از سیاستهای اقتصادی رضاشاه میتوان به چهار بخش صنعت نفت، صنایع و امور مالی، ارتباطات و حمل و نقل و کشاورزی اشاره کرد.
به گزارش اقتصاد24، در سال ۱۳۱۰ دولت با افت شدید درآمد نفت، «قرارداد دارسی» را لغو و قرارداد جدید ۱۹۳۳ میلادی را منعقد کرد؛ اما برخلاف جوسازیها، این قرارداد به مراتب زیانبارتر از قرارداد قبل بود. دولت مجبور به تامین منابع دیگری برای درآمد شد؛ اما نفت، نقش ویژهای داشت و بخشی از بودجه کشور را تشکیل میداد.
به دلیل اینکه هزینههای دولت از اعتبارات بیشتر بود، سهم نفت در تامین مخارج، بیش از این مقدار بود و چون درآمد نفت به ارز پرداخت میشد، حساب جاری و ترازِ پرداختها نیز مازاد نشان میداد؛ از اینرو دولت، جدا از اقتصاد سیاسی داخلی، درآمد ارزی قابل توجهی در اختیار داشت که نه به مالیاتهای مردم و نه صادرات وابسته بود.
با بررسی چگونگی تخصیص بودجه سالیانه، روند فعالیتهای کلان اقتصادی دولت را نمایان میشود که از افزایش رو به رشدِ هزینههای دولت حکایت میکند؛ اما درصد اختصاص آن به وزارتخانهها ناهمگون بود.
همچنین مشارکت نداشتن بخش خصوصی در صنعتی کردن کشور، سبب فربه شدن نظام بوروکراتیک و افزایش هزینههای دولت شد و این علاوه بر هزینه سنگین ایجاد ارتش و تجهیزات نظامی بود که تا حدود ۴۰ درصد از اعتبارات دولت را به خود اختصاص میداد؛ از اینرو انحصار درآمد نفت در اختیار دولت نیز نتوانست توسعه صنعتی و اقتصادی را در ایران به وجود آورد.
در این دوره (۱۳۰۰ـ۱۳۲۰ شمسی) رشد کلی تولید و درآمد بالا بود؛ اما اقشار مرفه تهران و چند شهر عمده برندگان اصلی بودند. بیشترین سود را اقشار بالای بوروکراسی دولتی بردند و بخش خصوصی صنعت به دلیل بیثباتی اقتصادی و هراس از مصادره اموال و یا ضعف مالی قادر به فعالیت نبود.
دولت، خود راساً سرمایهگذاری در صنایع را در اختیار داشت که غالباً این صنایع، مصرفی بود. ایجاد و توسعه صنایع نساجی، غذایی و ساختمانی (سیمان و آجر)، محور فعالیتهای این دوره بود.
اولین کارخانه آردسازی در سال ۱۲۹۹ و نخستین کارخانه بافندگی نخ و ابریشم در ۱۳۰۴ راهاندازی شد. از ۱۳۱۰ به بعد، در پی توسعه تولید کالاهای مصرفی، وزارتخانهای به نام وزارت اقتصاد ملی تاسیس شد.
دو هدف عمده سیاست توسعه صنعتی، تامین نیازمندیهای مردم از طریق صنایع مصرفی، بهویژه صنایع غذایی و تامین نیازمندیهای ارتش از قبیل: گلیسیرین، صابون، کنسرو، مس، سرب، پارچه، ماسک ضد گاز و… بود.
از مهمترین و استراژیکترین امور کشورداری همین نظم دادن به سامانه حمل و نقل و ارتباطات بود. لازمه توسعه تجاری و یکپارچگی بازار ملی، ایجاد ارتباط میان سه بخش ویژه، یعنی مراکز تولید کالاهای کشاورزی (روستاها) با مراکز تولید صنعتی (شهرها) و مراکز توزیع کالاهای وارداتی است.
همچنین تسریع فرایند انباشت سرمایه و گسترش حیطه اقتدار دولت، بدون وجود راههای ارتباطی اعم از راههای زمینی، هوایی و دریایی امکانپذیر نیست؛ اما مجموعه خطوط راهآهن که در شمال، شمال غرب، جنوب و جنوب شرقی احداث شد، نه برای تامین موارد مذکور، بلکه برای اهداف استراتژیک و اقتصادی خود شاه اجرا شد.
مسیر شمالی راهآهن از تهران تا بندرشاه، تهران را به مازندران، زادگاه شاه و املاک وسیع و بادآوردهاش متصل میکرد.
اقدامهای اقتصادی رضاشاه در دوران بیست ساله، تنها حیات جامعه شهری را متحول کرد. درک نادرست از مسائل روستایی و محوری بودن نیازهای نظامی و استراتژیک حکومت، کشاورزی را در همان وضعیتی باقی گذاشت که قرنها دچارش بود.
دامنه تبعیض مداوم و همهجانبهای که علیه روستاییان اعمال شد، تنها در تمرکز سرمایهگذاری دولت در بخش صنایع نبود. دولت تنها خریدار و توزیعکننده محصولات عمده کشاورزی، شامل گندم و جو در پایینترین قیمت بود و هدف آن کاهشِ مصرف دهقانان و اختصاص یارانه به معدودی از شهرها بود.
این سیاستهای ناعادلانه، روستاها را از همه طرف زیر فشار قرار میداد. همچنین روابط «ارباب ـ رعیتی» به دلیل تثبیت مالکیتهای بزرگ به اوج خود رسید. مجموعه برنامههای توسعه صنعتی در سالهای ۱۳۱۰-۱۳۲۰ شمسی و اختصاص سهم فزاینده نفت به آن، سهم تولیدات کشاورزی را در تولید ناخالصی ملی از ۸۰-۹۰ درصد به ۵۰ درصد کاهش داد و کشاورزی در حد کشورهای عقب مانده باقی ماند.
مناسب بودن وضع معیشت و رفاه مردم ایران در عصر حاکمیت رضاخان، توصیفی است که از سوی خاندان پهلوی و طرفدران آن رژیم، در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی بسیار تکرار شده و در ذهن برخی به صورت واقعیت تاریخی درآمده است. اما واقعیتهای انکارناپذیر تاریخی، سیمایی دیگر از ایران آن روزها ترسیم میکند.
اوضاع نامناسب رفاهی در دوران حاکمیت پهلوی اول، قشر کارگر را به شدت آسیبپذیر کرده بود. بر اساس نوشتههای تاریخی با وجود اینکه دستمزد کارگران در این دوران ناچیز بود، اما همین دستمزد ناچیز، سروقت به کارگر پرداخت نمیشد و کارگران مجبور میشدند از کسبه و اهل محل برای گذران روزانه زندگی قرض کنند و، چون به صورت نسیه مصرف روزانه را خرید میکردند گرانتر به کارگر فروخته میشد و کارگران مقروض باقی میماندند.
در سال ۱۳۰۸ همزمان با چهارمین سال پادشاهی رضاخان، کارگران مناطق نفت خیز جنوب به علت اوضاع بد معیشتی دست به اعتصاب گستردهای زدند. تاریخنگاران فقدان مسکن و دستمزد کم و نیز هجوم مهاجرین برای تحصیل کار در نوروز ۱۳۰۸ را دلیل اصلی این اعتصاب میدانند.
اوضاع بد معیشتی دوران پهلوی اول، زندگی کشاورزان را هم تحت تأثیر قرار داده بود. به طوری که تاریخنگاران معتقدند این قشر مولد در این دوره غالبا گرسنه بودند.
جان فوران، استاد دانشگاه کالیفرنیای آمریکا، در مورد سطح زندگی و معیشت این گروه که اکثریت ایرانیان را شامل شده و ۶۹.۵ درصد از کل جمعیت ایران بوده است، مینویسد: سطح زندگی دهقانان ایرانی رضایتبخش نبود. به اعتقاد بسیاری از ناظران در اواخر سلطنت رضاشاه این وضع بدتر شد… روستاییان در فقر به سر میبردند و اغلب به دلیل کمبود بهداشت، گرفتار بیماریهای متعدد میشدند و چون اغلب از پرداخت هزینه درمان نیز ناتوان بودند، کودکانشان را در برابر چشمشان از دست میدادند.