۰۸ مهر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ مهر ۱۴۰۳ - ۰۳:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۳۸۰۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۸ - ۲۴-۰۹-۱۳۸۸
کد ۹۳۸۰۴
انتشار: ۱۰:۱۸ - ۲۴-۰۹-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


مردم سالاري: در باب بي حرمتي به آيت الله هاشمي رفسنجاني

«در باب بي حرمتي به آيت الله هاشمي رفسنجاني» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ مردم سالاري به قلم فروزان آصف نخعي است كه در آن مي‌خوانيد؛ سوار برمرکب مدرنيته  وبه عبارتي نتيجه مدرنيته يعني يک آردي بودم که ديدم جواني رعنا سخت مشغول مطالعه نشريه هفتگي است. خوشحال شدم. به او گفتم چه مي خواني؟ گفت طالع بيني. گفتم چه چيز جذابي دارد که اين گونه تو را مشغول کرده است؟ گفت تا به حال هرچه گفته درباره من که صادق بوده است.

درهنگامه صحبت با جوان، به ياد تلاش هاي طاقت فرساي سيد جمال الدين اسدآبادي افتادم که يکي از مشکلات مسلمانان را خرافه گرايي آنان مي دانست. سيد جمال معتقد بود که سلاطين گذشته با الهام از خرافه گرايي موجود ميان مسلمانان، ميخ استبداد و عقب افتادگي را محکم کرده اند.

از جوان پرسيدم حالا فکر مي کني که چه آينده اي داري؟ گفت که خيلي خوب. پرسيدم خيلي خوب يعني چه؟ گفت يعني تقديرمن اين است که دارم به سوي خوشبختي مي روم. دراين هنگام پشت چراغ قرمز دو پسر 12 و13 ساله را ديدم که يکي داشت اسفند دود مي کرد واز صاحبان اتومبيلها پول مي گرفت و ديگري با يک لنگ سعي داشت شيشه جلو ماشينها را پاک کند واز اين طريق پول به دست بياورد. به جوان گفتم اينها چه؟ آيا اينها هم وضعشان خوب است؟ گفت من با آنها کاري ندارم من درباره خودم مي گويم. گفتم مگر مي شود وضعيت من بدون هيچ نسبتي با ديگران خوب شود؟ گفت بله مي شود. پرسيدم درکداميک از کشورهاي پيشرفته، خوشبختي اين گونه به دست آمده است؟ گفت من نمي دانم. به او گفتم اين خوشبيني ناشي از طالع بيني تو مي داني ناشي ازچيست؟ گفت معلوم است از تقديرم است. گفتم شايد جوانک داراي هوشياري است که من ساده دل و ساده فکر را دارد دست مي اندازد. برايش گفتم که نکند مي خواهي به من آن ماجراي فقير وشکرگزاري از پادشاه وقت را بياموزي که دائما شکر روزگار مي کرد وديگران به طعنه به او گفتند با اين فلاکت از چه شکرگزاري مي کني؟ فقير که سردوگرم روزگار را چشيده بود گفت که اگر شاه بفهمد خواهد دانست که اين شکرگزاري از هزار فحش نيز بدتر است.

ولي جوانک گفت که خير، من الا وبالله دارم به سوي خوشبختي مي روم. کفشهايش دهان باز کرده بودند  ولباس اش مندرس. البته مي گفت که شاغل است، بعد يافتم شغل اش براساس تعريف مندرج در بودجه بايد سه ساعت درهفته براي به دست آوردن پول توجيبي و رفت وآمد باشد. شايد هفته‌ها حمام نرفته بود.خرافه  اورا درزيست جهان خود با بوي گند آشتي داده بود. به ياد داستان مولوي افتادم درباره آن مرد که چاه کن فاضلاب بود و دربازار عطرفروشان بي هوش شد و به هوش نيامد الا به يک ملاقه کثافتي که براي او به عاريت گرفته به زيربيني اش گذاشته شد.

عجيب است که دراين دوره زندگي گرايي، که جوانان سرشار از آن هستند، عده اي نيز اين گونه يافت مي شوند که جز عوارض يک اقتصاد رانتي چيز ديگري دراين وانفسا نمي توان برآنان نام نهاد.  صحبت ما با رسيدن به مقصد پايان يافت. با فشاردادن يک تکمه کامپيوتر را روشن کردم و از درون يک پنجره 30 در40 سانتي، به کهکشان مک برايد قدم گذاشتم. نخستين خبرها برايم جالب بود. يک خبرگزاري دولتي به اعضايش بخشنامه کرده بود که از اين پس از هاشمي رفسنجاني لقب آيت الله را حذف کرده وبه حجت الاسلام ويا رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام (بدون ذکر رياست ايشان بر مجلس خبرگان) استفاده کنند.

در قرن بيست و يکم، برخي روشهاي ما هم خرافي وهم تحقيرکننده وهم توهم زاست. توهم زا از اين منظرکه گمان مي کنيم ما مرجع اصلي حقيقت عالم هستيم و اگر ما گفتيم که يکي آيت الله نيست و بايد به حجت الاسلامي بسنده شود الان همه منتظر پاسخ ما به عنوان تبلور حقيقت مطلق براي تعيين منزلت ديگران نشسته اند تا براساس آن به رتق وفتق اموربپردازند. گويي دراين جهان اين کلمات هستند که براي ما نقش تعيين مي کنند نه آن چه در واقعيت مستقل از ذهن ما وجود دارد.

برخورد اين چنيني با آيت الله رفسنجاني - همانند برخي سخناني که دو شب پيش  در مرقد مطهر حضرت امام(ره) مطرح شد - به يک معني رهايي از شايسته سالاري است که مرزهاي ارتقا در کشور را ويران مي کند وزندگي خرافي براي رسيدن به رفاه يک شبه که جزبا رانت و ارتباط ميسر نيست را وعده مي دهد و اين يعني ام الفساد،  ام الفساد براي جوانکي که بسياري از راه هاي علمي ارتقا را بسته مي بيند. از پس گذرساليان بسيار، اکنون به خوبي قابل درک است که چرا سيد جمال مي گفت براي معرفي اسلام بايد اول بگوييم مسلمان نيستيم و بعد به معرفي اسلام بپردازيم. با اين وضعيت، منتسب کردن اسلام به مسلماناني که با تحقير سعي دارند جايگاه نظام شايسته سالاري را به عقب نشيني بيشتر وادار سازند مرا به ياد اين آيه قرآن مي اندازد فويل للمصلين واي بر نمازگزاران، الذين هم عن صلاتهم ساهون، الذين هم يراعون، ويمنعون  الماعون کساني که در نمازشان سهل انگارند. و به عبارتي نمازشان درعمل شان جايي ندارد و تنها به ظواهري بسنده مي کنند و در عمل از اصول قرآني به دوراند زيرا راه رشد آدميان را سد مي کنند وسعي دارند آنان را براساس ذهنيت خود، کاهش مرتبه داده و بشکنند.

به همين دليل است که در سوره عنکبوت قرآن مي فرمايد آيا گمان کرديد همين که گفتيد ايمان آورده ايم کافي است و شما را آزمايش نمي کنيم؟  کما اين که گذشتگان نيز اين گونه به محک ابتلا وآزمايش زده شده اند. اينها را نمي گويم که تنها به دفاع از يک شخصيت پرداخته باشم بلکه از اين جهت تذکار آن را ضروري مي دانم که پيامدهاي چنين برخوردهايي که خرافه گرايي، تعطيلي عقل و برنامه ريزي، ازهم گسيختگي و تثبيت توسعه نيافتگي است را گوشزد و تاکيد کرده باشم؛ با اين روشها نه تنها درايران حوزه تمدني فعال نخواهد شد که عکس آن يعني تشديد توسعه نيافتگي به وقوع خواهد پيوست; طالع بيني ورويش ديگر خرافه ها جز با تعطيلي عقل مگر توجيه ديگري دارد؟

كيهان: اين بود وفاي عهد اصحاب؟

«اين بود وفاي عهد اصحاب؟» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛
1- نام «عبيدالله». نام پدر «حر جعفي». نام اسب «ملحقه»! چرا نام اسب؟ كساني را به ادب بايد شناخت و برخي را به مركب. بماند كه بعضي ها سواران خوبي هستند و كساني خوب سواري مي دهند. اينجا منزل « بني مقاتل» است يا به روايتي «قطقطانيه». چند فرسخي كربلا. ماجرا در چنين روزهايي رخ داده، چند روز پيش از آن كه محرم از راه برسد. امام(ع) از صاحب چادري كه آن سوتر برافراشته شده، مي پرسد. مي گويند از آن عبيدالله بن حر جعفي است. حضرت، حجاج بن مسروق جعفي را پي عبيدالله مي فرستد. هديه اي را حجاج عرضه مي كند و هديه اي را عبيدالله مي خواهد تقديم كند. «اي پسر حر! منم حجاج. خداوند كرامتي به تو هديه فرستاده، اگر آن را بپذيري». چيست آن كرامت؟ «حسين بن علي تو را به ياري خويش مي خواند اگر پيشاپيش او مقاتله كني پاداش مي يابي و اگر كشته شوي، به شهادت رسيده اي». اي حجاج از كوفه خارج نشدم مگر از ترس اينكه حسين وارد شود و من در آن شهر باشم و ياري اش نكنم. اغلب آنها به سوي دنيا متمايل شده اند.

اين بار حسين (ع) خود به خيمه عبيدالله مي آيد. «اي پسر حر! فرزند دختر پيامبرت را ياري كن و در ركاب او با دشمنان خدا بجنگ تا پروردگار توبه ات را بپذيرد. چه چيز تو را از همراهي من باز مي دارد؟» چه بگويد پسر حر جعفي؟ «به خدا سوگند مي دانم هركس از تو پيروي كند، به سعادت ابدي رسيده ولي احتمال نمي دهم ياري من سودي به حال تو داشته باشد. سوگندت مي دهم مرا از همراهي با خودت معاف كني. اما اين اسبم ملحقه است، آن را پيشكش تو مي كنم. تا به حال با اين اسب تيزرو دشمني را تعقيب نكرده ام مگر اينكه به او رسيده ام و هيچ دشمني مرا تعقيب نكرده مگر اينكه با اين اسب از پنجه او گريخته و نجات يافته ام. اسب تازنده و شمشير برنده ام تقديم تو! بگير و بگريز! من ضامن تو و خانواده ات هستم».

به اينجا كه رسيد حسين بن علي آيتي از آيات سوره كهف را تلاوت كرد كه تا ابد درس آموز حريت و فتوت خواهد بود «و ما كنت متخدالمضلين عضداً». من گمراهان را به ياري نمي گيرم. براي من خيرخواهي كردي، من نيز براي تو خيرخواهي مي كنم و مي گويم سوار اسبت شو و اگر مي تواني آن قدر دور شو كه فرياد استغاثه ما را نشنوي و جنگ ما را نبيني كه به خدا سوگند اگر كسي فرياد استغاثه ما را بشنود و ياري نكند خداوند او را با صورت بر آتش مي افكند.

تو بگو، تو كه پس از 1370 سال صداي استغاثه حسين را مي شنوي! آيا مي شود جايي گريخت كه فرياد هل من ناصر ينصرني را از حلقوم سيدالشهدا نشنيد؟ تو بگو، چهره هاي شهره اي از ميان ما چگونه توانستند دست الفت و ائتلاف با دشمنان دين دهند و يادشان رفت كه حسين(ع) حتي در آن وضعيت اضطرار هم مي گويد «من هرگز گمراهان را به ياري نمي گيرم». آنها چگونه بر «ملحقه»هاي شيطان بزرگ نشستند، سواري گرفتند و سواري دادند؟

2- نمك خوردن و نمكدان شكستن؟ شما را به خدا، ادب و استدلال پروردگار را درباره بندگانش ببينيد كه چون خواست بيمشان دهد چنين فرمود «از آنچه خداوند روزي تان كرده بهره مند شويد و گام هاي شيطان را پيروي نكنيد. بدرستي كه او براي شما دشمني آشكار است» (انعام- 142). نمك خوردن و نمكدان شكستن بد است اما بدتري هم هست، اينكه انسان ذي شعور، دشمن ترين دشمن را راه بلد خود كند و به دنبال او رود. مرگبارترين طنز تاريخ آنجاست كه شيطان «ملاك» انسان باشد و معيار و پشتوانه او شود.

درباره شيطان زدگي چيزي شنيده اي؟ چيزي مثل جن زدگي و جن گرفتگي. نه برادر! تا كسي تنش نخارد، شياطين سراغ او نمي روند. نخست فرزند آدم است كه سراغ دشمن ديرينه مي رود و پس از آن است كه شيطان زده مي شود. اميرمؤمنان درباره راه كج كردگان و بار كج كردگان جمل بود كه فرمود «شيطان را براي كار خويش ملاك و تكيه گاه گرفتند ]و چون چنين شد[، شيطان هم آنها را به عنوان دام ها و شريكان خود گرفت، پس در سينه هاي آنها تخم گذاشت و جوجه درآورد و باليد و به تدريج در آغوش آنها جاي گرفت. از آن پس، با چشم هاي آنان نگريست و با زبان هاي آنها سخن گفت. سپس آنها را مركبي براي راندن در لغزشگاه ها كرد و خطا و انحراف ها را در چشم آنان آراست، رفتار كسي كه شيطان او را در قدرت خويش شريك ساخته و به باطل از زبان او سخن مي گويد» (خطبه7 نهج البلاغه). اين سنت و قانون الهي است كه «اي فرزندان آدم شيطان شما را نفريبد همان گونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد و لباس از تنشان بيرون آورد تا زشتي هايشان را بنماياند. او و نظاير او شما را مي بينند از جايي كه شما آنها را نمي بينيد. ما شياطين را سرپرست و مسلط قرار داديم براي كساني كه ايمان نمي آورند».(اعراف- 27)

3- كسي كه دشمن بزرگ را معيار و پشتوانه گرفت و او در جانش ريشه دواند و لانه كرد و از چشمش نگريست و از زبانش سخن گفت، مي شود دورو و دوگانه گو، مي شود انسان وارونه. «منافقين بعضي از بعضي ديگر هستند امر به منكر مي كنند و از معروف باز مي دارند». (توبه-67). لاف صلاح و اصلاح مي زنند و عملشان مي شود، عين فساد. مي شوند ضرب المثلي براي اشاره كبك هاي سر به زير برف برده. مي شوند از طايفه اي كه هرگاه از معروف ها و منكرها، و از اسلام و امام و انقلاب و دشمنان آنها سخن گفته شود و مرز جداكننده دو قطب انقلاب اسلامي و شيطان بزرگ مورد تأكيد قرار گيرد، آنها را بيازارد. مي شود قصه جن و بسم الله.

مرگ بر آمريكا كه مي گويي، به وارونه ها برمي خورد. حتي زبان به اعتراض مي گشايند. زنده باد فلسطين و قدس مي گويي، كامشان تلخ مي شود. هر فرياد اعتراضي را به خود مي گيرند. «يحسبون كل صحيه عليهم». از خط امام دفاع كني آنها را رنج مي دهد. روز مبارزه با استكبار جهاني و شيطان بزرگ مي آيد، همين وارونه ها روي مرگ بر آمريكا خط مي كشند و عليه ديگران شعار مي دهند تا به تعبير حضرت امام(ره) مرگ بر آمريكا منسي (فراموش) شود. روز قدس از راه مي رسد، اسرائيلي مي شوند و مرگ بر اسرائيل را خط مي زنند. روز مقابله دانشجويان با استكبار در 61 آذر مي شود، با حقارت، تصوير مردي را پاره مي كنند كه هيمنه استكبار را در دنيا شكست. اسلام را از جمهوري اسلامي حذف مي كنند و آنجا كه كار به جاي باريك مي كشد، دوآتشه تر از همه خط امامي مي شوند.
 اول انكار مي كنند اهانت را، بعد مي گويند طبيعي است! و آخرالامر كه از شوك خارج شده اند تازه ياد مراسم گرفتن و زنده باد امام گفتن مي افتند. شما بگوييد، كساني اين قدر «وارونه» و «عور» بايد افكار عمومي را ملامت كنند كه چرا آنها را به هم نشان مي دهند و انگشت نما مي كنند؟!

4- دل همه دوستداران عزت اسلام و انقلاب و ايران گداخت از ديدن يا شنيدن جسارت به تصوير امام و رهبري در همين فتنه پس از انتخابات. آري غصه داشت مشاهده انتقام كشي مستكبران عالم از ركن ركين انقلاب. اين هتك حرمت ها نه از سر اشتباه و تصادف- و به قول بعضي حضرات صحنه سازي!!- بود و نه دوستداران اسلام و انقلاب بايد ديگران را سرزنش مي كردند. اين صحنه هاي تلخ، حاصل جمع خيانت ها و سكوت ها و تغافل ها بود. تصادف و اشتباه و از دست در رفتن يا صحنه سازي نبود چون مسبوق به سابقه بود. 9 سال پيش، آن زنجيري مدعي اصلاح طلبي آيا جز به حضرت امام جسارت كرد و گفت خميني به موزه تاريخ خواهد رفت؟! همان انسان مفلوك اكنون مشغول گدايي اروپايي ها و آمريكايي هاست تا شبكه ماهواره اي براي وي و هم قطارانش راه بيندازند تا بتوانند از علمك شيطان سخن بگويند و از چشم انداز او تير به اردوي جمهوري اسلامي بيافكنند. ده ها ميليون دلار و يورو كه علف خرس نيست، پول اموي و يزيدي است براي ترور مردان سينه سپر كرده اردوگاه فضيلت.

جسارت به ساحت امام و رهبري براي ملت ما تلخ است اما همه ماجرا نيست. 11-01 سال پيش بود كه آن عضو شبه ماركسيست سازمان مجاهدين (انقلاب)- همو كه به تأسي از ماركسيست ها، دين را افيون دولت ها خوانده بود- در همدان بساط انحطاط و فرسودگي را گشوده و با عبور از مرز هتاكي عليه ساحت مرجعيت، به اهانت حقيرانه عليه امامت شيعه پرداخت. آيا منطق تروريستي- و فاقد ادب و استدلال او- با منطق وهابيون، سلفي ها، بهايي و منطق تروريستي 3 سازمان جاسوسي استكبار (سيا، ام آي6 و موساد) متفاوت بود و جز تئوريسين هاي ضددين و ضدشيعه شيطان بزرگ از زبان او سخن مي گفتند؟

آيا غير از اين است كه مهره هتاك به امام خميني در حاشيه كنفرانس برلين، پيش از آن هم در روزنامه صبح امروز (وابسته به تئوريسين اصلاحات) با جسارت تمام حق به جانب يزيد داده و مدعي شده خون حسين در كربلا به خاطر خشونت هاي پدر و جدش در جنگ هاي بدر و احد و خندق ريخته شد؟ توقع داشتيد وقتي مايكل برانت رئيس اسبق بخش شيعه شناسي سيا مي گويد «خون حسين نواده پيامبر اسلام ]ص[ و مرجعيت و رهبري دو عامل برپاكننده انقلاب و نگاه دارنده آن است و ما برنامه ريزي كرديم كه از درون جريان شيعه و انقلاب، به اين دو ركن ضربه بزنيم و انقلاب را نابود كنيم»، اجير شدگاني كه نوكري آنها امروز آشكارتر از آفتاب است، جز به سراغ سيدالشهداء و جز سراغ خميني و خامنه اي بروند؟ روزنامه گاردين همين ديروز و پريروز بود كه با اشاره به رفتار مذبوحانه اغتشاشگران در آتش زدن تصاوير بزرگان نوشت «آنها حتي پيامي مبتني بر عدم تأييد ميرحسين موسوي فرستادند و شعار دادند: موسوي يك بهانه است، كل نظام نشانه است».

آيا رجال راه گم كرده را بايد ملامت كرد كه غيرتشان كجاست و چرا از امام دفاع نمي كنند؟! ظاهرا سالبه به انتفاي موضوع است. راهزنان عقل و دين ديري است كه دار و ندار و سرمايه اين جماعت را ربوده اند. وگرنه آيا مي شد با شيخ آلت دست منافقين كه خون به دل امام كرد و حتي حق به جانب تروريست هاي قاتل فرزندش و 27 شهيد انقلاب داد، بناي مراوده و مكاتبه و همنوايي گذاشت و باز هم خط امامي باقي ماند؟ مي شد با گروهك آمريكايي و خائن نهضت آزادي (همان كه امام فرمود اگر مي ماندند سيلي يي به اسلام مي زدند كه قرن ها سر بلند نمي كرد)، جبهه مشترك اپوزيسيون تشكيل داد و از آنها مدال گرفت و باز هم عطر و بوي امام داشت؟ مي شد مدال پشت مدال از سران آمريكا و انگليس و اسرائيل گرفت و تيتر يك VOA و BBC و راديو فردا شد و باز هم گفت مرگ بر آمريكا، مرگ بر اسرائيل و استكبار؟! آنگاه بايد در قانون عليت و در حكمت بالغه الهي ترديد مي كرديم.

ما خود شايسته ملامتيم اگر دير از خواب بيدار مي شويم. برادران! سكه اگر كج نباشد، به موقع مي افتد و ارتباط مي دهد. ببينيم چرا سكه بعضي از ماها به موقع نيفتاد. اين همه سال زيارت عاشورا خوانديم و بر مظلوميت حسين(ع) گريستيم. يكبار هم تأمل كنيم كه چرا امام محمدباقر(ع) در آغازين فرازهاي زيارت عاشورا فرمود «يا اباعبدالله لقد عظمت الرزيه و جلت و عظمت المصيبه بك علينا و علي جميع اهل الاسلام... فلعن الله امه اسست اساس الظلم و الجور عليكم اهل البيت و لعن الله امه دفعتكم عن مقامكم و ازالتكم عن مراتبكم التي رتبكم الله فيها» و پس از اين همه لعنت، قاتلان را لعنت كرد و فرمود «و لعن الله امه قتلتكم و لعن الله الممهدين لهم بالتمكين من قتالكم».
باز محرم شد و دلها شكست. امسال دل ها پيش از محرم، محرمي شد و شكست. درد در جان ملتي قدرشناس نشست و بي تاب كرد، خدا خوابزدگان را هم بيدار كند.

ما را همه شب نمي برد خواب
در باديه تشنگان بمردند
اي سخت كمان سست پيمان
اي خفته روزگار درياب
وز حله به كوفه مي رود آب
اين بود وفاي عهد اصحاب؟
 
رسالت: برخي اصرار دارند طرد شوند!

«برخي اصرار دارند طرد شوند!» عنوان سرمقاله‌ روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛ مقام معظم رهبري در آستانه ماه محرم مطالبي را فرمودند که اهميت آن اگر از دو خطبه نماز جمعه گذشته بيشتر نباشد قطعا کمتر نيست. مقام معظم رهبري در فضاي غبارآلود کنوني و در وسط معرکه «نبردنرم» چون فرماندهي شجاع و با بصيرت با روشنگري به زبان ساده و حکيمانه غبارها را کنار زدند و ترفندها و نيرنگهاي دشمن را در اين نبرد نابرابر به خوبي نشان دادند.

مقام معظم رهبري در آستانه ماه محرم مطالبي را فرمودند که اهميت آن اگر از دو خطبه نماز جمعه گذشته بيشتر نباشد قطعا کمتر نيست.

مقام معظم رهبري در فضاي غبارآلود کنوني و در وسط معرکه «نبردنرم» چون فرماندهي شجاع و با بصيرت با روشنگري به زبان ساده و حکيمانه غبارها را کنار زدند و ترفندها و نيرنگهاي دشمن را در اين نبرد نابرابر به خوبي نشان دادند.

اهانت به امام (ره) که قلب ملت ايران و قلب آقا امام زمان (عج) و قلب نازنين رهبرمان را آزرده کرد، محصول قانون شکني ها و تبهکاريهاي يک جريان شکست خورده در انتخابات بود که مي خواست با اين ضربه از مردم  بيدار و آگاه ايران به خاطر پشت کردن به آنها انتقام بگيرد.

تاکنون هيچ علامتي که نشان دهد فرقه موسوي دست از انتقام و دشمني با مردم برداشته، رويت نشده است.

آيت الله مهدوي کني چند روز پيش در جمع دانشجويان فرمودند: «جريانات پس از انتخابات فتنه اي براي براندازي بود.» اگر اين گزاره را بپذيريم بايد گفت آقاياني که دنبال براندازي هستند بعيد به نظر مي رسد از شتر فتنه پايين بيايند، بايد آنها را پايين آورد. نکته مهمي که مقام معظم رهبري در ديدار با طلاب و روحانيون عنوان فرمودند نقد مفهوم ومسئله «وحدت» به قرائت برخي دلسوزان بود.

برخي معتقدند عليرغم همه اين اغتشاش ها و ناآرامي ها، رهبري بهترين کسي است که مي تواند «وحدت» ايجاد کند.

اينها نمي گويند چگونه مي شود با کساني که با نظام و انقلاب و امام(ره) به معارضه برخاسته اند «وحدت» کرد.

مقام معظم رهبري در اين ديدار مي فرمايند: «اعتقادي به دفع ندارم و همان گونه که در نمازجمعه گفتم قائل به جذب حداکثري و دفع حداقلي هستم ولي برخي افراد ظاهرا اصرار بر فاصله گرفتن از نظام و طرد شدن دارند».

خوب چگونه مي شود با کسي که اصرار دارد از نظام فاصله بگيرد تا دشمن روي او حساب باز کند، وحدت کرد؟!

وحدت واقعي در يک صورت شکل مي گيرد، کساني که هنوز به وحدت با اين فرقه مي انديشند از آنها فاصله بگيرند تا مردم روي آنها به عنوان کساني که در خط رهبري مي انديشند حساب باز کنند.

مقام معظم رهبري خطوط روشني را در خطبه هاي نمازجمعه و در همين سخنراني اخير مطرح فرمودند که ديگر ترديدي براي کسي باقي نمي گذارد.

چرا برخي حاضر نيستند پيوندهاي گذشته خود را فراموش کنند و قول و قرارهاي انتخاباتي را لغو و به موج بيداري و هشدارهاي مردم و حوزه ها و نخبگان بپيوندند.امروز روز تبري از اين فرقه و تبري از وابستگي به اجانب و اعلام جدايي از ضدانقلاب و مخالفان امام (ره) است . چرا برخي هنوز در وادي «ترديد» هستند و فکر مي کنند اتفاق جديدي خواهد افتاد.اخباري که از سايت هاي خبري و ستادهاي آشوب اين فرقه مي رسد نشان مي دهد هيچ تنبهي حاصل نشده است بلکه آنها اصرار دارند همچنان در برابر مردم بايستند و به نظام دهنکجي کنند. چرا اينها اصرار دارند طرد شوند؟ براي اينکه احساس ميکنند مردم در انتخابات آنها را طرد کردند و لذا امکان بازگشت شان  به صحنه قدرت وجود ندارد .

 لذا شروع کردند به انتقام گرفتن از مردم ! در همين ناآرامي ها ميلياردها تومان خسارت به مردم زدند،  ناامني درست کردند و20  نفر مردم عادي و بسيجي را کشتند.هواداران  ساده لوح آنها وقتي متوجه شدند آنها به دنبال پروژه72 « تن سازي» هستند خود را کنار کشيدند.

حالا تنها مانده اند و اميدشان به بوقهاي استکباري و حمايت رهبران درنده و گرگ خوي اروپايي و آمريکايي است.هر چه مردم و نظام به آنها لطف و خويشتنداري بيشتري نشان دهند آنها جري تر و پرروتر مي شوند کمااينکه در تازه ترين شرارت پاي در راه اهانت به نوراني ترين چهره تاريخ ايران وجهان يعني امام خميني (ره) گذاشتند.چرا هنوز برخي حاضر نيستند پيوندهاي خود را با اين فرقه بگسلند.چرا هنوز برخي حاضر نيستند راي مردم را که ميزان است بپذيرند و چرا به ديده ترديد به آن نگاه مي کنند؟

آفتاب يزد: صف‌بندي آشكار اصولگرايان در خصوص حوادث اخير كشور 

صف‌بندي آشكار اصولگرايان در خصوص حوادث اخير كشور»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد به قلم سيد مجتبي‌ واحدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ در حالي كه چهره‌هاي افراطي در جناح موسوم به اصولگرا، بر تلاش خود براي تحريك اصلاح‌طلبان و طرفداران آنها افزوده‌اند، چهره‌هاي معتدل آن جناح با محور قرار دادن سخنان رهبري نظام، خواستار ايجاد آرامش در فضاي جامعه شده‌اند. روز گذشته علي لاريجاني رئيس مجلس شوراي اسلامي ضمن اشاره تلويحي به همه افراطيوني كه رفتار آنها در ماه‌هاي اخير موجب «سايش» در كشور شده است، خواستار توجه به ديدگاه «دفع حداقلي و جذب حداكثري» شد و به همه طرف‌هاي درگير در مناقشات پس از انتخابات توصيه كرد «هر كس در هر جايي اشتباه كرده، اشتباه خود را بپذيرد.»

 وي در اظهار نظري كه تكرار آن در ماه‌هاي اخير، خوشايند افراطيون جناح اصولگرا نبوده خواستار «تقويت اخوت و برادري در كشور» شد. اظهارات لاريجاني ديروز در حالي منتشر شد كه تنها چند ساعت قبل از آن، يكي از همكاران او در مجلس - كه تا يكسال و نيم قبل مشاور احمدي نژاد بود - بي سابقه‌ترين توهين‌ها را متوجه سران جبهه اصلاحات و هاشمي رفسنجاني نمود. اظهارنظر هتاكانه عليه رفسنجاني كمتر از دو هفته پس از آن صورت گرفت كه رهبري نظام بر حفظ حرمت او و روساي سه قوه تاكيد كرده بودند.

لاريجاني همچنين برخي اقدامات كه به گفته او يادآور «افشاگري‌هاي گروه‌ها و روزنامه‌ها در ابتداي انقلاب» است را مورد نكوهش قرار داد و خواستار توجه مدعيان افشاگري به «منافع كشور» شد. همزمان با اين هشدار، يك مقام روحاني - نظامي اظهاراتي بي‌سابقه عليه موسوي خوئيني‌ها و ساير چهره‌هاي سرشناس جناح اصلاح طلب بيان كرد.

تاكيد چند باره علي لاريجاني بر خودداري از بردن «آبروي مومنان» نيز نشان مي‌داد كه او هم از برخي ادعاهاي مطرح شده در روزهاي اخير راضي نيست. اين اظهارات در حالي بيان شد كه هيچ يك از اصلاح‌طلبان در روزهاي اخير، مرتكب اتهام‌افكني يا توهين نسبت به جناح مقابل نشده‌اند و در مقابل، چهره‌هاي افراطي مدعي اصولگرايي، بدترين اهانت‌ها را متوجه اصلاح‌طلبان نموده‌اند. از جمله يك نماينده فعلي مجلس كه 10‌سال قبل، حضور او در مراسم ختم سعيد امامي، موجب واكنش‌هايي در كشور شده بود، ديروز در اظهاراتي شديد‌اللحن، خاتمي را «شخص حقيري» ناميد كه «چشمش به دست غرب است.»

 اين نماينده مجلس كه همزمان با تاكيد رهبري بر حفظ آرامش در كشور سخن مي‌گفت، هاشمي رفسنجاني را به خيانت نسبت به رهبري متهم كرد و او را به اسلام دعوت نمود! اين مشاور سابق رئيس جمهور ،سيد حسن خميني را نيز ‌از نصايح خود محروم نساخت و او را دعوت كرد كه به دامن انقلاب بازگردد. اين حملات شديدترين حملات به سيد حسن خميني در هفته‌هاي اخير بود. قبل از اين، عدم حضور نوه امام در مراسم تحليف و تنفيذ احمدي‌نژاد موجب هتاكي فراوان تعدادي از رسانه‌هاي دولتي وعده‌اي از حاميان دولت شده بود.

در همين حال، يك مقام نظامي - روحاني هم در تجمعي كه از سوي كاركنان نهاد رياست جمهوري و ادارات دولتي برگزار شده بود، موسسه تنظيم و نشر آثار امام را «جايگاه تجمع منافقين» دانست. وي همچنين عليرضا بهشتي - فرزند آيت‌الله بهشتي - را متهم كرد كه ستاد قاچاق انسان تشكيل داده است.

اين روحاني سرشناس همچنين عصبانيت خود از ملاقات اعضاي بيت‌امام با برخي اصلاح‌طلبان آزاد شده از زندان را اعلام كرد. از نكات جالب در انتهاي سخنان اين چهره ‌نظامي - روحاني آن بود كه به «دعوت مقام معظم رهبري از مردم براي آرامش» اشاره كرد و در عين حال به مسئولان قوه قضائيه يادآوري نمود كه «اگر دستگاه‌هاي قانوني به وظيفه انقلابي خود عمل نكنند آن وقت خشم اسلامي- ايراني مردم، تفاله‌ها و ايادي استكبار جهاني را بر جاي خود خواهد نشاند.»

علي لاريجاني ديروز در سخنان خود خطاب به همه گروه‌ها و فعالان سياسي توصيه كرده بود: «هر كس هر جايي اشتباه كرده، آن را بپذيرد، چرا كه امروز كشور به اخوت و برادري و همدلي بيشتر نياز دارد تا مستمسكي براي ديگران نباشد كه به صورت چماقي، منافع ملي را دنبال كنند.» در دو روز اخير، برخي سران گروه‌هاي اصولگرا از جمله مريم بهروزي دبير كل جامعه زينب نيز هرگونه ارتباط گروه‌هاي مختلف سياسي با توهين‌هاي اخير نسبت به امام و رهبري را رد كرده و اين كار را مرتبط با صهيونيست‌ها و دشمنان اسلام دانسته‌اند. لاريجاني علاوه بر توصيه مجدد به وحدت، نگراني‌هاي خود در مورد شرايط اقتصادي و فكري جامعه را نيز اعلام كرد كه مشروح اظهارات او درPDF صفحه 12 آمده است.

ديروز در حالي كه علي لاريجاني بر لزوم حفظ وحدت و آرامش در كشور تاكيد مي‌كرد چند تن از حاميان دولت و سايت‌هاي خبري وابسته به آنان بي‌سابقه‌ترين حملات را متوجه هاشمي‌رفسنجاني سيد حسن خميني و سران جبهه اصلاحات كردند .
 
جمهوري اسلامي: مشتركات

«مشتركات» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ در اين واقعيت هيچكس ترديدي ندارد كه در كوران حوادث كنوني آنچه زايل خواهد شد دشمنان ملت ايران هستند و آنچه باقي خواهد ماند نظام جمهوري اسلامي است . اين نكته ايست كه در بيانات روز يكشنبه رهبر معظم انقلاب مورد تاكيد قرار گرفت و ايشان گفتند : « دشمنان ملت ايران و نظام اسلامي همچون كف روي آب هستند كه از بين خواهند رفت و آن چيزي كه باقي مي ماند اصل نظام اسلامي است.»
افرادي كه در انتخابات رياست جمهوري به عنوان نامزد مطرح شدند و بعد از برگزاري انتخابات به اعلام نتايج آن و برخوردهاي مربوط به آن اعتراض داشته و دارند بي ترديد اين جمله را قبول دارند.

زيرا اولا همه ي آنها وفاداران نظام جمهوري اسلامي هستند و به اين نظام خدمت كرده اند ثانيا دشمنان انقلاب و نظام جمهوري اسلامي را دشمنان خود و ملت ايران مي دانند و ثالثا به اعتلاي اين نظام مي انديشند و براي تقويت و پايداري آن حاضر به هرگونه فداكاري هستند. دراين واقعيت نيز هيچ ترديدي نيست كه اين افراد مريد امام خميني هستند و خود را و عزت و موجوديت نظام جمهوري اسلامي را مرهون امام خميني مي دانند و بهيچوجه حاضر به خدشه وارد شدن به اين نظام الهي نيستند نظامي كه به تعبير رهبر معظم انقلاب مهندسي آن الهي است و بنيان آن نيز توسط يك مرد الهي گذاشته شده است . همچنين اين هر سه نفر علاوه بر اين موارد به ولايت فقيه معتقدند و آنرا اصل اساسي و بنياني قانون اساسي و نظام جمهوري اسلامي مي دانند.

اينها كمترين مشتركاتي هستند كه تكيه بر آنها مي تواند به حل مشكلات موجود و نزديك ساختن نقطه نظرها و تصحيح روش ها كمك كند. مشتركات ديگري نيز وجود دارند كه اگر طرفين با سعه صدر به مسائل و موضوعات بنگرند به آنها نيز خواهند رسيد.

براي رسيدن به اين هدف بايد اقداماتي صورت گيرد كه بهيچوجه با خواسته ها و معتقدات طرفين منافات ندارد. سران طرف معترض بايد اين واقعيت را بپذيرند كه عناصر افراطي به بهانه طرفداري از آنها مرتكب تخلفاتي مي شوند كه با آرمان ها و اهداف مورد قبول خود آنها منافات دارد كما اينكه دشمنان انقلاب و نظام جمهوري اسلامي نيز با ابراز حمايت از جريان اعتراض و تعريف و تمجيد از سران اين جريان تلاش مي كنند آنها را با خود همسو معرفي كنند و از اين طريق سواستفاده هاي فراواني بعمل آورند. همين بهره برداري سو توسط گروهك هاي منحرف و افراد عناصر فاسد نيز صورت مي گيرد و كاملا مشخص است كه همه آنها در پي اهداف ضدانقلابي و منافع نامشروع خود هستند و نه تنها بهيچوجه با جريان اعتراض و سران آن همسو و همدل و هم داستان نيستند بلكه كاملا در جهت مقابل و مخالف آنها قرار دارند.

اين انتظار از سران جريان اعتراض كه مرزهاي خود را مشخص كنند و موضع خود را در برابر آن انحرافات و سواستفاده هاي دشمنان مشترك و عناصر فاسد و منحرف و گروهك هاي ضد انقلاب آشكارا اعلام نمايند يك انتظار كاملا منطقي و حق است . سئوال هاي مطرح شده توسط رهبر معظم انقلاب در بيانات روز يكشنبه همين هفته كه : « چرا هنگامي كه سران ظلم و استكبار كه مظهر آن آمريكا فرانسه و انگليس است از آنها حمايت مي كنند متنبه نمي شوند چراهنگامي كه افراد فاسد فراري و سلطنت طلب و توده اي از آنها حمايت مي كنند به خود نمي آيند و متوجه نمي شوند كه مسير آنها غلط و اشتباه است » سئوالهاي اساسي و درستي هستند كه متوجه سران جريان اعتراض است . اين سئوال ها را همه ي ما داريم و بارها نيز حتي از طريق رسانه به اين حضرات توصيه كرده ايم مرزهاي خود را با دشمنان و گروهك ها و جريان هاي فاسد و منحرف روشن كنند تا بتوانند جلوي سو استفاده ها را بگيرند و دشمنان نتوانند از اين طريق و با اين ابزار اهداف ضد انقلابي و ضد نظام خود را دنبال كنند. اكنون اين انتظار قوي تر و برآورده كردن آن ضروري تر مي نمايد و درنگ در آن بهيچوجه جايز نيست.

در طرف مقابل نيز تحركاتي وجود دارد كه حتي اگر در خوشبينانه ترين حالت نام آنرا اشتباه بگذاريم باز هم زيانبار است و موجب تشديد اختلافات مي شود و راه را براي رسيدن به وحدت مسدود مي كند. كساني كه بر اعتقادشان به نظام جمهوري اسلامي تاكيد مي كنند و امام خميني را مقتداي خود مي دانند و آرمان هاي انقلاب اسلامي را اصول مورد قبول خود مي دانند و در عين حال بر سر نوع عملكردها و نگاه به مسائل و موضوعات با ديگران اختلاف دارند نبايد متهم به نفاق ضديت با ولايت فقيه وابستگي به آمريكا و انگليس و صهيونيسم و ساير دشمنان شوند. اين تهمت زدن ها و محكوم كردن هاي يكطرفه هرگز هيچ مشكلي را حل نمي كند و البته فاصله را بيشتر و اختلاف را شديدتر مي نمايد.

در شرايطي كه رهبر معظم انقلاب براي چندمين بار بر سياست « جذب حداكثري » تاكيد مي كنند و صريحا مهمترين وظيفه امروز همه را « حفظ آرامش و امنيت » و نظام مي دانند براي نشان دادن صداقت خود بايد به توصيه هاي رهبري عمل نمايند و براي آرامش بخشيدن به جامعه تلاش كنند و بر طبل جنگ و اختلاف نكوبند. براي همه كساني كه به نوعي ايراد و اعتراض دارند و البته حسابشان از دشمنان و بدخواهان جداست حفظ نظام و اوج عزت و حرمت امام خميني و ولايت فقيه كه ستون فقرات اين نظام است كمال مطلوب است . اين مطلوب قطعا با تهمت ناسزاگفتن انگ و برچسب زدن عصبانيت نشان دادن بي حرمتي كردن و دروغ بستن به طرف مقابل هرگز به دست نمي آيد. خداي متعال صبر و انصاف و كظم غيظ و برخورد ناصحانه را براي چنين روزها و زمان هائي آفريده است.

اگر امروز از اين نعمت هاي موثر الهي استفاده نكنيم و به كمك آنها در جذب ديگران حتي مخالفان و جلوگيري از ريزش نيروها بهره نبريم علاوه بر معطل گذاشتن اين نعمت ها و استفاده نكردن صحيح از فرصت ها دچار خسران خواهيم شد و چه خسراني بالاتر از اينكه فرصت استثنائي برخورداري از نظام جمهوري اسلامي را با دامن زدن به دعواها و عصبانيت ها و بدبيني ها از دست بدهيم و براي پيشبرد اهداف متعالي انقلاب و اين نظام الهي تلاش نكنيم.

اگر افراطيون دو طرف مهار شوند قطعا مي توان با تكيه بر مشكلات و پيمودن راه اعتدال بر مشكلات موجود فائق آمد و به اختلافات پايان داد و تهديدهاي موجود را به فرصتي ارزشمند براي پيشبرد آرمان ها و اهداف مقدس انقلاب و نظام جمهوري اسلامي تبديل كرد.

دنياي اقتصاد: شواهد آماري ركود

«شواهد آماري ركود» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق جنان‌صفت است كه در آن مي‌خوانيد؛ يحيي آل‌اسحاق، وزير بازرگاني دولت دوم آيت‌الله‌هاشمي رفسنجاني چند چيز را از دوران وزارت با خود به اتاق بازرگاني و صنايع و معادن تهران آورده است كه نخستين آنها سخن گفتن محتاطانه در برابر وزيران است.

ارمغان بعدي او به همراهانش در بخش خصوصي، استفاده از اصطلاحات كمتر تنش‌زا است و مي‌داند كه اگر بگويد «فضاي توليد و صنعت كشور در نشاط به سر نمي‌برد» همان معناي «رخوت و سستي است كه اكنون در تن توليد و ساير فعاليت‌هاي اقتصادي افتاده است.»

واقعيت كسب‌وكار در شرايط امروز ايران تلخ و اندوه‌بار است و همان‌طور كه رييس اتاق بازرگاني تهران گفته است، «در اكثر بخش‌هاي اقتصادي، چه حوزه‌هاي داخلي و چه خارجي، بانكي و پولي، صادرات و واردات، با مشكلات قابل لمسي مواجه هستيم.» آيا آمارهاي ارائه شده از سوي نهادهاي توليدكننده اصلي كشور داوري آل‌اسحاق را تاييد مي‌كنند؟ ارقام در آخرين نماگر منتشر شده توسط بانك مركزي داوري اين مسوول بخش خصوصي و ساير كساني را كه همچون او مي‌انديشند، همراهي مي‌كنند. براي مثال، مي‌توان به برخي شاخص‌هاي صنعتي اشاره كرد كه در نماگر شماره 56 آمده است. براساس اين آمار، تعداد جواز تاسيس واحدهاي صنعتي در سال 1387 به 26087 فقره رسيده كه 8/45 درصد كاهش نسبت به 1386 را تجربه كرده است. علاوه بر اين، ميزان سرمايه‌گذاري در اين شاخص نيز با كاهشي معادل 34 درصد در سال 1387 نسبت به 1386 به 1049184 ميليارد ريال رسيده است كه اگر نرخ تورم سال 1387 را لحاظ كنيم، ميزان كاهش نمود بيشتري پيدا مي‌كند. همين آمار نشان مي‌دهد كه تعداد خريداران سهام در سه ماه نخست سال 1387 نسبت به مدت مشابه 1386 كاهشي حدود 45 درصدي را تجربه كرده و از 233 هزار خريدار به 129 هزار خريدار رسيده است. آمارهاي ارائه‌شده از سوي بانك مركزي از متغيرهاي پولي و اعتباري نيز نشان مي‌دهد كه سپرده‌هاي ديداري در بانك‌هاي كشور از 455798 ميليارد ريال در سال 1386 با كاهشي معادل 3/19 درصد به 367718 ميليارد ريال رسيده است.

اين در حالي است كه اسكناس و مسكوك در دست اشخاص در سال 1387 به 157764 ميليارد ريال رسيده كه 4/97 درصد بيشتر از اين رقم در سال 1386 است.

آمارهاي ارائه‌شده از سوي بانك مركزي همان حرف يحيي آل‌اسحاق را كه صنعت كشور نشاط ندارد، تاييد مي‌كند. بدترين اتفاقي كه در چنين شرايط غيرشاداب مي‌تواند رخ دهد، اصرار و پافشاري براي نشان دادن وضعيت عالي از كسب‌و‌كار است. اين اتفاق اگر رخ دهد كه رقابت‌هاي سياسي موجب شده است برخي اعضاي دولت به آن سمت حركت كنند، راه را براي شادابي و اصلاح مي‌بندد و همه را به نقطه توقف مي‌رساند. در اين حالت شايد بازرگانان و توليدكنندگان بخش خصوصي از رييس اتاق تهران نپذيرند كه باز هم با احتياط كامل و براساس آموزه‌هاي دوران وزارت عمل كند.

ابتكار: ماراتن تخريب شخصيت هاي نظام!

«ماراتن تخريب شخصيت هاي نظام!» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن مي‌خوانيد؛ بازار تهمت و افترا بيش از هر زمان داغ است. سخن گفتن آن هم بي پروا از اين و آن ورد زبان سياسيون شده است.صنعت تشبيه و مقايسه سازي و نتيجه گيري هاي دلخواه رونق روزافزون پيدا کرده است.هاشمي رفسنجاني به منتظري تشبيه مي شود و تلاش گسترده اي براي ايجاد باور مبني براينکه او امروز منتظري ديگري است صورت مي پذيرد و بدون ارائه دليل کافي و بي توجه به هشدارهاي رهبر انقلاب در اين خصوص خواهان تسري سرنوشت آقاي منتظري به آقاي هاشمي مي شوند.

گروهي هم در نقطه مقابل با تمسک به صغري و کبري هاي عجيب و غريب در تلاشند تا ميان آقاي احمدي نژاد و بني صدر وجه تشابه بسازندو اينگونه به جامعه القا مي کنند که احمدي نژاد بني صدر ديگري است و آنگاه نتيجه دلخواه خود که عبارت از سرنوشت مشترک و مشابه براي آندوست را طلب مي کنند و چون نظام به اين خواسته باطل عمل نمي کند، کليت نظام را زير سوال مي برند، اين روزها هم بازار تشابه يابي بين آقاي ميرحسين موسوي و مسعود رجويي داغ، داغ است و بر همين اساس هم عده اي خواهان برخورد قهرآميز حکومت با ايشان هستند آنچنانکه مسعود رجويي استحقاقش را دارد،مي باشند و فريادگلايه معترضين به عدم برخورد حکومت باآقاي موسوي، گوش فلک را کر کرده است.

متاسفانه فضاي رسانه اي کشور در خدمت صنعت افترا» و تهمت است به جاي اينکه با اين پديده غيراخلاقي مقابله شود هر روز شاهد نقل علائم براي اثبات مفروض ذکر شده مي باشيم و در نتيجه افکار عمومي به غلط رفته رفته پاي اين تشابهات نا صواب را امضا» مي کند. اين در حاليست که نه آقاي هاشمي منتظري است و نه آقاي احمدي نژاد تناسبي با بني صدر دارد و نه ميرحسين سنخيتي با رجويي مي تواند داشته باشد اين چندمين بار است که مقام معظم رهبري در فاصله چند ماه گذشته بر سياست جذب حداکثري و دفع حداقلي تصريح فرموده اند اما انگار گوش خواص سياسي شنوايي خود را از دست داده است و هرکدام در ماراتن تخريب، تلاش دارد گويي سبقت را از ديگري بربايد.

نتيجه اين ماراتن فضاي بيم و هراسي است که همه جا را فرا گرفته است و صداي وحدت شنيده نمي شود. همانها که نقش مستقيم در ايجاد فضاي آشفته دارند در هنگام بروز آثار اين آشفتگي، داد سخن مي دهند که چرا چنين و چرا چنان؟ غافل از اينکه علت همه اتفاقات نابخردانه، رفتار خود آنهاست. جسارت به ساحت قدسي امام(ره) از طرف هر کس و گروه در نگاه همه جناح هاي سياسي و آحاد مردم ايران محکوم است.اين جسارت در نتيجه هر نوع انگيزه اي صورت پذيرفته باشد اما نقش رفتار کنوني نخبگان سياسي در زمينه چنين رخدادهايي غيرقابل توجيه و کتمان است.

اگر براساس مفروض گروههاي سياسي آقاي هاشمي، امروز پاجاي پاي آقاي منتظري گذاشته باشد و در همان مسير قرار دارد و اين فرض را يک جوان پر احساس و علاقمند به سرنوشت انقلاب و نظام باور کند در آنصورت تصور کنيد چه پيش خواهد آمد؟ بطور طبيعي هر حادثه اي محتمل است.همين وضع در خصوص آقايان احمدي نژاد و مير حسين موسوي هم صادق است بنابراين ما خود زمينه ساز اتفاقاتي هستيم که آنها را کار دشمن مي پنداريم. به هر حال ماراتن تخريب و تهمت کنوني اگر مهار نشود زمينه هرج و مرج سياسي را به دنبال خواهد داشت.

پاره کردن تمثال حضرت امام (ره) زنگ خطري است که اگر باعث تنبه نشود اتفاقات دهشتناک تري در پيش است.وقتي گردو غبار فتنه ها فضاي عمومي را مي گيرد، دوستان در تشخيص اولويت ها دچار خبط و اشتباهات فاحش مي شوند و دشمنان هم رندانه پشت سرگروهي از خوديها سنگر مي گيرند تا با کمک ماشين تهمت و تشابه سازيهاي مرسوم زمينه پذيرش تهمت ها را فراهم آورند بعضي از خوديها هم در فتنه ها سابقه و افتخارات گذشته خود را به يکباره به طاق نسيان مي سپارند و ناخواسته کاري مي کنند که ضريب پذيرش تهمت ها را بالا مي برند.خلاصه عاقبت به خيري در اين مکاره بازار،گوهر کميابي است که به ارزاني به هر کس ندهندش.

آفرينش: ايران و ديپلماسي انرژي

«ايران و ديپلماسي انرژي» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد؛ سال هاست که تقريبا هر ايراني اي مي داند ايران با ذخيره 16 درصدي گاز جهان دومين کشور صاحب اين منابع غني زيرزميني است اما شمار بسيار کمي از اين شهروندان از عقب  ماندگي هاي عظيم صنعت گاز کشور در مقايسه با کشورهاي کوچک صاحب ذخاير آگاه هستند. در اين ميان ديپلماسي انرژي دولت نتوانسته آنچنان که شايسته و بايسته مقام گازي ايران است نقش فعالي را برعهده گيرد، چراکه زنجيره اي از ناکامي هاي مختلف در کنار محدوديت هاي بين المللي موجب افول جايگاه ايران در بازار جهاني گاز شود.

اينکه هنوز دولت نتوانسته برنامه منسجمي در راستاي افزايش توليد و صادرات گاز با توجه حجم ذخاير بزرگ انجام دهد مورد پرسش بسياري از کارشناسان است، به علاوه تعلل در اين زمينه و اهمال در دستيابي به حقوق ملي ايرانيان در ميدان هاي هيدروکربني مشترک با همسايگان، امروزه با چالش هاي بيشتري روبروست يکي از اين ميدان ها، ميدان گازي پارس جنوبي است که بين ايران و قطر مشترک است، برخلاف سياست هاي انرژي و ناتواني ايران در جذب سرمايه گذاري خارجي، قطر توانسته است با برداشت هاي يک طرفه از ميدان گازي مشترک و حجم عظيم سرمايه گذاري در صنايع گاز خود نويد دستيابي به بزرگترين صادرکننده LNG جهان را تا 2 سال ديگر داده است. در حال حاضر نيز قطر 14 درصد بازار  LNG جهان را در دست دارد و صادرات ما در مقايسه با اين کشور صفر است. در اين ميان اينکه دولت چه سياستي را در قبال کاهش روزانه سهم مشترک ايران در ميدان هاي گازي و نفتي مشترک ايفا کرده مورد پرسش بسياري از کارشناسان حوزه انرژي است.

آيا صرف داشتن منابع بزرگ هيدروکربني براي ايفاي نقش مهم در بازار انرژي گاز داشته باشيم، چنانچه گفته شد قطر گام هاي بسيار زيادي در راه سرمايه گذاري، توليد و صادرات گاز برداشته است، روسيه نيز با تمام توان خود چه در جهت سرمايه گذاري و احداث خطوط لوله هاي جديد جريان جنوبي و جريان شمالي قصد وابسته کردن کامل اروپا به گاز خود را و الجزاير نيز تلاش هاي فراواني در توليد و صادرات انجام داده. از اينها که بگذريم همسايه شمالي ما يعني ترکمنستان نيز با سرمايه گذاري فراوان در ميدان هاي گازي خود اينک جدا از خطوط لوله روسيه و ايران خط لوله هايي را به چين در دست افتتاح دارد، علاوه بر آنکه قصد حضور در خط لوله نابوکو را نيز دارد خط لوله اي که ايران فرصت حضور در آن را نيافت. فرصتي که بسياري از رقيبان آينده ايران در آن حضور يافتند.

بي شک ناکار آمدي ديپلماسي انرژي ايران در مقايسه با روسيه و قطر زماني آشکارتر شد که در سازمان نوبنياد کشورهاي صادرکننده گاز روسيه نقش دبيرکل را برعهده گرفت و اين قطر بود که در حد و اندازه اي فراتر از پتانسيل واقعي خويش ظاهر شد و مقر اوپک گازي را در خود جاي داده است. در اين ميان آنچه مي تواند هشداري براي مقامات و مسئولان ايران تلقي شود، ادامه روند فعلي و عدم سرمايه گذاري متناسب و مورد نياز در اين بخش، تعلل و عدم بکارگيري ديپلماسي فعال در حوزه انرژي است چرا که به نگاه بسياري از صاحب  نظران با توجه به پتانسيل واقعي ايران در بازار هيدروکربني جهان عملا ايران سهمي بسيار ناچيز از اين بازار را دريافت داشته و نشانه ها حاکي از تداوم اين وضعيت در آينده مي باشد، نشانه هايي که جز با هدر رفتن منافع ملي ايران نمي توان آن را تحليل کرد.

سياست روز: سخني با حاجي بابايي

«سخني با حاجي بابايي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم سردبير است كه در آن مي‌خوانيد؛در خبرها آمده بود « مقطع راهنمايي از آموزش و پرورش حذف شد». بر اين اساس ، دوره پيش دبستاني به آموزش و پرورش رسمي كشور باز مي‌گردد و مقطع ابتدايي به 6 سال افزايش مي‌يابد. همچنين دوره پيش دانشگاهي نيز در قالب 6 سال مقطع متوسطه قرار مي‌گيرد. اجراي اين طرح در يك دوره 3 ساله شكل خواهد گرفت.

اين خبر پيش از آن كه تنها يك خبر همانند اخبار ديگر باشد، براي دست‌اندركاران تعليم وتربيت شبيه شوك است. اين خبر در حالي پس از تشكيل نخستين جلسه شوراي عالي آموزش و پرورش به رياست رئيس جمهور منتشر مي‌شود كه نظام آموزشي پس از صرف هزينه‌هاي هنگفت هنوز موفق نشده است طرح نظام جديد را در كليه سطوح اجرا كند.

تب نظام جديد آموزشي در كشور در دهه 70 بالا گرفت و بالاخره مسئولان وقت نظام آموزشي بر آن شدند تا يك سال به دوره ابتدايي بيفزايند.

دوره ابتدايي نيز به دو بخش اساس به مدت 2 سال واركان به مدت 4 سال تقسيم شود.از سوي ديگر نام مقطع راهنمايي به ارشاد تغيير يابد و محصلان پس از 3 سال درس خواندن در مقطع متوسطه ديپلم شناخته شوند و چنانچه دانش‌آموزاني تمايل داشته باشند به دانشگاه وارد شوند مي‌بايست يك سال را نيز در دوره پيش دانشگاهي به تحصيل بپردازند.اجراي اين طرح به دلايل ناشناخته‌اي از مقطع ابتدايي آغاز نشد و در حركتي بسيار تامل برانگيز ازمراحل انتهايي يعني دبيرستان آغاز شد وعملا افرادي كه به مدرك تحصيلي ديپلم بسنده كردند يك سال زودتر از موعد مقرر فارغ التحصيل شدند. و اين در حالي بود كه مشكلات عديده‌اي براي اجراي اين طرح پيش‌روي معلمان اين مقاطع قرار داشت . تغيير و تحولات بسياردر اين مقطع از جمله ترمي واحدي نظام و سالي واحدي و ... خود شاهد اين مدعاست.

از سوي ديگر در بخشي از خبر ياد شده آمده است دوره پيش دبستاني به آموزش و پرورش رسمي كشور باز مي‌گردد. حال اين پرسش مطرح مي‌شود كه اين دوره در چه سالي و بر چه اساسي از آموزش و پرورش رسمي جدا شده است و امروز پس از گذشت ساليان سال چرا دوباره تصميم به بازگشت آن گرفته مي‌شود.

در نظام فعلي آموزش وپرورش يك دوره آموزش عمومي و يك دوره آموزش اختصاصي در نظر گرفته شده است. دوره عمومي به دو مقطع ابتدايي و راهنمايي اطلاق مي‌شود و فرض بر آن است كه چنانچه فردي پس از طي اين دوره تمايل ويا امكانات ادامه تحصيل را نداشت، آموزش‌هاي لازم براي ورود به جامعه را كسب كرده باشد و براساس نص صريح قانون اين دو دوره اجباري و رايگان است. حال اين پرسش مطرح است كه با نظام مصوب شده در نخستين جلسه شوراي آموزش و پرورش چه سقفي براي دوره عمومي در نظر گرفته مي‌شود و آيا اين موضوع نيازمند تاييد مجلس نيست؟

از سوي ديگر به نظر مي‌رسد طراحان اين تصميم از يك موضوع مهم ديگر غفلت كرده‌اند؛ همان چيزي كه روان‌شناسان بارها و بارها بر آن تاكيد داشته‌اند؛ افراد با تفاوت‌هاي بسيار جسمي و رواني. در نظر بگيريد فردي كه بر اساس سيستم جديد از مقطع ابتدايي فارغ مي‌شود چند سال دارد. اين فرد 12 ساله به مقطعي وارد مي‌شود كه دبيرستان يا مقطع متوسطه نام دارد و افرادي كه درآن به تحصيل مشغولند حداقل تا 6 سال با او اختلاف سني دارند. بحث بلوغ وهويت دراين تصميم تا چه حد مدنظر قرار گرفته است. آيا با اين شيوه به دليل همنشيني با دانش‌آموزان با سال‌هاي بالايي مشكلاتي پيش نمي‌آيد؟

فلسفه وجودي دوره راهنمايي فعلي، راهنمايي دانش‌آموزان در بحث مهم شكل‌گيري هويت و بلوغ جنسي است حال بايد ديد در نظام خشك متوسطه چگونه با اين مقوله برخورد خواهد شد.پرسش‌هاي بي شمار ديگري درباره اين تصميم مطرح است كه ذكر آن ها در اين مقال نمي‌گنجد ولي اساسي ترين آن‌ها اين چند پرسش به نظر مي‌رسد نخست آن كه تا كي بايد شاهد تغيير مداوم و زودهنگام درنظام آموزشي باشيم، آيا به صرف اين كه جامعه وبه عبارتي جهان در حال تغيير است بايد مدام نظام آموزشي را تغيير داد؟ديگر آن كه آيا با آمدن هر وزيري در يك وزارتخانه مهم همانند آموزش و پرورش بايد شاهد خط بطلان كشيدن بر همه تصميمات گذشتگان باشيم ودوباره طرحي نو دراندازيم تا وزير بعدي نيز همين اقدامات را دوباره انجام دهد.

رهبر معظم انقلاب بارها و بارها به تحول بنيادين در آموزش و پرورش تاكيد داشته‌اند و همواره بر فلسفه تعليم و تربيت اسلامي به جاي فلسفه غربي آموزش و پرورش اصرار داشته‌اند ، آيا اين تصميم همان تحول بنيادين در آموزش و پرورش است؟

و سخن آخر اين كه آيا بهتر نيست وزارتخانه بسيار مهم آموزش و پرورش از بدنه دولت جدا ‌شود و مدير آن به صورت مداوم در حال تغيير نباشد و به عبارتي حاكميت نظام بر اين وزارتخانه نظارت بيشتري داشته باشد تا مردم را هم از سردرگمي نجات دهيم؟

وطن امروز: مجمعِ روحانيونِ مُرده

«مجمعِ روحانيونِ مُرده»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي وطن امروز به قلم محمد مهدي تقوي است كه در آن مي‌خوانيد؛از 4 روز پيش، پس از انتشار تصاوير حرکت وقيح اهانت به ساحت مقدس بنيانگذار جمهوري اسلامي، حضرت امام خميني قدس‌سره‌الشريف، مردم انقلابي کشورمان با برگزاري تجمعات مختلف، سوگواري خويش را از هتک‌حرمت حاميان ميرحسين موسوي نسبت به آن مرد ملکوتي و الهي، نشان دادند.

موج اين اعتراضات تا حدي بالا گرفت که برخي افراد و مجامع معلوم‌الحال و رسوايي که در ماه‌ها و سال‌هاي اخير نسبت به اين قبيل اقدامات ساختارشکنانه سکوت مي‌کردند نيز براي حفظ ظاهر و همچنين در امان ماندن از خشم انقلابي مردم غيور و ولايتمدار ايران اسلامي، اين اقدام را که موجب خشنودي دشمنان آن امام راحل شده بود، محکوم کردند. البته غلظت محکوميت صدا و سيما به جرم (!) روشنگري، بسيار بيشتر از محکوميت اهانت به حضرت امام بود.

اما جالب‌ترين نکته درباره حوادث پس از اهانت به ساحت مطهر حضرت امام، ‌اقدام ديرهنگام مجمع
به اصطلاح روحانيون مبارز در تقاضاي صدور مجوز براي اعتراض به حرمت‌شکني نسبت به امام راحل بود.

1- مجمع به اصطلاح روحانيون مبارز که عملکرد آنها بويژه در سال‌هاي پس از دوم خرداد 76، ديگر همخواني‌اي با «روحاني» و «مبارز» بودن را به دست نمي‌دهد، در حالي تقاضاي صدور مجوز براي انجام يک «راهپيمايي پرشکوه (!)» کرد که به هيچ عنوان، اقدام ساختارشکنانه و قبيح اهانت به تمثال مبارک امام راحل را محکوم نکرده است!!

2- با عنايت به عدم محکوميت اين اقدام از سوي اين مجمع مدعي پيروي از خط امام، ‌تقاضاي مجوز براي «راهپيمايي پرشکوه» براي برائت از اهانت هواداران موسوي که پشت سر خود، ‌حمايت اين مجمع را دارند، بيشتر به طنز شبيه است و يقينا قصد سردمداران اين مجمع، آشوبگري بيشتر و تداوم فضاي التهاب سياسي در جامعه پس از برگزاري انتخابات رياست جمهوري است.

3 درخواست براي صدور مجوز تجمع از سوي اين مجمع، درست يک روز پس از فرمايشات رهبر حکيم انقلاب و خواسته ‌ايشان مبني بر ايجاد آرامش در جامعه، ميزان پايبندي اين مدعيان را به ولايت فقيه، بار ديگر نشان مي‌دهد.

4 اصلاً حوادث پس از انتخابات رياست جمهوري در روز شنبه 30 خرداد 88 و به طور کاملاً اتفاقي(!) همزمان با سالروز اردوکشي منافقين و اعلام جنگ مسلحانه عليه نظام جمهوري اسلامي بلافاصله پس از صدور بيانيه مجمع به اصطلاح روحانيون براي به خيابان ريختن هواداران جنبش سبزي‌ها و اعتراض به نتايج انتخابات کليد خورد. نکته باز هم کاملاً اتفاقي بيانيه 30 خرداد نيز که تشابه بسياري به تقاضاي ديروز صدور مجوز براي راهپيمايي دارد،‌آن است که 30 خرداد نيز ‌دقيقاً يک روز پس از خطبه‌هاي تاريخي رهبر حکيم انقلاب در نماز جمعه 29 خرداد بود که نشانه ديگري از پايبندي مجمع به ولايت فقيه است!

5 در تجمع غيرقانوني‌اي که در 30 خرداد 88 صورت گرفت و منجر به آشوبگري اراذل و اوباش و قداره‌‌بنداني شد که بسياري از آنها بعدها در اعترافات‌شان تاکيد کردند اصلاً در انتخابات شرکت نکرده بودند يا اصلاً به موسوي راي نداده‌اند، جنس واقعي هواداران مجمع و ميرحسين موسوي مشخص شد؛ حوادثي که منجر به کشته شدن تعدادي از هموطنان بيگناه و شهادت بيش از 20 بسيجي که براي دفاع از حريم انقلاب اسلامي به ميدان آمده بودند، شد؛ خون‌هايي که اعضاي مجمع به اصطلاح روحانيون مبارز و شخص ميرحسين موسوي، بايد پاسخگوي ريختن آنها باشند.

6- در چند روز گذشته حوادث ديگري نيز در سپهر سياست کشور رخ داد که يکي از جالب‌ترين آنها فرار مجيد توکلي، عنصر غيردانشجوي هوادار موسوي و مجمع به اصطلاح روحانيون مثلاً مبارز(!) با مانتو و لباس زنانه و آرايش در مراسم 16 آذر – روز دانشجو- بود. پس از اقدام توکلي که البته با هوشياري ماموران امنيتي در فرار خود ناکام ماند و با انتشار عکس‌هاي وي در لباس نسوان، عده‌اي از هواداران به اصطلاح مرد جنبش مرده سبز، با گرفتن عکس از خود، در حالي که رژ لب زده ،خط چشم کشيده و... قرار دادن آن در فيس‌بوک، با پوشيدن لباس زنانه، مخالفت خويش با حجاب اسلامي را نيز نشان دادند.کار مجمع به اصطلاح روحانيون که ديگر هيچ شباهتي به يک تشکل روحاني ندارد، به جايي رسيده که هواداران اين مجمع، عده‌اي به ظاهر مردند که به پوشش و آرايش زنانه خويش، افتخار مي‌کنند.

7- نخستين رسانه‌اي که خبر درخواست مجمع براي گرفتن مجوز «راهپيمايي باشکوه(!)» را منتشر کرد، راديوفردا- راديوي سازمان سياي آمريکا- بود که البته ديگر دليل اين امر نيز جاي سوال ندارد! نزديکي مواضع اين مجمع به دشمنان انقلاب و نظام ديگر به قدري واضح شده که اگر غير از اين بود، بايد متعجب ‌شد.

8- شروع انحراف مجمع به اصطلاح روحانيون البته به حدود 13 سال پيش برمي‌گردد؛ زماني که اعضاي اين مجمع به اتفاق آرا از ميرحسين موسوي براي کانديداتوري در انتخابات دوم خرداد 76 دعوت كردند؛ دعوتي که به دلايلي که اين روزها مشخص مي‌شود، رد شد و محمد خاتمي براي آوردن نهايتا 5 ميليون راي و نمردن جناح چپ، وارد عرصه شد. در دوم خرداد با پيروزي خاتمي، مجمع که به هيچ عنوان تصور اين پيروزي را نداشت و در نتيجه برنامه‌اي هم براي اداره کشور در نينداخته بود، سکان اجرايي کشور را به همراه تکنوکرات‌هاي کارگزاران برعهده گرفت. با پيروزي خاتمي، بسياري از اعضاي مجمع روحانيون نيز در پست‌هاي کليدي کشور قرار گرفتند؛ از جمله محمدعلي صدوقي در پست معاونت پارلماني رئيس‌جمهور، محمدعلي ابطحي در پست مشاور و رئيس دفتر رئيس‌جمهور، عبدالواحد موسوي‌لاري در وزارت کشور و... و بسياري از دست‌پروردگان محمد موسوي‌خوئيني‌ها، جانشين دبيرکل مجمع در آن روزگار و دبيرکل فعلي اين تشکل مثلا روحاني نيز در پست‌هاي ارشد اجرايي و تقنيني قرار گرفتند.

در دوره 8 ساله اصلاحات که دوره ترکتازي مجمع بود، توهين‌هاي بسياري به مقدسات اسلامي شد، آنجا که در روزنامه‌هاي زنجيره‌اي از توهين به پيامبر اعظم (ص)، حضرت امير‌المؤمنين (ع)، حضرت اباعبدالله‌الحسين (ع) تا مراجع، علما، شهدا و... مشاهده شد تا اهانت‌‌هاي جسارت‌آميز به خداوند متعال؛
«حتي در اعتراض به خدا نيز مي‌توان تظاهرات کرد».
اکبر گنجي، تئوريسين اصلاحات نيز در هنگامه برگزاري کنفرانس رسواي برلين در مصاحبه با بهمن نيرومند، منافق مقيم آلمان، براي نخستين‌بار توهين به حضرت امام(ره) را با اين جمله که «ما انديشه‌هاي خميني را به موزه‌هاي تاريخي مي‌فرستيم»،
کليد زد؛ اما...
...اما دريغ از يک بيانيه و اعتراض و حتي تذکر به چنين ساختارشکني‌هايي از سوي مجمع مدعي روحاني بودن، مبارز بودن و عاشق امام بودن!

9- با مواردي كه عنوان شد، معلوم مي‌شود، مدت‌هاست مجمع روحانيون، مرده است و ديگر چنين تشكلي بواقع وجود خارجي ندارد.

10- بي‌ترديد تقاضاي مجوز براي راهپيمايي از سوي اين مجمع مرده، براي تداوم التهابات سياسي در کشور است و در صورت صدور مجوز، مانند 30‌خرداد، عده‌اي از اراذل و اوباش، البته اين‌بار با همراهي مردان باحجاب(!) و زنان بي‌حجاب، اقدام به اخلال، درگيري و اغتشاش‌ مي‌کردند؛ اگرنه، چنانچه مجمع به اصطلاح روحانيون مي‌خواست مخالفتش با اهانت به حضرت امام را نشان دهد، اولا لااقل آن را محکوم مي‌کرد و بعد تقاضاي مجوز مي‌کرد(!) ثانيا پيش از اين، در آن 8 سال اصلاحات و در ماه‌هاي اخير در برابر شعارهاي ساختارشکنانه‌اي چون «جمهوري ايراني»، «نه غزه، نه لبنان» و ... در مراسم روز قدس، 13آبان، 16 آذر و سيگار کشيدن و روزه‌خواري علني در روز قدس از سوي هواداران خود، موضعي انقلابي اتخاذ مي‌کرد. پس نتيجه‌اي جز زنده نگه داشتن فضاي آشوب‌طلبي و اغتشاشگري، از نيت اين مجمع مرده براي تقاضاي مجوز راهپيمايي، نمي‌توان تصور كرد.

سخن را با جملاتي نوراني از نايب امام زمان(عج) حضرت امام خميني رضوان‌الله تعالي عليه به پايان مي‌بريم:
«آنقدر که اسلام از اين مقدسين روحاني‌نما، ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگر نخورده است و نمونه بارز آن،‌ مظلوميت و غربت حضرت امير عليه‌السلام [است] که در تاريخ، روشن است...»*.
* صحيفه نور، جلد 21، صفحه 92

جهان صنعت: رقابت با اعمال شاقه‌

«رقابت با اعمال شاقه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم‌ خاطره وطن خواه است كه در آن مي‌خوانيد؛قرارگاه خاتم‌الانبياء ديروز وارد بيستمين سال فعاليت خود شد؛ فعاليتي که در آغاز براي بازسازي کليد خورد اما به تدريج به هلدينگي در اقتصاد ايران تبديل شد. اگرچه فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبياء عنوان مي‌کند که نقش اين قرارگاه در اقتصاد ايران چندان زياد نيست و حتي اين حجم را در مقايسه با پروژه‌هاي فعال کشور- يعني چهار درصد- عنوان مي‌کند اما آنچه نمي‌توان از افکار عمومي کتمان کرد، نقش پررنگ اين نهاد نظامي در تمام بخش‌هاي اقتصاد است.

از فعاليت‌هاي عمراني گرفته تا شرکت در مزايده‌هاي بورس و حضور در پروژه‌هاي نفتي همگي حکايت از آن دارد که اين هلدينگ روزبه‌روز بزرگ‌تر مي‌شود. اگر سياست‌هاي کلي اصل 44 تصريح کرده بود که بايد نقش بخش خصوصي در اقتصاد بيشتر شود از زمان اجرايي شدن اين سياست‌ها آنچه عملا اتفاق نيفتاده، افزايش سهم بخش خصوصي در اقتصاد است.

به گواه آمار و گزارش‌هاي رسمي، سايه فعاليت‌هاي اقتصادي اين نهاد نظامي نفس‌هاي بخش خصوصي را به شماره انداخته است. صرفنظر از همين موضوع، فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبياء عنوان کرده که قدرت دارد با شرکت‌هاي اقتصادي بزرگ خارجي رقابت کند. اين قدرت رقابت اگر در سايه بودجه دولت و رانت حضور در پروژه‌هاي عمراني و البته بدون انجام تشريفات مناقصه باشد، قابل پيش‌بيني است که به‌زودي همان نيم رمق هم براي بخش خصوصي باقي نخواهد ماند.

با تکيه بر اين اصل که اصولا سرمايه ترسو است، چگونه مي‌توان به يک نهاد نظامي در يک فعاليت اقتصادي اطمينان کرد؟ چگونه مي‌توان باور کرد که يک نهاد نظامي مي‌تواند با بخش خصوصي که گام‌هاي لرزاني هم در اين کارزار دارد، رقابت سالمي داشته باشد؟ آيا در شرايطي که همه ارکان دولت بر حضور رقيبي قدرتمند که بخش خصوصي بي‌پناه حتي از نام آن هم واهمه دارد، حمايت مي‌کند مي‌توان نتيجه مناقصه‌ها را باور کرد يا داوري شوراي رقابت را پذيرفت؟
ارسال به دوستان