عصر ایران؛ فردین علیخواه؛ جامعه شناس - بین «تغییر» و «تکان» فرهنگی تفاوت وجود دارد. تغییر فرهنگی، مسیری تدریجی است. مسافری است که با طمأنینه بهسوی مقصد نمیشتابد بلکه طیِ طریق میکند. تغییر فرهنگی آرامآرام اتفاق میافتد. لاکپشت است در مقابل خرگوش چموش!
تغییر فرهنگی مانند برخی خورش های ایرانی است که باید روی شعلهای ملایم و نه سرکش؛ آرامپز شوند. سرعت تغییر فرهنگی آنقدر آرام است که حتی ممکن است کسی متوجه آن نشود.
مثلاً خانواده هستهای در مقابل خانواده گسترده را در نظر بگیرید. آیا کسی میتواند با اطمینان بگوید که برای مثال تغییر از خانوادۀ گسترده به خانواده هستهای در سال 1325 یا پیش از آن در سال 1295 اتفاق افتاد؟ اساساً آیا میتوان به سال مشخصی اشاره کرد؟ نمیتوان، چون این تغییر آرامآرام اتفاق افتاد و به همین دلیل کسی متوجه آن نشد.
شاید گاهی آدمها در دورهمیهایشان درباره خانواده در قدیم حرف بزنند ولی تنها پژوهشگران اجتماعی و جامعهشناسان به چنین تغییری توجه خاص نشان دادند و علل مختلف آن را در مطالعات خود بررسی کردند.
اهمیت یافتن کودک و دوران کودکی در خانواده ایرانی، و یا تفکیک اتاق والدین از سایر اعضای خانواده را در نظر بگیرید. آیا میتوان گفت که برجستهشدن کودک و کودکی در پاییز 1365 و یا در مرداد سال 1354 اتفاق افتاد؟ نمیتوان گفت. چون تغییرات اجتماعی و فرهنگی یکشبه رخ نمیدهند. آهستهآهسته زمینههای چنین تغییری فراهم میشود و آرامآرام رخ میدهند.
به همین دلیل ما وقتی به گذشته نگاه میکنیم، و وقتی زندگی خودمان را با کودکانمان مقایسه میکنیم میدانیم و میبینیم که کودکان امروز در مقایسه با نسلهای پیشین، قدر و منزلت بهتر و بالاتری دارند ولی حتی جامعهشناسان هم نمیتوانند بهیقین بگویند که اهمیت یافتن کودکی، برای مثال، در نیمه دوم سال 1370 یا در شهریور 1380 رخ داد. این نوع تغییرات نرمنرمک رخ دادهاند بدون آنکه توجه سریعِ افراد جامعه را جلب کنند.
در مقابل، تکان فرهنگی همراه با شتاب و سرعت است؛ همانند سیل که حاصل طوفانی سهمگین است. سرازیر میشود ولی نمیماند.
تکان فرهنگی؛ رفتن بهسوی مقصد باشتاب است. تفاوت در اینجا بین شتافتن و رفتن است. گذاشتن همان خورش ایرانی در ماکروویو است که قرار است سریع آماده شود و ما را سیر کند. در اینجا دیگر کیفیت برایمان اهمیت ندارد و ما فقط میخواهیم از شرّ گرسنگی خلاص شویم.
تکان فرهنگی، پرجوشوخروش است. تحققیافتن فراگیرترین رؤیاها در فشردهترین زمان ممکن است. در تکان فرهنگی، بیطاقتی برای رسیدن به مقصد وجود دارد و مسیر؛ بیاهمیت و بیجلوه میشود. نسکافه فوری و فوتی در مقابل قهوۀ جاافتاده است.
جامعهشناسان معتقدند که «فرهنگ ثابت ولی متغیّر است». به این معنا که فرهنگ تغییر میکند ولی چون تغییر در فرهنگ بسیار آرام است گویی که ثابت به نظر میرسد، همانند ماه که از دور ثابت است ولی به دور خود میچرخد.
بر خلاف تغییر فرهنگی که حاصل نوآوریهای فنآوری، گسترش رسانهها، گسترش حیات شهری، و گسترش ارتباطات بین جوامع است، تکان فرهنگی غالباً دستاورد و مقصود برخی حاکمیتهاست. منظور آنکه حاکمیتها؛ بهویژه آن دست از حاکمیتها که نسبت به تجربه تاریخی جوامع و ماهیت فرهنگ بیتوجهاند معمولاً در پی «تکان فرهنگی» اند. بحث را کمی ملموستر کنم.
وقتی گیرندههای ماهوارهای بهعنوان یک فنآوری جدید وارد ایران شد جامعه ایرانی بهتدریج داشت با آزمایشوخطا شیوه استفاده از آن را ممارست میکرد و میآموخت. کارشناسان و نخبگان عرصۀ فرهنگ و رسانه داشتند نحوه استفاده از آن را برای خانوادهها توضیح میدادند و تشریح میکردند. سیاست رسمی به ناگاه مداخله نمود و این فنآوری را از مسیر طبیعی خود (تغییر فرهنگی) خارج کرد. در نتیجه ماهواره به عرصهای پنهان و رؤیتناپذیر انتقال یافت و باتوجهبه ممنوعیت، کارشناسان هم ترجیح دادند تا دیگر درباره آن گفتگو نکنند.
ویژگی سیاست رسمی در ایران آن است که هم خودش به دنبال تکان فرهنگی است و هم باعثوبانی تکان فرهنگی از سوی جامعه میشود ولی این دو شکل از تکان فرهنگی با هم تفاوت بسیاری دارند.
برای مثال سبک زندگی، زاد و ولد، جشن، لباس، موسیقی، اعتقاد یا بیاعتقادی و پدیدۀ جوانی را در نظر بگیرید؛ در دهههای گذشته در همه این امور ما شاهد تغییر فرهنگی بودیم که ویژگی آن تدریجیبودن است، ولی سیاست رسمی به ناگاه و در برهههای زمانی مختلف به این امور حساسیت نشان میداد و با تعریف «قرارگاههای» مختلف در عرصه امور فرهنگی، در پی ایجاد تکان فرهنگی برمیآمد.
اغلبِ «نقشههای راه فرهنگی» که نهادهای رسمی تعریف کردند و تعریف میکنند در واقع بازتابی از تکان فرهنگی است یعنی تحقق فراگیرترین رؤیاها در فشردهترین زمان ممکن. حاصل این تکانهای فرهنگی، خارجکردن جامعه از مسیر تغییر فرهنگی، و قراردادن آن در وضعیت لجبازی و مقاومت بوده است.
به عبارت دیگر، جامعه از مسیر طبیعی (تغییر فرهنگی) خارج گشته و با لجبازی و مقاومت، از خود «تکان فرهنگی» نشان داده است.
به همین دلیل در سطرهای قبل بیان شد که اشتیاق سیاست رسمی به تکان فرهنگی، همواره باعث شکلگیری نوعی دیگر از تکان فرهنگی از طرف جامعه شده است.
لایحه حجاب و عفاف و دهها لایحه دیگر را هم از همین منظر میتوان تحلیل کرد. جامعه ایرانی در قالب تغییر فرهنگی در حال پیمودن مسیری تدریجی بود. افراد جامعه نیز توجه چندانی به این مسیر یا به این تغییر نداشتند همانطور که به تغییر خانواده گسترده به هستهای یا اهمیت یافتن کودک و کودکی نیز توجه خاص و ویژه نداشتند. اکنون اما سیاست رسمی به دنبال تکان فرهنگی در این عرصه است. نتیجه آنکه شاهد تکان فرهنگی از طرف جامعه هستیم و خواهیم بود.
استدلال جامعهشناسان را جدی بگیرید. فرهنگ ثابت، ولی متغیّر است. عرصه فرهنگ عرصه «تکان فرهنگی» نیست. اساسا انقلاب فرهنگی از منظر جامعهشناختی غیرممکن است. تکان فرهنگی میآید و میرود و فاقد کوچکترین دستاورد ماندگار است. تجربه جهانی این ادعا را تأیید میکند.
فرهنگ عرصۀ آرامپزی است. فرهنگ عرصه گفتگو، استدلال و اقناع است. «تکان فرهنگی» مانند سیلی است که به ناگاه همه توجهات را به خود جلب میکند ولی ویران میکند و میرود.
تکان فرهنگی مانند تصادفی در جاده است که فقط دقایقی سرعت رانندگان را میکاهد. اصل؛ تغییر فرهنگی است و کسانی که شایسته آناند تا در این عرصه با جامعه گفتگو کنند نه قرارگاهها یا سیاستمداران، که اصحاب فرهنگاند.