"امل سعد" استاد علوم سیاسی دانشگاه "کاردیف"، با نگارش مقاله ای که در وبگاه مجله آمریکایی" تایم" منتشر شده، نوع رابطه بین ایران و گروه های موسوم به "محور مقاومت" در منطقه غرب آسیا را مغایر با دیدگاه غالب در غرب دانسته و نوشت: این گروه ها در فلسطین، لبنان، عراق، سوریه و یمن دارای پایگاه های قوی اجتماعی بوده و فرمان بردار محض ایران نیستند و از خودشان استقلال دارند.
به گزارش عصرایران، در این مقاله آمده است:
"جیک سالیوان" مشاور امنیت ملی آمریکا در مصاحبه ای با شبکه خبری " ان بی سی" آمریکا گفته: حملات هوایی روز جمعه ایالات متحده به 85 هدف در عراق و سوریه و همچنین حمله روز شنبه به مواضع حوثی ها در یمن، "آغاز و نه پایان پاسخ ما" به حمله پهپادی در اواخر ماه گذشته بود که منجر به کشته شدن 3 سرباز آمریکایی در اردن شد. این مقام ارشد دولت بایدن همچنین در این مصاحبه احتمال انجام حملات هوایی به درون خاک ایران را رد نکرد.
با این حال، این حملات تلافی جویانه هیچ نتیجه عملی در برنداشته و شکست می خورند، به ویژه به این دلیل که به نظر می رسد دولت بایدن یک واقعیت آشکار را درک نمی کند: گروه های مختلف و عمدتا شیعه که محور مقاومت را تشکیل می دهند، صرفا گروه های نیابتی ایران نیستند که به میل و هوس تهران عمل کنند.
حمایتی که ایران از این گروهها میکند - معمولا تسلیحات و توصیههایی در مورد نحوه استفاده از آنها - به نوع قدرت و کنترلی که حامیان مالی معمولا بر نمایندگان خود دارند، تبدیل نمیشود.
"امیر سعید ایروانی"سفیر ایران در سازمان ملل، اخیرا در مصاحبه با ان بی سی به این نکته اشاره کرده و گفته در حالی که ایران برخی متحدان خود را تسلیح و تامین مالی میکند، اما "ما آنها را هدایت نمیکنیم. ما به آنها فرمان نمی دهیم. ما تنها رایزنی مشترکی با یکدیگر داریم." ایروانی رابطه ایران با این بازیگران را مانند "پیمان دفاعی" توصیف و آن را به ناتو تشبیه کرد.
مانند اکثر اتحادهای دفاعی، هر یک از اعضای محور دارای حاشیه بزرگی از خودمختاری هستند. به عنوان مثال، حزب الله لبنان، به عنوان قدرتمندترین بازیگر غیردولتی محور مقاومت را در نظر بگیرید.
"حسین همدانی" سردار فقید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در خاطرات خود نوشته که سیدحسن نصرالله، رهبر حزب الله لبنان "مسئول تمام سیاست های محور مقاومت در سوریه" پس از مداخله این محور در جنگ داخلی این کشور در سال 2013 بود.
حماس، سنی مذهب نیز همیشه خودمختاری خود را از ایران حفظ کرده است، حتی در مقطعی رابطه حماس با ایران به دلیل حمایت این گروه از مخالفان مسلح بشار اسد در سوریه، به محاق رفته بود. (حتی برخی گزارش ها حاکی از آن است که حماس حمله 7 اکتبر را بدون رضایت یا اطلاع ایران انجام داده است.)
حوثی های یمن نیز به نوبه خود استقلال خود از تهران را در زمانی که در سال 2014، پایتخت یمن، یعنی شهر "صنعا" را بدون توجه به توصیه های ایران در آن زمان تصرف کردند، به نمایش گذاشتند.
در همین حال، "کتائب حزب الله" عراق به عنوان قدرتمندترین گروه در درون تشکیلات نیروهای "حشد الشعبی" (بسیج مردمی)، اخیرا به دلیل فشار دولت عراق،عملیات نظامی خود علیه نیروهای آمریکایی در عراق را به حالت تعلیق درآورد.
با این حال این واقعیت که پس از اعلام تعلیق حملات کتائب حزب الله، دیگر گروههای حشد الشعبی همچنان به هدف قرار دادن نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه ادامه دادهاند، تصمیمگیری مستقل این بازیگران، حتی آنهایی که زیر چتر مشترک بسیج مردمی عراق هستند را نشان میدهد.
حماس، حزبالله، حوثیها، یا سایر گروههای محور مقاومت، هر کدام بهعنوان شبه دولتها وظایف کلیدی حکومتی را انجام میدهند و مختص جوامع و کشورهای محلی خود هستند.
مانند سایر جنبشهای اجتماعی مردمی، این بازیگران دورگه نمیتوانند به ترجیحات ایران به قیمت ایجاد هزینه برای مردم خودشان عمل کنند. اتفاقا منبع اصلی مشروعیت این گروهها از ایفای نقش در چارچوب مقاومت مسلحانه آنها در داخل کشورشان سرچشمه میگیرد – و این اهداف اغلب، هرچند نه همیشه، با منافع استراتژیک ایران همپوشانی دارند.
منشا شکل گیری اعضای مختلف محور مقاومت را می توان به خلاهای امنیتی برجای مانده از دولت های مربوطه شان ردیابی کرد.
در غزه، گردان های القسام حماس به عنوان پاسخی به مشارکت سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در توافقنامه صلح اسلو در سال 1993 که نتوانست آرمان تشکیل کشور مستقل فلسطینی را محقق کند، پدید آمد.
ارتش لبنان از نظر تاریخی در برابر تهاجمات متعدد اسرائیل ناتوان بود و همین مساله باعث شد گروه حزب الله لبنان در سال 1982 در خلا ناشی از این ناتوانی در برابر اسرائیل، شکل بگیرد.
در یمن، حوثی ها خلاء قدرت باقی مانده در مرحله انتقالی پس از بهار عربی را که از سال 2013 تا 2014 ادامه داشت، پر کردند. نیروهای "حشد الشعبی" عراق هم در واکنش به از دست دادن کنترل شهرهای کلیدی موصل و فلوجه از سوی نیروهای مسلح عراق و افتادن این دو شهر به دست داعش در سال 2014 شکل گرفت.
بنابراین هنگامی که ایالات متحده، اسرائیل یا هر طرف دیگری این گروه ها و سرزمین های آنها را هدف قرار می دهند، در واقع دلیل وجودی آنها را احیا می کنند و اعتبار مقاومت آنها را تقویت می کنند.
بر اساس نظرسنجی ماه دسامبر "مرکز تحقیقات سیاسی و نظرسنجی فلسطین"، این موضوع اخیرا در غزه با دو برابر شدن حمایت از حماس از 22 درصد به 43 درصد مشاهده شد.
در یمن، مشروعیت بالای حوثی ها با فرار تعدادی از شبه نظامیان تحت حمایت عربستان سعودی و امارات نشان داده شد. هر دو کشور (عربستان و امارات) وارد جنگ داخلی یمن علیه حوثیها شدند، اما شبهنظامیانی که از آنها حمایت میکردند اکنون همزمان با حرکت انصارالله یمن (حوثی ها) در هدف قرار دادن کشتی های اسرائیلی در دریای سرخ، در کنار حوثیها قرار گرفتهاند.
حزب الله نیز از زمانی که در 8 اکتبر 2023 "جبهه همبستگی" با غزه را علیه اسرائیل گشود و حتی بسیاری از سنی ها را که قبلا مخالف این گروه شیعه لبنانی بودند، گرد هم آورد، افزایش مشابهی در حمایت مردمی را تجربه کرد.
به همین ترتیب، گروه های حشد الشعبی در پی حملات روز جمعه ایالات متحده به عراق که منجر به کشته شدن تعدادی از نیروهای آنها شد، مشروعیت زیادی دریافت کردند و دولت عراق 3 روز عزاداری برای "شهدا" اعلام کرد.
هم حزبالله لبنان و نیروهای حشد الشعبی عراق از نمایندگانی قانونی در پارلمانها و دولتهای مربوطه شان برخوردارند و شاخههای مسلح آنها تحت پوشش قانونی دولت قرار دارند.
حماس پس از پیروزی در انتخابات سال 2006 که اتحادیه اروپا آن را "منصفانه" می دانست، دولتی تشکیل داد که متعاقبا در سال 2007 توسط محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین،علیه آنها کودتا صورت گرفت. در پی عدم پذیرش نتایج انتخابات از سوی تشکیلات محمود عباس بود که حماس با از دست دادن حکومت در کرانه باختری، کنترل نوار غزه را به دست گرفت و خود را به عنوان دولتی بالفعل تثبیت کرد و از آن زمان تاکنون این منطقه را اداره می کند.
در همین حال، حوثیهای یمن نه تنها در وضعیت حکومت " دوفاکتو" نیستند که بر اکثریت کشور حکومت میکنند، بلکه پس از به کنترل درآوردن کنترل نیروهای مسلح و پایتخت یمن در اواخر سال 2014، آنها به دولت دوفاکتو یمن تبدیل شدهاند.
با توجه به نبود گزینههای دولتی مناسب برای جایگزینی این بازیگران، به راه انداختن مبارزات نظامی علیه آنها، تنها منجر به تشدید شرایط سیاسی و امنیتی ای می شود که در وهله اول باعث ایجاد این گروه ها شده و موجودیت آنها را تثبیت کرده است.
با این وصف، آرمان فلسطین اینک برای هر یک از اعضای محور مقاومت نه تنها یک ستون ایدئولوژیک مرکزی، بلکه حاوی یک گزاره امنیت ملی برای آنهاست.
حزبالله لبنان آتشبس در غزه را خدمت به منافع ملی لبنان از طریق ممانعت از گسترش جنگ اسرائیل به لبنان تعریف کرده است.
حمایت ایالات متحده از جنگ اسرائیل علیه غزه، حشد الشعبی و حوثیها را بر آن داشته است تا منافع ملی عراق و یمن را در تحولات جاری در فلسطین و غزه ببینند.
اگرچه گروههای حشد الشعبی قبل از جنگ غزه نیز به پایگاهها و کاروانهای آمریکایی حمله میکردند، اما جنگ غزه به آنها انگیزه بیشتری برای بیرون راندن نیروهای آمریکایی از عراق و سوریه داده است.
به نوبه خود، حوثیها نیز در پی مشارکت شان در جنگ غزه (از طریق حمله به کشتی های اسرائیلی در دریای سرخ) در برابر عربستان سعودی و ایالات متحده در آستانه کسب دست بالاتری در مذاکرات آینده یمن هستند.
ادعای اینکه این بازیگران عمیقا ریشه دار و شبه دولتی صرفا ابزار دست ایران هستند، تنها زمینه را برای تنظیم استراتژی فاجعه بار ایالات متحده در پاسخ به آنها فراهم می کند. آمریکا بهتر است به جای اینکه از ایران بخواهد که " نیروهای نیابتی" اش را مهار کند، اگر واقعا مایل است از گسترش این جنگ جلوگیری کند، باید با مهار اسرائیل شروع کند.