روزنامه اعتماد با مسعود پزشکیان در باره ردصلاحیتش توسط وزارت کشور گفت وگو کرده است.
بخش هایی از این مصاحبه را می خوانید.
*روز جمعه وقتی با برگه رد صلاحیت خود روبهرو شدید، چه افکاری به ذهن شما خطور کرد؟ انتظار ردصلاحیت خود را داشتید؟
راستش مشاهده رد صلاحیت برای من بسیار تعجبآور بود. بندی که مبتنی بر آن ردصلاحیت شدم، بند 2 ماده 31 است که در حقیقت عدم التزام عملی به نظام است. برای مایی که عمرمان را روی این نظام گذاشته و از زمانی که خودمان را شناختهایم (چه قبل از انقلاب، چه در زمان انقلاب و چه پس از انقلاب) همواره در این مسیر زندگی و تلاش کردهایم؛ اینکه ناگهان عدهای بیایند و بگویند، اینها برای نظام کاری نکرده و فاقد صلاحیتند، ناراحتکننده است.
از 29بهمن سال 56 در تبریز (تلاشهای قبل از این تاریخ بماند) که نقطه آغاز اعتراضات مستمر ایرانیان تا موعد پیروزی انقلاب شد تا به امروز در صحنه خدمت به کشور حضور داشتهام. اساسا برادر من در همان تجمعات (29 بهمن 56) تیر خورد. بعد ما را به زندان بردند. پس از انقلاب همان برادرم شهید شد. من در پاکسازیها، بازسازیها، گزینشها، جبههها، دانشگاهها و... حضور داشتم. مسوول بودم، رییس بیمارستان بودم، رییس دانشگاه شدم، معاون وزیر شدم، وزیر شدم، سالها نماینده بودم و... اگر ما عملا به این نظام خدمت نکردهایم، خوب است کسانی که خدمت کردهاند معرفی شوند تا ببینیم چه کسانی هستند! راستش خیلی به من برخورد.
*تصمیم دارید به این ردصلاحیت اعتراض کنید یا از آن عبور میکنید؟
تصمیم داشتم اعتراض نکنم، ولی اطرافیان و دوستان و مردم گفتند، اعتراض کن تا اینها فکر نکنند ردصلاحیتها را قبول دارید. به هر حال با فشار دوستان امروز اعتراضم را ثبت کردم تا آقایان بدانند نظام برای آنها نیست، بلکه برای مردم است. گشتند و گشتند علیه ما چیزی پیدا نکردند، گفتند «فلانی نظام را قبول ندارد!» من اگر نظام را قبول نداشته باشم در مجلس چه کار میکنم؟ ما برای این انقلاب همه چیزمان را دادهایم. من هم میتوانستم مثل بسیاری از همین دوستان، فرزندانم را به خارج بفرستم و جور دیگری زندگی کنم. همین امروز تلاش من و امثال من برای حضور در صحنه در راستای ماندن نظام است.
*برای نخستینبار است که هیاتهای اجرایی در یک چنین سطح و وسعتی اقدام به رد صلاحیتهای وسیعی کردهاند. در این زمینه نظری دارید؟
یکسری افراد نامشخص را به اسم امنای شهر در هیاتهای اجرایی قرار دادهاند تا منویات آنها را اجرایی کنند. 80درصد مردم شهر تبریز نمیدانند این امنا چه کسانی هستند. اما همینها گفتند ما نظام را قبول نداریم.
*شما به مبدا شکلگیری انقلاب در سال 57 اشاره کردید. برخی معتقدند ریشه رفتارهای افراطی و رادیکال را باید در همان برهه ابتدایی انقلاب جست وجو کرد. همزمان با پیروزی انقلاب برخی افراد و جریانات که به رای مردم، مردمسالاری و تعامل و تکثرگرایی اعتقادی نداشتند، برای لحظه موعود کمین کردند. هر چند در زمان حیات امام(ره) اینها فرصت زیادی پیدا نکردند اما طی دهههای اخیر فرصت بیشتری برای اجرای منویات خود پیدا کردهاند. شما این روند استحاله را چطور ارزیابی میکنید؟
بسیاری از این افراد در انقلاب حضور نداشتند، یا در سنی نبودند که بخواهند اثری بگذارند. حتی بزرگان این جریانات، نقشی در پیروزی انقلاب نداشتند. این افراد و گروهها برای کسانی که انقلاب کردند، زندگیشان را گذاشتند و هنوز هم به ارزشهای انقلاب پایبند هستند، تعیین تکلیف میکنند! اگر فرزندان واقعی انقلاب نباشند، دیگر چه کسی میماند که بخواهد از ارزشهای اسلام، انقلاب، امام(ره) و... حفاظت کند؟
حذف من مهم نیست، اما این تندروها آیا در دانشگاهها، مجامع و نشستهای تخصصی و... کسانی را دارند که بتوانند از ارزشهای کشور دفاع کند. اینها فقط بلدند دستور بدهند و زور بگویند. درحالی که اسلام دین منطق، عدالت، انصاف و اخلاق است. اینها به جای اینکه اخلاقی عمل کنند، تحقیر میکنند، انگ و تهمت میزنند، بیادبی میکنند، حرفهای زشت میزنند و... همه این اعمال شنیع را هم به اسم دفاع از اسلام انجام میدهند.
تندروها در این کشور، معتقدند هرچه آنها بگویند درست است و بقیه باید سرخم کنند و هیچ نگویند. درست ضد آنچه که قرآن و پیامبر، امام(ره) و مقام معظم رهبری میگوید، عمل کرده و به اسم رهبری تمام میکنند. رهبری میگوید، کرسیهای آزاداندیشی بگذارید، اینها چون بلد نیستند با دیگران مناظره و گفتوگو کنند، انگ میزنند و میگویند، شما مخالف رهبری هستید! بعد اگر کسی پیدا شود و بگوید چرا اینطور رفتار میکنید، میگویند، شما نظام را قبول ندارید! بالاخره برای حذف افراد باید انگ بزنند تا افرادی سر کار بمانند که منطق آنها اطاعت کورکورانه است.
*در سال 1400 و در جریان انتخابات ریاستجمهوری اشاره کرده بودید که نهادهای نظارتی هر پروندهای علیه شما دارند عمومی منتشر کنند. آیا هرگز دلایل رد صلاحیت شما از سوی متولیان اعلام شد؟
اینها اخیرا کلیپی از من درآوردند که من در مجلس راه میروم! این افراد و این جریانات همه زندگی من و بچههایم و اطرافیانم را شخم زدهاند. اگر چیزی علیه من داشتند تا امروز صدبار افشا شده بود. جرم من در کلیپ منتشر شده، راه رفتن در مجلس است، خوشبختانه رانت و رشوه نگرفتم، مشکل اخلاقی نداشتم، حق کسی را ضایع نکردم، به کسی ظلم نکردم و... حتی اگر بگردند هم چیزی پیدا نمیکنند.
من حتی از بسیاری از مواهبی که حق من بود هم چشمپوشی کردهام. زندگی بسیاری از افرادی که مانند من جراح قلب هستند را ببینید، وضعیت بچهها و خانواده و وسیله نقلیه آنها را بررسی کنید. من اگر طبابت خودم را انجام دهم، راحتتر میتوانم زندگی کنم. نمایندگی برای من خیر مالی نداشته است. فقط به دنبال آن بودم که در بهداشت و درمان مملکت قدمی بردارم، مشکل محرومان کمتر شود، طبقهای که قدرت خرید ندارند در بیمارستانها گرفتار نشوند.
فراموش نکنید قبل از حضور من در وزارت بهداشت و درمان، مردم نمیتوانستند مرده خود را از بیمارستان تحویل بگیرند. چطور شد بعد از وزیر شدن من، اوضاع برگشت و امروز مشکلات مردم در بیمارستانها کمتر شده است؟ در قانون برنامه هفتم هم تلاش کردیم مشکلات کمتر از این هم شود. گناه ما به جز اینکه به فکر مردم و محرومان بودهایم و به فکر اعتقاداتمان بودهایم، چیز دیگری است؟ طبیعی است زبانی هم داشتیم و در جایی که بیعدالتی و بداخلاقی مشاهده کردیم، حرفمان را زدهایم. آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟
*به عنوان یک تحلیلگر، دلیل ردصلاحیت خود را چه میدانید؟
فقط این را میدانم افرادی که از نظر اعتقادی تندرو هستند هر فردی که برخلاف آنها فکر و عمل کند را پس زده و حذف میکنند. البته ممکن است برخی افراد از این تندروها، سوءاستفاده کنند. اما مشخص است ادامه این روند به ضرر سرمایه اجتماعی و انسجام ملی ماست. حتی اگر من و امثال من نخواهند در صحنه باشند باید سراغ ما بیایند تا نه فقط من بلکه بسیاری از نامها که به مردم و مملکت خدمت کردهاند وارد صحنه شوند.
این حضور پشتوانه نظام را افزایش میدهد. اما تندروها تلاش میکنند مردم را از پای صندوقهای رای فراری دهند. اینها ضد نظامند. افراد و گروههایی که کاری میکنند که مردم پای صندوقهای رای نیایند، اینها ضد انقلاب و ضد نظامند. بسیاری از افراد بودند که میگفتند، آقا شما کاندیدا نشوید، ما نمیخواهیم رای بدهیم. ما میگوییم این انقلاب و این نظام برای ماست. مگر میشود با کشور قهر کرد. حال اعتراض و حرف داریم. نباید این انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.
*پس از رخدادهای اعتراضی سال قبل شما انتقاداتی را مطرح کردید. فکر میکنید آیا دلیل ردصلاحیت شما این نقدها بوده است؟
این انتقادات حتما در ردصلاحیت ما اثرگذار بوده است. اما توجه کنید اگر به هشدارها و پیشنهادات ما توجه میشد، بسیاری از این مشکلات رخ نمیدادند. یعنی به راحتی میتوانستند جلوی بسیاری از مشکلات و اعتراضات و نارساییها را بگیرند. فقط سوءمدیریت باعث شد این حجم از مشکلات برای مردم از یک طرف و بسیجیان، نیروهای نظامی و امنیتی و... از سوی دیگر رخ دهد. خیلی راحت میتوانستند این اشکالات را رفع کنند، اما سوءمدیریتها و تندرویها باعث شد هم مردم و هم انقلاب و نظام ضرر کنند و هزینه بدهند.