۰۵ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۰۶:۴۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۲۱۷۴۱
تاریخ انتشار: ۰۶:۴۴ - ۰۸-۰۹-۱۴۰۲
کد ۹۲۱۷۴۱
انتشار: ۰۶:۴۴ - ۰۸-۰۹-۱۴۰۲

پوتین و آزادی و نظم جهانی

پوتین و آزادی و نظم جهانی
دنیای کنونی، از آمریکا گرفته تا ژاپن، هزار و یک عیب و ایراد دارد؛ اما سپردن آن به دست دشمنان آزادی، یعنی برپایی مجدد جهنمی که فاشیست‌ها و کمونیست‌ها برپا کرده بودند و لهیب خاطره‌اش هنوز احساس می‌شود. عدالت بدون آزادی معنا ندارد. نظم جهانی عادلانه هم فقط بین کشورهای آزاد ممکن و مطلوب است.  

   عصر ایران؛ هومان دوراندیش - در خبرها آمده بود ولادیمیر پوتین گفته روسیه برای آزادی کل جهان می‌جنگد چراکه راه کسانی را که مدعی سلطه بر جهان هستند، مسدود کرده است. وی همچنین گفته است روسیه در خط مقدم ایجاد یک نظم جهانی عادلانه‌تر است.

  در سخنان پوتین بر "آزدی" و "عدالت" تاکید شده اما نکتۀ ناگفتۀ سخنان وی این است که او این آزادی و عدالت را برای "دولت‌ها" می‌خواهد. او به درستی می‌گوید دولت ایالات متحدۀ آمریکا و بعضی از دولت‌های اروپایی، در قیاس با سایر دولت‌ها، حقوق یا دست‌کم نفوذ بیشتری در صحنۀ جهانی (یا عرصۀ روابط بین‌الملل) دارند.

از نظر پوتین، این وضع اولا آزادی سایر "دولت‌ها" را محدود می‌کند، ثانیا "عادلانه" نیست؛ به این معنا که آمریکا و متحدان غربی‌اش را در موضعی برتر از دولت‌های غیرغربی قرار می‌دهد.

 نکتۀ دیگر در سخنان پوتین این است که منظور او از عدالت، برابری است. یعنی وقتی خواهان نظم جهانی عادلانه‌تر می‌شود، خواهان افزایش برابریِ قدرتِ دولت‌ها می‌شود.

  اما مسئله این است که عدالت (به معنای برابری) باید در خدمت توسعۀ "خیر" در جهان باشد. ایجاد برابری بین دولت طالبان یا دولت کرۀ شمالی با دولت‌هایی نظیر ژاپن و نروژ، آشکارا در خدمت توسعۀ شر در جهان است.

 اما فرض کنیم نظم جهانی عادلانه‌تری در جهان شکل گرفت و حق و حقوق پایمال شدۀ دولت‌های مظلومی مثل روسیه و چین و کرۀ شمالی و دولت‌های مشابه این‌ها، به تمامی احقاق شد. آیا این وضع به معنای توسعۀ آزادی و عدالت بین مردم جهان است؟

اگر الان آمریکا نتواند مانع تصرف نظامی تایوان از سوی چین شود، و دولت چین بتواند وضع مطلوبش را در تایوان محقق سازد، آزادی‌های مردم تایوان افزایش می‌یابد و زندگی در شرایطی عادلانه‌تر را تجربه خواهند کرد؟

  البته چین یک کشور غیردموکراتیک پیشرفته است. اگر به جای چین، کرۀ شمالی را مثال بزنیم، فاجعه را راحت‌تر می‌توان تصور کرد. کرۀ شمالی و کرۀ جنوبی از 1953 تا به امروز بدون اینکه صلحی کرده باشند، در وضعیت آتش‌بس و ترک مخاصمه قرار دارند. فرض کنیم کرۀ شمالی دچار هراس از مداخلۀ ارتش آمریکا نباشد و به زور یا بدون استفاده از زور، موفق شود هر دو کره را یکی کند و حاکمیت "حزب کارگران کرۀ شمالی"، با رهبری کیم جونگ اون، بر کرۀ جنوبی تحقق یابد.

  در این صورت دولت کرۀ شمالی آزادی بیشتری پیدا کرده و از شر سلطۀ آمریکا، که مانع اقدامات آزادانه‌اش می‌شد، خلاص شده. اما آیا این وضع به معنای افزایش آزادی مردم کرۀ جنوبی و برخورداری آن‌ها از زندگی عادلانه‌تر است یا اینکه آن‌ها باید با بخش عمده‌ای از آزادی‌های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی خودشان وداع کنند و در غیاب انواع آزادی‌های مدنی، گرفتار عمیق‌ترین شکل بی‌عدالتی شوند؟ پاسخ روشن است.

  در واقع ولادیمیر پوتین توضیح نداده دولت‌های مد نظرش، یعنی دولت‌های غرب‌ستیز، قرار است با آزادی و عدالت بیشتری که در یک "نظم جهانی عادلانه‌تر" نصیبشان می‌شود، چه کار کنند؟ اگر این آزادی و عدالتِ بیشتر به کار افزایش آزادی و عدالت و رفاه در زندگی مردم این کشورها نیاید، پس به چه کار قرار است بیاید؟

واقعیت این است که یکی از کارکردهای آزادی مد نظر پوتین این است که دولت روسیه مخالفان داخلی خودش را به راحتی بکشد و جهان غرب هم دم برنیاورد مبادا که در "امور داخلی دولت روسیه" دخالت کرده باشد.

   و یا مثلا در جنگ اوکراین، اگر همۀ کشورهای غربی ساکت می‌نشستند و تماشا می‌کردند ارتش روسیه چطور قدم به قدم پیش می‌آید و کی‌یف را فتح می‌کند، از نظر جناب پوتین، نظم جهانی "عادلانه‌تر" بود. کمااینکه در دوران جنگ سرد، ارتش شوروی وارد مجارستان و چکسلواکی شد و غرب هم جز تماشا کار دیگری نکرد و کمونیست‌های کرملین هم از "نظم جهانی" راضی بودند.

   دولت‌های غیردموکراتیک، نهایتا نمایندۀ مردم سرزمین شان نیستند. برخورداری این دولت‌ها از آزادی بیشتر در صحنۀ جهانی، قطعا به افزایش آزادی و عدالت در سرزمینشان منتهی نمی‌شود. اگر این طور بود، نه دولت تزار سرنگون می‌شد نه اتحاد جماهیر شوروی فرومی‌پاشید.

  بنابراین معلوم نیست اگر عدالت مد نظر پوتین میان دولت‌ها محقق شود، از بسط ید روزافزون او چه خیری قرار است به مردم روسیه برسد. دولت آلمان هم، در قیاس با دولت آمریکا، از عدالت مد نظر پوتین بهره‌مند نیست ولی مردم آلمان، در قیاس با مردم روسیه، در شرایطی به مراتب بهتر زندگی می‌کنند؛ در حالی که از منابع عظیم طبیعی مردم روسیه نیز بهره‌مند نیستند.

  سیاستمدارانی که در داخل کشورشان نتوانسته‌اند حداقل شرایط مطلوب را با توجه به استانداردهای زندگی در جهان کنونی فراهم سازند و بسیاری از آن‌ها نیز مردم تحت حکمرانی‌شان را به فلاکت و بدبختی کشانده‌اند (مثل حاکمان کرۀ شمالی و ونزوئلا)، اگر در عرصۀ "نظم جهانی" از آزادی و عدالت بیشتری برخوردار باشند، پیداست که با این عدالت و آزادیِ بیشتر، کار به درد بخوری انجام نمی‌دهند و به توسعۀ خیر و بهروزی در جهان کمک نخواهند کرد.

  دولتی که برای مردم تحت حکمرانی خودش آزادی چندانی قائل نیست و با آن‌ها رفتار عادلانه‌ای ندارد، چرا باید از بیشترین حد ممکن آزادی و عدالت در صحنۀ جهانی برخوردار باشد؟ الان اگر مردم چین جناب شی جین پینگ را قبول نداشته باشند، چگونه می‌توانند او را از قدرت عزل کنند؟

  دانیل اورتگا از 10 ژانویه 2007 تا به امروز، قدرت را در نیکاراگوئه قبضه کرده و مثل پوتین با برگزاری انتخابات نمایشی و مهندسی‌شده، سال‌هاست که مشغول حکمرانی است.

   دولت غیردموکراتی که گوشش به حرف مردم پنبه است و سیاست داخلی و خارجی‌اش را تحت هیچ شرایطی تغییر نمی‌دهد، لایق آزادی بیشتر در مناسبات و روابط جهانی نیست. چنین آزادی‌‌یی فقط در چارچوبی دموکراتیک قابل تحقق است. به همین دلیل نخست‌وزیر هند یا دانمارک احساس نمی‌کند دولتش با بی‌عدالتی جهانی مواجه است.

  اما پوتین و سایر دولتمردان مخالف دموکراسی، که می‌خواهند بساط دموکراسی را از متن و حاشیۀ جهان جمع کنند، البته به درستی احساس می‌کنند آزادی عمل چندانی ندارد.

  اگر اوضاع جهانی مطابق میل ولادیمیر پوتین پیش رفته بود، الان نه جمهوری چک کشور دموکراتیکی شده بود نه لهستان نه لیتوانی و لتونی و غیره. اوکراین هم تا به حال سقوط کرده بود و احتمالا به یکی از استان‌های روسیه تبدیل شده بود.

  مردم باید از آزادی برکناری حاکمان شان برخوردار باشند. دیکتاتورهایی که این آزادی را به رسمیت نمی‌شناسند، به دولت‌هایی که این آزادی را برای مردمشان به رسمیت شناخته‌اند اعتراض می‌کنند چرا ما در عرصۀ بین‌المللی فاقد آزادی کافی هستیم و مناسبات سیاسی و اقتصادی جهان مطابق میل ما شکل نگرفته و این یعنی بی‌عدالتی.

  اما اگر به مناسبات سیاسی و اقتصادی روسیه نگاهی بیندازیم، متوجه می‌شویم جهان مطلوبی که پوتین می‌خواهد با بسط "آزادی دولت روسیه" پدید آورد، چگونه جهانی است. پذیرش انتقادات حاکمان منتقد نظم جهانی، مادام که این حاکمان نتوانسته‌ باشند آزادی و عدالت را در قلمرو حکمرانی خودشان محقق سازند، یعنی حرکت به سمت جهانی به مراتب بدتر از جهان کنونی.

دنیای کنونی - از آمریکا  تا ژاپن - هزار و یک عیب و ایراد دارد؛ اما سپردن آن به دست دشمنان آزادی، یعنی برپایی مجدد جهنمی که فاشیست‌ها و کمونیست‌ها برپا کرده بودند و لهیب خاطره‌اش هنوز احساس می‌شود. عدالت بدون آزادی معنا ندارد. نظم جهانی عادلانه هم فقط بین کشورهای آزاد ممکن و مطلوب است.  

 

برچسب ها: پوتین ، روسیه
ارسال به دوستان
نظرسنجی
موافق مذاکره ایران با دولت ترامپ با هدف تنش زدایی از روابط تهران - واشنگتن هستید؟