گزارش اخیر کنگره ایالات متحده بر بازنگری وضعیت دفاعی استراتژیک تاکید دارد. همزمان به تهدیدات متعارف و هستهای نیز پرداخته است. در این گزارش آمده است که استراتژی دفاعی ایالات متحده باید تغییر کند تا آمریکا بتواند به درستی از منافع حیاتی خود دفاع کند و ثبات استراتژیک را در برابر دو دشمن دارای سلاح هستهای بهبود بخشد. در عین حال از تصمیماتی حمایت کند که برای مقابله با تهدیدات هستهای در بازه زمانی ۲۰۲۷، ۲۰۳۵ میلادی رخ خواهد داد.
به گزارش فرارو به نقل از آسیا تایمز، در گزارش کنگره آمده که ایالات متحده باید با استراتژی جامع و اصلاح ساختار نیرو به تهدید هستهای در حال ظهور رسیدگی کند. در آن گزارش اشاره شده که اصول استراتژی بازدارندگی ایالات متحده هم چنان صحیح است و میزان و شکل تواناییهای هستهای باید تنظیم شود.
گزارش کنگره همچنین بر اهمیت قابلیتهای غیرهستهای برای موقعیت استراتژیک ایالات متحده، از جمله تقویت زیرساختها و تلاشهای کاهش خطر تاکید کرده و در آن اشاره شده که متحدان و شرکا برای پیگیری رویکرد امریکا در محیط تهدیدآمیز نوظهور تازه نقش حائز اهمیتی دارند.
دنیل پست در مقالهای در ژانویه ۲۰۲۳ ارزش و محدودیتهای بازدارندگی هستهای را برای انستیتو نیروی دریایی ایالات متحده، تشریح کرده است. او اشاره میکند که مخرب بودن بی مانند تسلیحات هستهای، ارزش بازدارندگی تسلیحات را تقویت میکند و به دست آوردن تسلیحات هستهای در کنار قابلیتهای نظامی متعارف مطلوب است.
پست هم چنین میگوید تسلیحات هستهای برای مجبور ساختن سایر کشورها بی فایده هستند، اما زمانی موثر میباشند که به عنوان یک قابلیت دفاعی ذخیره نگهداشته شوند. در کنار بازدارندگی هستهای، بازدارندگی متعارف، کاربرد بیشتری دارد انعطاف پذیری بیشتری نسبت به سلاحهای هستهای دارد و تابع محدودیتهای سیاسی نیست.
"رابرت هافا جونیور" در مقالهای در سال ۲۰۱۸ برای فصلنامه مطالعات استراتژیک استدلال کرده بود که ایالات متحده باید منطق بازدارندگی متعارف را به عنوان مفهوم اصلی سیاست دفاعی خود تقویت کند. استراتژیهای بازدارندگی متعارف دوران جنگ سرد برای رقابت قدرتهای بزرگ امروزی کافی نیستند. به گفته او رویکرد مدرن برای بازدارندگی باید بر تهدیدات غیرهستهای متمرکز باشد به گونهای که تهدید شدید و طاقت فرسا باشد و بر نقاط قوت و ضعف دشمنان ایالات متحده و متحدان تمرکز کند و قادر به تنبیه، انکار و استفاده از فناوریهای پیشرفته و سیستمهای تسلیحاتی در سراسر جهان باشد. چین و روسیه رویکردهای متعددی برای نفی بازدارندگی هستهای و متعارف آمریکا دارند و روشی را اجرا میکنند بین تهدید به استفاده از تسلیحات هستهای و ابزارهای غیرمتعارف.
در رابطه با چالش چین با بازدارندگی متعارف ایالات متحده، "اندرو اریکسون" در کتاب خود تحت عنوان "مدرنیزاسیون بازدارندگی" اشاره میکند که چگونه جزء موشکی متعارفِ ارتش چین مجبور سازنده، وادارکننده و بازدارنده است. در بازدارندگی و نبرد چین اهمیت فزایندهای دارد و از تسلط اطلاعاتی، فرماندهی هوا و کنترل دریا برای خنثی کردن مداخله ایالات متحده و متحدان اش در تایوان حمایت میکند. اریکسون میگوید که دکترین ارتش خلق چین روندهای استراتژیک، عملیاتی و فنی را پیش بینی کرده و به دنبال پاسخ موثر به آن است. او خاطر نشان میسازد که چنین روندهایی ممکن است شامل توانایی حملات دقیق جهانی، بقای نیرو و حفاظت باشد.
در مورد روسیه "لیدیا واکس" در مقالهای در نشریه اندیشکده آلمانی بنیاد علم و سیاست خاطر نشان ساخته که با کاهش زرادخانه تسلیحات دقیق متعارف روسیه و انطباق استراتژیک ناتو، احتمالا استراتژی روسیه با افزایش اتکا به تسلیحات هستهای تاکتیکی تغییر خواهد کرد. واکس خاطرنشان میسازد که فرودستی روسیه در مقایسه با قابلیتهای حمله ایالات متحده، اتکای بیشتر مسکو به تسلیحات هستهای تاکتیکی را افزایش داده است.
او میگوید که افزایش نقش تسلیحات هستهای در استراتژی بازدارندگی روسیه و تقویت موضع در مناطق هم مرز ناتو میتواند امنیت و ثبات اروپا را تضعیف کند. واکس اشاره میکند که این امر میتواند درک تهدید مسکو را تشدید کرده و بر ثبات بحرانهای احتمالی بین ناتو و روسیه نیز تاثیرگذار باشد. او اشاره میکند که اگر اتکای روسیه به سلاحهای هستهای غیر استراتژیک افزایش یابد، اشتهای مسکو برای کنترل تسلیحات موشکهای کوتاه برد و میان برد بیشتر احتمالا از بین خواهد رفت.
از نظر بازدارندگی متعارف تیم سوئیس و همکاران اش در گزارشی در ژانویه ۲۰۲۲ میلادی برای انستیتو مطالعات استراتژیک لاهه (HCSS) نوشته اند روسیه از طریق استفاده از نیروهای نیابتی، فعالیتهای مخفی، قابلیتهای سایبری، براندازی سیاسی و اقتصادی، تهدیدی ترکیبی برای ناتو و اروپا محسوب میشود.
با توجه به چالشهای تقریبا مشابهی که موضع بازدارندگی ایالات متحده با آن مواجه است "دورین هورشیگ" و "نیکلاس آداموپولوس" در مقالهای برای مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی (CSIS) اشاره کرده اند ایالات متحده باید استراتژی یکپارچگی هستهای متعارف (CNI) را در نظر بگیرد که بر انسجام بیشتر بین نیروهای متعارف و هستهای تاکید دارد؛ برای مدیریت تشدید تنش در درگیریهای منطقه ای، توسعه گزینههای یکپارچه برای تقویت بازدارندگی و بازداشتن دشمنان از هرگونه مزیتی که با استفاده از سلاح هستهای در یک درگیری منطقهای به دست میآید.
هورشیگ و آداموپولوس بر این باورند که استراتژی یکپارچگی هستهای متعارف میتواند انعطاف پذیری نیروهای متعارف در جنگ هستهای را با پراکنده ساختن پایگاههای عملیاتی، بهبود قابلیت عملیاتی در محیطهای بالقوه آلوده، و سختتر کردن سیستمهای فرماندهی، کنترل و ارتباطات (C۳) بهبود بخشد.
آنان در مقاله شان اشاره میکنند که بدین ترتیب دشمنان از تشدید محدود هستهای منصرف خواهند شد. بنابراین تضمین میشود که نیروهای ایالات متحده و متحدان آن هم چنان میتوانند به اهداف جنگی خود دست یابند. هورشیگ و آداموپولوس اشاره میکنند که چنین استراتژیای میتواند به تصمیم گیرندگان انعطاف پذیری بیش تری بخشد و دورنمای یک جنگ هستهای محدود را کاهش دهد. با این وجود، آنان هم چنین اشاره میکنند که استراتژی یکپارچگی هستهای متعارف خطوط بین نیروهای متعارف و هستهای را محو میکند و در نتیجه خطر تشدید هستهای را افزایش میدهد.