۰۷ خرداد ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۳:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۰۳۶۳۰
تاریخ انتشار: ۲۲:۰۳ - ۲۹-۰۵-۱۴۰۲
کد ۹۰۳۶۳۰
انتشار: ۲۲:۰۳ - ۲۹-۰۵-۱۴۰۲
واژه‌خانۀ عصر ایران

«روشن‌گری» چه بود؟

«روشن‌گری» چه بود؟
از چهره‌های برجستۀ عصر روشن‌گری می‌توان به ولتر، روسو، کانت، مونتسکیو، لاک، هیوم و دیدرو اشاره کرد. همان طور که دانشمندی چون نیوتن پشتوانۀ علمی عصر روشن‌گری بود، فیلسوف برجسته‌ای چون دکارت نیز پشتوانۀ فلسفی روشن‌گری محسوب می‌شود.

عصر ایران - روشنگری (Enlightenment) جنبشی فکری در تاریخ اندیشۀ غرب است که در سده‌های هفدهم و هجدهم در اروپا پدید آمد و با تکیه بر عقل خودبنیاد و ترویج علم جدید، طومار جهان‌بینی قرون وسطایی را در هم پیچید. نهضت روشنگری تقریبا از 1650 تا 1800 برقرار بود و ذهنیت بشر مدرن را پی‌ریزی کرد.

انقلاب فرانسه در سال 1789، مهم‌ترین مظهر سیاسی عصر روشنگری است. روشنگری در واقع محصول نواندیشیِ شجاعانۀ فیلسوفان و روشنفکرانی بود که جرات سر بر آوردن از زیر لحاف ایدئولوژی‌های قرون وسطایی را داشتند و انسان را دلیر و خردمند می‌خواستند.

اصل اساسی در نهضت روشنگری تکیه بر عقل بود. به این معنا که متفکران و روشنفکران عصر روشنگری، به مسائل دینی و اجتماعی و سیاسی و ... از منظر عقلی و علمی می‌‌نگریستند. عقل مد نظر آن‌ها، عقل مستقل از دین بود و به همین دلیل دربارۀ امور جهان و ترقی و کمال بشریت، دیدگاه‌هایی غیردینی پیدا کردند.

عصر روشنگری عموما مدیون فیلسوفان و روشنفکران است نه دانشمندان. اگرچه دانشمندانی چون کوپرنیک و گالیله و نیوتن، پشتوانه‌های علمی لازم برای ظهور جنبش فکری و فرهنگی روشنگری را ایجاد کرده بودند.

«روشنگری» چه بود؟

از چهره‌های برجستۀ عصر روشنگری می‌توان به ولتر، روسو، کانت، مونتسکیو، لاک، هیوم و دیدرو اشاره کرد. همان طور که دانشمندی چون نیوتن پشتوانۀ علمی عصر روشنگری بود، فیلسوف برجسته‌ای چون دکارت نیز پشتوانۀ فلسفی روشنگری محسوب می‌شود.

دکارت در سال 1650 درگذشت و مرگ او سرآغاز عصر روشنگری قلمداد می‌شود. فلسفۀ او نقش مهمی در رشد عقلانیت در زندگی بشر داشت و عقل‌گرایان عصر روشنگری، به یک معنا، از زیر شنل دکارت بیرون آمدند.

با این حال در بین فیلسوفان برجسته، کانت مهم‌ترین فیلسوف این عصر بود. او با تکیه بر عقل محض، انسان را به بازاندیشی در تمامی باورهای پذیرفته شده‌اش دعوت کرد. جملۀ مشهور او، شعار عصر روشنگری قلمداد شده است: جرات دانستن داشته باش.

کانت روشنگری را خروج انسان از نابالغی تعریف کرد و نابالغی را ناتوانی در به‌کارگیریِ فهم خویش بدون هدایت دیگری دانست. او معنایی فلسفی به حماقت داد و احمق را فردی خواند که فاقد قوۀ حکم است. قوۀ حکم از نظر کانت، مبنای داوری انسان دربارۀ درستی یا نادرستیِ اعمال افراد انسانی است. فارغ از اینکه آن افراد کیستند و چقدر مشهورند یا پیرو دارند.

انسان بر اساس تعریف کانت از روشنگری، موجود آزاد و خردمندی است که با وارد شدن در عرصۀ تفکر، می‌تواند از محدودۀ نابالغی خارج شود و مسئولیت افکار و اعمالش را حقیقتا به عده بگیرد.

کانت

«روشنگری» چه بود؟

به این معنا، روشنگری مروج آزاداندیشی بود و انسان‌ها را به رهایی از اتوریته یا اقتدار بت‌های ذهنی‌شان دعوت می‌کرد. کانت آزاداندیشی خودش را مدیون هیوم می‌دانست و در آثارش نوشته است که هیوم او را از خواب دگماتیسم (جزم‌اندیشی) بیدار کرد.

روشنگری در واقع آتشی بود در خرمن اندیشه‌ها و ایدئولوژی‌های قرون وسطی. افکار قرون وسطایی که پیشتر با رنسانس و رفرماسیون و علم جدید تضعیف شده بودند، با نهضت روشنگری غالبا به موزۀ تاریخ تفکر سپرده شدند.

چنین تحولی در فرانسۀ قبل از انقلاب (1789) بوضوح پیداست و مورخی چون الکسی دو توکویل در کتاب مهم و مشهورش، انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن، به خوبی نشان داده است که پیش از وقوع انقلاب فرانسه، روشنفکران و متفکران و هنرمندان و ادیبان فرانسوی چطور همۀ بنیادهای تفکر مذهبی و سیاسی حاکم بر فرانسه را زیر سؤال برده بودند و از دل همان مباحث، انقلابی رادیکال شکل گرفت که تاریخ را وارد مرحلۀ تازه‌ای کرد.

عقلانیت، آزاداندیشی، اومانیسم، مدارا، پیشرفت و حقوق طبیعی بشر، جزو ایده‌های بنیادی عصر روشنگری‌اند که آثارشان امروزه نیز در زندگی انسان مدرن پیداست. در حقیقت جنبش روشنگری، سرشتی لیبرال داشت و بنیادهای آنچه که امروزه لیبرالیسم خوانده می‌شود، غالبا برآمده از همین جنبش فکری است.

«روشنگری» چه بود؟

 در بین طبقات اجتماعی نیز طبقۀ بورژوازی پرچمدار روشنگری بود و روشنفکرانی چون ولتر، که منتقد جدی دگم‌های کلیسایی بود، برخاسته از همین طبقه بودند. ولتر در آثار خودش فراوان از جامعۀ لیبرال انگلستان تجلیل کرده و خواستار تحقق آن حد از آزادی در جامعۀ فرانسه بود.

در واقع جنبش روشنگری از انگلستان آغاز شد و در فرانسه اوج گرفت و به آمریکا نیز کشیده شد و اعلامیۀ استقلال آمریکا و قانون اساسی این کشور، جزو نمودهای سیاسی مهم این جنبش قلمداد می‌شوند.

متفکران عصر روشنگری موفق شدند پایه‌های اقتدار فکری و سیاسی کلیسای کاتولیک را چنان سست کنند که کلیسا به تدریج قید سلطه بر علم و فلسفه و سیاست و حکومت را زد و به کار اصلی خودش، یعنی ترویج و تبلیغ دین، پرداخت.

شاخۀ رادیکال‌تر نهضت روشنگری در فرانسه شکل گرفت که تقابلی تندتر با کلیسا داشت؛ تقابلی که در قالب لائیسیسته محقق شد. ولی شاخۀ ملایم‌تر نهضت روشنگری در انگلیس و آمریکا به سکولاریته منتهی شد.

 در لائیسیسته، کلیسا از دولت (به معنای کلی کلمه) جدا شد و دولت نسبت به اقدامات کلیسا بدبین و حساس بود، ولی در سکولاریته، کلیسا در واقع بخشی از دولت محسوب می‌شود و رابطۀ ملایم و مقبولی بین کلیسا و دولت برقرار است.

 علت این تفاوت، تا حد زیادی این بود که در فرانسه مسیحیت کاتولیک غالب بود ولی در انگلیس و آمریکا پروتستانتیسم مذهب رایج بود. کاتولیسیسم در واقع مسیحیت اصلاح‌نشده بود و پروتستانتیسم، مسیحیت اصلاح‌شده.

ولتر

«روشنگری» چه بود؟

اینکه کانت می‌گفت «دلیر باش در به‌کار گرفتنِ فهم خویش! این است شعار روشنگری!»، مبنایی خوش‌بینانه داشت و آن اینکه، اولا انسان با تکیه بر عقل خودبنیادش می‌تواند بسیاری از حقایق را دریابد، ثانیا قادر است مصلحت خودش را تشخیص دهد؛ بنابراین نیاز ندارد منبعی فراانسانی، خوب و بد را برای او مشخص کند و به او امر و نهی کند که چه باید کرد و چه نباید کرد.

این رای کانت البته به معنای نفی خالق هستی نبود بلکه او معتقد بود که انسان قادر است نیک و بد و نیز مصلحت خودش را با تکیه بر عقل دریابد. کانت اتفاقا معتقد بود لازمۀ اخلاقی بودن جهان، وجود خدا و پوچ نبودن جهان هستی است.

رای کانت، مبنای سومی هم داشت و آن اینکه، چیزی به نام "حقیقت" وجود دارد؛ مدعایی که در پست‌مدرنیسم در مجموع نفی می‌شود. به همین دلیل بسیاری از پست‌مدرنیست‌ها نظرا منتقد ایده‌های بنیادین عصر روشنگری‌اند و علم جدید و خرافات موجود در فلان قبیلۀ سرخپوست را صرفا دو "نظام معرفتی" می‌دانند که هر یک در جای خود معنادار و مفید است.

اگر "حقیقت" منتفی شود، دیگر دلیلی برای ترجیح آموزش مدرن به آموزش سنتی و یا جوامع جدید به اجتماعات قبیله‌ای قدیم باقی نمی‌ماند و مفاهیمی مثل حقوق بشر و آزادی، صرفا بخشی از "بازیِ مدرنیته" قلمداد می‌شوند که ارزش ذاتی ذاتی و فراتاریخی ندارند.

در حالی که جنبش روشنگری، فی‌المثل بر "حقوق طبیعی بشر" تاکید داشت و انسان را از آن حیث که انسان است، واجد حقوقی می‌دانست که هیچ دین یا ایدئولوژی یا حکومتی حق نقض آن‌ها را ندارد.

به همین دلیل، روشنگری نهضتی بود علیه سرکوبگری. یعنی سرکوبگری کلیسا و پادشاهان مطلقه را نفی می‌کرد و مدافع تساهل و مدارای مذهبی و قدرت سیاسیِ مقید و مشروط بود و در عمل هم توفیق یافت چنین مطالباتی را محقق سازد.

 

برچسب ها: روشنگری ، تفکر
ارسال به دوستان
چگونگی درمان جای سوختگی پوست با طب سنتی ژن انسان‌تباران دنیسووا، بومیان پاپوآ گینه نو را در برابر مالاریا ایمن کرده است هلیکوپتر MH-۱۳۹A؛ گرگ خاکستری آسمان (+عکس) شناخت گیاه پرخاصیت رازک و فواید آن توقیف محموله قاچاق در پوشش مرسوله‌ های پستی صحنه‌ای عجیب در تبریز! (فیلم) کره شمالی از قصد خود برای پرتاب موشک ماهواره‌بر خبر داد پپ گواردیولا در پایان فصل آینده از منچسترسیتی جدا می‌شود تسنیم: احتمالا «موج کوهستان» در سقوط بالگرد حامل رئیسی تاثیر داشته / ابری که رئیس دفتر رئیس‌جمهور به آن اشاره کرد هم نشان از وجود این موج بود موافقت عراق از ایجاد گذرگاه مرزی آبی برای استقبال زائران اربعین شمسایی: گروه سختی داریم؛ مربی خارجی می‌خواهیم ۲۸ کشته در پی حمله اسرائیل به رفح توئیت آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات ایران: هیچ مصوبه ای درباره انتخابات نداریم فرزانه فصیحی در تور قاره‌ای مجارستان چهارم و هفتم شد پیشنهاد کاهش ساعت اداری در خوزستان برای گذر از پیک مصرف برق
وبگردی