مئیر عزری، متولد اصفهان و از خانوادههای یهودی ایران بود که نقش مهمی در آژانس یهود داشت. او از سال ۱۳۳۶ تا پیروزی انقلاب در ایران به عنوان سفیر غیررسمی اسرائیل حضور داشت. مئیر عزری در سال ۱۳۸۰، خاطرات خود را نوشت و در آن به نقش و نفوذ جامعه یهودی در ایران قبل از انقلاب اشاره کرد. خاطرات او به کوشش غلامرضا امامی و توسط نشر علم منتشر شده است.
برای دست اندرکاران دستگاههای دولتی در ایران بسیار روشن بود که آبیاری نهال دوستی میان ایران و اسرائیل به سود هر دو ملت خواهد بود. همچنین در هر دوسو به خوبی میدانستند که برای نیرومند کردن این پیوند باید از برخی برنامههای هنری و فرهنگی نیز یاری گرفت.
به گزارش انتخاب، در یکی از نخستین روزهانی که در سال ۱۹۵۸ تازه به ایران آمده بودم با پروفسور مهدی برکشلی یکی از هنرمندان ارزنده کشور آشنا شدم. برکشی از هواخواهان و دوستداران داد و ستدهای هنری به ویژه موسیقی میان هنرمندان ایران و اسرائیل بود.
آن روزها شیوههای موسیقیی باختر در ایران بازاری گرم نداشت؛ هنرمندان ایرانی با ریشههای موسیقی خودی آشناتر بودند و آنرا برتر از دیگر نواها میدانستند، زیرا به گوش توده مردم دلچسبتر مینشست و بازتابی گیراتر داشت.
گو اینکه همسانیهایی میان موسیقی ایرانی با برخی آهنگهای تازی دیده میشود، ولی کارشناسان آنرا از دو ریشه گوناگون میشناسند و تاریخ نگاران باور دارند تازیان موسیقی را از ایرانیان آموختهاند. نخستین گروهی که از میان هنرمندان ایرانی برای هنرنمانی به اسرائیل آمدند و هنر ایرانی را با خود به ارمغان آوردند، با استقبال دهها هزار تن از ایرانیان اسرائیلی تبار روبرو شدند. مهدی تاکستانی استاد و نوازنده تار همراه اکبر گلپایگانی بانو ملوک آغور، آفت، خوانندگان سنتی ایران بودند که در اسرائیل خوش درخشیدند.
اکبر گلپایگانی/ خواننده
منوچهر بیبیان یکی از پیشاهنگان یهودیان ایرانی تبار در اسرائیل بود که زندگی در اسرائیل را از کیبوتص گیوعت برنر آغازید ولی پس از چندی به ایران بازگشت، دفتر هنری آپولون را در ایران پایهگذاری کرد و توانست به خواستههایش دست یابد.
در پی رویدادهای پائیز ۱۹۷۹ به آمریکا رفت و در آنجا ایستگاه تلویزیونی جام جم را بنیان نهاد. گواینکه بیبیان نخستین ایرانی بود که در پاسخ به خواسته فارسی زبانان این کشور دست به چنین سازندگی زد ولی امروز دستهای زیادی در گوشه و کنار آمریکا به چالش با او برخاستهاند.
منوچهر بیبیان و برادرش منصور بیبیان هر دو پیشاهنگان گسترش هنر ایران در رشتههای تلویزیون و پخش نوارها و دیگر ابزار هنری میان ایرانیان آمریکا هستند، که از فرهنگ ایرانی پاسداری میکنند. «نخ» روزنامهنگار و برنامه ساز رادیو از کسانی بود که آنروزها برای بازدید هنرمندان ایرانی از اسرائیل بسیار تلاش میکرد.
«ب ش» روزنامهنگار سرشناس دیگری همراه رعایتی و رزم آرا از روزنامه و مرد مبارز، زهتاب فرد سردبیر ماهنامة • اراده آذربایجان، و دیگران کسانی بودند که برای دیدارهای هنرمندان در کشور از همتایانشان و هنرنمانی برای مردم میکوشیدند.
در نوامبر ١٩٦١ عطا الله خرم آهنگساز و نوازنده هنرمند ایرانی و منوچهر بیگلری ترومپتیست نامدار همراه ویگن در دریان و پوران شاپوری برای دیدار و هنرنمانی به اسرائیل آمدند، دیدارها آرام آرام گسترش یافتند و تا ژانویه سال ١٩٦٢ به گرمی پیگیری شدند.
چیزی نگذشت که دیدارهای هنرمندان اسرائیلی از ایران نیز آغاز گردید، بانو دالیا عمیهود یکی از نامداران هنر آواز در میان اسرائیلی تباران ایرانی بود که برای دیدارهایی با چندی از خویشانش به ایران آمد و توانست برنامه هانی هنری به نمایش دوستدارانش بگذارد. برنامههای دالیا در میان یهودیان ایرانی و عراقی که در ایران زندگی میکردند بیش از دیگران گل کرد.
در ماه مارس ١٩٦٢ نیز جو عامار، اهورا صادوک، لیبنت یارون و آلبرت آلموزلینو به ایران آمدند و برنامههایشان برای جوانان دیدنی بود دوستداران آوای خوش جو عامار در ژانویه ۱۹۶۲ از وی خواستند، یک بار دیگر به ایران بیاید و با هنرنمانیهایش شادی آفرینی کند. عامار در سفر تازهاش به ایران نه تنها در تهران بلکه در شهرهای اصفهان شیراز و آبادان نیز هنرنمایی نمود.
ارتشبد نصیری فرمانده ساواک و سپهبد مبصر فرمانده پلیس تهران که آنروزها گرایشی به دیدن اینگونه برنامهها نداشتند، شگفتا که برای دیدن یکی از برنامههای جو عامار به سالن سینما پلازای تهران در خیابان شاهرضا بودند.
این برنامه در روزنامههای تهران با بازتاب گستردهای روبرو شد و برادرم بنحور از سوی تلویزیون ایران به زبان عبری با جو عامار گفت و گوئی انجام داد بنحور در سازماندهی و پذیرایی از مهمانان هنرمند اسرائیلی در ایران بسیار کارا و کوشا بود.
یکی دیگر از سرشناسان هنر موسیقی در اسرائیل فرانک پلگ بود که در سال ١٩٦١ همراه پیانیست ورزیدهاش برای دیداری به ایران آمد و تکهای را به همراهی ارکستر سیمفونیک تهران رهبری نمود. چندی پس از این دیدار به پیشنهاد پهلبد وزیر فرهنگ و هنر در دولت، هویدا حسین سنجری رهبر گروه ارکستر سیمفونیک ایران را به اسرائیل فراخواندم.
چنین دیداری میتوانست نیروی رهبری و جایگاه هنری ی سنجری را به آزمونی تازه نهد و شاید هم میتوانست راهی به سوی بازارهای جهانی موزیک برایش بگشاید. سنجری در این سفر تکهای را به همراهی ارکستر سیمفونیک رادیوی اسرائیل رهبری نمود.
بانو مینا بن صوی یکی از همکاران ما در وزارت خارجه اسرائیل بود که در زمینه همکاریهای هنری میان هنرمندان ایرانی و اسرائیلی بسیار میکوشید، جشنهای پایان دورهها یا آموزشهای ایرانیانی که در اسرائیل سرگرم بودند همواره بهانهای شایسته برای آزمودن هنر موزیک و فولکلور ایرانیان در اسرائیل بود.
در ژانویه ۱۹۹۲، شهرداری اورشلیم برای گشایش ساختمان رادیوی ملیی اسرائیل در انجام برنامهای با خواسته نمایش دربار کورش بزرگ شاهنشاه ایران از نمایندگی ما درخواست نمود با هنرمندان ایرانی رایزنی کنیم تا گروهی از برگزیدگانشان را به اسرائیل فراخوانند. گروهی که پس از ریزه کاریهای فراوان برای این کاربرگزیدیم پانزده تن نوازنده، بیست و پنج تن خواننده، ده تن رقصنده و دوازده تن کارگردان و کارشناس فنی بودند.
هزینهای کم و بیش برابر با شصت و پنج هزار لیره برآورد شد که سرانجام پس از تلاشهای فراوان به انگیزه پارهای دشواریهای پیشبینی نشده برنامه پیگیری نگشت. همکاریهای هنری در زمینههای پژوهشی میان کارشناسان ایرانی و اسرائیلی را میتوان بارورتر از گونههای اجرایی آن دانست.
در کنگره جهانی موسیقیهای باختر و خاور که در ژوئن ١٩٦١ به پشتیبانی یونسکو در تهران انجام شد اسرائیل ورزیدهترین نمایندگانش را گسیل داشته بود دکتر یشعیاهو شپیرا سرپرست برنامههای موسیقی در رادیو اسرائیل و بانو دکتر استر گرزون کیوی کارشناس موسیقیی خاورزمین در این کنگره درخشیدند. شهبانوی ایران سخنرانی در زمینه بازتابهای موسیقی ایران باستان در نیایشهای یهود را شایسته خواند و آنرا ستود.
دکتر گیوی نیز بزرگترین سرچشمه دریافت پژوهشهایش را ریشهیابی نیایشهایی در کنیسههای اورشلیم یاد کرد شهبانو از این کارشناس برجسته به نام تنها زنی که در این کنگره سهمی شایسته ستایش داشته به گرمی سپاسگزاری نمود.
استاد مهدی برکشلی سرپرست انجمن فیلهارمونیک ایران در بخشی از سخنرانیاش پیشنهاد نمود. کارآموزان ایرانی برای فراگرفتن موسیقیی نوین جهان باید در دانشگاههای ایتالیا فرانسه و اسرائیل به آموزش و فراگیریی شیوههای نوین بپردازند.
در اوت سال ۱۹۹۳، اسرائیل در اورشلیم میزبان همین کنگره بود استاد برکشلی و پروفسور آکوبیان از ارامنه ایران ( از سران انجمن فیلهارمونیک ایران و سرپرست بخش موسیقیی باختری در وزارت فرهنگ و هنر ) به این کنگره فراخوانده شده بودند افزون بر برکشلی استاد حسین ملک مهدی تاکستانی و اکبر گلپایگانی گروه ایرانی را همراهی میکردند.
گلپایگانی با پیتر فرای، فرایشتات نامدار اسرائیلی برای انجام یک برنامه سینمانی گفت و گوهایی را آغازید و دستگاههای سرمایه دار نیز پشتیبانی کردند ولی روشن نشد که چرا سرانجام پیگیری نگردید. پیتر در سال ۱۹۹۹ زندگی را بدرود گفت.
برادرم بن حور که در بخشی از کارهای هنری شهرداری ی اورشلیم سرگرم بود با رها کردن کار ( مرخصی بی حقوق به ایران آمد تا پا به پای همکیشانش به یاریی بازماندگان زلزله قزوین و دستگیری از همیهنانش بپردازد.
او با گروهی از هنرمندان تاتر ایران آشنا شد و توانست پس از پایان نخستین بخش از برنامههای، قزوین ستارههای تاتر ایران مانند عباس جوانمرد و وحدت را همراه خود به دیدار اسرائیل ببرد. یکی دیگر از هنرمندان ارزنده اصفهانی که در دوره کودکی در دبستان پشت یک میز مینشستیم بارها از اسرائیل دیدن کرد. وی از پشتیبانان شاه بود و در نمایشنامههایش هر از گاه نیشی به آخوندها میزد.
هر چند همه او را یک مسلمان آرمانگرا میشناختند. برنامههای او در ایران به ویژه اصفهان هواخواهان زیادی داشت و به نام یک هنرپیشه لیچارد گو بهترین نام و نشاندار ایران بود.
در پی ی رویدادهای پائیز، ۱۹۷۹ به گناه برخی درشتگوییها به پیشوایان کیشمدار دستگیر و زندانی شد. دوستانش کوشیدند یاریاش دهند و به گونهای از بند رهایش سازند ولی نتوانستند در دادگاه گفته بود که همه ریزه گفتههای نمایشنامههایش بزلههایی بی پایه بوده و در میدان هنر و نمایش نمیتوان و نباید کسی را به گناه بزله گونی کیفر داد.
در پایان دادرسی افزود که به گناه دیگری نیز آلوده، کشته، و در پاسخ به پرسش داوران دادگاه که آن گناه چیست گفت: یک بار دست ملوکانه را بوسیدهام! داوران خندیدند رهایش کردند.
هنوز در ایران زندگی میکند درمیان مردم از جایگاهی ویژه برخوردار است و هرازگاهی بیرون از کشور هم به کار نمایش میپردازد. سالنهای نمایش این هنرمند ارزنده چه در ایران و چه بیرون از ایران همیشه پر از تماشاچی است. من هم خودم دو بار نمایشهای او را بیرون از ایران دیدهام. دو زن اسرائیلی در راه پیشبرد هنر مردمشناسی و پژوهشهای فولکلوریک میان ایران و اسرائیل گامهایی ارزنده برداشتند یکی نورا کوبی کارشناس مرزۀ مردمشناسیی حیفا بود که در سال ١٩٦١ از ایران دیدار نمود و زمینه هانی برای پارهای همکاریها میان موزه حیفا با سازمان پژوهش تودهشناسی در ایران را برنامهریزی کرد دیگری رینا شارت (استاد رقص کوریوگراف) بود که در سال ۱۹۷۰ برای یک دیدار سه ماهه به ایران آمد بانو رینا شارت در چند استان و شهر ایران گروههای رقص برپا کرد و به ریزه کاریهای فولکلوریک ایرانی جانی تازه بخشید رینا در انجام این کار با دشواریهای گوناگون روبرو شد آنروزها تالار رودکی در تهران که باید آنرا یکی از بهترین تالارها بنامیم تازه برپا شده بود رینا دانست که یک برنامهریزی پایهای نیازمند کارهای سازنده بیشتری است.
رینا به همراهی ی همسرش یعقوب شارت پسر موشه شارت وزیر خارجه و نخست وزیر اسرائیل به ایران آمد و باهم به کشورشان بازگشتند در این سفر از هیچگونه همکاری با وی و همکارانش کوتاهی نکردم.
رینا یک بار دیگر پیش از فروریزی رژیم پادشاهی در ایران به این کشور آمد و کوشید به برنامههایش جانی تازه بخشد. روزنامههای ایران بی آنکه از پشتوانه اسرائیلی وی چیزی بنویسند از هنر و پیشرفتهایش در ایران بارها به خوبی یاد کردند. چکیده سخن اینکه با دگرگونیهای تازه همه کاشتهها نقش بر آب گشتند.