بسیاری از انیمیشنهای محبوب دارای شخصیتهای جذاب فراوانی هستند که جهان خود را بهیادماندنی میکنند. گاهی اوقات، این شخصیتها کاملا به تکامل میرسند و توسعه مییابند؛ در حالی که برخی دیگر، همواره نقصی را در شخصیتپردازی خود بروز میدهند.
بیشتر اوقات، این شخصیتها در سریالهای خود نقش فرعی داستان را ایفا میکنند. با این حال، زمان محدود آنها روی صفحه نمایش، چنان تاثیری روی مخاطب میگذارد که طرفداران از اینکه داستانهایشان بیشتر مورد توجه قرار نگرفت، ابراز تاسف میکنند.
به گزارش کافه بازار، شخصیتهایی مانند تای لی از فیلم Avatar: The Last Airbender، جزئیاتی از پیشینههایشان داده میشود، اما هیچ چیز گسترش نمییابد و قوسهای شخصیتی آنها ناقص رها میشوند.
به طور مشابه، شخصیتهایی مانند Tootie از The Fairly Oddparents بدون اینکه کاملا تکامل یابند، در نقشهای فرعی خود محصور میشوند. با وجود اینکه توسعه این شخصیتها لزوما برای گسترش داستان اصلی سریال لازم نیست، اما آنها هنوز هم سزاوار زمان بیشتری هستند تا بینندگان را مجذوب خود کنند.
این مجموعه انیمیشن ماجراجویی/کمدی که بین اتفاقاتTangled از استودیوی انیمیشن والت دیزنی و فیلم کوتاهTangled Ever After رخ میدهد، زمانی اتفاق میافتد که راپونزل با پدر و مادرش، پادشاهیاش و مردم کرونا آشنا میشود.
آدیرا در فصل دوم سریال Rapunzel’s Tangled Adventure حضور دارد. او از طریق دانش و مهارتش در میدان جنگ، به راپونزل و دوستانش کمک میکند، اما اطلاعات کمی از او در دسترس است.
آدیرا یک عنصر عرفانی در این سریال دیزنی ایجاد میکند. او به عنوان یک شخصیت عاقل و قدرتمند دیده میشود که قهرمانان را در سفر پر ماجرای خود هدایت کرده و به آنها کمک میکند.
علیرغم این ویژگیها، او هرگز آنقدر به کاراکترها نزدیک نمیشود تا ارتباطی واقعی با شخصیتهای اصلی یا مخاطبان برقرار کند. در حالی که او طراحی و شخصیتپردازی جذابی دارد، اما هرگز در ماجراجویی پرتنش راپونزل که یک فرصت از دست رفته است، به طور کامل حضور پیدا نمیکند.
در سریال انیمیشنی Teen Titans، تیمی متشکل از پنج ابرقهرمان نوجوان، دنیا را از شر افراد شرور و دشمنان نجات میدهند و در عین حال، مشکلاتی که نوجوانان امروزی با آنها روبهرو هستند را تجربه میکنند.
در حالی که این شخصیت در ابتدا فقط به عنوان یک شرور کوچک در ماجراجویی تایتانهای نوجوان به تصویر کشیده میشد، جینکس پتانسیل واقعی خود را در فصل ۵ سریال نشان میدهد. در اپیزود Lightspeed، جینکس «کید فلش» را دستگیر میکند، اما متوجه میشود که ممکن است در طرف اشتباه جنگ ابرقهرمانی قرار گرفته باشد.
جینکس و کید فلش فقط این یک قسمت را دارند تا ارتباط و علاقه خود به یکدیگر را توسعه دهند، اما این نگاه کلی به ما ثابت میکند که جینکس لیاقت پردازش و توسعه بیشتری را دارد.
این اپیزود به این موضوع اشاره میکند که جینکس، تنها به این دلیل داشتن قدرت بدشانسی به یک شرور تبدیل میشود و به او به این باور میرسد که هیچ راهی برای تبدیل شدن به یک قهرمان وجود ندارد. این یک روایت و پیچیدگی جذاب است که به ندرت در سریال تایتانهای نوجوان به آن پرداخته شده است و باید بیشتر مورد بررسی قرار بگیرد.
پنج دختر نوجوان در سریال انیمیشنی W.I.T.C.H برای محافظت از دیوارهای بین جهانهای موازی، انتخاب میشوند. برای این منظور، به آنها قدرت استفاده از عناصر مختلف داده شده است.
پنج کاراکتر اصلی سریال W.I.T.C.H همگی شخصیت و سبکهای متفاوتی دارند، اما برخی از شخصیتهای دختر، به مراتب بیشتر از سایرین در سریال به نمایش در میآیند. ایرما لیر، نگهبان جدید آب، بیشتر به عنوان نقش فرعی داستان به نمایش درمیآید و هرگز از آن نقش جدا نمیشود.
در حالی که شخصیتهایی مانند ویل و کورنلیا اپیزودهای زیادی را برای به نمایش گذاشتن قدرتهای رو به رشد خود در اختیار دارند، ایرما به ندرت با چنین شانسی مواجه میشود. علاوه بر این، او تنها شخصیت اصلی سریال W.I.T.C.H است که رابطه عاشقانهای ندارد.
اگرچه ایرما برای دستیابی به پتانسیل کامل خود نیازی به دوست پسر ندارد، اما این تنها نمونه دیگری است که نشان میدهد ایرما چقدر نسبت به دیگر کاراکترها، با کم لطفی روبهرو شده است.
داستان سریال Arcane در Utopian Piltover و زیرزمینZaun جریان دارد. داستان به منشا رابطه بین دو قهرمان نمادین League Of Legends و قدرتی که رابطه آنها را از هم میپاشد، میپردازد.
سریال Arcane از نتفلیکس موفق شد تنها در ۹ قسمت، مخاطبان را مجذوب داستان و شخصیتهای جذاب خود کند. با وجود تایید شدن فصل دوم، این سریال فرصتی برای توسعه بیشتر شخصیت Ekko، یکی از شخصیتهای فرعی داستان دارد.
سریال Arcane زمان زیادی برای جهانسازی دارد و این داستان، به درستی روی توسعه شخصیتهای اصلی مانند Vi، Jinx، Jayce و Caitlyn تمرکز میکند. با این حال، Ekko نقش مهمی در نمایش رسالت داستان، یعنی نیروی مقاومت دارد.
به خصوص از آنجایی که یک جهش زمانی در وسط فصل به نمایش در میآید، نویسندگان سریال باید توضیح دهند چگونه Ekko از یک جوان سر به هوا به یک رهبر مقاومت تبدیل شد.
در داستان سریال Miraculous: Tales of Ladybug and Cat Noir، مارینت و آدرین، دو نوجوان عادی هستند و زمانی که یک شیطان مرموز تهدید به نابودی پاریس میکند، به ابرقهرمانانی با نامهای لیدی باگ و گربه نوآر تبدیل می شوند.
در سرتاسر داستان Miraculous: Tales of Ladybug and Cat Noir، نویسندگان توضیح میدهند که چگونه گذشته ناتالی سانکوئر، با خانواده آگرست پیوند خورده است. در عین حال، عشق او به گابریل و قدرتش در انتخاب بهترین چیز برای آدرین، نشان میدهد که بخشهای دیگری از شخصیت او هنوز هم تیره و تار است.
با پایان یافتن فصل ۵ در یک کلیف هنگر، یکی از سوالاتی که باقی میماند، میزان دخالت و مشارکت ناتالی با Miraculous است. علاوه بر این، به جز یک فلش بک کوتاه، طرفداران نمیدانند که رابطه او با مادر آدرین، چقدر عمیق است.
پرداختن به این موضوعات و سوالات در فصل ششم سریال ضرروی خواهد بود؛ زیرا این دو شخصیت احتمالا به نوعی به هم خواهند رسید.
همه ما باب اسفنجی را میشناسیم. او بخشی جدانشدنی از خاطرات بچگی و نوجوانی همه ماست. سریال باب اسفنجی ماجراهای پر فراز و نشیب یک اسفنج دریایی سخنگو را به نمایش میگذارد که در یک رستوران فست فود کار میکند، به یک مدرسه قایق سواری میرود و در یک خانه آناناسی در زیر آب زندگی میکند.
سندی چیکس مسلما عجیبترین شخصیت در سریال باب اسفنجی شلوار مکعبی است و علاوه بر چند قسمتی که به گذشته او اشاره میشود، اطلاعات زیادی در مورد ریشههای زندگی او وجود ندارد. بیشتر شخصیتپردازی سندی حول محور زندگی در زیردریایی میچرخد و اشارهای به پیشزمینه زندگی او به عنوان یک سنجاب تگزاسی نمیشود!
در کتاب باب اسفنجی سالانه ۲۰۱۴، مشخص شد که سندی، در واقع یک فرزند از زوجی دوقلو است و پدر و مادرش در تگزاس زندگی میکنند. با این حال، در سریال نیکلودئون چیز زیادی در مورد جوانی او فاش نشده است.
پرداختن به گذشته سندی میتواند اقتباسهای باب اسفنجی را به اوج برگرداند، زیرا سندی یک شخصیت منحصر به فرد در بیکینی باتم است.
پس از شکنجه و تحقیر شدن توسط پرستار خود، یک پسر ده ساله تحت مراقبت پدر و مادری مهربان قرار میگیرد که تقریبا میتوانند تمام خواستهها و آرزوهای او را برآورده کنند. این اتفاق منجر به عواقب ناگواری در طول داستان میشود.
شخصیت Tootie در سریال The Fairly Oddparents، معمولا به عنوان یک دختر وسواسی به نمایش گذاشته میشود که عشقی شدید و نافرجام به تیمی ترنر دارد. در حالی که کاراکتر او به عنوان یک شخصیت ثانویه عالی عمل میکند، اما با توجه به نقش مهم و دست کم گرفته شدهاش در جهان سریال، سزاوار توسعه و پردازش بیشتری است.
علیرغم اینکه او گاهی احساساتی میشود، توتی در نجات تیمی از خطر، شجاعت و سرسختی قابل توجهی از خود نشان میدهد. او حاضر است در مقابل فرانسیس، کسی که تیمی را اذیت میکند، بایستد و برای نجات عشقش، حتی به خواهر شرورش ویکی نیز باج نمیدهد.
حتی گفته میشود که تیمی و توتی در نهایت عاشق یکدیگر شده و در بزرگسالی، فرزندان زیادی به دنیا خواهند آورد. با داشتن چنین نقش مهمی در کارتون، حیف است که توتی در فیلم The Fairly Oddparents به عنوان شخصیتی فراتر از یک عاشق، به نمایش گذاشته نشود.
کمتر کسی پیدا میشود که سریال آواتار را حداقل یک بار تماشا نکرده باشد. در دنیای جنگ زده سریال، پسر جوانی دوباره بیدار میشود تا طی تلاشهایی خطرناک و عرفانی، سرنوشت خود را به عنوان یک آواتار محقق کند و صلح را دوباره به جهان هدیه دهد.
اگرچه شخصیت تای لی یکی از سرسپردگان آزولا در Avatar: The Last Airbender است، اما به جز چند خط گفتگوی گذرا، اطلاعات کمی در مورد پیشینه او وجود دارد. با توجه به اینکه او تهدیدی بزرگ برای تیم Aang است، چنین پردازش کمی عجیب به نظر میرسد؛ به خصوص که او میتواند به طور موقت، قدرت خم کردن عناصر را از بین ببرد.
در یکی از اپیزودهای فصل ۳ به نام «ساحل»، اشاره شده است که تای لی شش خواهر همسان دارد و او همیشه برای برجسته کردن خود در میان آنها، تلاش کرده است. متاسفانه، واقعا چیز زیادی از این اطلاعات استخراج نمیشود.
انیمیشن Avatar: The Last Airbender فقط برای توسعه شخصیتهای اصلی خود زمان دارد، بنابراین قابل درک است که چرا تای لی عمدتا در قالب یک راز باقی مانده است. با این حال، مشخص است که شخصیت او بسیار بیشتر از یک جنگجوی معمولی است که در طول سریال به طرفداران نشان داده میشود.
یک پسر ۱۲ ساله و بهترین دوستش، یک سگ ۲۸ ساله باهوش با قدرت جادویی، در آیندهای دور، دست به یک سری ماجراجویی سورئال میزنند.
کاراکتر Marceline the Vampire Queen به عنوان یکی از محبوبترین شخصیتهای سریال انیمیشنی Adventure Time شناخته میشود و به راحتی میتوان دلیل آن را فهمید. او باحال، زیبا و نوازندهای هنرمند است و مزخرفات هیچکس را تحمل نمیکند. مارسلین در ابتدا به عنوان یک شخصیت کوچک در Adventure Time کار خود را شروع کرد، اما با پیشروی فصلها، داستان عمیقتری به او اختصاص داده شد.
از آنجایی که او یک خون آشام است، اطلاعات بیشتری در مورد زندگی او قبل از تولد فین و جیک، به مخاطبان ارائه میشود. او حتی با برخی از شخصیتهای دیگر از جمله Ice King و Princess Bubblegum نیز گذشته پرماجرایی دارد.
حتی با وجود این پردازشها، پتانسیل زیادی در شخصیت مارسلین وجود دارد که میتواند او را حتی بیشتر از قبل در نقش اصلی و محوری سریال قرار دهد. شبکه Cartoon Network به راحتی میتوانست یک سریال را با آهنگها و ماجراجوییهای لذتبخش او پر کند؛ اما در حال حاضر، طرفداران باید به همین حضور مقطعی مارسلین در سریال قناعت کنند.
یک تشویق کننده دبیرستانی در سریال Kim Possible و دوست دست و پا چلفتیاش، وظایف خود را به عنوان مبارز جهانی با جرم و جنایت انجام میدهند و در عین حال، باید با بحرانهای نوجوانی خود دست و پنجه نرم کنند.
کیم پوزیبل زندگی دبیرستانی خود را دنبال کرد و در نهایت به عنوان یک جاسوس فوقالعاده برای نجات جهان جنگید. شگو به عنوان یکی از محبوبترین شخصیتهای سریال کیم پوزیبل، پتانسیلهای زیادی دارد. متاسفانه، او هرگز از نقش جانبی خود در این سریال دیزنی، فراتر نمیرود.
اگرچه رابطه شگو با دکتر دراکن، کمدی جذابی است، اما او به طور مشخصی یک شرور بسیار تواناتر از مافوق خود است. در Kim Possible: A Sitch in Time، نشان داده شد که اگر او مسئول اصلی ماموریت بود، چقدر میتوانست آسیب بیشتری وارد کند.
با شخصیت تند و قدرتهای انرژی منحصر به فرد خود، شگو میتوانست به راحتی یک مغز متفکر شیطانی باشد و یا حتی در مسیری قرار گیرد که با تغییر موضع خود، به رستگاری برسد. اما در سریال، او چیزی جز یک شرور درجه دو و بداخلاق نیست.