مرگ نیکا شاکرمی به دلیل سن و تصویر معصومانه او و اظهارنظر و تقابل رسانهای خانواده، خاله، مادر و دیگر نزدیکانش پس از اعلام مرگ او، یکی از ترندهای خبری و رسانهای در حوادث ۱۴۰۱ محسوب میشود و بر همین اساس، انتشار دوباره جزئیاتی از شیوه مرگ او، محل بحث، قضاوت و حتی ابراز خشم و ناراحتی از سوی بخشی از کاربران شبکههای اجتماعی و فعالان رسانهای شده است.
این گزارش به قلم سه نفر از کارمندان بیبیسی از سرویس گزارش تحقیقی نوشته شده که جز «برترام هیل»، چندان شناخته شده نیستند. برترام، ماه پیش جایزه مستند تحقیقی سازمان عفو بینالملل را با عنوان «پیدا کردن شکنجهگرم» از آن خود کرده است.
۱۰ ساعت بعد از انتشار گزارش در بخش خاورمیانه بیبیسی و به زبان انگلیسی، بیبیسی فارسی نیز گزارش را در بخش ایران خود بازتاب داد. محور گزارش، نامه «خیلی محرمانه»ای از سوی سازمان اطلاعات سپاه به فرمانده کل سپاه ارسال شده و شامل دو بخش است: جزئیاتی از بازداشت نیکا حوالی پارک لاله و در مرحله اول انتقال او به یک مقر پلیس، در مرحله دوم انتقال به یک مرکز بازداشت و بعد از آن اقدام برای انتقال او به زندان اوین که اتفاق نمیافتد و همچنین جزئیاتی از آزار و اذیت جنسی و ضربوشتم او با باتوم از زبان چهار مأمور که گویا به دلیل مرگ او، مورد مؤاخذه یا به تعبیر گزارش استماع دفاعیات (hearing) قرار گرفته و نامه، شرح توضیحات آنهاست.
در این گزارش تلاش شده با بررسی شواهد آشکار، محتوای سند انتشار یافته توسط بیبیسی، بررسی و راستیآزمایی شود.
همه ماجرایی که بیبیسی تعریف و تصاویری که از محل دستگیری و جانمایی مأموران درون ون که ترسیم کرده، مبتنی بر دو تصویر زیر است:
نامه بدون تاریخ و شماره از نظر اعتبار رسیدگی، قابل بررسی نیست و از نظر تحقیقات نیز شکلی از سندسازی پیدا میکند، آنچنان که بیبیسی نیز با ادعای نگرانی از امنیت افشاکنندگان سند از «ساختگی بودن » این تصاویر خبر داده استنامه بدون تاریخ و شماره از نظر اعتبار رسیدگی، قابل بررسی نیست و از نظر تحقیقات نیز شکلی از سندسازی پیدا میکند، آنچنان که بیبیسی نیز با ادعای نگرانی از امنیت افشاکنندگان سند از «ساختگی بودن » این تصاویر خبر داده است اما با فرض درست بودن این دو تصویر و پذیرفتن این دو عکس به عنوان «سند»، برای دیگر ادعاهای مطرح شده در گزارش مانند کشتهشدن نیکا بر اثر ضربات باتوم یا رها کردنش در «خیابان خلوتی در بزرگراه یادگار امام» همین تصاویر سندگونه نیز ارائه نشده است.
به تعبیر سادهتر، حتی اگر بپذیریم این تصاویر، «سند» بوده و به آنها هیچ ایرادی از نظر فونت و شماره و تاریخ ندارند، از نظر تعداد، با تعداد ادعاهای مطرح شده در گزارش تناسب نداشته و کمترند.
بیبیسی برای آنکه اعتماد مخاطب را جلب کند، تصریح میکند «در مواردی اسنادی که با عنوان سندهای رسمی مربوط به ایران در اینترنت منتشر شدهاند جعلی از آب درآمدند... به همین دلیل برای اطمینان از اصالت سند آن را به یک مأمور سابق اطلاعاتی ایران دادیم که صدها گزارش مشابه را قبلاً دیده بود. او با استفاده از یک کد رسمی که روزانه توسط مسئولان اطلاعاتی در ایران صادر میشود، با آرشیو سپاه پاسداران تماس گرفت تا در مورد وجود چنین گزارشی مطمئن شود.»
از همه عجیبتر این است که نویسندگان گزارش میگویند «ما هرگز نمیتوانیم صد درصد مطمئن باشیم این اسناد واقعی باشند اما این کار_یعنی تماس با یک مأمور نفوذی و تأئید اسناد گزارش شده_ ما را مطمئن کرد که «ماجرا» واقعی است»
نکته قابل توجه دیگر آنکه، گزارش ادعا میکند نیکا روی یک فریزر داخل ون گذاشته شده. پرسش اساسی این است که وجود یک فریزر درون ون به چه کار میآید؟ اگر منظور استفاده از کامیونتهای فریزدار است که در روزهای اعتراضها نیز ادعا شد یک شرکت تولیدکننده محصولات لبنیاتی با ماشینهایش، مأموران امنیتی و افراد پلیس را جابجا میکند؛ که باید گفت اینگونه ماشینها اولاً ون نیستند و ثانیاً کل فضای قسمت بار آنها، فریزر یا محفظه سرد حملونقل بار محسوب میشود، نه اینکه فریزر کوچکی در قسمت عقب یک ون تعبیه شود.
در ادامه، نویسندگان گزارش در پی آن هستند که ضرب و شتم نیکا و آزار جنسی او را مبتنی بر آنچه در گزارش بازخواست مأموران که گزارش از آنها با نامهایی و با عنوان «تیم ۱۲» نام میبرد، شرح دهند. این شرح جزئیاتی از درگیری سه مأمور با نیکا را دربرمیگیرد که پر از توصیفهای جزئی است تا واقعی به نظر آید و در نهایت به کشتهشدن نیکا و رها کردن جسد او میرسد.
حتی سیانان در گزارشی ادعا کرد مأموران امنیتی ساعت ۲۰:۳۷ سهشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ نیکا را بازداشت کردند، در حالی که مطابق گفته مادر نیکا، او با دخترش بین ساعت ۲۳:۳۰ تا ۲۳:۴۰ تماس تلفنی داشته؛ همچنین طبق گزارش بیبیسی، نیکا در آن ساعت، باید از دنیا رفته باشد؛ اگرچه مبدأ حرکت دو گزارش بیبیسی و سیانان، تصویری از نیکاست که روی یک سطل زباله واژگون ایستاده و روسری آتش گرفتهای به دست دارد.
گزارش بیبیسی به نقل از یکی از چهار فرد مورد بازجویی شده در این پرونده، محل رهاسازی جسد نیکا شاکرمی را زیر پلی در بزرگراه یادگار امام بیان کرده است اما در ایام پاییز ۱۴۰۱ رسانهها محل کشف جسد دختری با مشخصات نیکا شاکرمی را حوالی خیابان جمهوری و چهارراه امیر اکرم نزدیک به محل زندگی «خاله نیکا» بیان کردند، محلی که در آن زمان محل سکونت نیکا بوده در همان روزها تصاویر دوربینهای مدار بسته نیز آن را تائید کرد.
پرسش آنجاست که اگر درستی گزارش بیبیسی را بپذیریم، چگونه جسد نیکا شاکرمی از محل رها شده یعنی اتوبان یادگار امام، به نزدیکی محل خانه اون در چهار راه امیر اکرم منتقل شده است؟ شاید بلافاصله پاسخ دهیم که توسط مجرمانی که مرتکب این اتفاق شدهاند؛ اما این پاسخ با سایر بخشهای گزارش بیبیسی در تناقض است.
گزارش مدعی است همه چیز در مورد نیکا شاکرمی در «چند ساعت» و خودروی یخچالدار اتفاق افتاده و پس از اطمینان از فوت او، جسد در خیابانی رها شده است؛ پس با این تفاسیر، فرصتی برای آن چهار نفر ادعایی وجود نداشته تا:
۱_ هویت این دختر را شناسایی کرده؛
۲_ از مسیر بانکهای موجود اطلاعاتی آدرس رسمی وی یعنی محل زندگی مادرش را پیدا کنند؛
۳_ بررسی کنند او مدتی است با مادرش زندگی نمیکند؛
۴_ محل زندگی آخر وی را که در هیچ بانک اطلاعاتی ثبت نبوده و در واقع محل زندگی غیررسمی و موقتی او بوده را کشف کنند، تا پس از رهاسازی جسد در اتوبان، دوباره به محل اتوبان بازگشته این جنازه را برداشته و به نزدیکی محل زندگی او انتقال دهند.
جسد نیکا شاکرمی ساعت ۷:۳۰ صبح چهارشنبه ۳۰ شهریور ماه ۱۴۰۱ در حیاط خانهای در خیابان لبافینژاد در چهارراه امیراکرم پیدا شد. او تا ۲ ساعت ۳۶ دقیقه پیش از آن زنده بوده است؛ روی پشت بام ساختمان نیمهکارهای در همسایگی محل پیدا شدن جسدش و البته در مجاورت کوچه پشتی خانه خالهاش. همان جایی که باقی وسایلش پیدا شده و همان جایی که آخرین پیامک را برای مادرش ارسال کرده: «تقصیر هیچکس نبود». بعد از چهار پیامکی که مادر برای او فرستاده و در آنها از وضعیت او ابراز نگرانی کرده.
خانواده نیکا با توجه به عدم پاسخگویی او و گم شدنش، جستوجو را شروع و هفتم مهرماه ۱۴۰۱ اعلام مفقودی میکنند. نهم مهرماه جسد نیکا پیدا میشود و پزشکی قانونی علت مرگ او را «شکستگیهای متعدد در ناحیه سر، لگن، اندامهای فوقانی و تحتانی، دست و پاها و در رفتگی لگن» تشخیص داد.
دروغسازی در مورد نیکا از همان هفته نخست اعلام مرگش آغاز شد و حتی سیانان در گزارشی ادعا کرد مأموران امنیتی ساعت ۲۰:۳۷ سهشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۱، نیکا را بازداشت کردند، در حالی که مطابق گفته مادر نیکا او با دخترش بین ساعت ۲۳:۳۰ تا ۲۳:۴۰ تماس تلفنی داشته و همچنین مطابق گزارش بیبیسی، نیکا در آن ساعت دیگر باید از دنیا رفته باشد؛ اگرچه مبدأ حرکت دو گزارش بیبیسی و سیانان، تصویری از نیکاست که روی یک سطل زباله واژگون ایستاده و روسری آتش گرفتهای به دست دارد.
غیر از این موارد، روایت بیبیسی در مورد محل کشف جسد نیکا نیز عجیب است: «خیابان خلوتی در بزرگراه یادگار امام» که از محل پیدا شدن جسد در نزدیکی منزل خاله نیکا که او در آن شب قصد اقامت در آنجا را داشته و همچنین نقشه حرکتی نیکا در حوالی بلوار کشاورز، فاصلهای طولانی دارد.
با این حال و با وجود تأیید حرکت و تمایلات نیکا از جمله علاقه به ارتفاع از سوی مادر و خالهاش، این دو بعد از مدت کوتاهی تلاش کردند روایت بازداشت و کشتهشدن او بر اثر اصابت ضربات سخت را ترویج کنند؛ حتی اگر در روزهای ابتدایی تصویر ورود او به منزل نیمهکاره در دوربین مداربسته تأیید کرده باشند.
از دیگر نقاط اختلاف گزارش سیانان و بیبیسی که هر دو ادعا میکنند تحقیقیاند، این است که اولی تأکید دارد نیکا در بازداشتگاه کشتهشده و بیبیسی مدعی شده او در ون یخچالدار بر اثر ضربات باتوم از دنیا رفته است.
طبق قوانین و مناسبات رایج در نیروهای نظامی و امنیتی، برگزاری جلسه بررسی نیروهای سپاه و بسیج و همچنین تهییه گزارش آن، بر عهده «سازمان حفاظت اطلاعات» است و مجموعه «اطلاعات سپاه» در این زمینه ماموریت و وظیفهای نداشته و از نظر قانونی مجاز به ورود به این حوزه نیست زیرا فقط نهاد ذیصلاح برای رسیدگی به تخلفهای نیروهای رسمی یا وابسته نظامی، سازمان حفاظت اطلاعات آن نهاد است.
با فرض تخلف مأموران و تدارک جلسه استماع به تعبیر بیبیسی، طبق قوانین و مناسبات رایج در نیروهای نظامی و امنیتی، برگزاری جلسه بررسی نیروهای سپاه و بسیج و همچنین تهییه گزارش آن، بر عهده «سازمان حفاظت اطلاعات» است و مجموعه «اطلاعات سپاه» در این زمینه ماموریت و وظیفهای نداشته و از نظر قانونی مجاز به ورود به این حوزه نیست زیرا فقط نهاد ذیصلاح برای رسیدگی به تخلفهای نیروهای رسمی یا وابسته نظامی، سازمان حفاظت اطلاعات آن نهاد است و تنها این مجموعه است که میتواند در صورت اثبات تخلف نیروهای سپاه یا بسیج، مجازات این نیروها را در مراجع قضایی پیگیری کند.
با این حال، کل گزارش بر اساس سندی که ادعا میشود از جانب اطلاعات سپاه به فرماندهی سپاه ارسال شده، تهیه و تنظیم شده است؛ گزارشی که در رویههای مرسوم و رایج در نیروهای نظامی، غیرمرسوم و فاقد پشتوانه حقوقی و قانونی است.
جلسه استماع گزارش پروندهای با این اهمیت قاعدتا لازم است به دعوت مجموعه تولیدکننده گزارش در محل آن مجموعه برگزار شود؛ بر اساس گزارش بیبیسی این گزارش را اطلاعات سپاه تولید کرده بنابراین محل ارائه گزارش نیز باید در محل آن مجموعه و به دعوت اطلاعات سپاه باشد اما در گزارش، محل معاونت قرارگاه ثارالله قرائت میشود و جالب توجه اینکه، نه فقط نهاد حفاظتی سپاه در این جلسه غایب است، بلکه افرادی از مجموعه فراجا برای استماع نتیجه گزارش داخلی سپاه به این جلسه دعوت شدهاند.
نکته مهم دیگر در مورد مدعوین این جلسه آن است که صاحب محل قرائت گزارش یعنی معاون اطلاعات قرارگاه ثارالله در این جلسه حاضر نیست.
کل گزارش بر اساس سندی که ادعا میشود از جانب اطلاعات سپاه به فرماندهی سپاه ارسال شده، تهیه و تنظیم شده است؛ گزارشی که در رویههای مرسوم و رایج در نیروهای نظامی، غیرمرسوم و فاقد پشتوانه حقوقی و قانونی است
در بخش مربوط به حاضران جلسه استماع از «سردار سیدرضا موسوی فرمانده تیپ ویژه تهران بزرگ نیروی انتظامی» یاد شده است؛ تاریخ جلسه مربوط به ۲۵ مهرماه ۱۴۰۱ بوده و جستوجو در اخبار نشان میدهد در این تاریخ، در گزارش بیبیسی، «سردار احمد نورعلی» فرمانده تیپ ویژه تهران بزرگ بوده است.
در مورد سایر افراد ادعایی حاضر در این جلسه نیز بررسی و پیگیری بخش راستیآزمایی ایرنا نشان میدهد اسامی واقعی و مستعاری همچون «سردار مجلل»، «سردار جلالی» و «سردار مینویی» در سازمان اطلاعات سپاه و مجموعههای وابسته وجود خارجی نداشته و ساختگی هستند.
سال ۱۴۰۰ نیروی انتظامی جمهوری اسلامی با تغییر سازمان و تائید فرماندهی کل قوا از «نیرو» به «فرماندهی کل» ارتقاء سازمانی یافت و این تغییرات در ابتدای سال ۱۴۰۱ در عنوان رسمی این مجموعه نیز اعمال شد.
سردار حاجیان سخنگوی این نیرو ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ این تغییر نام از «ناجا» به «فراجا» را اعلام کرد و گفت: با توجه به تغییر ساختار پلیس و اضافهشدن سازمانها و تغییرات در برخی معاونتها، لازم بود کلمه ناجا نیز تغییر یابد. ناجا یعنی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران؛ بنابراین، با توجه به اینکه پلیس از نیرو بودن، تبدیل به فرماندهی کل شده، کلمه «فراجا» یعنی فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، جایگزین کلمه «ناجا» شده است.
پس از این تاریخ، در همه مکاتبات رسمی و رسانهای عنوان «فراجا» برای نیروی انتظامی به کار برده شده است. تاریخ تنظیم گزارش بیبیسی مهرماه ۱۴۰۱ بوده و در اسناد منتشر شده مرتبط با این گزارش، در همه مراحل از نیروی انتظامی با عبارت قدیمی «ناجا» استفاده شده و عبارت به روز شده «فراجا» به کار گرفته نشده است.
میتوان این گزارش را به «حمله ایران به اسرائیل، افزایش اعتراضهای بینالمللی به کشتار در غزه و یا تلاش برای پیگیری جدی پروژهای» نامید که پس از ادعای هک سامانههای قضایی از آن با عنوان «عدالت انتقالی» یاد کردهاند.
در پایان گزارش، بار دیگر دو ادعای جدید مطرح میشود؛ یکی هویت مأموری به نام «نعیم ۱۶» که نام مستعار سروان «محمد زمانی» است و مطابق ادعای گزارش، به صورت کتبی توبیخ شده. و ادعای دوم اینکه همه مأموران دخیل در رخداد ادعایی مرگ نیکا، از نیروهای حزبالله بودند و این نیروها «توسط سپاه مورد استفاده قرار گرفتهاند اما گاه خارج از حوزه قضایی این نهاد فعالیت میکنند.»
گزارش مشخص نمیکند منظور نیروهای بسیجی هستند یا نیروهای حزبالله و آیا منظور از نیروهای حزب الله، نیروهایی است که ارتباط رسمی با سپاه یا بسیج نداشتهاند؟
با این حال در بخش دیگری از این گزارش، نیروهای نامبرده شده در پرونده را عضو تیم عملیاتی «۱۲ مسلم» و با حکم ماموریت ۶۵ ۲۳۴ ۵۸۱ بیان کرده که تحت امر یگان امنیتی سپاه محمد رسولالله(ص) فعالیت میکنند.
نکته جالب توجه در اشاره به نام یگانهای عملیاتی در این گزارش هم اینجاست که با وجودی که اسامی این یگانها اسامی معصومین و ائمه بوده، در هیچیک از بخشها عبارات رایج که نشانه احترام به این اسامی است همچون (ص) و یا (ع) به کار برده نشده است.
گزارش جدید در ابتدا مخاطب خارجی دارد. مخاطبی که با دستورالعملهای سازمانی در ساختار اداری و نظامی ایران آشنایی ندارد؛ بیبیسی اعتبار بالاتری نسبت به مخاطب ایرانی دارد و تصویر ایران نزد او مخدوش است.
با در نظر گرفتن همه این مقدمهها و عطف به گزارشها و بررسیهای پیشین در مورد رخداد تلخی که برای نیکا شاکرمی رخ داده، باید گفت گزارش جدید در ابتدا مخاطب خارجی دارد. مخاطبی که با دستورالعملهای سازمانی در ساختار اداری و نظامی ایران آشنایی ندارد؛ بیبیسی اعتبار بالاتری نسبت به مخاطب ایرانی دارد و تصویر ایران نزد او مخدوش است.
میتوان این گزارش را به «حمله ایران به اسرائیل، افزایش اعتراضهای بینالمللی به کشتار در غزه و یا تلاش برای پیگیری جدی پروژهای» نامید که پس از ادعای هک سامانههای قضایی از آن با عنوان «عدالت انتقالی» یاد کردهاند.
اما آنچه واضح است، سوژه فوت «مهسا امینی» اکنون کارکرد خود را برای برانگیختن نگاه منفی در جهان علیه ایران از دست داده است و این تلاش را میتوان حرکتی برای خلق سوژههای جدید قلمداد کرد.
هر چند این حرکت میتواند ادامهدار باشد و در ادامه به رویه جاری رسانههای غربی علیه ایران برای شکلدادن یک پرونده حقوق بشری بیانجامد. البته برخی نظرسنجیها در مورد اولویت ذهنی مخاطب جوان غربی نیز اهمیت دارد؛ چنانکه مرکز تحقیقات پیو که یک مرکز افکارسنجی معتبر آمریکایی است، در آخرین نظرسنجی خود اعلام کرد جوانان آمریکایی با مردم فلسطین، همدلترند تا ساکنان سرزمینهای اشغالی. یک سوم جمعیت زیر ۳۰ سال آمریکا با فلسطینیها همدل است، در حالی که این رقم برای ساکنان سرزمینهای اشغالی به ۱۴ درصد میرسد. البته همچنان که پیشبینی میشود این همدلی در جوانان با ترجیح سیاسی دموکرات بالاتر است.
پنداشت یا تلقی مطلوب نسبت به اسرائیلیها روز به روز کمتر میشود. در حالی که از سال ۲۰۱۹ تاکنون سهم بزرگسالان زیر ۳۰ سال با دیدگاه مطلوب یا موافق نسبت به اسرائیلیها ۱۷ درصد کاهش یافته؛ دیدگاه زیر ۳۰ سالههای آمریکایی در مورد مردم فلسطین در این بازه زمانی تغییر نکرده است.
هدف از انتشار این گزارش توسط بیبیسی هر چه باشد، تا اینجای کار تعداد بالای تناقضها در گزارش، قضاوت قطعی درباره درستی یا نادرستی آنرا بسیار دشوار میکند.