۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۵:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۱۱۰۴۲
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۶ - ۱۹-۰۷-۱۴۰۲
کد ۹۱۱۰۴۲
انتشار: ۱۷:۰۶ - ۱۹-۰۷-۱۴۰۲

بازیابی روابط ایران و عربستان ؛ پیش زمینه‌ها و انگیزه‌ها

بازیابی روابط ایران و عربستان ؛ پیش زمینه‌ها و انگیزه‌ها
مطالبه عربستان از ایران در شرایطی بود که در ادامه ریاض مستظهر به پشتیبانی ترامپ، رویکرد تهاجمی خود در قبال ایران و متحدان این کشور را به شکل بی‌سابقه‌تری دنبال می‌کرد: پس از تلاش برای جلوگیری از یک توافق هسته‌ایِ مطلوبایران، به چالش کشیدن برجام و مشارکت در اجرای فشار حداکثری ترامپ بر تهران، تضعیف گروه‌های همسو با ایران در عراق، لبنان و یمن، و چالش به حکومت‌ سوریه [و سپس قطر] از جمله این رفتارها بود.
مهدی علیخانی مدیر دپارتمان مطالعات عربستان انجمن ایرانی مطالعات غرب آسیا 
 
۷ سال پس از قطع روابط دیپلماتیک در پی حمله به اماکن دیپلماتیک سعودی در تهران ومشهد در ۱۲ دی ۱۳۹۴، جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی طی بیانیه‌ای با میزبانی چین در ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ اعلام کردند که روابط خود را از سر می‌گیرند.این سومین بار بود که پس از آغاز روابط میان تهران و ریاض، دو کشور روابط قطع شده را احیا کردند. نخستین بار در سال ۱۳۲۳ و در پی اعدام یکی از حجاج ایرانی، روابط
 
میان دو کشور قطع شد. ۵ سال بعد این روابط با ابراز تمایل پادشاه سعودی از سر گرفته شد. دومین قطع رابطه، در اردیبهشت ۱۳۶۷ از جانب عربستان سعودی، پس از واقعه کشتار حجاج ایرانی در جریان مراسم برائت حج سال ۱۳۶۶ و سه ماه قبل از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران، اتفاق افتاد. در پی مذاکرات متعدد میان طرفین در دولت هاشمی رفسنجانی و در اواخر سال ۱۳۶۹ و عملا در فروردین ۱۳۷۰ مجددا دو کشور روابط خود را از سر گرفتند.
 
ایران و عربستان به‌واسطه ویژگی‌های خود و منطقه‌ای که در آن واقع شده‌اند، با یک رقابت دائمی و تجربه الگوهای مختلف از روابط مواجه بوده‌اند. این الگوهای روابط در دو مقطع پس از انقلاب، جنبه تعارضی یافته و با قطع روابط از جانب سعودی همراه شده است. این مساله نشان می دهد عوامل و متغیرهایی در این مناسبات وجود دارند که امکان چرخه تعارض میان طرفین را فراهم می‌کنند. اما در این نوشتار بیش از پرداختن به آن عوامل و متغیرها، بر این مساله تمرکز می‌شود که چرا و متاثر از چه عواملی، تهران و ریاض تصمیم گرفتند روابط خود را در پی سومین قطع رابطه، احیا کنند؛ هرچند برخی دلایل، همچون تجارب قبلی است، و یا متاثر از متغیرهای مورد اشاره، یعنی «هویت،ژئوپلتیک و قطبیت یا ساختار نظام بین الملل».
 
در پی سومین قطع روابط، کشورهای مختلفی تلاش کردند تا میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی میانجیگری کنند: پاکستان، عراق، عمان، چین (و فرانسه در بحث فاجعه منا) و… . باوجود نارضایتی دولت حسن روحانی از قطع روابط از جانب سعودی، در شرایطی که واقعه حمله به سفارت در سطوح عالی ایران محکوم گردید، تهران از همه تلاش‌های میانجیگرایانه استقبال می‌کرد. اما عربستان سعودی به صراحت هرگونه میانجیگری را رد و احیای روابط را به تغییر سیاست‌های منطقه‌ای ایران مشروط می‌ساخت.
 
واقعیت این بود که پس از حمله سال ۲۰۰۳ ایالات متحده به عراق و قدرت‌یابی شیعیان در این کشور و سپس تحولات سال ۲۰۰۶ لبنان، جایگاه شیعیان در منطقه و متعاقب آن موقعیت ایران ارتقا یافته بود. ناآرامی‌های جهان عرب از سال ۲۰۱۱، پیامدهای منفی عدیده ای برای متحدان عربستان در مصر، تونس، بحرین، یمن و… داشت. اگرچه سوریهِ متحدِ ایران نیز درگیر این دومینیو شد، اما برخلاف آسیب‌پذیری شدید برای عربستانبه‌ویژه در جریان بحران یمن، حکومت اسد تداوم یافت. در نتیجه مجموعه تحولات سال ۲۰۰۳ تا زمان قطع روابط و سپس احیای آن، همراه با تغییر موازنه منطقه‌ای قدرت به سود ایران بود. از این جهت، عربستان بارها ایفای نقش ایران در عراق، سوریه و… را
 
«اشغال سرزمین‌های عربی» اعلام می‌کرد. مراد سعودی از «تغییر سیاست های منطقه‌ای ایران» به‌عنوان شرط احیای روابط، پایان حضور در عراق و سوریه، عدم حمایت از حزب‌الله لبنان و حوثی‌های یمن، عدم حمایت از گروه‌های مقاومت در فلسطین، و عدم چالش مشروعیت به پادشاهی سعودی و متحدان محافظه‌کار آن بود.
 
مطالبه عربستان از ایران در شرایطی بود که در ادامه ریاض مستظهر به پشتیبانی ترامپ، رویکرد تهاجمی خود در قبال ایران و متحدان این کشور را به شکل بی‌سابقه‌تری دنبال می‌کرد: پس از تلاش برای جلوگیری از یک توافق هسته‌ایِ مطلوبایران، به چالش کشیدن برجام و مشارکت در اجرای فشار حداکثری ترامپ بر تهران، تضعیف گروه‌های همسو با ایران در عراق، لبنان و یمن، و چالش به حکومت‌ سوریه [و سپس قطر] از جمله این رفتارها بود.
 
باوجود همه این تعارض‌ها، دو واقعه مهم موجب آغاز مذاکرات میان ایران و عربستان برای احیای روابط در اواخر دولت حسن روحانی شد. واقعه مهم نخست، به قدرت رسیدن جو بایدن در ایالات متحده همراه با دو موضع اعلامی او بود: نگاه به شدت منفی به عربستان به خصوص محمد بن سلمان، و وعده‌های بازگشت به برجام از یکسو و بازنگری در روابط با عربستان از سوی دیگر. واقعه مهم دوم، کشیده شدن جنگ در یمن به درونقلمرو سعودی بود. اتفاقی که نه فقط چشم‌انداز ۲۰۳۰ سعودی را به مخاطره می‌انداخت بلکه «امنیت» که مهمترین متغیر تعیین کننده سیاست‌های داخلی و خارجی عربستان بوده است را با چالش مواجه ساخت. باوجود کشیده شدن این مذاکرات به دولت ابراهیم رئیسی،نگاه عربستان چندان منفی نبود.
 
در این راستا وزیر امور خارجه این گفته بود تصمیم برای احیای روابط در سطحی فراتر از دولت‌هاست و این روند ادامه پیدا خواهد کرد. اگرچهاعدام حدود ۸۰ نفر در سعودی که نیمی از آنها از شیعیان بودند موجب توقف دورهای مذاکره در بغداد شد و عدم بازگشت بایدن به برجام نیز از حساسیت‌های عربستان کاست،
 
اما در نهایت در ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ مشخص شد که به ابتکار چین و در پی مذاکراتی که تا حصول به نتیجه محرمانه مانده بود، طرفین تصمیم به احیای روابط گرفته اند.برخی دلایل و انگیزه‌های متقابل ایران و عربستان برای آغاز مذاکرات و سپس احیای روابط به‌طور خلاصه عبارتند از:
 
*از منظر ایران:
 
-کاهش تنش و بی‌ثباتی در سطح منطقه‌ای در پی تداوم موقعیت برتر ایران و جلوگیری از آسیب به آن؛
 
-برگزاری مطلوب مراسم حج از جهت تامین امنیت و سلامت حجاج ایرانی و ممانعت از وقفه در این آئین؛
 
-متوقف ساختن حمایت عربستان سعودی از فعالیت‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای ضد ایرانی؛
 
-متوقف ساختن یا تخفیف ایفای نقش عربستان سعودی و لابی‌های این کشور در غرب علیه ایران؛
 
-فراهم ساختن بستر مناسب منطقه‌ای و کاهش تنش‌ها به‌ویژه با عربستان و اعراب منطقه از جمله در راستای احیای برجام؛
 

*از منظر عربستان سعودی:

 
-فیصله دادن به جنگ یمن پس از ناکامی این کشور در تحقق اهداف خود؛
 
-به قدرت رسیدن جو بایدن با دو پیامد محتمل یعنی «بازگشت به برجام و نیز رویکرد سخت‌گیرانه نسبت عربستان» براساس وعده‌های انتخاباتی‌اش و احتمال تکرار تجربه اوباما در توجه به حل مسائل با تهران تا در نظر گرفتن دغدغه‌های امنیتی ریاض.
 
-ارتقا سطح امنیت عربستان با متوقف شدن حملات حوثی‌ها در قلمرو سعودی؛
 
-کاهش سطح تنش‌ها در منطقه و جلوگیری از بروز درگیری، به‌ویژه در زمانی که ایالات متحده آمادگی ایفای نقش مستقیم برای تضمین امنیت متحدان خود در منطقه را ندارد؛
 
-پیشبرد یک روابط خارجی متوازن در سطح منطقه‌ای به‌عنوان یکی از پیش شرط‌های تحقق چشم‌انداز ۲۰۳۰ باتوجه به اولویت‌یابی سیاست‌های اقتصادی در نزد سعودی، و پس از موفقیت در پیشبرد سیاست متوازن توسعه روابط با قدرت‌های بزرگ در سطح بین‌المللی؛
 
-متوقف ساختن چالش مشروعیتی از سوی جمهوری اسلامی ایران و متحدان غیردولتی این کشور به نقش رهبری اسلامی عربستان از جمله باتوجه به چشم‌انداز محتمل عادی‌سازی این کشور در تداوم پیمان‌های ابراهیم؛
 
-موفقیت بن سلمان در تثبیت موقعیت خود در عربستان سعودی و به حاشیه راندن رقبا و مخالفان، که بخش قابل ملاحظه‌ای از این روند، در پرتو برجسته‌سازی تقابل با ایران، قطر و جنگ یمن محقق شده بود؛
 
-فراهم ساختن فضای امن جهت افزایش ایفای نقش چین در شبه‌جزیره و اجرای قراردادهای زیرساختی، سرمایه‌گذاری و بلندمدت این کشور در عربستان سعودی.
 
-کنار کشیدن خود از پیامدهای احتمالیِ یک درگیری‌ِ محتمل در منطقه در پی بلاتکلیف ماندن احیای برجام و رویکردهای رژیم اسراییل در قبال آن. هرچند ممکن است این موارد همه انگیزه‌ها را منعکس ‌نکنند، اما به میزان قابل توجهی بستر یک بحث‌ونظر را در این‌باره تدارک می‌بینند.
 
باید تاکید کرد که علاوه بر انگیزه‌های ایران و عربستان، نقش چین به‌عنوان میانجی نهایی میان طرفین مهم است. چین از سال‌ها قبل، حضور در منطقه غرب آسیا و به‌طور مشخص خلیج فارس را در دستور کار خود داشته است. چین غالبا یک سیاست خارجی محافظه‌کارانه و مبتنی بر موازنه در مناطق حساس یا بحران‌های جاری را دنبال کرده است.
 
حضور رئیس جمهور چین در عربستان و امضا اسناد مختلف با این کشور در کنار دو بیانیه در کنار عربستان و اعضای شورای همکاری خلیج فارس که در آنها تعدی نسبت به ایران و جانب‌داری از اعراب در مسائل ادعایی یا مورد اختلاف‌شان با تهران وجود داشت، نوعی عبور از آن سیاست سنتی پکن به نظر می‌رسید. چراکه شرایط تحریمی ایران مانع از تمرکز چین بر ایران در حوزه سرمایه‌گذاری یا اجرای پروژه‌های زیرساختی بلندمدت بود.
 
اما براساس درک چین، توجه این کشور به اعراب به‌ویژه عربستان و توسعه بی‌سابقه مناسبات اقتصادی (و نه صرفا تجارت یا خرید نفت) در زمینه‌های مختلف، نیاز به کاهش سطح تنش‌های منطقه‌ای را طلب می‌کرد. از این جهت، یکی از برندگان این احیا و ترمیم روابط، چین خواهد بود که بستر مناسب‌تر و کم دغدغه‌تری برای حضور در منطقه خواهد داشت، حتی اگر به‌واسطه تداوم شرایط تحریمی، مجبور شود نوع روابطش با تهران را برخلاف اعراب، به تجارت محدود کند.
 
سخن آخر اینکه، درخصوص روابط احیا شده تهران و ریاض نباید به ساده‌اندیشی دچار شد. برخلاف برخی تحلیل‌ها، این روابط فعلا براساس نیازهای متقابل طرفین احیا شده است و فعلا نمی‌توان آن را روابطی راهبردی خواند. تمرکز فعلی از سوی دو کشور باید حرکت از ترمیم روابط به تثبیت روابط باشد که چگونگی آن بحثی دیگر را طلب می‌کند.
 
در این صورت دیگر نیازی به «ترک مجدد سیگار» نخواهد بود!
برچسب ها: عربستان ، ایران
ارسال به دوستان