عصر ایران؛ مهرداد خدیر- شبکه سه فعلا پخش مسابقات فوتبال لیگ برتر انگلستان را متوقف کرده است. دلیل آن البته مطلقا سیاسی نیست چون در اوج تنش در روابط تهران - لندن هم پخش فوتبال قطع نمیشد.
مالی هم نیست چون فوتبال مزیت تلویزیون ایران در رقابت با شبکههای ماهوارهای فارسی زبان است که از پخش مستقیم محروماند و جدای آن منبع جذب آگهی است و مخاطب را پای تلویزیون داخلی مینشاند.
از لج عادل فردوسیپور هم نیست چون خرید امتیاز پخش مسابقاتی در این سطح ربطی به تهیه کننده و مجری و گزارشگر و مفسر ندارد. این بار دلیل توقف این پخش مستقیم فرهنگی است. آنچه از نگاه آنان کاری فرهنگی و دست کم ایفای مسوولیت اجتماعی است و در ایران به عنوان ناهنجاری و ضد فرهنگ به آن نگریسته می شود.
منتها این امر کاملا در حاشیه است و گل درشت نیست و در حد بازوبندی است یا بند کفشی که با ترفنذی چه بسا بتوان آن را محو کرد یا توضیح داد به احترام مخاطب فوتبال را پخش میکنیم و موافق این کار نیستیم.
مثل مدلهای متنوع مو یا انواع تتو در بدن بازیکنان یا داوران زن در برخی ورزشها که با هنجارهای فرهنگی صدا و سیما سازگار نیست اما پذیرفته شده و کسی هم دربارۀ آنها صحبت نمیکند و حواس همه به خود مسابقه و متن بازی است نه حاشیه.
رییس شبکه سه اما ماندن در مدار را بر جلب رضایت مخاطب ترجیح میدهد و دوست دارد نزد بالادستیها عزیز و گرامی باشد نه بینندگان تلویزیونی و به همین خاطر ظاهرا تا بازوبند یا بند کفش کذایی به مثابه تبلیغ گرایشی کذاییتر بر دست کاپیتان یا بازیکنان و کفش آنهاست از فوتبال جزیره هم خبری نیست.
تا اینجا را هم شاید بتوان به حساب حساسیت به امور فرهنگی یا تکاپوی حفظ منصب دانست و این که خود فوتبال هم از نگاه برخی لهو و لعب است چه رسد به این که زمینهساز ترویج این باورها شود.
قصه اما وقتی جالبتر میشود که دیگران را هم منع کردهاند تا پلتفورمهای خارج از صدا و سیما هم مثل صدا و سیما عمل کنند. در عمل اما چه اتفاقی میافتد؟ مخاطب شیفته و تشنه فوتبال به دنبال رفع عطش سراغ نهری دیگر میرود و به همین سادگی صدا و سیما نه تنها مخاطب را از خود میراند که می خواهد سراغ رسانه های شناسنامهدار و معتبر داخلی نیز نروند و یک سر از این فضا خارج شوند.
منتها اگر قرار باشد یک روز به خاطر فلان نوشته، روی دیگر تبلیغ یک کالا و حالا بازوبند و بند کفش خود را از پخش و تماشا محروم کنیم آیا میدان را به رقیبان واننهادهایم؟ آیا این خودزنی نیست؟ آیا به تدبیری هوشمندانهتر نیاز نیست؟
رییسِ در مدارِ شبکه سه احتمالا خواهد گفت: رقیب؟ رقیب نداریم که! انحصار در دست ماست. واقعیت اما جز این است. مخاطب علاقه مند منتظر نمینشیند تا بازوبند را باز کنند و دوباره تماشا را از سر گیرد.
اگر شبکه سه پخش نکند سراغ رسانههای داخلی دیگر میرود و آن قدر قایق جستوجوی خود را پارو میزند تا به ساحل مقصود برسد چرا که جوینده، یابنده است.
تلویزیون البته از لفظ «تحریم» یا «تحریم موقت» استفاده میکند. تحریم منتها وقتی مصداق دارد که زیان و مجازاتی متوجه تحریم شونده باشد ولی در این فقره در واقع به خودشان آسیب می رسانند!
یک بار خبرنگار تلویزیون از چهره مشهور فوتبال خواست دگمه های پیراهن خود را بالاتر ببندد تا گردن بند او پیدا نباشد و او مصاحبه کند و او در واکنش گفت: اگر من از شما بخواهم مصاحبه کنید می توانید برای من شرط بگذارید ولی وقتی خودتان متقاضی هستید نمی توانید شرط و شروط تعیین کنید! دوست دارید با همین شکل و شمایل مصاحبه کنید و اگر نه به سلامت!
حالا حکایت «مدار»یان ماست. جوری می گویند پخش نمیکنیم که انگار اقتصاد فوتبال انگلستان به پخش مسابقات آن از تلویزیون ایران وابسته است.
تنها نتیجه محروم کردن تماشاگر ایرانی است که بعد از یک روز خسته کننده و تنفس در هوای آلوده و اتلاف وقت در ترافیک فرساینده و حسرت کالاهایی که نمی تواند خریداری کند و حیرت از قیمت کالاها و نومیدی از امکان تاثیر گذاری سیاسی و اجتماعی می خواهد لختی در مقابل قاب تلویزیون لم بدهد و به دنیا متصل شود نه که ذهن و اندیشه خود را به افکار خاص بسپارد ولی می بیند خبری نیست.
مشخص است که آرام نخواهد نشست و این سو و آن سو پی گیری می کند. عادت تماشای مسابقه فوتبال از شبکه داخلی اما که از سر مخاطب بیفتد بعید است بازگردد: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی/ ز بامی که برخاست مشکل نشیند.
مدیران در مدار اما مرغان را از بام خود می رانند و می پرانند و اجازه نمی دهند بر بام دیگری هم بنشینند و کاری می کنند آن سوتر و در خانه اغیار فرود آیند!
پس یک بار دیگر مرور می کنیم. چون به اسم ایفای مسوولیت اجتماعی یا آنچه حمایت از جریانهای اقلیت می خوانند بازیکن یا بازیکنانی حرکتی نمادین انجام میدهند که در حاشیه قرار دارد کل بازی را پخش نمیکنند.
با این که باید رب ابل خود ( پروردگار شترشان) به شترهای دیگران هم کار دارند و می گویند دیگران هم نباید از امکانات استفاده کنند و همه باید مثل ما باشند چون خیال می کنند مخاطبان خواهند گفت: گور پدر فوتبال! همین که جلوی انحراف فرهنگی را گرفتید ممنونایم. شوربختانه اما چنین نمیکنند و اتفاقا متوجه میشوند قصه از چه قرار است و هدف مورد نظر تامین نمی شود!
به هر رو اگر قرار باشد یک روز به خاطر بازوبند و دیگر روز بند کفش که تبلیغ و حمایت از فلان گروه است فوتبال پخش نشود تلویزیون مزیت مهم خود را ازدست می دهد. هر چند صلاح مملکت خویش خسروان دانند و لابد دوست دارند از دست بدهند. ولی این نشوته درباره شعاع این مدار است که مدام بزرگ می کنند و به دیگران هم کار دارند و میگویند شما هم پخش نکنید. در حالی که فوتبال یک نمایش است و بیننده مقهور بازی و در متن غرق میشود و سراغ حاشیه نمیرود.
همان گونه که تلویزیون این شبها سریال یوسف پیامبر با درخشش کتایون ریاحی را بازپخش میکند و متن بازی او بر حاشیههای یک سال اخیر میچربد و همه به زلیخا و نقش خانم ریاحی توجه دارند.
فوتبال هم این گونه است و البته اگر با تدابیری بتوانند اِدیت کنند بهتر است. چون این یکی واقعا با فرهنگ ما سازگار نیست و مثل اجبار در پوشش خاص نیست که بر سر آن مناقشه باشد.
باری. غرض این که اگر در مدار بودنتان ایجاب میکند پخش نکنید و حفظ میز مدیریتی و امید به ارتقا در ساختار مبتنی بر وفاداری و نه شایسته سالاری مهم تر از حفظ مخاطب است باشد. اما به دیگران چه کار کنید و شعاع مدارتان چقدر است که بیرون جام جم را هم میخواهید در بربگیرد؟
اصل نکته تان قابل توجه بود ولی نیاز به فحاشی قبل و بعد از آن نبود. به جای الفاظ رکیک اصل حرف تان را می توانید مطرح کنید که در بالا جدا شد. در متن هم آمده ادیت شود. نه آن که عینا پخش شود. دقیقتر بخوانید دهانتان و زبانتان و کیبوردتان این قدر آلوده نمیشود. البته این که نشانی ایمیل خود را گذاشته اید قابل تقدیر است چون معمولا ناسزاگویان هویت خود را پنهان میکنند.
چیزی که اهمیت نداره،نظر مردمِ!!
من الان فهمیدم علت عدم پخش چه بوده.
و دقیقاً دیشب همان کردم که نویسنده نگاشته. رفتم سراغ هر جایی که پخش زنده داشته باشد که خوب جوینده یابنده بود و یک نیمه منچستر و چلسی را دیدم و نیمه دوم البته خوابم گرفت.
بگذارید هر کاری می خواهند بکنند ما هم کار خودمان را می کنیم.
در این فقره واقعا ادیت کاربرد دارد و با سانسور متفاوت است چون موضوعی کاملا نامرتبط با فوتبال را به بیننده تحمیل می کنند. آن هم قضیه ای که با فرهنگ شرقی سازگار نیست اما با تدبیری می توانستند و میتوانند حل کنند.