴۰۳
کد ۹۶۶۵۲۰
انتشار: ۱۹:۰۵ - ۲۵-۰۲-۱۴۰۳

اعتیاد به قمار و نارضایتی از زندگی روزمره

اعتیاد به قمار و نارضایتی از زندگی روزمره
  وقتی هر روز که می‌گذرد زندگی روزمره برای شمار بیشتری از مردمان فهم‌ناپذیر‌تر می‌شود  ومدیریت جامعه هم اعتنای درخوری به ضرورت آسان سازی زندگی روزۀ شهروندان نشان نمی‌دهد، چگونه می‌توان این انتظار را در دل پروراند که اعتیاد به قمار و هر اعتیادی  را می‌شود فقط با ماده قانون‌های جزایی و پلیس و برخورد‌های قهری و بگیر و ببند از میان برد؟ 

  عصر ایران؛ مهدی مالمیر- سال‌ها پیش، نگارندۀ این یادداشت در دوران دانشجویی در یکی از بازارهای مشهور تهران مشغول به کار شد. وقت چندانی نگذشت تا نگارنده با کاسبان و شاگرد مغازه ها و حساب‌دار‌ها و اغذیه‌فروش‌های راستۀ بازار آشنایی به هم زد و طرف سلام و علیک قرار گرفت. 
 
  حالا از میان آن همه آدم  و کاراکتر جوراجور، تصویر محو و شکسته‌ای از چهرۀ همکاران سابق به یادم مانده و به بیشتر خاطره‌ها باد و بورانِ نسیان گزند رسانده و از لوح ضمیر نویسندۀ این سطور پاک شده‌اند جز، خاطرۀ مردی تقریبا میان‌سال، سپید‌مو وموقر که شاگرد مغازه بود و   صبح‌ها دیر‌تر از همه (‌نزدیک های ظهر) به سرکار می‌آمد.

   او در طول روز جلوی مغازه می‌نشست و سیگار نامرغوبی دود می‌کرد و به رو‌به‌رویش زُل می‌زد و کام های سنگین از سیگارش می‌گرفت. 

  آدمی که نه سن و سال‌اش به شاگردمغازه ها می‌مانست و نه رفتار ارباب‌منشانه‌اش نشانی از سر‌به‌زیری شاگرد مغازه‌ها وفروشنده‌ها داشت و از هۀ اینها بالاتر، صاحب‌مغازه که مرد جوانی بود، نازک‌تر از گُل به او نمی‌گفت واعتراضی به بوی تندِ سیگارش و نشستن و خیره شدن چند ساعته‌اش نداشت.

  پُر واضح است که نظارۀ همه این‌ها، کنج‌کاوی هر کسی را برمی‌انگیخت. 

  در اوان ماجرا وقتی احوال مرد میان‌سال را از همکاران جویا می‌شدم، خیلی‌ها سری تکان می‌دادند و «‌نمی‌دانم» سفت و سختی می‌گفتند که معنایی نداشت جز منصرف کردن پرسش‌گر از پی‌گیری ماجرا تا روزی یکی از همسایه‌های مغازه در یکی از آن بعد از ظهر‌های کسادی و ملال‌خیز، داستان مرد سپید‌مو را چنین بازگفت:


   او زمانی برای خود نام و نشانی در این راسته داشت‌. اوایل انقلاب اما در بازی قمار مغازه و چند دستگاه آپارتمان خود را باخت. آپارتمان‌ها همه بالای شهر بودند، حالا کجای بالای شهر؟ دقیقا نمی‌دانم. اما نشانی مغازه‌ای را که در قمار به باخت داده همه می‌دانند! تو هم می‌دانی! وقتی پرسیدم چطور من هم می دانم؟! با پوزخندی گفت: همان مغازۀ مجلل که رو به رویش صبح تا شب می‌نشیند و سیگار دود می کند! مغازه مالِ خودش بود و حالا پس از به فنا دادن آن در میز قمار، شاگردِ مغازۀ خودش شده است! صاحب کار جوان‌اش هم پسر همانی است که در قمار مغازه را بالا کشیده و طرف را نقره داغ کرده و قضایای دیگر.                            
  گذشت و دو سال بعد و پس از پایان خدمت سربازی به بازار رفتم برای احوال پرسی از همکاران قدیمی. به راستۀ آشنا نرسیده بودم که اعلامیۀ ترحیم مرد سپید‌مو را بر در و دیوار دیدم که اهالی بازار را به شرکت در مراسم چهلم مرد پاک‌باخته دعوت می‌کرد. گویی قلب او تاب نیاورده بود تحقیر  باخت سنگین و سرافکنده شدن پیش همکار و سر و همسر را و در خواب سکته کرده و دنیا را با تلخ‌کامی تصور ناپذیری پشت سر گذاشته بود.

  قمار‌بازی یا به بیانی روشن‌تر، شرط بندی بر سر پول یا هر کالای اقتصادی دیگر، رفیق ناباب انسان از دوران‌های کهن بوده است. برخی قدمت قمار را به دوران پارینه سنگی رسانده اند و کاوش‌گران شرط بندی بر سر حیوانات را در چین باستان و در دوران هزاره قبل از میلاد مسیح تایید کرده اند.

قماربازی در ادبیات 

 «فیودور داستایوفسکی»  نویسندۀ بی مانندِ روس، معتاد به قمار بود. او انسانی زود رنج و گه‌گاه ورشکسته هم بود که ناگزیر می‌شُد هر از چند گاهی از دست پلیس و مفتش و طلبکارها بگریزد واین مشکلات را با اعتیادش به قمار بیشتر می‌کرد. 

    تا آنجا که از سر ناچاری مجبور بود رمان هایش را پیش از اتمام به ناشر پیش فروش کند! اما با این همه، شاید او تنها انسانی باشد که مشکل اعتیاد به قمارش را به هنر تبدیل کرد و رمان مشهور «قمارباز» اش یکی از آثار سترگ ادبیات جهان از کار درآمد.

  «چارلز بوکوفسکی» نویسندۀ آمریکایی و خالق رمان «‌هالیوود»، هم دائم الخمر بود و هم عاشق شرط بندی بر روی اسب‌ها. هر که او را در کنج خانه‌اش و پُشت میز کارش نمی‌یافت، باید بخت خود را در پیاله فروشی نمور و پلید یا در نهایت در میدان اسب‌دوانی هنگام شرط بندی بر روی اسب برنده می‌آزمود.

 قمار بازی در سینما

در سینمای پس از انقلاب یکی از نمونه های بارز پژواک پدیده اعتیاد به قمار در سینما در فیلم «‌چهار راه استانبول» به چشم می خورد. دو جوان ورشکسته (با بازی بهرام رادان و محسن کیایی)، برای جبران خسارت و زیان مالی شان رو به قمار می آورند ونه تنها موفق به جبران ضرر و زیان شان نمی شوند که مابقی زندگی شان را هم بر باد می دهند و ناچار به جاده می زنند و آواره ی کوه و کمر می شوند و باقی ماجرا.
 
  نمونه دیگر انعکاس قمار در سینما در فیلم «‌شنای پروانه» به تصویر کشیده شده است. در این فیلم شخصیت اصلی ماجرا با بازی متفاوت جواد عزتی، در جستجوی فرد نابکاری که فیلم خصوصی خانوادگی شان را در محل زندگی شان پخش کرده، به قمار خانه محل می‌رسد. کاسه‌کوزه دار (‌اصطلاحی برای اشاره به کسانی که میز قمار را اداره می‌کنند) و زنی که خود را به شکل مردها درآورده و در سکانسی، دوربین دستان مردی را نشانه می‌گیرد که زیر نظر شخصیت اصلی داستان و کاسه کوزه‌دار، در حال تاس‌ریزی است. یکی از دستان مرد از ناحیه مچ قطع شده است و می شود احتمال داد که در یک درگیری در اطراف میز قمار توسط رقیبی بی رحمانه قطع شده باشد....

زمینه های گرایش به قمار

    همانند همه پدیده های اجتماعی ، علت ها و دلایل گرایش به قمار چند سببی هستند و طیفی از دلایل اقتصادی و نا امن شدن شرایط مالی تا مسائل روانی و جاه طلبی های ویرانگر را در بر می گیرند.

    در این میان اما، ناامنی اقتصادی می تواند نقش بزرگی در رونق کاسبان قمار دست کم در کشورما بر عهده بگیرد. توضیح اینکه وقتی ریسک سرمایه گذاری در بورس  و تولید و کسب و کار بالا می رود و تقریبا با ریسک قمار برابر می شود، می شود احتمال داد که قماربازی با هدف دست یافتن به امتیازهای اقتصادی و پول های یک شبه بازار داغی پیدا کند. امری که می شود آن را یکی از ریشه های ازدیاد مکان های قمار مخفی و زیر زمینی در کشور دانست.


چه باید کرد؟

 قمار را یکی از انواع اعتیاد ها در ردیف اعتیاد به الکل و مواد مخدر دانسته اند. همه آنهایی که به سوی این اعتیاد ها می روند شاید در یک نکته مشترک باشند و آن اینکه همه گرفتارشدگان در اینگونه اعتیاد ها اعتراف دارند که زندگی روزمره را درک نمی کنند و از روند زندگی عقب مانده اند و در نهایت به این اذعان دارند که از زندگی روتین ناخرسند اند.

 این ناخرسندی می تواند ریشه اقتصادی، روانی و خانوادگی داشته باشد. هر چه اقتصاد امن تر و قابل پیش بینی تر گردد، هر چه زندگی روزمره با انواع و اقسام تمهیدها تحمل پذیر تر شود، هر چه روابط خانوادگی و شخصی بر پایه اطمینان بیشتری استوار گردد، می شود به کاهش گرایش به انواع اعتیاد و شرط بندی های کلانِ زندگی بر باد ده امیدوار تر شد.


 براین قرار، شاید سخنی به گزاف نرفته باشد اگر بگوییم سالن های تئاتر در روسیه و انواع کافه ها در پاریس و کنسرت های پر زرق وبرق در اتریش را بی جهت برپا نکرده اند. همه اینها تمهیداتی است برای پُر کردن خلاء زندگی روزمره و تحمل پذیر کردن فشار نفسگیر زندگی از طریق مدیریت اوقات فراغت شهروندان. 

  هر چند که در آخر گریزی از این اعتراف نیست که «قمار‌بازی» همچون بیماری اسکیزوفرنی در روان‌شناسی و پدیدۀ بیکاری در دانش اقتصاد، قابل حذف نیست و فقط می‌توان از پیامدهای بنیان‌برانداز آن کاست.

  وقتی هر روز که می‌گذرد زندگی روزمره برای شمار بیشتری از مردمان فهم‌ناپذیر‌تر می‌شود و مدیریت جامعه هم اعتنای درخوری به ضرورت آسان‌سازی زندگی روزۀ شهروندان نشان نمی‌دهد، چگونه می‌توان این انتظار را در دل پروراند که اعتیاد به قمار و هر اعتیادی  را می‌شود فقط با ماده قانون‌های جزایی و پلیس و برخورد‌های قهری و بگیر و ببند از میان برد؟ 
 

برچسب ها: قمار ، سرگرمی
ارسال به دوستان