به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل کانون، فاطمهسادات مرتضوی پژوهشگر و دکترای تخصصی، فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی از دانشگاه علامه طباطبایی درباره ضرورت آموزش فلسفه اسلامی به کودکان گفت: ضرورت آموزش تفکر به کودکان به این دلیل است که تفکر در ذات هر آدمی وجود دارد، اگر هیچ کاری هم با آن نداشته باشید خودش فکر میکند.
فکر کردن صحیح و روش فکر کردن صحیح با توجه به اینکه این فکر کردن به چه شکلی صورت بگیرد مهم است و بهاصطلاح به آن فکر کردن درباره فکر و یا فراشناخت میگویند.
وی افزود: این اتفاق اگر بخواهد بیفتد و مسیر درست فکر کردن را برود از نظر روشی نیاز به آموزش دارد. چرا که اگر همه مسیر درست فکر کردن را بلد بودند دنیا گلستان بود و کسی به نتایج نادرست نمیرسید و یا اگر میرسید حداقل میفهمید که کجای کار نادرست بوده و نتایج کار خود را ارزیابی میکرد.
به خاطر همین انسان برای اینکه بتواند فکر درست را از نادرست و ثواب را از ناثواب تشخیص دهد نیاز دارد که روش درست اندیشیدن را یاد بگیرد.
مرتضوی تصریح کرد: در فلسفه اسلامی برای کودکان وقتی میگوییم فلسفه برای کودکان آیا این فلسفه یک نوع محتوا برای کودکان است که مانند تاریخ فلسفه، مکتبهای مختلف فلسفی را باید تک به تک به بچهها یاد دهیم؟ یا اینکه به مثابه محتوا و به مثابه روش است؟ یعنی ما باید روشهای اندیشیدن فلسفی را به بچهها یاد دهیم.
این پژوهشگر اظهار کرد: من فلسفه برای کودکان را هم به مثابه محتوا میدانم و هم به مثابه روش. یعنی ما باید روش اندیشیدن را به کودکان آموزش دهیم و البته قبلش هم به والد و مربی.
شیوه اندیشیدن در دانش منطق یاد داده میشود. دانش منطق به ما میگوید که به چه شکل باید مفاهیم را بسازیم و بهازای آنها لفظ بگذاریم و بعد از آن لفظها و کلمههایی که استفاده کردیم چگونه جملههای معنیدار که قابل انطباق با واقعیت باشد بسازیم.
وی ادامه داد: بنابراین ما به فلسفه کودکان نیاز داریم تا یک روش اندیشیدن هم برای بزرگسالان و هم برای بچهها داشته باشیم. اینکه من کدام رفتار منطقی را انتخاب کنم بستگی به این دارد که اصلا میخواهم به واقعیتها فکر کنم؟
یعنی اصطلاحا میخواهم قبول کنم که هر ذهنی میزانی از واقعیت را میفهمد و بنابراین واقعیت به ازای ذهنهای مختلفی که دارند روی آن کار و به آن فکر میکنند متفاوت میشود یا نه واقعیت چیزی است که بیرون از ذهن ما وجود دارد و ما سعی میکنیم پله پله به آن نزدیک شویم.
این پژوهشگر افزود: در اینجا محتوا مهم میشود یعنی آن فلسفه واقعگرایی که من انتخاب کردم باعث میشود یک دستگاه منطقی را انتخاب کنم که آن ذهن با جملات و تطبیق آنها به واقعیت هم توجه دارد. یا نه یک دستگاه منطقی را انتخاب کنم که به صورت قضایا و استدلال و مفاهیم توجه میکند.
وقتی من به وجود واقعیت به عنوان محتوای فلسفی و سطوح واقعیت توجه کنم، مثل این است که من بگویم همه واقعیت باید زیر چاقوی جراحی یا زیر میکروسکوپ دیده شوند یا با گوش، چشم، دست و پوست حس شود.
فاطمهسادات مرتضوی در پایان درباره شیوه آموزش فلسفه به کودکان بیان کرد: با توجه به آن تعریفی که من از فلسفه اسلام در کودکان دارم، فلسفه واقعگرا را به عنوان مبنا و محتوا انتخاب میکنم و یک منطقی که با این نوع اندیشه فلسفی سازگاری داشته باشد.
منتها این را در اختیار همه والدها قرار نمیدهم. این را در اختیار متخصصی که قرار است سیستم آموزشی تفکر به کودکان را طراحی کند قرار میدهم و دلایل این انتخاب و روشهای استنباط آن را هم میگویم تا این متخصص بتواند یک سری اهداف و قواعد و روشها و محتوا را استخراج کند تا از طریق این اهداف و اصولی که به من میدهد بتوانم تربیت مربی کنم.