ظریف در مصاحبه با روزنامه "پیام ما " از تعدد مراکز تصمیم گیری در سیاست خارجی کشور انتقاد کرد.
بخش های مهم گفته های محمدجواد ظریف وزیر خارجه پیشین به این شرح است:
- روابط خارجی ما نامنسجم است. فقط دعوای میدان و دیپلماسی نیست. دعوای همهٔ حوزهها و دیپلماسی است. یعنی هر وزارتخانهای برای خودش یک وزارت خارجه دارد و بههیچوجه آمادهٔ هماهنگی با وزارت امور خارجه در مسائل روابط خارجی بهویژه همسایگان نیست.
- بهعنوان نمونه در برنامهٔ پنجسالهٔ چهارم، بندی وجود داشت که همهٔ دستگاهها موظف هستند روابط خارجی را با وزارت خارجه هماهنگ کنند. در برنامهٔ پنجسالهٔ پنجم در دورهٔ آقای احمدینژاد، این بند بهکلی حذف شد. در برنامهٔ ششم با فشار وزارت خارجه این بند دوباره اضافه شد.
- در جلسهٔ تصویب، در صحن علنی مجلس یکی از نمایندگان که برای مجلس یازدهم رد صلاحیت هم شد، دستش را بلند کرد و گفت بگویید بهاستثنای نیروهای مسلح. همانجا در صحن مجلس «بهاستثنای نیروهای مسلح» وارد شد.
- یعنی سیاست خارجی کشور دوتاست. یکی سیاست خارجی وزارت خارجه است و یکی سیاست خارجی نیروهای مسلح. من رفتم پرسیدم که آیا نظر رهبری این است که سیاست خارجی به این شکل باشد؟ چون سیاست خارجی دولت هم زیر نظر رهبری است. گفتند نه اینطور نیست، اما ما نتوانستیم کاری انجام دهیم. در این مجلس و در برنامهٔ هفتم، سازمان انرژی اتمی و وزارت اطلاعات را هم جدا کردند. یعنی گفتند آنها هم نیاز نیست با وزارت خارجه هماهنگ کنند. البته بعداً دوباره فقط به نیروهای مسلح محدود شد. این وضعیتی است که ما حتی در شکل قانونی داریم. یعنی در شکل قانونی هم حاضر نیستیم بگوییم وزارت خارجه مسئول سیاست خارجی است. همان وزارت خارجهای که به فرمودهٔ رهبری، مجری است؛ یعنی سیاستگذار هم نیست، بلکه سیاست کشور را اجرا میکند.
- این وضعیتی است که ما حتی در شکل قانونی داریم. یعنی در شکل قانونی هم حاضر نیستیم بگوییم وزارت خارجه مسئول سیاست خارجی است. همان وزارت خارجهای که به فرمودهٔ رهبری، مجری است؛ یعنی سیاستگذار هم نیست، بلکه سیاست کشور را اجرا میکند.
- اگر ما میگوییم با افغانستان باید اینگونه رفتار کنیم، این سیاست کشور است که در شورایعالی امنیت ملی تصویب شده است. اما نمیتوانیم به وزارت راه، وزارت آب، کشاورزی و غیره بگوییم این سیاست را اعمال کنید؛ چون هرکدام منافع صنفی خودشان را دارند.
- لذا بزرگترین مشکل ما در روابط با همسایگان که آب هم جزء آن روابط است، بیسروسامانی است و توجه نکردن به نقش وزارت امور خارجه بهعنوان مسئول یا لااقل مجری و هماهنگکنندهٔ روابط خارجی.
- نمیشود براساس این آرزو که میروم و حقم را از افغانستان میگیرم، عمل کرد؛ دنیا اینگونه نیست، حتی میان یک دولت قوی و ضعیف هم نمیشود اینگونه عمل کرد.
- من بههیچوجه طرفدار تصویب کنوانسیون کاسپین در مجلس نیستم؛ این کنوانسیون زمانی باید تصویب شود که خط مبدأ ما قطعی شده باشد.
- روابط خارجی ما نامنسجم است. فقط دعوای میدان و دیپلماسی نیست. دعوای همهٔ حوزهها و دیپلماسی است. یعنی هر وزارتخانهای برای خودش یک وزارت خارجه دارد و بههیچوجه آمادهٔ هماهنگی با وزارت امور خارجه در مسائل روابط خارجی بهویژه همسایگان نیست. بهعنوان نمونه در برنامهٔ پنجسالهٔ چهارم، بندی وجود داشت که همهٔ دستگاهها موظف هستند روابط خارجی را با وزارت خارجه هماهنگ کنند. در برنامهٔ پنجسالهٔ پنجم در دورهٔ آقای احمدینژاد، این بند بهکلی حذف شد. در برنامهٔ ششم با فشار وزارت خارجه این بند دوباره اضافه شد. در جلسهٔ تصویب، در صحن علنی مجلس یکی از نمایندگان که برای مجلس یازدهم رد صلاحیت هم شد، دستش را بلند کرد و گفت بگویید بهاستثنای نیروهای مسلح. همانجا در صحن مجلس «بهاستثنای نیروهای مسلح» وارد شد.
- چند مشکل در حوزهٔ همسایگی داریم. نخستین این است که معلوم نیست اختیار در کجاست. یقیناً در وزارت خارجه نیست. روابط ما با همسایگانمان شکل پیلهوری دارد و شکل راهبردی ندارد. همین مشکل را ما در روابط با روسیه نیز داریم. زمانی که امکان صادرات فراوان محصولات غذایی به روسیه بود، نتوانستیم بهرهبرداری کنیم. وزارت خارجه تعرفهها را پایین میآورد، اما شکل روابط بهنفع بهرهبرداری ما پیش نمیرفت.
ترکیه خیلی بهتر از ما توانست بهرهبرداری کند. دلایل متعددی دارد که مهمترینش این است ما متصدی روابط خارجی نداریم. وزارت خارجه حداکثر مسئول سیاست خارجه است که درحقیقت در حوزههای همسایه مانند افغانستان و عراق، حتی در همان حوزه هم مسئول محسوب نمیشود. همه میدانند که در برخی از این کشورها، حتی سفیر هم از وزارت خارجه نیست. نکتهٔ بعدی اهداف ماست. شما نمیتوانید پرتقال بکارید سیب برداشت کنید. اهداف ما در منطقه امنیتی است، اقتصادی نیست. ما منطقه را بهصورت تهدید نگاه میکنیم، نه فرصت.
وقتی این نگرش را داریم، طبیعتاً کار دست کسانی میافتد که مسئول مقابله با تهدید هستند تا استفاده از فرصت. این را بهراحتی میتوانید در بسیاری از حوزههای منطقهای بینید. دلیلش هم این است که ما بعد از انقلاب، همیشه از سوی کشورهای منطقه با تهدید مواجه بودیم. حملهٔ عراق، سیاستهای خصمانه از خلیج فارس در مورد ما، موضوع طالبان و حضور آمریکا را بهشکل تهدید دیدهایم. نکتهٔ بعدی این است که اولویت ما در روابط با عراق و افغانستان، مبارزه با آمریکاست، نه بهدست آوردن منافع خودمان. من حرفی ندارم که مبارزه با آمریکا و مبارزه با سلطه میتواند بخشی از منافع ملی ما باشد و کشور را به منافع آرمانی برساند. اما منافع آرمانی نباید بر سایر منافع حاکم شود.
به نظر من ما همچنان قدرت برتر هستیم. اما چند مشکل در حوزهٔ همسایگی داریم. نخستین این است که معلوم نیست اختیار در کجاست. یقیناً در وزارت خارجه نیست. روابط ما با همسایگانمان شکل پیلهوری دارد و شکل راهبردی ندارد. همین مشکل را ما در روابط با روسیه نیز داریم. زمانی که امکان صادرات فراوان محصولات غذایی به روسیه بود، نتوانستیم بهرهبرداری کنیم. وزارت خارجه تعرفهها را پایین میآورد، اما شکل روابط بهنفع بهرهبرداری ما پیش نمیرفت.
ترکیه خیلی بهتر از ما توانست بهرهبرداری کند. دلایل متعددی دارد که مهمترینش این است ما متصدی روابط خارجی نداریم. وزارت خارجه حداکثر مسئول سیاست خارجه است که درحقیقت در حوزههای همسایه مانند افغانستان و عراق، حتی در همان حوزه هم مسئول محسوب نمیشود. همه میدانند که در برخی از این کشورها، حتی سفیر هم از وزارت خارجه نیست. نکتهٔ بعدی اهداف ماست. شما نمیتوانید پرتقال بکارید سیب برداشت کنید. اهداف ما در منطقه امنیتی است، اقتصادی نیست. ما منطقه را بهصورت تهدید نگاه میکنیم، نه فرصت.
وقتی این نگرش را داریم، طبیعتاً کار دست کسانی میافتد که مسئول مقابله با تهدید هستند تا استفاده از فرصت. این را بهراحتی میتوانید در بسیاری از حوزههای منطقهای بینید. دلیلش هم این است که ما بعد از انقلاب، همیشه از سوی کشورهای منطقه با تهدید مواجه بودیم.
حملهٔ عراق، سیاستهای خصمانه از خلیج فارس در مورد ما، موضوع طالبان و حضور آمریکا را بهشکل تهدید دیدهایم. نکتهٔ بعدی این است که اولویت ما در روابط با عراق و افغانستان، مبارزه با آمریکاست، نه بهدست آوردن منافع خودمان. من حرفی ندارم که مبارزه با آمریکا و مبارزه با سلطه میتواند بخشی از منافع ملی ما باشد و کشور را به منافع آرمانی برساند. اما منافع آرمانی نباید بر سایر منافع حاکم شود.
مشکل این است که وزارت خارجه کارهای نیست. وزارت خارجه وزارتخانهایست که ادارهکل محیط زیست و توسعهٔ پایدار دارد. نام ادارهکل ما سازمانهای تخصصی بینالمللی بود. این ادارهکل در دورهٔ وزارت من به ادارهکل محیط زیست و توسعهٔ پایدار تبدیل شد. در این حد توجه به محیط زیست داشتیم. اما بهویژه در حوزهٔ همسایگی، وزارت خارجه کنترل ندارد. بهعبارت سادهتر میتوانیم بگوییم که کنترل این وزارتخانه بر روابط با کشور دوری مانند آلمان بسیار بیشتر از همسایگان خودش است.