روزنامه جوان در سرمقالهای تحت عنوان «رد مغالطه تفکیک عفاف و حجاب» نوشت: نیمنگاهی به تحولات فرهنگی اجتماعی غرب بهخوبی نشان میدهد که اتفاقاً در سیر تحولات غرب، ابتدا حجاب کمرنگ شد، سپس در عفاف تشکیک شد و نهایتاً مرزهای اخلاقی در جامعه فروپاشید.
این روزها برخی چهرههای یک جریان سیاسی در گفتههای خود مرتباً بر تفکیک عفاف و حجاب تأکید میکنند و اظهار میدارند که ممکن است کسی حجاب نداشته باشد، ولی عفاف داشته باشد و برعکس. در واقع اصل اینکه عفاف و حجاب یک پدیدار واحد نیستند، درست است، اما این تصور که از هم جدا و بیارتباطند صحیح نیست.
نیمنگاهی به تحولات فرهنگی اجتماعی غرب بهخوبی نشان میدهد که اتفاقاً در سیر تحولات غرب، ابتدا حجاب کمرنگ شد، سپس در عفاف تشکیک شد و نهایتاً مرزهای اخلاقی در جامعه فروپاشید. نتیجه محسوس و ملموس آن را میتوان در امروز و فردای این جوامع دید که پدیده تولد فرزندان نامشروع به سکه رایج آنها تبدیلشده و در برخی از کشورهای غربی، تعداد نوزادان نامشروع از حلالزادهها پیشی گرفته است. چنین وضعیتی نتیجه محتوم همان تجویزی است که برخی به نام تفکیک عفاف و حجاب امروز در جامعه ما عرضه میکنند.
به بیاندیگر خداوند متعال برای آنکه حریم عفاف در جامعه بشری حفظ شود، مجموعهای از دستورات را تشریع کرده است که یکی از مهمترین آنها «حجاب» است. البته روشن است که حفظ عفاف به چیزهایی بیش از حجاب و پوشش سر و بدن نیازمند است، اما شرط لازم آن حفظ همین حجاب است.
حال مغالطهای که اینجا صورت میگیرد آن است که پرسیده میشود آیا همه کسانی که حجاب را رعایت کردهاند، عفاف را هم کامل رعایت کردهاند یا آنکه هرکه بیحجاب است، پس بیعفت است؟ مغالطهای که اینجا صورت میگیرد آن است که فرد میخواهد با طرح یک مورد استثنا، یک قاعده انسانی و سنت اجتماعی را نادیده بگیرد.
در علوم اجتماعی نه درباره یک فرد (که ممکن است به دلایلی متفاوت از بقیه رفتار کند) بلکه درباره کلیت افراد جامعه سخن میگوییم.
مسئله اصلی اینجا این است که برای حفظ حریم عفاف در جامعه انسانی، خداوند متعال ضوابطی وضع کرده که یکی از مهمترین آنها حفظ حجاب و پوشش اسلامی است.
اگر فردی فرضاً توانست دامن خود را از گناه پاک نگاه دارد و درعینحال ضوابط حجاب را هم رعایت نکرد، اولاً هیچ ضمانتی وجود ندارد که اگر تاکنون موفق بوده، بعدازاین هم همچنان موفق بماند و ثانیاً مسئله فقط خود او نیست و او در جامعه اسلامی تعریف میشود. رفتار او علاوه بر آنکه ممکن است دیگران را به وادی بیعفتی بکشاند، عملاً مروج سبکزندگیای است که عفاف در آن جایی ندارد.